فارسی
چهارشنبه 23 آبان 1403 - الاربعاء 10 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

مسلمان شدن طبيب يهودى

مسلمان شدن طبيب يهودى

يزيد پس از شهادت امام حسين (ع ) پيش از آنكه به عذاب آخرت مبتلا شود، در دنيا به درد بى درمانى معذب گرديد. يكى از اطباى يهودى را براى معالجه طلب كرد. طبيب نگاهى به يزيد كرد و از روى تعجب انگشت حيرت به دندان گزيد. سپس با تدبير ويژه اى چند عقرب از گلوى او بيرون كشيد و گفت : ما در كتب آسمانى ديده ايم و از علما شنيده ايم كه هيچ كس به اين بيمارى مبتلا نمى شود مگر آنكه قاتل پسر پيغمبر باشد، بگو چه گناهى را كرده اى كه به اين بيمارى گرفتار شده اى ؟!
يزيد از خجالت سر را به زير افكند و پس از لحظاتى گفت : من حسين بن على را كشته ام يهودى انگشت سبابه خود را بلند كرد و گفت : (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمدا رسول الله ).
طبيب مسلمان شد و از جاى برخاست و به منزل خود رفت برادر خود را به دين اسلام دعوت كرد، قبول نكرد، ولى همسر او و خويشانش پذيرفتند. همسر برادرش نيز اسلام را قبول كرد و اسلامش را از شوهر مخفى داشت .
در همسايگى آنها، يكى از شيعيان خالص بود كه اكثر روزها مجلس تعزيه دارى حضرت سيدالشهداء (ع ) بر پا مى كرد، آن زن تازه مسلمان در آن مجلس شركت مى نمود و بر مصايب اهل بيت عصمت و طهارت مى گريست . بعضى از يهوديان جريان زن را به شوهرش اطلاع دادند، يهودى گفت : امروز او را امتحان مى كنم ، لذا به خانه رفت و به همسرش گفت : امشب هفتاد نفر يهودى مهمان ما خواهند بود، شرايط ميزبانى را آماده و انواع خوردنى ها را جهت پذيرايى مهيا كن !
بانوى تازه مسلمان خواست مشغول غذا پختن شود، صداى ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء (ع ) را شنيد، فورا به مجلس عزا رفت و در عزاى آن حضرت گريه زيادى كرد. وقتى به خود آمد، سخن شوهر به يادش آمد، ولى وقت تنگ شده بود. متوسل به فاطمه (س ) شد و به سوى خانه آمد، وقتى به خانه رسيد ديد بانوانى سياه پوش جمع شده و هر يك با چشم گريان مشغول خدمت مى باشند و لحظه اى استراحت ندارند!
در ميان بانوان خانم بلند بالايى را ديد در مطبخ مشغول پختن غذاست و بانوى مجلله اى را ديد كه پيراهن خون آلودى در كنارش ‍ گذاشته است ! زن تازه مسلمان عرض كرد: اى بانوى گرامى ! شما كيستيد كه با قدوم خود اين كاشانه را مزين فرموده و لوازم مهيمانى را مهيا كرده ايد؟
آن بانوى مجلله فرمود: چون تو عزادارى فرزند غريب و شهيدم را بر كار خانه ات مقدم داشتى ، بر فاطمه لازم شد كه تو را يارى كند، تا با نكوهش شوهر خود رو به رو نگردى و پس از اين بيشتر به عزا خانه فرزندم بروى .
بانوى تازه مسلمان عرض كرد: اى بانو! خانمى را در مطبخ مى بينم كه مشغول غذا پختن و بيش از همه بى قرار است ، او كيست ؟
فرمود: نزد او برو و از خودش بپرس . بانوى تازه مسلمان رفت و پاى او را بوسه داد و نامش را از او سؤ ال كرد؟
فرمود: من زينب خواهر امام حسينم .
در همين زمان زنان يهودى با هفتاد مهمان وارد شدند. وقتى كه يهوديها خانه را در كمال آراستگى و نورافشانى ديدند و بى خوش ‍ غذاها به مشام شان رسيد و در جريان واقعه قرار گرفتند همه مسلمان شدند.

 

 

نویسنده: عباس عزيزى


منبع : 200 داستان از فضايل ، مصايب و كرامات حضرت زينب (ع)
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

ابراهیم فدای حسین(علیه السلام)!
پاسخ امام حسین(ع) به معاويه
فرازهایی از زندگی عقیله بنی هاشم (سلام الله عليها)
نفرين زينب (س ) در مجلس يزيد
مجمع بن عبداللّه عائذى‏
خاطره خادم حرم حضرت ابوالفضل(ع)
عبداللَّه بن عُروة غَفّارى‏
لایه‌های جنگ در کربلا
مصايب اسارت از كلام حبيب بن مظاهر
حبيب بن مظاهر اسدى‏

بیشترین بازدید این مجموعه

حبيب بن مظاهر اسدى‏
پاسخ امام حسین(ع) به معاويه
تعداد فرزندان امام حسين(ع) و حضور آن‌ها در ...
ابراهیم فدای حسین(علیه السلام)!
فرازهایی از زندگی عقیله بنی هاشم (سلام الله عليها)
پایان دردهای زینب (س) - خاموشي خورشيد
پيشواي چهارم (2)
آتش آخرت
خاطره خادم حرم حضرت ابوالفضل(ع)
لایه‌های جنگ در کربلا

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^