سومین فرزند حضرت فاطمه زهرا علیها السلام در پنجم جمادی الاولی سال پنجم هجرت در مدینه منوره چشم به جهان گشود . این نوزاد که از هر جهت با شخصیت بزرگ علی علیه السلام سازگار و زینت پدر بود «زینب » نام گرفت . مادرش پاره تن رسول الله صلی الله علیه و آله و پدرش برادر و وصی پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله بود .
زینب ملقب به «ام کلثوم » که در فضای چنین خانواده ای رشد می یافت، از همان نخستین روزهای کودکی، با مشکلاتی مواجه شد که تحمل آن ها برای غیر او کاری بس دشوار می نمود . او در خردسالی با داغ رحلت جدش پیامبر صلی الله علیه و آله مواجه شده و از آغوش پر مهر و محبت حبیب خدا جدا گردید، بعد از چند ماه در شهادت جانسوز مادرش زهرا علیها السلام به سوگ نشست و بعد از شرکت در مراسم دفن مخفیانه مادر جوانش به دامان پر مهر و عطوفت علی علیه السلام پناهنده شد . زینب همچنان ناظر سکوت مظلومانه پدر بود و گریه های نیمه شبش را در کنار چاه های غربت نظاره می کرد تا اینکه دست شقی ترین فرد عالم، محراب کوفه را با خون امیر مؤمنان علیه السلام گلگون نمود و زینب به همراه برادرانش در کنار بستر پدر، فرق شکافته او را دید و اشک فراق ریخت و شهادت پدر را شاهد بود . مدت زمان زیادی نمی گذرد که زینب در مدینه مسموم شدن برادرش امام حسن علیه السلام را تجربه کرده و در بقیع با او وداع کرد .
و بالاخره در سال ۶۰ هجری زینب که در کوران مصیبت ها آبدیده شده بود، به همراه امام حسین علیه السلام قدم در سفر کربلا می گذارد و در فاجعه غمبار کربلا، به خون غلطیدن ده ها تن از بهترین عزیزان خود را به نظاره می نشیند .
زینب کبری علیها السلام بعد از عاشورای خونین با صبر و استقامتی بی نظیر، پیام جاودانه حضرت ابا عبدالله علیه السلام را به جهانیان می رساند .
حضرت زینب علیها السلام بعد از واقعه کربلا و مشاهده آن همه مصائب و تحمل اسارت دوباره به مدینه مراجعت نمود و بنا به نقلی، بعد از حادثه قحطی در مدینه به همراه همسر سخاوتمند خویش، عبد الله بن جعفر طیار به منطقه شام کوچ کرد و در نیمه رجب سال ۶۲ قمری در همانجا وفات یافت و در «قریه رادیه دمشق » که امروزه به «زینبیه » معروف است به خاک سپرده شد (۱) .
عقیله بنی هاشم، عقیله طالبیین، موثقه، عارفه، عالمه، محدثه، فاظله، کامله، و عابده آل علی، که از جمله القاب زیبای زینب کبری علیها السلام می باشد، نشانگر شمه ای از کمالات اوست .
وارث زیبایی ها کودک بلند نظر راز یک رؤیا در مکتب فاطمه علیها السلام پاسدار عفت وصلت فرخنده در سنگر ارشاد زینب علیها السلام، معلم قرآن فرهنگبان شیعه امین امامت شاهد محراب خونین
صبر و شکیبایی، زهد و تقوی، فصاحت و بلاغت، دانش و بینش، حلم و حزم، تدبیر و سیاست، سیادت وبزرگواری، جلالت شخصیت و عظمت روحی، پایداری و ثبات قدم در راه هدف، قوت قلب و اراده ای فولادین، راستی و امانتداری، دفاع خالصانه از حق و حقیقت، حمایت از یتیمان وضعیفان، شرافت و فضیلت خانوادگی، عبادت و انقطاع از خلق، مهر و عطوفت در حد اعلای خود، تعلیم و تربیت انسان ها، پرورش فرزندان پاک و صالح، همسر داری و خانه داری، عزت نفس، وفاداری در عهد و پیمان، از جمله ارزنده ترین صفات این شیر زن عاشورایی است که از خاندان وحی و نبوت و پنج تن آل عبا به ارث برده است . بررسی اجمالی تاریخ زندگی این بانوی با عظمت این حقیقت را نمایان می سازد .
در مورد شخصیت برجسته عقیله بنی هاشم و فضایل و مناقب آن بانوی بزرگوار کتاب ها و مقالات فراوانی به رشته تحریر در آمده است، اما در بسیاری از آن ها به نقش زینب کبری علیها السلام در حماسه عاشورا پرداخته و از برکات وجودی آن حضرت از ولادت تا قبل از عاشورا کمتر سخن به میان آمده است . البته این امر شاید بدین علت باشد که زینب کبری علیها السلام به عنوان بارزترین جلوه عفت و عصمت، در ایام نوجوانی و جوانی در پس پرده بوده و کمتر کسی می توانست از زندگی آن حضرت گزارش دهد . این نوشتار سعی دارد نگاهی هر چند گذرا به فرازهایی از زندگانی آن میوه نبوت و شاخسار امامت تا قبل از عاشورا داشته و آموزه های تربیتی را از زندگی آن حضرت به مشتاقان و ارادتمندان ارائه نماید . زیرا از این راه می توان نسل جوان رابا بهترین الگوها واسوه های تربیتی آشنا کرد و پیوند قلبی و عاطفی آنان را با خاندان عصمت و طهارت مستحکمتر نمود .
فی المهد ینطق عن سعاده جده
اثر النجابه فیه خیر مسدد «در گهواره از موقعیت والای خود در آینده خبر می دهد . وجود نشانه های نجابت [و بزرگی] در آن طفل، بهترین دلیل منطقی [بر آینده درخشان او] می باشد .»
دختر والامقام علی علیه السلام نیز از همان دوران کودکی شخصیت معنوی، عرفانی خود را در گفتار و رفتار خویش نشان می داد . داستان زیر نشانگر این حقیقت است:
روزی حضرت علی علیه السلام زینب کبری علیها السلام را که دختر خردسالی بود در آغوش خود نشانده و نوازش کرد . آن حضرت به وی فرمود: دخترم! بگو «یکی » . زینب علیها السلام گفت: «یکی » . سپس پدر گفت: دخترم! بگو: «دو تا» . زینب سخنی نگفت . علی علیه السلام فرمود: چرا سخن نمی گویی؟ زینب علیها السلام گفت: بابا! زبانی که به گفتن «یک » آغاز سخن کرد، چگونه «دو تا» بگوید؟ ! علی علیه السلام دخترک با معرفت خود را به سینه چسبانیده و او را غرق بوسه ساخت (۲) .
و بدین ترتیب دختر خردسال به حاضرین فهماند کسی که لب به توحید گشوده و به یگانگی پروردگار شهادت داده است، دیگر نباید برای او شریکی قائل شود . همچنین از این روایت معلوم می شود که علی علیه السلام، آن مربی کامل بشریت، در تربیت فرزندان خویش از روش های کار آمد تربیتی بهره می گرفت . او در فرصت های مناسب و با شیوه های متنوع به پیروان خویش می آموخت که مهمترین نیاز کودک، رفع نیاز عاطفی است . محبت، نوازش و احترام به شخصیت کودک، نگرانی ها، افسردگی ها و مشکلات روحی و روانی وی را از میان برده و آنان را به زندگی آینده امیدوار می سازد . امیر مؤمنان علیه السلام با فرزندان خود ارتباط عاطفی وکلامی برقرار کرده، حرف دل آنان را شنیده و برای سخنانشان ارزش قائل می شد و به این وسیله روحیه اعتماد به نفس و عزت را در وجود آنان پرورش می داد .
روایتی دیگر در این زمینه نقل شده است که هم نشانگر شیوه تربیتی علی علیه السلام در پرورش کودک و هم شاهدی بر کمالات والای حضرت زینب علیها السلام می باشد
میرزا محمد تقی سپهر در «الطراز المذهب » می نویسد: در دوران کودکی حضرت زینب علیها السلام، پدر بزرگوارش در کنار او بود و ضمن نوازش و بذل گرمترین عواطف خود، با وی سخن می گفت . زینب علیها السلام، دختر خردسال علی علیه السلام از وی پرسید: پدر جان! آیا مرا دوست داری؟ فرمود: آری دخترم . زینب علیها السلام طبق آموخته های خویش از مکتب علوی علیه السلام گفت: ای پدر! دو دوستی در یک دل جمع نمی شود، مگر اینکه دوستی دیگران نیز در جهت دوستی خدا و برای خدا باشد .
در یکی از آن روزهای غمبار و حادثه ساز بود که زینب علیها السلام صبح زود برای تعبیر رؤیایی که شب قبل با دیدن آن پریشان شده و روحش ر آزار می داد به کنار بستر جدش رسول اکرم صلی الله علیه و آله شتافته و عرضه داشت: ای جد بزرگوار! خواب دیدم که در اثر وزش تند بادی، هوا تاریک شد و من از وحشت آن در پشت درخت بزرگی پناه گرفتم، که ناگهان آن درخت عظیم در اثر فشار باد از جای کنده شد . خود را به درخت دیگر رساندم که شاخه همان درخت بود، اما تند باد سخت آن را نیز از جای برکنده و با خود برد . پس از آن به شاخه ای دیگر از آن درخت پناه بردم، آن هم شکست . آنگاه خود را به دو شاخه باقیمانده رساندم، اما آن ها نیز یکی بعد از دیگری در مقابل وزش توفان از من جدا شدند و من از شدت اضطراب از خواب بیدار شدم .
با شنیدن سخنان دختر ۵ ساله، اشک در چشمان پیامبر حلقه زد و فرمود: دخترم! اما آن درخت بزرگ من هستم که از میان شما می روم و شاخه اول آن مادرت فاطمه علیها السلام است . شاخه دوم پدرت علی علیه السلام و دوتای دیگر برادرانت حسن و حسین علیهما السلام هستند که با رفتن آن ها جهان تیره و تار می گردد (۳) .
وی علاوه بر پرستاری از مادر، شاهد ناجوانمردانه ترین حوادث تاریخ نیز بود . او یکی از کسانی است که مادرش را در ایراد خطبه دفاعیه در مسجد مدینه همراهی کرده است و از آن درس ها آموخته، تجربه ها اندوخته و در سینه سوخته اش همچون امانتی گرانبها و میراثی جاویدان برای نسل های آینده به یادگار گذاشته است . عده ای از تاریخ نگاران و محدثین نامدار، سند خطبه فدک را از این بانوی بزرگوار نقل کرده اند .
ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبین و در ذیل شرح حال عون بن عبد الله می گوید: مادر عون، زینب عقیله، دختر علی بن ابی طالب علیه السلام است، زینب همان بانویی است که ابن عباس خطبه فدک فاطمه علیها السلام را از او روایت کرده است . ابن عباس در آغاز نقل خطبه می گوید: این خطبه را عقیله ما، زینب دختر علی علیه السلام برای ما روایت کرد . همچنین شیخ صدوق در «علل الشرایع » و «من لا یحضره الفقیه » ، شیخ حر عاملی در وسایل الشیعه، طبرسی در احتجاج و علامه مجلسی در بحار الانوار، در ردیف عالمانی هستند که خطبه فدک را از حضرت زینب علیها السلام نقل کرده اند .
بنابر این حضرت زینب در حدود ۶ سالگی، شایستگی حفظ خطبه استدلالی، عمیق و جامع مادرش فاطمه زهرا علیها السلام را داشته است و این نشانه بارزی از رشد فکری و بلوغ اندیشه و تعقل دختری است که در دامان عصمت و طهارت پرورش یافته است . زینب کبری علیها السلام در آن سنین نه تنها به محتوای خطبه توجه کرد، بلکه تمام حرکات و سکنات مادر را در آن لحظات بحرانی برای الگو سازی نسل آینده به سینه تاریخ سپرد . در متن روایت آمده است: عن زید بن علی علیه السلام عن عمته زینب اخت الحسین علیه السلام قالت: لما بلغ فاطمه علیها السلام اجماع ابی بکر علی منعها فدک، لاثت خمارها وخرجت فی حشره نسائها ولمه من قومها وتجر اذراعها، ما تخرم من مشیه رسول الله صلی الله علیه و آله شیئا حتی وقفت علی ابی بکر . . . (۴) ; زید بن علی از عمه اش زینب، خواهر امام حسین علیه السلام نقل می کند که فرمود: هنگامی که به مادرم فاطمه علیها السلام خبر رسید که ابوبکر قصد دارد او را [از ارث پدری محروم نماید] و از فدک منع کند، آن حضرت مقنعه اش را بر سر پیچید و در میان بانوان و گروهی از قومش خارج شد، در حالی که دست هایش را می کشید، چیزی از راه رفتن رسول خدا صلی الله علیه و آله کم نگذاشت تا در مقابل ابی بکر ایستاد . . . .»
برای همین دختر جوان زهرا علیها السلام خود را کاملا از دید نامحرمان پوشیده نگاه می داشت .
یحیای مازنی یکی از اهالی مدینه می گوید: من در شهر مدینه و در همسایگی امیر مؤمنان علی علیه السلام بودم و منزل من پهلوی منزلی بود که زینب دختر علی علیه السلام در آنجا زندگی می کرد . به خدا سوگند! هیچگاه کسی قد و قامت او را ندید و صدای او را هم نشنید . او هر گاه می خواست به زیارت جد بزرگوارش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برود، در دل شب و به همراه پدرش امیر مؤمنان علیه السلام و برادرانش حسن و حسین علیهما السلام می رفت . علی علیه السلام در مورد تشرف این گونه زینب علیها السلام به امام حسن علیه السلام می فرمود: «اخشی ان ینظر احد الی شخص اختک زینب (۶) ; بیم دارم که کسی به خواهرت زینب نگاه کند .»
قبل از ازدواج، حضرت زینب به عبدالله بن جعفر گفت: ای عبدالله! من با تو به شرطی ازدواج می کنم که اجازه دهی هر روز یکبار برادرم حسین علیه السلام را ببینم و اگر او زمانی به سفر رفت، به همراه او بروم و مانع مسافرت من نباشی .
عبدالله، یادگار شجاع، بزرگوار و پارسای جعفر طیار این شرط را پذیرفت و تا آخر زندگی به آن وفادار ماند .
عبدالله جعفر آن چنان کریم و فقیر نواز بودکه وی را «قطب سخا» می گفتند، او هیچگاه مستمندی را محروم نکرد وهیچ کار نیک را به خاطر پاداش دنیوی انجام نداد (۸) .
هنگامی که عبدالله فهمید که سفر امام حسین علیه السلام به کربلا قطعی است، دو پسر خود عون و محمد را برای کمک به مادرشان به همراه قافله امام حسین علیه السلام روانه کرد و به حضرت زینب علیها السلام سفارش کرد که اگر جنگی پیش آمد، فرزندانش از امام حسین علیه السلام حمایت کنند .
ارتباط قلبی و انس و علاقه زینب علیها السلام به برادر خود آنچنان بود که هنگامی که عبدالله بن عباس به امام حسین علیه السلام گفت: شما که به این سفر خطرناک می روید چرا زن ها را با خود می برید؟ ! حضرت زینب با شنیدن این سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: ای پسر عباس! آیا می خواهی بین من و برادرم جدایی بیندازی؟ ! هرگز من از او جدا نخواهم شد (۹) . امام حسین علیه السلام نیز به حضرت زینب علیها السلام علاقه فوق العاده ای داشت و در روایت آمده است: هنگامی که زینب به دیدار امام حسین علیه السلام می آمد، آن حضرت به احترام زینب علیها السلام تمام قد بلند می شد و او را در جای خود می نشاند (۱۰) .
ام سلمه همسر باوفای پیامبر صلی الله علیه و آله از شنیدن خبر برپایی چنین مجلس عیشی شدیدا ناراحت شده و خواست شخصا برای جلوگیری از آن اقدام نماید .
اما زینب علیها السلام فرمود: مادر جان! من از جانب شما می روم و آنان را از ادامه جلسه و سب امیرمؤمنان علیه السلام باز می دارم . آنگاه زینب کبری علیها السلام به همراه عده ای از زنان و دختران بنی هاشم به جمع آنان رفتند . زن ها که بر گرد حفصه حلقه زده بودند با دیدن حضرت زینب و بانوان اهل بیت علیهم السلام ساکت شدند . سپس آن حضرت خطاب به حفصه فرمود: «ان تظاهرت انت واختک علی امیر المؤمنین علیه السلام فقد تظاهرتما علی اخیه رسول الله صلی الله علیه و آله من قبل فانزل الله عزوجل فیکما ما انزل (۱۱) ; اگر تو و خواهرت (منظور خواهر عقیدتی او است که عایشه می باشد) امروز بر علیه امیر مؤمنان هم دست شده [و توطئه می کنید]، دیروز هم بر برادرش رسول الله صلی الله علیه و آله هم پیمان شده [و نقشه می کشیدید و دل او را می آزردید] تا اینکه خداوند متعال در سرزنش شما آیه فرستاد (۱۲) .»
علی علیه السلام اجازه داد تا دختر عالمه اش زینب کبری علیها السلام، بانوان مسلمان کوفه را آموزش دهد و مشکلات علمی و دینی آنان را حل کند . زینب علیها السلام نیز آمادگی خود را اعلام نمود و بعد از دیدارهای مقدماتی، جلسه تفسیر قرآن برای آنان تشکیل داده و پرسش ها و شبهات آنان را جواب می داد (۱۳) .
روزی در یکی از جلساتی که حضرت زینب علیها السلام برای زنان کوفی تفسیر می گفت، امیر مؤمنان علیه السلام وارد جلسه شد تا کلاس درس دخترش را از نزدیک ببیند . آن روز حضرت زینب علیها السلام در مورد تفسیر «کهیعص » سخن می گفت . علی علیه السلام ضمن اشاره به تفسیر دیگری از این آیه فرمود: دخترم! این حروف رمزی است در مصیبت هایی که بر شما عترت پیامبر صلی الله علیه و آله وارد خواهد شد . سپس آن حضرت تمام مصائب کربلا را برای دخترش و حاضرین شرح داد . زینب علیها السلام با شنیدن آن متاثر شده و صدای ناله اش بلند گردید و فضای جلسه قرآن عوض شد (۱۴) .
علی علیه السلام فرمود: دخترم! حدیث ام ایمن صحیح است، گویا تو و دختران اهل بیت را می نگرم که به صورت اسیر و در نهایت پریشانی وارد این شهر (کوفه) می کنند، به گونه ای که بیم دارید مردم به سرعت شما را بربایند . دخترم! آن روز صبر کنید، صبر کنید . سوگند به خداوندی که دانه را می شکافد وانسان را خلق می کند، در آن روز در سراسر روی زمین غیر از شما و دوستان و شیعیان شما، دوستی دیگر برای خدا نخواهد بود . هنگامی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله این خبر را به ما داد، فرمود: شیطان در آن روز از خوشحالی پرواز می کند و در روی زمین جولان می دهد و به شیاطین و عوامل خود می گوید: ای گروه شیاطین! ما خواسته خود را از فرزندان آدم دریافت نمودیم و هلاکت آنان را به نهایت رسانیدیم، ما وارث آتش شده ایم [که فرزندان آدم را دچار آن کنیم] مگر آن افرادی که به این گروه یعنی آل محمد صلی الله علیه و آله متوسل شوند . شما تلاش کنید تا مردم به آل محمد صلی الله علیه و آله مشکوک شوند . مردم را بر دشمنی آنان تحریک و تشویق نمایید (۱۶) .
نویسنده:عبد الکریم پاک نیا
پی نوشت:
1) گفتنی است که در مورد محل دفن حضرت زینب علیها السلام اختلاف شدیدی میان سیره نویسان و تاریخ نگاران وجود دارد، آنچه که در متن آمده، طبق نظر شیخ بهایی، محدث نوری، علامه بحر العلوم، محدث قمی، و از مورخان اهل سنت ابن بطوطه، ابن حورانی و صیادی شافعی و . . . است . ولی برخی محل دفن آن حضرت را در مصر و بعضی دیگر در بقیع می دانند .
اما بهتر است از زبان حضرتش بگوییم:
بعد از وفات تربت ما در زمین مجوی
در سینه های مردم عارف مزار ماست
(حضرت زینب کبری، ص ۱۶۷; زینب قهرمان، ص ۳۹۵; تاریخ اماکن زیارتی و سیاحتی سوریه، ص ۶۵) .
۲) ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۵۴ .
۳) زینب الکبری، ص ۳۴ .
۴) مواقف الشیعه، ج ۱، ص ۴۸۰; دلائل الامامه، ص ۳۱; بلاغات النساء، ص ۲۶ .
۵) مناقب امیر المؤمنین علیه السلام، محمد کوفی، ص ۲۱۰ .
۶) وفیات الائمه، ص ۴۳۵، بااختصار .
۷) فرازهایی از زندگی زینب کبری علیها السلام، ص ۷۱ .
۸) الاصابه، ج ۳، ص ۴۹ .
۹) ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۴۱ .
۱۰) زینب الکبری، ص ۲۲ .
۱۱) الجمل، شیخ مفید، ص ۱۴۹; وقعه الجمل، ص ۳۳ .
۱۲) اشاره به آیه ۳ در سوره «تحریم » است که خداوند می فرماید: «واذ اسر النبی الی بعض ازواجه حدیثا» ; «هنگامی که پیامبر به برخی اززنانش (حفصه) رازی را به امانت سپرد . . .» برای توضیح بیشتر به تفاسیر ذیل آیه، از جمله تفسیر روح المعانی، ج ۲۸، ص ۱۵۲ رجوع شود .
۱۳) ریاحین الشریعه، ج ۳، ص ۵۷ .
۱۴) خصائص الزینبیه، ص ۲۷ .
۱۵) بحار الانوار، ج ۴۲، ص ۲۹۴ .
۱۶) همان، ج ۴۵، ص ۱۸۳، کامل الزیارات، ص ۴۴۸، پاورقی .
منبع : سبطین