اگر معارف و احادیث ناب اسلامي را در مورد امام حسین(ع) مورد واکاوي قرار دهيم، حقايق و لطایف بلندی در مورد آن حضرت آشکار ميشود؛ اين حقايق را ميتوان در پنج بخش دستهبندی کرد که در اين بخش به تشريح آن ميپردازيم.
حقيقت اول: دعاهای عارفانه از امام حسین(ع)
متخصصان مسائل الهی اگر بخواهند سخنان ملکوتی و عرفانی حضرت سیدالشهداء(ع) را سالها برای مردم شرح و تفسیر کنند، تمامشدنی نیست.
من امروز با یکی از عاشقان معارف الهی صحبت میکردم و به ایشان عرض کردم که سخنان حضرت سیدالشهدا(ع) که به عنوان دعا معروف است، فقط دعا نیست، بلکه از قویترین معجزات روح الهی یک انسان در بستر تاریخ حیات عالم هستی و نه فقط عالم انسانی است؛ یعنی اگر خداوند به تمام ملائکه خطاب میکرد که جمیع شما چنین سخنان و جملاتی را از نزد خود بیان کنید، ملائکه اعلام عجز میکردند، دلیلش هم آیات سوره مبارکه بقره است. هنگامی که پروردگار عزیز عالم، داستان خلقت انسان را با ملائکه در میان گذاشت، واقعیتهایی میان پروردگار و ملائکه رد و بدل شد و در پایان، ملائکه به پروردگار عالم عرضه داشتند: تو منزه از هر عیب و نقص هستی و ما نسبت به حقیقت و واقعیت جاهل هستیم و دانش ما به همان مقداری است که تو به ما عنایت کردهای.
(لا عِلْمَ لَنا إِلاَّ ما عَلَّمْتَنا)[1]
ملائکه با این مقدار از دانش، از آوردن خواستة خدا که فرمود از این اسماء به من خبر دهید، اعلام عجز کردند.
اما امام حسین(ع) تمام عمر شريفشان را در راه دعوت مردم به سوی پروردگار متعال سپري کردند؛ این دعوت در قالب دعاهایی بود که انسانهاي عادي از درک آن عاجزند. يکي از اين دعاها، دعاي حضرت امام حسین(ع) در روز عرفه است. نکتة لطیف و ظریف آن است که با اینکه پیامبر اسلام9و امیرالمؤمنین(ع) میتوانستند این معارف را بیان کنند، اما خداوند اراده کرده بود که این معارف بلند عرفانی از مجرای سیدالشهدا(ع) به مردم برسد و این دعا بر زبان مبارک امام حسین(ع) جاری شود.
آن حضرت، علاوه بر دعاها و اذکار، اعمال ديگري نیز چون امر به معروف و نهي از منکر، بيان احکام، معارف الهي و دعوت مردم به سوي حق تعالي را نيز بيان نمودهاند.
ايشان در روزهايي که به کربلا تشريف آورده بودند نيز از ذکر الهي غافل نبودند. مهمترين ذکر حضرت در سرزمين کربلا بيداري وجدانهاي خفته بود. در اين ايام همواره به سوي لشکريان دشمن ميرفت وآنان را با گفتار محبّتآميز به سوي حق هدايت ميکرد. اين ذکر مهم تا آخرين لحظات عمر شريفشان ادامه داشت. پس از آنکه تمام ياران و اصحاب حضرت به شهادت رسيدند، خطاب به دشمنان دين فرمود: «هنوز درهاي توبه به روي شما باز است، به درگاه الهي توبه کرده و از کشتن من صرفنظر کنيد.»[2]؛ سپس اين جمله تاريخي را به زبان آوردند:
«هَل مِن ناصِرٍ يَنصُرُني؛ آیا کسی هست که مرا یاری کند!»[3]
در اين هنگام، عمر بن سعد دستور داد طبل و شيپورها را با صداي بلند بزنند تا صداي پرفروغ حق در ميان صداهاي باطل گم شده و به گوش لشکر دشمن نرسد.[4]
امروزه نیز ماهوارهها و سايتهاي اينترنتي نقش طبل و شيپورهاي دشمن را بازي ميکنند؛ آنان سعي دارند با راهاندازي کانالها و سايتهاي ضد دینی و غيراخلاقي و القاء شبهات دینی، ارزشها و کرامات انساني را لگدمال کرده تا صداي حق و حقيقت به گوش جهانيان نرسد.
تجلی اوج معرفت الهی در دعای عرفه و واقعة عاشورا
امام حسین(ع) در اوج معرفت الهى قرار دارند و تمام اولياى الهى و سالكان طريق الى الله بايد در مكتب ايشان زانو بزنند و درس عشق و معرفت بياموزند، باشد كه از بركت و نور قدسى آن حضرت(ع) بهرهاى ببرند و توشهاى بيندوزند.
ایشان(ع) در دعاى عرفه مىفرماید:
«أَنْت الّذي أَشرقت الأَنوار في قُلوبِ أُوليائکَ حتّى عَرَفُوک و وحّدوک، وأنتَ الّذي أزلْتَ الأغيارَ عن قلوبِ أحبّائِک حتّى لم يُحِبُّوا سِواکَ، و لم يلجَؤا إلى غيرِک؛ بارالها! تو نور ]ايمان[ را در دلهاى دوستدارانت تاباندى تا اينکه تو را شناخته و به يكتايىات اقرار كردند. ]بارالها![ تو بيگانگان را از دلهاى دوستدارانت راندى تا غير تو را دوست نداشته باشند و به كسى جز تو پناه نجويند.»[5]
در روز عاشورا هنگامىكه فرزند با عظمت امام حسین(ع) حضرت على اكبر(ع) از پدر اذنِ مبارزه و جهاد طلبيد، حضرت(ع) بدون هيچ درنگى به او اجازهى جهاد دادند[6]. به طور یقین، تنها كسانى كه فقط خداوند سبحان را مىبينند و رضايت او را مدّ نظر دارند، لحظهای درنگ نمىكنند و تمام دارايى خود را بدون هيچ چشمداشتى فداى معبود حقيقى مىكنند.
اگر در دل امام حسین(ع) بجز حبّ و دوستى خداوند، دوستى غير او جاى داشت هرگز نمىتوانستند در آن لحظات سخت و سنگين عاشورا دست به چنين فداكارى عظيمى بزنند و صحنههايى از عشق و شور بيافرينند كه در تمام تاريخ بىنظير است. هيچ حجاب و پردهاى ميان امام حسین(ع) و خدای سبحان وجود نداشت و ايشان(ع) بجز خداوند، هيچ چيز ديگرى را نمیدیدند.
امام حسین(ع) آثار و مظاهر اين مقام معرفت را در مرحلة عمل در صحراى كربلا به بهترين وجه نمايان كردند و درس ايثار، عشق و معرفت را به جهانيان آموختند. در روز عاشورا تمام ملائكه، جنّيان و قدرتهاى عالم گرد آمدند، تا ایشان(ع) را يارى دهند، امّا آن حضرت به همه جواب رد مىدهند و فقط رضايت محبوب را مىنگرند و به محضرش عرض مىكنند:
«صَبراً على قَضائِک يا ربّ! لا إله سِواک يا غياثَ المسُتغيثين؛ بارالها! صبر مىكنم بر قضاى تو، خدايى جز تو نيست، اى فريادرس گرفتاران! »[(ع) ]
حقيقت دوم: قلب امام حسین(ع) گواه بر توحيد
براي بسياري از انسانها که يگانگي خداوند را باور ندارند و يا خداوند را انکار ميکنند، بايد دلايل و استدلالهاي فراواني اقامه کرد تا بتوانند به يگانگي پروردگار ايمان بياورند. امّا گروهی از مردم گاهي با مشاهده یک انسان کامل، به يگانگي پروردگار پيميبرند و نياز به اقامه استدلالهاي محکم عقلی ندارند. امام حسين(ع) به عنوان مصداق بارز انسان کامل با گفتار و رفتار خود، مردم را به توحید دعوت میکرد. وقتی حضرت میفرمود: «يا ربّ»، انسانهاي زيادي به وحدانيّت پروردگار پيميبرند؛ زيرا گفتار ايشان از قلب الهي نشأت ميگيرد و گفتاري که از قلب الهي برخيزد، بر دل انسانهاي بيدار مينشيند و در همان لحظه يکتاپرست و موحّد ميشوند.
امّا کوفيان قدر اين گوهر گرانبها را ندانستند؛ به جاي آنکه به قلب يزيد يورش ببرند، به قلب الهي آن حضرت حمله برده و آن را هدف آماج تيرهاي خود قرار دادند. اين قلب، همان قلبي است که به مقام يقين رسيده بود: «و أطعت الله و رسوله حتّی أتاک اليقين؛ اطاعت خدا و رسولش را نمودی تا اینکه به مقام یقین رسیدی!»[8]
امام حسین(ع) در صحنه کربلا، با جانفشانی و دعوت به حق و استقامت در مسیر حق موجب احیای دوبارة توحید و معارف ناب اسلام که توسط بنی امیّه از میان رفته بود، شدند و با خون خود، درخت توحید را بارور کردند.
امام حسین(ع) تجلی خون خدا
در زيارت عرشي عاشورا امام حسین(ع) به لقب «ثار الله» ملقّب شده است.[9] حضرت، خون خداست و خود خدا نيز حفاظت از تشکیلات آن حضرت را تضمين كرده است.
اگر تمام شيعيان اقامه عزا و گرية بر سيّدالشهداء(ع) را رها كنند، هيچ لطمهاي بر دستگاه عظيم آن حضرت وارد نميشود؛ زيرا خداوند حكيم، هرگز اجازة خاموشي يا تحريف اين دستگاه را به كسي نميدهد. در صورت رها کردن عزای حسینی، تنها خود افراد متحمل خسارت شده و در روز قیامت مأیوس و سرافکنده و شقاوتمند ميشوند.
بر اساس پارهای از متون روايي، امام حسین(ع) ذكر خداست[10] که خداوند آن را براي انسانها نازل كرده است:
(إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ)[11] ؛ همانا ما خودمان قرآن را نازل نمودیم.
در كتب تفسيري واژة (الذِّكْرَ)را به قرآن كريم تفسير نمودند؛[12] امّا از آن جايي كه حضرت سيّدالشهدا(ع) و ديگر معصومان: قرآن ناطق بوده و مفسّر حقيقي قرآن هستند، ميتوان واژة(الذِّكْرَ) را نيز به ايشان نسبت داد.[13] خداوند متعال در ادامة آيه فوق به حفاظت از قرآن صامت و ناطق اشاره نموده و ميفرمايد:
(وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ)[14]
صیانت و حفظ دستگاه حضرت سيّدالشهداء(ع) و گرية بر مصائب آن حضرت، برعهدة خداوند است. او ضامن بيهمتايي است كه همه چشمها و قلوب در اختيار اوست. اگر انسان براي حضرت اشك ميريزد، به خاطر ارادة پروردگار است، نه ارادة خودش. او «مقلّب القلوب»[15] بوده و تحوّل قلوب در اختيار اوست.
حقيقت سوم: اميد سیدالشهدا(ع) به تحقّق وعدههاي الهي
از آن جايي که امام حسین(ع) به مقام يقين رسيده بود، باور داشت که وعدههاي پروردگار در حقّ ايشان تحقّق خواهد یافت. با تأمّل در آيات الهي ميتوان دريافت که خداوند چه وعدههايي به ايشان داده است. خداوند متعال در قرآن کريم، به انسانهاي مؤمن بهشتهايي را وعده داده که جويهاي آن از عسل تصفیه شده روان است و بهشتيان تا ابد در آنجا با خوشي فراوان حاضر هستند؛ پروردگار سبحان ميفرمايد:
(مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فيها أَنْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَ أَنْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ أَنْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ أَنْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى) [16]
(وَعَدَ اللهُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ خالِدِينَ فِيها وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً)[1(ع) ]
امّا بعضي افراد به چنان مقام رفيعي رسيدند که رفتن به بهشت آنان را راضي نميکند، بلکه هدف اصليشان خشنودي و رضاي خداوند متعال است. پروردگار در ادامة آيه ميفرمايد:
(وَ رِضْوانٌ مِنَ الله أَكْبَرُ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ)[18]
بهشت محصول اعمال انسانهاي مؤمن و باايمان است که خود آن را به دست آوردند؛ امّا رضوان الهي، جايگاهي است که خداوند به انسانهاي وارستهاي چون سيّدالشهدا(ع) عطا مينمايد. اگر کسي به اين مقام رسيد، به پيروزي نهايي دست يافته است. رضوان الهي براي انسانهاي عادي، جز از طريق پیروی از قرآن و اهلبيت:به ويژه سيّدالشهدا(ع) حاصل نميشود.
حقیقت چهارم: پیشتازی روح امام حسین(ع) و اصحابشان در اتصال به پروردگار
بعضي از انسانهاي کامل به جايگاهي ميرسند که خود پروردگار، قبض روح آنان را بر عهده ميگيرد و به هيچ فرشتهاي اجازه اين عمل را نميدهد[19]. اين حقيقت در واقعة کربلا به خوبي نمايان شد. در روز عاشورا، خداوند به حضرت عزرائيل که وظيفه گرفتن ارواح انسانها را بر عهده داشت، اجازه نداد که روح سيّدالشهدا(ع) را قبض کند؛ بلکه خود پروردگار، روح سيّدالشهدا(ع) و اصحابشان را قبض کرد و اين حاکي از مقام والاي آن حضرت و اصحاب باوفای ایشان است. خداوند اين حقيقت را در قرآن کريم اينگونه بيان نمود:
(يا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ راضِيَةً مَرْضِيَّةً)[20]
در اين آيه خداوند، فاصله و برزخی را ميان خود و حضرت سيّدالشهدا(ع) قرار نداد و با جملة ﴿ارْجِعِي إِلى رَبِّكِ﴾ به جهانيان فهماند که ميان خداوند و حضرت أبيعبدالله(ع) حجاب و فاصلهاي وجود ندارد.
يکي ديگر از امتيازات سيّدالشهدا(ع) آن است که روح ايشان گوي سبقت بر ديگر ارواح اهل ايمان را در اتّصال به پروردگار ربود. به عبارت ديگر روح ايشان در اين مسابقة عظيم حرکت به سوی خداوند بر تمام موجودات عالم سبقت گرفت. در شعری منسوب به سیدالشهدا(ع) آمده است که میفرمایند:
سَبَقْت العَالمينَ إلي المَعَالي بِحُسن خَليقَة و علو هِمّه[21]
خداوند متعال نيز در آيات الهي در مورد سبقت اولياي الهي و روح مطهر ايشان ميفرمايد:
(وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ * أُولئِكَ الْمُقَرَّبُونَ)[22]
(فَامّا إِنْ كانَ مِنَ الْمُقَرَّبِينَ * فَرَوْحٌ وَ رَيْحانٌ وَ جَنَّةُ نَعِيمٍ)[23]
واژة (جنّت) در آية فوق به صورت مفرد آمده و به صورت جمع (جنّات) نیامده است. اين مطلب نشان ميدهد براي اولياي الهي بهشت ديگري است که انسانهاي عادي از درک آن ناتوانند[24].
گریه بر سیدالشهدا(ع) از والاترین لذّات
پروردگار متعال در قرآن کریم ميفرمايد:
(وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ)[25]
يکي از لذّات بهشتي، مربوط به چشم است و شيعيان و دلسوختگان آن امام همام در مصائب حضرت اشک ميريزند و از ریختن اشک لذّت روحی میبرند تا در روز قيامت و بهشت برين به بالاترين لذّت برسند. باید اشاره کرد که لذت اشک بر سیدالشهدا(ع) نه تنها روح را مکدّر و تاریک نمیکند، بلکه روح را صیقلی، جلا و صفا میدهد و به لطافت و نشاط روح منتج میشود که از بالاترین لذتهاست و لذتی با آن قابل مقایسه نیست.
حقيقت پنجم: وجود امام حسین(ع) واسطة فیض الهی
يکي ديگر از حقايقی که در وجود مقدس امام حسین(ع) تجلّي کرده است، شوق عمیق ايشان نسبت به خداوند متعال است؛ عشقي که در سراسر زندگي حضرت جاري بود و اين عشق سبب شد تا جان مبارک خود را براي خداوند بذل کند.
اين عشق شديد موجب شد شيعيان همواره براي رسيدن به لقاي الهي، آن حضرت را وسيلة تقرّب خویش قرار دهند؛ زيرا سيّدالشهدا(ع) واسطة فیض ميان شيعيان و خداوند متعال است.
(وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَة)[26]
در زمان حيات حضرت عدّة زيادي براي جبران خطاهای خود به ايشان پناه ميآوردند. در زمان رسول خاتم9 برخی مرتکب خطاهايي ميشدند که از سوي پيامبر9 مورد توبيخ قرار ميگرفتند، اما با واسطه کردن امام حسین(ع) مورد عفو قرار میگرفتند که به نمونهای از آن اشاره میکنیم:
در کتب تاریخی آمده است که روزی پيامبر9 به يکي از افراد مدينه که گناه بزرگي را مرتکب شده بود پيغام داد به دادگاه حاضر شود و جريمة گناه خود را بپردازد. آن مرد چند روزي از خانه خارج نشد. روزي از گوشة درب منزل متوجّه شد امام حسن و امام حسين8که کودکان خردسالي بودند، از کوچه عبور ميکنند. در همان لحظه درب را گشود و اين دو کودک را بر روي دوش خویش گذاشت و به سمت مسجد روانه شد. در ميان راه با خود ميگفت: اگر با اين دو کودک وارد مسجد شوم، پيامبر9مرا عفو ميکند. وقتي وارد مسجد شد، پيامبر9دو فرزند خردسال خود را روي دوش اين گنهکار ديد. لبخندي زد و فرمود: آنان را پياده کن، تو بخشيده شدي! آنگاه به امام حسن و امام حسین8فرمود: آن شخص در مورد عفو گناه خود، شما را شفیع قرار داد، در این هنگام این آیه بر قلب نازنین پیامبر9 نازل شد:[2(ع) ]
﴿وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللهَ توَّاباً رَحيماً﴾ [28]
شيعيان و ارادتمندان سيّدالشهداء(ع) به خاطر رضايت حضرتش از مرگ نميهراسند؛ زيرا ملک الموت با چهرهاي بشّاش براي قبض روح آنان اقدام کرده و بهشت را به آنان بشارت ميدهد.[29] سُدير صيرفي[30] به حضرت امام صادق(ع) عرض ميکند: «آيا شيعيان از مرگ و قبض روح اکراه دارند؟ حضرت فرمود: خير، وقتي ملک الموت براي قبض روح ميآيد، آنان جزع و ناله ميکنند امّا ملک الموت به آنان ميگويد: جزع نکنيد، من از پدر، نسبت به شما مهربانتر هستم.[31]
معرفت امام حسین(ع) در قلوب مؤمنان
معرفت و شناخت شيعيان و مؤمنان به سيّدالشهدا(ع) قبل از تولّدشان آغاز ميشود. به عبارت ديگر خداوند در هنگام خلقت، خاك وجودي آنان را با معرفت سيّدالشهدا(ع) عجين و اين معرفت را ريشهدار كرد.[32] از اينرو رسول خاتم9 ميفرمايد:
«إِنَّ لِلْحُسَينِ(ع) فی بَواطِنِ المُؤمِنینَ مَعْرِفَةٌ مَکْتُومَةٌ»[33]؛ معرفت مؤمنان به امام حسین(ع) در قلبشان رسوخ کرده است.
با توجه به اين روايت، معرفت، عشق و حرارت باطني شيعيان نسبت به سيّدالشهدا(ع) امر فطري و باطني است.
من غم و مهر حسین با شیر از مادر گرفتم
روز اول کامدم دستور تا آخر گرفتم
بر مشام جان زدم یک قطره از عطر حسین
سبقت از مشک و گلاب و نافه و عنبر گرفتم
(سیدرضا مؤید)
-----------------------------------------------------------------------------
[1]. بقره (2): 32؛ «ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموختهای نیست.»
[2]. ینابیع المودّة:3/(ع) 9؛ مقتل الحسین(ع) (مقرم):2(ع) 5. همچنین برای اطّلاع بیشتر به کتاب بحارالأنوار:45/51 مراجعه نمایید.
[3]. وقعة الطف: 29: «ثم نادى(الامام الحسين(ع) ) برفيع صوته: هل من ناصر ينصرني، هل من معين يعينني؟»
[4]. بحارالأنوار:45/8.
[5] . بحارالأنوار:95/ 226.
[6] . اللهوف: 6(ع) .
[7] . موسوعة كلمات الإمام الحسين(ع) : 615 .
[8]. بحارالأنوار: 98/200.
[9]. کلیات مفاتیح الجنان: زیارت عاشورا؛ «السلام علیک یا ثار الله و ابن ثاره»
[10] . تفسیر نورالثقلین 3/4، حدیث12.
[11]. حجر(15):9؛ همانا ما قرآن را نازل كرديم،
[12]. المیزان:1/62.
[13]. تفسير نور الثقلين:3/ 4، حدیث 12: «في كتاب المناقب لابن شهر آشوب بعد أن ذكر قوله تعالى:﴿فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ﴾ ثم قوله تعالى: ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَ إِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ﴾: تفسير يوسف القطان و وكيع بن الجراح و اسمعيل السری و سفيان الثوري أنه قال الحارث: سألت أمير المؤمنين(ع) عن هذه؟ قال: و الله انا لنحن أهل الذكر، نحن أهل العلم، نحن معدن التأويل و التنزيل.»
[14]. حجر(15):9؛ و يقيناً ما نگهبان آن [از تحريف و زوال ] هستيم.
[15]. در کتاب المحجة البيضاء:6/82، چنين آمده است: «و كان كثيراً مّا يقول9:يا مقلّب القلوب ثبّت قلبي على دينك.»
[16]. محمّد9 (4(ع) ):15؛ صفت بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده [چنين است:] در آن نهرهايى است از آبى كه مزه و رنگش برنگشته و نهرهايى از شير كه طعمش دگرگون نشده و نهرهايى از شراب كه براى نوشندگان مايه لذت است و نهرهايى از عسل خالص است.
[1(ع) ]. توبه(9):(ع) 2؛ خدا به مردان و زنان با ايمان بهشت هايى را وعده داده كه از زيرِ [درختانِ ] آن نهرها جارى است و در آن جاودانه اند، و نيز سراهاى پاكيزه اى را... [وعده فرموده ]. در تفسير نور الثقلين:2/ 241، حدیث 235، در ذیل این آیه، نقل شد: «في كتاب الخصال في احتجاج علىّ(ع) على الناس يوم الشورى قال: نشدتكم بالله هل فيكم أحد قال له رسول الله9: من سرّه أن يحيى حيوتى و يموت مماتي و يسكن جنتي التي وعدني الله ربي جنات عدن قضيب غرسه الله بيده ثم قال له كن فيكون فليوال على بن أبي طالب(ع) و ذريته من بعده إلى قوله: غيري؟ قالوا: اللهم لا.»
[18]. توبه(9):(ع) 2؛ و هم چنين خشنودى و رضايتى از سوى خدا [كه از همه آن نعمتها] بزرگ تر است.
[19] . در مورد قبض روح سیدالشهدا(ع) توسط خداوند ذکر چند نکته ضروری است؛
یکم) قبض روح توسط خداوند از نظر اعتقادی و کلامی هیچ مشکلی ندارد و مورد تأیید قرآن است، (اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِهَا)زمر(39): 42.
دوم) در منابع حدیثی در مورد اخذ جان سیدالشهدا(ع) و اصحابشان توسط خداوند به صورت اجمال اشاره شده است: کامل الزیارات: 264 باب 88 ح 1 و بحارالأنوار: 45/182 باب 39 و 28/59 (فتولی الله عزوجل قبض ارواحها بیده) و سفینهالبحار: 5/38؛ حیاة القلوب، ج2، باب 63، ص 219 و خصائص الحسینیه عنوان چهارم؛ الطاف خاص خداوند به امام حسین(ع) ص114 و منتخب التواریخ252: باب 5 اصل قبض جان سیدالشهدا(ع) توسط خداوند مورد تأکید قرار گرفته است.
سوم) پارهای از روایات که دلالت بر ناتوانی حضرت عزرائیل از اخذ جان سیدالشهدا(ع) بدلیل شدت جراحات وارده بر امام حسین(ع) کرده در کتب غیر معتبر "بحرالمصائب و کنزالغرائب" محمدجعفر تبریزی و سرورالمؤمنین شیخ کاظم اسدی آمده که فاقد اعتبار و وجاهت علمی است و در استناد یک مطلب به سیدالشهدا(ع) یا تکذیب مطلب دیگر به آن حضرت باید دقت شود و با این احادیث ضعیف نمیتوان، آموزههای اسلامی را رواج داد.
[20]. فجر(89): 2(ع) ـ28؛ اى جان آرام گرفته و اطمينان يافته! * به سوى پروردگارت در حالى كه از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، بازگرد. «عن ابی بصیر عن الصادق(ع) فی قوله (يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ) ادخلی جنتی یعنی الحسینبنعلی(ع) »تفسیرالقمی: 2/412؛ بحارالأنوار: 24/93.
[21]. مناقب آل أبي طالب:«ابن شهرآشوب»: 3/228؛ من از نظر بلند همّتى و علو مقام براى خلقت نيكویى كه دارم به تمام اهل عالم سبقت گرفتم.
[22]. واقعه(56):10-11؛ و پيشى گيرندگان [به اعمال نيك ] كه پيشى گيرندگان [به رحمت و آمرزش ]اند. اينان مقربان اند.
[23]. واقعه(56):88 ـ 89؛ پس اگر [جان به گلو رسيده ] از مقربان باشد* [در] راحت و آسايش و بهشت پرنعمت [خواهد بود].
[24] . تفسیر القمی: 2/411.
[25]. زخرف(43):(ع) 1؛ و چشم ها از آن لذّت مى برد.
[26]. مائده(5):35؛ ودست آويز و وسيله اى [از ايمان، عمل صالح و آبروى مقرّبان درگاهش ] براى تقرّب به سوى او بجوييد.
[27]. بحارالأنوار: 43/318 باب 13 حدیث 2؛ المناقب، ابنشهرآشوب: 3/400.
[28]. نساء(4):64؛ و اگر آنان هنگامى كه [با ارتكاب گناه ] به خود ستم كردند، نزد تو مى آمدند و از خدا آمرزش مى خواستند و پيامبر9 هم براى آنان طلب آمرزش مى كرد، يقيناً خدا را بسيار توبه پذير و مهربان مى يافتند.
[29]. الكافي: 3/131، حديث4: «عَنْ عَمَّارِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ حَدَّثَنِي مَنْ سَمِعَ أَبَا عَبْدِ الله(ع) ، «يَقُولُ مِنْكُمْ وَ الله يُقْبَلُ وَ لَكُمْ وَ الله يُغْفَرُ إِنَّهُ لَيْسَ بَيْنَ أَحَدِكُمْ وَ بَيْنَ أَنْ يَغْتَبِطَ وَ يَرَى السُّرُورَ وَ قُرَّةَ الْعَيْنِ إِلَّا أَنْ تَبْلُغَ نَفْسُهُ هَاهُنَا وَ أَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى حَلْقِهِ ثُمَّ قَالَ إِنَّهُ إِذَا كَانَ ذَلِكَ وَ احْتُضِرَ حَضَرَهُ رَسُولُ الله9 وَ عَلِيٌّ(ع) وَ جَبْرَئِيلُ(ع) وَ مَلَكُ الْمَوْتِ(ع) فَيَدْنُو مِنْهُ عَلِيٌّ(ع) فَيَقُولُ يَا رَسُولَ الله! إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ فَأَحِبَّهُ وَ يَقُولُ رَسُولُ الله 9: يَا جَبْرَئِيلُ إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ الله وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ يَقُولُ جَبْرَئِيلُ(ع) لِمَلَكِ الْمَوْتِ(ع) إِنَّ هَذَا كَانَ يُحِبُّ الله وَ رَسُولَهُ وَ أَهْلَ بَيْتِ رَسُولِهِ فَأَحِبَّهُ وَ ارْفُقْ بِه.»
[30]. در اوایل نیمة دوم سدة اول هجری در سرزمین عراق، شهر کوفه، در خاندان حکیم بن صهیب کوفی که از موالیان و شیفتگان اهل بیت:بود، کودکی چشمان خود را به جهان میگشاید که نامش را «سدیر» نهادند. چون حرفه و شغل پدر یا جدش یا احیاناً خود او صرّافی بود، به «صیرفی» لقب گرفت و به مناسبت زادگاهش به «کوفی» مشهور است و مکنّا به «ابوالفضل». او جزو اصحاب سه امام، حضرت زینالعابدین، امام باقر و امام صادق: بوده است. سید محسن امین گفته است: «این راوی بدون تردید یکی از بزرگان شیعه است که هرگز از مخالفان قومش ترس و واهمهای نداشت؛ به گونهای که حقانیت و اصالت مکتب اهل بیت: را زیرکانه و خردمندانه نشر میداد و برای حق طلبان بازگو مینمود».(اعیان الشیعه:7/ 185) علامه مامقانی گوید: «سُدیر بن حکیم صیرفی یکی از رهروان راه امامان، ممدوح و مورد ستایش، محبوب خدا، با تمام وجود دوستدار پیامبر9 و آل او:، در پیدا و پنهان محرم راز آنان و عارف به فهم روایات و سخنان آن بزرگواران بود».(تنقیح المقال:2/ 8) آیت الله خویی میفرمایند: «این حقیقت انکارناپذیر است که این راوی، یکی از موالیان و دوستان و شیعیان امامان معصوم شیعه است».(معجم رجال الحدیث:8/34)
[31]. الكافي: 3/ 12(ع) ـ 128، حدیث 2: «عَنْ سَدِيرٍ الصَّيْرَفِيِّ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ الله(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ يَا ابْنَ رَسُولِ الله! هَلْ يَكْرَهُ الْمُؤْمِنُ عَلَى قَبْضِ رُوحِهِ، قَالَ: لَا وَ الله إِنَّهُ إِذَا أَتَاهُ مَلَكُ الْمَوْتِ لِقَبْضِ رُوحِهِ جَزِعَ عِنْدَ ذَلِكَ فَيَقُولُ لَهُ مَلَكُ الْمَوْتِ: يَا وَلِيَّ الله! لَا تَجْزَعْ فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً 9 لَأَنَا أَبَرُّ بِكَ وَ أَشْفَقُ عَلَيْكَ مِنْ وَالِدٍ رَحِيمٍ.»
[32]. حضرت امام زمان# میفرماید: «شيعتنا منّا خلقوا من فاضل طينتنا، وعجنوا بماء ولايتنا»؛ بحارالأنوار:53/303.
[33]. الخرائج والجرائح: 2/842 حدیث 60 ؛ بحارالأنوار: 43/2(ع) 2، حدیث 39.
برگرفته از کتاب آئین اشک و عزا، نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان