فارسی
پنجشنبه 06 دى 1403 - الخميس 23 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

داستان زندان ابراهيم تيمى با شخصى از بحرين‏

 

«ابراهيم تيمى حكايت كرد كه چون حجاج بن يوسف مرا محبوس گردانيد موضعى ديدم تنگ و تاريك تر از دل عاشقان و ديده معشوقان، مردم زيادى در حبس بودند و هر دو نفر را يك بند نهاده و هر كس را چندان بيش جاى نبود كه نشسته بودند، مصلّى و مسجد و مرقد و محلّ قضاى حاجت يكى بود و ما از تنگى موضع و وحشت منزل بدين حالت بوديم كه مردى را از اهل بحرين درآوردند، جايگاه نشستن نيافت و محبوسان او را راه نمى دادند و به يكديگر مى انداختند. مرد گفت: صبر كنيد كه من امشب بيش اينجا نخواهم بود.

چون شب درآمد برخاست و نماز گزارد و گفت:

يا رَبِّ، مَنَنْتَ عَلَىَّ بِدينِكَ، وَ عَلَّمْتَنى كِتابَكَ، ثُمَّ سَلَّطْتَ عَلَىَّ شَرَّ خَلْقِكَ! يا رَبِّ، اللَّيْلَةَ اللَّيْلَةَ لا اصْبِحُ فِيه.

الهى! به فرهنگ پاكت بر من منّت گذاردى و قرآنت را به من آموختى، آن گاه شريرترين موجود را بر من مسلّط نمودى! اى مالك من، همين امشب، همين امشب كه آزادى من به صبح نينجامد.

هنوز صبح سر از گريبان مشرق بر نياورده بود كه درِ زندان بگشادند و آن مرد را آواز دادند. گفتم: مگر براى سياست و قتل بيرون مى برند! در حال قيد از پاى او برگرفتند و خلاص دادند. بيامد و بر درِ زندان بايستاد و بر ما سلام كرد و گفت:

أطيعُوا اللَّهَ لا يَعْصيكُمْ.

خدا را اطاعت كنيد، تا خداوند خواسته شما را روا گرداند.

چشم بگشا روى جانان كن نگاه

 

بفكن از رأس خود اينجا گه كلاه

لون ديگر بايد اندر پوشش

 

جوش ديگر بايد اندر جوشش

     

تو به خود وامانده اى اى كور دل

 

پاى تو رفته است اينجا گه به گل

پاى بيرون كش از اين قارون زمين

 

گر همى خواهى تو سرخىّ جبين

سرمه بينش بكش در ديده ات

 

تا شود روشن عيان ديده ات

ديده معنى گشا در روى يار

 

تا خزانت گردد اينجا گه بهار

تو به اين ديده كجا بينى ورا

 

گر هزاران سال باشى ديده را

گر تو پيوندى كنى با اهل راز

 

در شود از وصل بر روى تو باز

لوح دل را پاك بايد ساختن

 

تا توان بر او نظر انداختن

     

من نظر در خوبرويان كرده ام

 

لوح زشتى را ز زشتان شسته ام

در سياهى روز كى پيدا بود

 

چشم نابينا كجا بينا بود

     

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

اين هم نتيجه پاكى !
حکایتی از توصیف حضرت علی علیه السلام
نيت پاكت را قبول كردم
خوش به حال كسى كه نفسش رام شد
حکایتی از جمال دل‏
جوان عاق شده و مادر
برگرفته از کتاب «عبرت آموز» از تالیفات استاد ...
معرفت بيشتر، خضوع بيشتر
حكايت تكان دهنده على عليه السلام و بيت المال‏
از تأخير در اجابت نترسيد

بیشترین بازدید این مجموعه

توبه جوان یهودی
داستان زنى که با شنیدن آیه عذاب بیهوش شد
داستانى از توكل يك انسان باايمان
عزّت نفس
محبت به بدکاران برای توبه
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
داستان شگفت انگيز سعد بن معاذ
داستانى از توكل يك انسان باايمان‏
مال دنيا
آنقدر گفت تا غش كرد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^