
حكايتى از عارف و ابليس
- تاریخ انتشار: 8 دى 1390
- تعداد بازدید: 817
عارفى ابليسى را ديد پايش را داخل مسجد مىگذارد و سريع بيرون مىآيد پرسيد: چرا چنين مىكنى؟
گفت: يك عابد زاهد نماز مىخواند مىخواهم بروم نمازش را از آن حالت
معنوى بيندازم ولى يك نفر از اولياء خدا گوشه مسجد خواب است از ترس او كه در خواب است مسجد نمىروم.
اگر ما يك قدرتى فوق قدرت ابليس كسب كنيم كه قدرت كسب آن را هم داريم ما جزء مخلصين مىشويم، ديگر به ما نمىتواند دست پيدا كند. الان كه همه جانبه راه به ما دارد در خانه ما، در دل ما، اخلاقيات ما، روحيات ما، مانند خونى كه در رگهاى آدم جارى است در تمام وجود آدم مىرود و مىچرخد، چطور مىتواند در درون ما بيايد مگر هر دلى دچار حسرت و ريا، يا دچار نفاق و غرور و عصبانيت و خشم هست.
ضعف شيطان
اين شيطان در وجودش در حال كشتى است، حسرت كه از خدا نيست، حسرت از ابليس است، ريا از خدا نيست بلكه از ابليس است، غرور و كبر كه از خدا نيست از ابليس است، بخل و سوء ظن از ابليس است در وجود خيلى از انسانها اين مسائل در جريان است و دليل بر اين است كه شيطان مثل خون مىتواند در همه وجود بچرخد؛ مگر اينكه ما داراى قدرتى بشويم كه از ما بترسد اگر از ما بترسد ديگر سراغ ما نمىآيد. دشمن اگر نترسد سراغ انسان مىآيد.
با توجه به اينكه، پروردگار در قرآن مجيد مىفرمايد شيطان يك موجود ضعيف است چرا بر ما تسلط دارد چون ما از او ضعيفتريم.
پروردگار در قرآن مىفرمايد:
«إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَنِ كَانَ ضَعِيفًا» مكر شيطان ضعيف است، نقشههاى شيطان ضعيف است.
اما چگونه يك موجود ضعيف مىتواند راحت ما را به دام بيندازد؛ چون از خودش ناتوانتر پيدا كرده است. اما اگر از خودش قويتر پيدا كند احمق نيست كه درافتد. با اهل خدا كار ندارد؛ چون چند مرتبه كه سراغ آنان آمد ضربه به نماز بزند، ضربه به جهاد بزند، ضربه به امور مالى بزند، ضربه به بندگى بزند و ما توجهى به او نكرديم و الله بار ديگر سراغ ما نمىآيد.
قوىتر از شيطان هواى نفس است كه سراغ انسان مىآيد. اگر آن را هم كه بيرون كرديم ديگر راحت مىشويم، ديگر دشمنى نمىماند كه با ما جنگ و جدال بكند.
براى اهل خدا ابتلاء و آزمايش و حادثه مانند افتادن در آتش است يا بريدن سر فرزند به دست خويشتن است. فرقى ندارد كه حادثه مالى باشد يا حادثه بيست و پنج سال مبارزه با فرعون مصر است. حادثه هزار شبانه روز گرسنه و تشنه و زندانى شدن پيغمبر و يارانش و خانواده او حتى بچههاى شير خواره در شعب ابىطالب باشد. مسئله زندان نبود تحريم اقتصادى هم شده بودند.
اول صبح چون عربستان روز و شبش در چهار فصل مساوى است تمام دوازده ماه، شب دوازده ساعت، روز هم دوازده ساعت است، دوازده ساعت از طلوع تا شب آفتاب مىتابيد در اين شعب پيغمبر و مسلمانها و زن و بچهها داخل شعب بودند تا صبح، گرماى اين دره خفه كننده بود ولى با كمال نشاط اين هزار شبانه روز را ماندند و هر وقت صورت روى خاك گذاشتند گفتند:
«الحمد لله على كل حال»
و يك كلمه نگفتند خدايا! قبل از اينكه ما مسلمان بشويم اين همه بلا به سرمان نمىآمد، اين چه دينى است كه قبول آن بايد به قيمت اين همه حادثه تمام بشود.