عملكرد حكومت معاويه و يزيد در پيدايش تحول و دگرگونى مردم اثر فراوانى داشت چرا كه معاويه به گونه اى عمل كرد كه نتيجه اش همان بود كه واقع شد. اقدامات دستگاه حكومتى معاويه عبارت بود از:
1. تبديل خلافت به سلطنت;
2. سپردن مسؤليتهاى حكومتى و كليدى به خويشان و بستگان معاويه;
3. حيف و ميل بيت المال;
4. تحميق، تهديد، كشتار و تحذير افكار عمومى، تحت عنوان دين و نيز جعل حديث، بويژه براى كوبيدن انديشه علوى;
5. ترويج انديشه جبرى گرايى و احياى تمايلات قبيله اى و نژادى.
پس از معاويه، يزيد وارث چنين نظام سياسى و اجتماعى شد; عملكرد حكومت او عبارت بود از:
1. كشتار، غارتگرى و تجاوز;
2. انتصاب عبيدالله زياد به استاندارى كوفه.
پيامد سياستهاى معاويه و يزيد اين شد كه شخصيت واقعى مسلمانان مسخ شده و جامعه اسلامى دچار ذلت، فلاكت و بى هويتى گردد. اين سياستهاباعث شد تا مسلمانان باايمانى كه زندگى و حياتشان را در راه عقيده و عزت شكل مى داد به صورت افرادى درآيند كه در زندگيشان اسير تمايلات سركش و منافع مادى زودگذر شده اند و هر روزى در جبهه اى كه منفعت آنان اقتضا كند قرار گيرند.
ترويج نفاق و دورويى، سياست اقتصادى و مالى و رفتار خشونت آميز معاويه و پسرش، مردم را به گونه اى بار آورده بود كه راه نفاق را در پيش گرفته و از بيان حق خوددارى مىورزيدند و در اثر انحراف از اسلام تا آنجا پيش رفتند كه حاضر شدند فرزند پيامبر(صلى الله عليه وآله) را شهيد كنند. اطاعت بى چون و چرا از حكام; روح و جان، انديشه و شخصيت مسلمانان را لگدكوب و تحقير كرده بود و مانند موم آنها در دست حاكميت معاويه و يزيد قرار داده بود و آنها هر طور مى خواستند به مردم و گرايشهايشان شكل مى دادند; (فَاسْتَخِفّ قَوْمَهُ فَاَطاعُوه اِنَّهُم كانُوا قَوماً فاسِقين)[1]. از اين رو هنگامى كه مسلم بن عقبه صدها نفر از صحابه را كشته و او و سربازانش مرتكب بيش از هفتصد تجاوز در مدينه شدند، طى نامه اى به يزيد نوشت: «اكنون اگر مرگ به سراغ من بيايد باكى ندارم چون به دستور امير مؤمنان عمل كرده ام».
دنيا دوستى و رفاه طلبى از آثار و عملكرد حكومت آنان بود، به طورى كه هر گاه منافع خود را در خطر مى ديدند به سرعت تغيير جهت مى دادند; براى نمونه مى توان به عملكرد منذر بن جارود كه نامه امام حسين را به عبيدالله زياد داد، عمر سعد كه به دليل قريشى بودن مورد اعتماد مسلم بن عقيل قرار گرفت و مدتى بعد فرمانده سپاه عبيدالله زياد شد و احنف بن قيس كه به نامه امام حسين جواب نداد اما به اطرافيان خود گفته بود خانواده على(عليه السلام) را بارها آزموده ايم آنان ايالتى را براى حكومت نمى دهند و فرصتى نمى دهند كه انسان ثروتمند شود و نيز در جنگ اهل كيد و تزوير نيستند; اشاره كرد.[2]
از آنچه گذشت، روشن مى شود كه امام حسين (عليه السلام) به دستور مستقيم يزيد بن معاويه و به دست فرماندار او ابن مرجانه ـ عبيدالله زياد ـ و لشكرى از باقيماندگان خوارج و مروانيها، يعنى كسانى چون عمربن سعد، حصين بن نمير، سمره بن جندب، محمد بن اشعث و برادرش قيس خارجى به شهادت رسيد.
نویسنده:حسين رجبى
پی نوشت:
[1]
ـ ـ و فرعون با تبليغات دروغ ـ قومش را ذليل و زبون كرد تا همه مطيع فرمان وى شدند و آنها قومى فاسق و نابكارند. زخرف، آيه 54.
[2]
ـ عيون الاخبار، ابن قتيبه، ج 1، ص 211.
منبع : پاسخ به شبهات عزاداري