بي ترديد ، ولادت انبياي الهي وتربيت آنها بدون توجه وبرنامه ي الهي نبوده؛ به تصريح قرآن، آنها قبل از ولادت[1] ودرکودکي، پس از تولد تا آخر عمرشان مورد توجه خاص پروردگار متعال هستند؛ پيامبر خاتم،حضرت محمد (ص) نيز بيشتر از انبياي ديگر مورد توجه خداوند بوده :«فوجدک يتيما فآوي...»[2] اي پيامبرتو درکودکي يتيم وبي پناه بودي ،خداوند تورا پناه داد ،درجاي ديگر درباره مقام معنوي پيامبر مي فرمايد:«اي پيامبر مادامي که تو دربين مردم هستي خداوند آنان را عذاب نمي کند»[3] درآيه ي ديگر مي فرمايد:«وما کان لکم ان توذوا رسول الله..»[4] به هيچ وجه شما حق نداريد به پيامبرآزار برسانيد. براين اساس که پيامبران از سوي خداوند مورد حمايت بودند تولد آنان نيز با علائمي بارز ومشخص همراه بود ؛ درولادت پيامبر اکرم برخي نشانه ها گفته شد که دراين نوشته به اجمال اشاره مي شود.
پيامبر اكرم حضرت محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ در هفدهم ربيع الاول[5] و در سالي كه اصحاب فيل براي خراب كردن كعبه معظّمه وارد مكّه شدند به دنيا آمد[6] ؛در هنگام ولادت آن حضرت معجزات و اتّفاقاتي به وقوع پيوست كه به آنها اشاره مي شود:
1- بسته شدن درهاي آسمان به روي ابليس وپيروان او
از حضرت صادق ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه ابليس به هفت آسمان مي رفت و خبرهاي سماويّه را مي شنيد، وقتي كه حضرت عيسي ـ عليه السلام ـ متولّد شد او را از سه آسمان منع كردند و چون پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ متولّد شد او را از همه آسمانها منع كردند و شياطين را با تيرهاي شهاب از درهاي آسمان راندند، پس قريش گفتند: حتماً وقت تمام شدن دنيا و آمدن قيامت است كه اهل كتاب (يهود و نصاري) ذكر مي كردند و ما شنيديم، عمرو بن اميه كه داناترين مردم دوران جاهليّت بود گفت: نگاه كنيد به ستاره هاي معروف كه مردم با آنها زمانهاي زمستان و تابستان را مي شناسند اگر يكي از آنها بيفتد، بدانيد وقت آن است كه همه خلايق هلاك شوند و اگر آنها به حال خود و ستاره هاي ديگر ظاهر شوند پس امر غريبي اتّفاق خواهد افتاد.[7] وقتي رسول خدا ـ صلي الله عليه و آله ـ متولّد شد، ديوها نيز از حريم آسمانها رانده شدند؛ آنان که دسترسي به برخي از امور عالم وبرخي از اخبار داشته ودرزمان پيامبران پيشين مي توانستند به آسمانها وبرخي از علوم دسترسي داشته باشند، چنانکه در داستان حضرت سليمان وآوردن تخت بلقيس فردي ادعا مي کند که من آنرا مي آورم قبل از آنکه تو از جاي خود برخيزي.[8]
2- نزول بلا براي گناه کاران
و مردم را زمين لرزه اي فرا گرفت كه به همه جاي دنيا رسيد تا آنجا كه كليسا ها ويران گشت و چيزي كه جز خدا پرستش مي شد از جاي خود كنده شد و ستارگاني هويدا گشت كه پيش از آن ديده نمي شد و كاهنان يهود از آن در شگفت ماندند.[9]
3- آسيب ديدن کاخ مستکبران ومحو علائم شرک
ايوان کاخ كسري يعني امپراطور ايران به لرزه درآمد و چهار كنگره آن افتاد و آتشكده فارس كه هزار سال خاموش نشده بود در آن شب خاموش شد و داناترين علماي مجوس در آن شب در خواب ديد كه شتراني عربي اسباني سركش را مي كشند و از دجله گذشتند و داخل بلاد ايشان شدند،[10] و طاق كسري از ميانش شكست و دو حصّه شد و آب دجله شكافته شد و در قصر او جاري گرديد و نوري در آن شب از طرف حجاز ظاهر شد و در عالم منتشر گرديد و پرواز كرد تا به مشرق رسيد، هر بتي كه در هر جاي عالم بود بر رو افتادند و درياچه ساوه كه سالها آن را مي پرستيدند فرو رفت و خشك شد و وادي سماوه كه سال ها بود كسي آب در آن نديده بود آب در آن جاري شد.[11]
و تخت هر پادشاهي در آن صبح سرنگون شده بود و جميع پادشاهان در آن روز لال بودند و سخن نمي توانستند بگويند و علم كاهنان برطرف شد و سحر ساحران باطل شد وهر كاهن و پيش گوئي كه بود ميان او و همزادي كه داشت و خبر ها را به او مي داد جدايي افتاد و قريش در ميان عرب بزرگ شدند و ايشان را آل الله گفتند، چونكه آنان در خانه خدا بودند.[12] و آمنه مادر پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ گفت: كه چون پسرم بر زمين رسيد دست ها را بر زمين گذاشت و سر به سوي آسمان بلند كرد و به اطراف نظر كرد پس از او نوري ساطع شد كه همه چيز را روشن كرد و به سبب آن نور قصرهاي شام را ديدم و در ميان آن روشني صدايي شنيدم كه قائلي مي گفت: زاييدي بهترين مردم را، پس نام او را محمّد بگذار.[13]
4- به صدا درآمدن نواي توحيد وشادي کائنات وزنگ خطر براي شرک ومشرکان
حضرت امير المؤمنين ـ عليه السلام ـ روايت شده است كه چون آن حضرت متولّد شد بت ها كه بر كعبه گذاشته بودند همه بر رو افتادند و چون شام شد اين ندا از آسمان رسيد كه: جاءَ الحق و زهق الباطل إنَّ الباطل كان زهوقا؛[14] حق آمد و باطل نابود شد همانا باطل نابود شدني است.[15] و جميع دنيا در آن شب روشن شد و هر سنگ و كلوخي و درختي خنديد و آنچه در آسمانها و زمين ها بود تسبيح خدا گفتند و شيطان گريخت و مي گفت: بهترين امّتها و بهترين خلايق و گرامي ترين بندگان و بزرگ ترين عالميان محمّد ـ صلي الله عليه و آله ـ است.[16]
اميد داريم که بزودي علائمي نظير اين علائم براي ظهور حضرت ولي عصر (عج) بوقوع بپيوندد وسران کفر وشرک وظلم هراسان وکاخهاي ستم فروريخته ونواي جاء الحق وزهق الباطل ازآسمان دگرباره شنيده شود
5- تجلي نور حق وتولد محمد(ص)
مرحوم طبرسي در كتاب احتجاج از امام موسي ـ عليه السلام ـ روايت كرده است كه چون پيامبر اكرم ـ صلي الله عليه و آله ـ از شكم مادر به زمين آمد دست چپ را بر زمين گذاشت و دست راست را به سوي آسمان كرد و لبهاي خود را به توحيد به حركت آورد و از دهان مباركش نوري ساطع شد كه اهل مكّه قصرهاي بصري و اطراف آن را كه از شام است ديدند و قصرهاي سرخ يمن و نواحي آن را و قصرهاي سفيد اصطخر فارس و حوالي آن را ديدند و در شب ولادت آن حضرت دنيا روشن شد تا آن كه جنّ و انس و شياطين ترسيدند و گفتند در زمين امر غريبي رُخ داده است ملائكه را ديدند كه فرود مي آمدند و بالا مي رفتند و تسبيح و تقديس خدا مي كردند و ستاره ها به حركت آمدند و در ميان هوا مي ريختند.[17]
کودکي با برکت و نوجواني بردبار وامين
پيامبر گرامي اسلام در دوره شيرخوارگي فقط سه روز از مادر خود شير خورد و مشهور وقطعي اين است که پس از او تنها حليمه افتخار دايه گي پيامبررا داشته است.
حليمه: پس از چهار ماه دايگان قبيله بني سعد به مکه آمدند و در آن سال قحطي شديدي بود به اين لحاظ بيش از پيش به کمک اشراف نيازمند بودند. حليمه دختر ابوذويب تنها زني بود از ميان دايگان که پيامبر گرامي از او شير خورد، حليمه پنج سال افتخار دايگي پيامبر را داشت.
به شهادت قرآن پيامبر در دوران کودکي يتيم بوده است و مورد توجّه خاص خداوند متعال بوده «أَلَمْ يَجِدْک يَتِيماً فَاوي[18]» و همه تاريخ نويسان و دانشمندان به دوران کودکي پيامبر که بسيار شگفت انگيز و حيرت آور بوده است اشاره کرده اند و از زبان حليمه سعديه دايه پيامبر حوادث شگفت انگيز و کرامات بسياري از دوران شيرخوارگي پيامبر نقل کرده اند و صفحات تاريخ گواهي مي دهد: زندگاني رهبر عاليقدر مسلمانان از آغاز کودکي تا روزي که براي پيامبري مبعوث شد، متضمن يک سلسله حوادث شگفت انگيز است و تمام اين حوادث شگفت انگيز جنبه کرامت داشته و گواهي مي دهند که زندگي حضرت و سرگذشت وي عادي نبوده است[19].
پيامبر ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ که در کودکي تحت سرپرستي جدش عبدالمطلب بود و به دايه اي سپرده شد که درست پنج سال در صحرا پيش او بسر برد که داستان هاي حيرت آور در اين دوره از زبان دايه اش و خود پيامبر در منابع تاريخي ذکر شده[20]حليمه کرامات زيادي نقل کرده ازجمله گفته است که درخت خشکي در محل زندگي ما بود وقتي اورا درآغوشم به کنار درخ بردم ذدرخت سبز شد وميوه داد؛[21] از جمله اخلاق و سيره آن حضرت در اين دوره، اين بود که بسيار باحيا و عفت بود و از روزي که در خانواده حليمه حضور يافت وسعت و برکت و رزق و روزي در آن خاندان افزون شد؛ از ابن عباس نقل شده که وقتي چاشت براي اطفال طعام مي آوردند آنها از يکديگر مي ربودند و آن حضرت دست دراز نمي کرد و چون کودکان از خواب بيدار مي شدند ديده هايشان آلوده بود و آن حضرت با روي شسته و خوشبو از خواب بيدار مي شد؛ از حليمه نقل شده که هيچ وقت بدن او را کسي نمي ديد و نخست مراقبت از پوشش خود مي نمود و در اين مدت همواره کسي مراقب او بود و کسي او را هنگام تخلي نديد و بسيار باحيا و عفيف و نوراني بود و نيز نقل شده که هيچ وقت اظهار گرسنگي و تشنگي نمي کرد و از آب زمزم مي نوشيد.
اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغه مي فرمايد: خداوند پيامبر خويش را از کودکي با ملکي بزرگ همراه نمود و در شبانه روز حضرت را بر مکارم و آداب و اخلاق الهي آراسته مي کرد.[22]
در مدتي که حضرت در پيش حليمه بود حليمه او را هر از چند گاهي پيش مادرش در مکه مي برد حضرت در بين قبيله سعد که به فصاحت در بين عرب شهرت داشتند زبان عربي فصيح را ياد گرفت که خود حضرت به آن اشاره فرموده اند. بعد از بازگشت به آغوش خانواده به همراهي مادر عزيزش به يثرب براي زيارت قبر پدرش روانه شدند در همين سفر غم فقدان پدرش با غم فقدان مادر افزون شد و دل رهبر و پيامبر آينده مسلمانان از غم فقدان مادر متألم شد.
امّا فقدان مادر و پدر عزت و احترام او را در پيش خاندانش بيشتر نموده که اين از الطاف خفيه الهي بود. عبدالمطّلب جدش، سرپرستي او را به عهده گرفت و خيلي او را دوست مي داشت[23] امّا چيزي نگذشت که او را نيز از دست داد و بنابر وصيت او سرپرستي محمد ـ صلي الله عليه و آله و سلّم ـ به عمويش ابوطالب سپرده شد که با پدر پيامبر برادر تني بودند لذا خيلي به او علاقه داشت.[24]
و هم چنين به همراهي عمويش در مسافرت تجاري به شهر شام شرکت نمود[25] در دوازده سالگي اين مسافرت براي حضرت بسيار شيرين وخوش خاطره بود؛ درنوجاني آن حضرت مدتي به چوپاني درصحرا مشغول بوده واين دوره نيز از لحاظ روحي وعاطفي براي حضرت مهم وخوشنود کننده بود.[26]
دوران کودکي و نوجواني حضرت بسيار پرحادثه و شگفت انگيز بوده است که درمنابع مي توان به تفصيل مطالعه کرد.
-----------------------------------------------------------------------------
[1] .مانند: حضرت عيسي(سوره مريم /30آتاني الکتاب وجعلني نبيا)
وحضرت موسي (قصص /7و10وطه /41 واصتنعتک لنفسي يا موسي)
[2] .ضحي /6
[3] .انفال/33
[4] .احزاب /53
[5] . شيخ كليني، الكافي، تحقيق: علي اكبر غفاري، دارالكتب الاسلاميه، 1389، جلد 1، صفحه 439، و محمد باقر مجلسي، بحار الانوار، الطبعه الثانيه، مؤسسهُ الوفاء، لبنان، بيروت، 1403 هجري، جلد 15، صفحه 348.
[6] . احمد بن اسحاق يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ترجمه: محمد ابراهيم آيتي، چاپ نهم، تهران: انتشارات علمي و فرهنگي، 1382، جلد 1، صفحه 358.
[7] . ابن شهرآشوب سروي مازندراني، مناقب، مؤسسه انتشارات علامه، قم، بي تا، جلد 1، صفحه 31؛ و علامه محمد باقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 257.
[8] .نمل /39و40
[9] . احمد بن اسحاق يعقوبي، پيشين، جلد 1، صفحه 359.
[10] . ابوالفداء الحافظ ابن كثير، البدايه و النهايه، مكتبه المعارف، بيروت، 1410 هجري، جلد 2، صفحه 268؛ و علّامه محمّد باقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 257 ؛ و احمد ابن اسحاق يعقوبي، پيشين، جلد 1، صفحه 359.
[11] . ابوالفداء الحافظ ابي كثير، پيشين، جلد 2، صفحه 268 و 269؛ و علامه محمد باقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 257 و 258.
[12] . ابن شهرآشوب سروي مازندراني، پيشين، جلد 1، صفحه 30.
[13] . ابن هشام، سيره النبويه، داراحياء التراث العربي، بيروت، لبنان، جلد 1، صفحه 166.
[14] . سوره اسراء، آيه 81.
[15] . ابن شهرآشوب ، پيشين، جلد 1، صفحه 31، و علّامه محمد باقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 274.
[16] . علّامه محمّد باقر مجلسي، حياه القلوب، تحقيق: سيد علي اماميان ، چاپ چهارم، قم: انتشارات سرور، 1382، جلد 3، صفحه 141؛ و محمّد باقر مجلسي، بحار الانوار، پيشين، جلد 15، صفحه 274.
[17] . . قطب الدين راوندي، الخرائج و الجرائح، التحقيق: مؤسسه الامام المهدي،قم، جلد 1، صفحه 69-71. و محمّد باقر مجلسي ، بحارالانوار، پيشين، جلد 15، صفحه 257علّامه محمّد باقر مجلسي، پيشين، جلد 15، صفحه 275 و 274.
[18] .ضحي/6
[19] .براساس آيات قرآن انبياي ديگر نيز اينگونه بوده اند مثل سخن گفتن عيسي درگهواره و....
[20] .ابن هشام،السيره النبويه ،بيروت دارالکتاب العربي،1418ص186-192
[21] عبد المجيد زنداني،بينات الرسول ،مصر: دارالايمان ص18ومحققان باقرالعلوم،.سنن الرسول الاعظم ؛تهران :اميرکبير1385ص54
[22] امير علي حسنلو،قرآن ومعصومان درآينه ي علوي،قم :مشهور 1386ص100 به نقل از نهج البلاغه.
[23] .سيد جعفر مرتضي العاملي،الصحيح من سيره النبي الاعظم،چاپ دوم،بيروت:1428 ج2 ص174
[24] همان ،ص175
[25] .سيد جعفر مرتضي ،همان ،ص176
[26] .همان،ص181
پدیدآورنده: امير علي حسنلو - محمد صمدي
منبع : تبیان