مسافرت هاى امام حسین علیه السلام
نویسنده:على ربانى خلخالى پی نوشت:
قبل از اینکه مسافرت حضرت امام حسین علیه السلام را از مدینه منوره به سوى مکه مکرمه ذکر کنیم لازم دانستیم اشاره اى به مسافرتهاى قبل از این سفر آن حضرت داشته باشیم.
ابن خلدون مى نویسد: در سال ۲۶ هجرى که عثمان با مشورت صحابه لشکرى به آفریقا فرستاد، امام حسن و امام حسین علیه السلام و ابن عباس و عبدالله بن زبیر و غیره در آن سپاه بودند که به فرماندهى عبدالله بن ابى سرح به آفریقا رفتند. عتبه بن نافع هم در برقه به آنها پیوست آنها از طریق طرابلس به آفریقا رفتند.
سفر طبرستان
محمد بن جریر طبرى و ابن خلدون مى نویسند: در سال ۳۰ هجرى سعد بن عاص عامل کوفه به طبرستان حمله کرد و از اصحاب رسول خدا صلى الله علیه و آله امام حسن و امام حسین علیه السلام و عبدالله بن عباس و عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر و حذیفه بن یمان همراه او بودند. که در قومس (دامغان) و جرجان (گرگان) و کنار دریاى خزر رفتند و صلح کرده برگشتند. امام حسین علیه السلام سه بار از مدینه به کوفه و به عکس سفر کرده، یکى در ایام خلافت پدر، دیگر در زمان معاویه و پس از آن سفر به کربلا. (۱)
ابن کثیر مى نویسد: در سال ۴۹ هجرى مسلمین به قسطنطنیه حمله کردند و امام حسن علیه السلام به شام رفت.
آن حضرت ۲۵ مرتبه با پاى پیاده جهت انجام مناسک حج از مدینه منوره به بیت الحرام تشریف بردند.
گفتگوى امام حسن علیه السلام با بردارش محمد حنفیه و نظریه محمد حنفیه.
محمد بن حنفیه رحمه الله آگاه شد که حضرت قصد دارد از مدینه خارج شود. شرفیاب خدمت حضرت شد و گفت: اى برادر، تو عزیزترین خلق نزد منى و از همه کس نزد من محبوب ترى و من کسى نیستم که نصیحت خود را از تو دریغ کنم، از بیعت یزید تا آن حدى که مى توانى خوددارى کن. خداى بزرگ تو را بر من شرف داده و از سادات اهل بهشت قرار داد.
امام حسین علیه السلام فرمود: برادر پس به کجا سفر کنم؟ محمد بن حنفیه گفت: به مکه برو و در همان جا بمان و اهل مکه با تو بى وفایى نمودند متوجه بلاد یمن شو که اهل آن شهر شیعیان پدر و جد تو اند و دل هاى رحیم و عزم هاى صمیم دارند. اگر آن ها هم بى وفایى نمودند، به طرف کوه ها و بیابان هاى شو یا از شهرى به شهرى پناه ببر (۲) تا ببینى عاقبت کار مردم به کجا منتهى مى شود. امام علیه السلام فرمود: اى برادر! درباره من مهربانى کردى، خداوند ما بین ما و این گروه فاسق حکم فرماید.
بر اساس بعضى روایات، محمد بن حنفیه سخن را قطع کرد و بسیار گریست (۳) و آن امام مظلوم هم گریه کرد. امام حسین علیه السلام فرمود: اى برادر، سوگند به خدا اگر در دنیا هیچ پناه و منزلتى هم نداشته باشم با یزید بن معاویه بیعت نمى کنم و در راه هدف و ایده خود جان خواهم سپرد.
وصیت به محمد حنفیه
امام حسین علیه السلام فرمود: خداوند به تو جزاى خیر دهد با این نصیحت ها و سخنان صوابى که گفتى. (۴) من اینک عازم مکه هستم و خود را براى این سفر مهیا نموده ام. خواهران و فرزندان برادرم و گروهى از شیعیان در این سفر مرا همراهى مى کنند. ما همه براى یک مقصود حرکت مى کنیم، اما تو مى توانى در مدینه باشى تا از اوضاع و احوال این جا مطلع باشى. سپس به او این چنین وصیت کرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت کرد حسین بن على بن ابى طالب به برادرش محمد معروف به ابن حنفیه که حسین گواهى مى دهد هیچ معبودى جز خداى یگانه که او را نیاز و شریکى نیست و آن محمد صلى الله علیه و آله بنده و فرستاده اوست و دین حق را آورده است از جانب حق و بهشت و دوزخ حق است. و قیامت آمدنى است، شکى در آن نیست خداوند بر مى انگیزاند کسانى را که در قبورند. من خروج نکردم براى تفریح و اظهار کبر و نه براى فساد و ظلم، بلکه خارج شدم براى اصلاح دین جدم صلى الله علیه و آله مى خواهم امر به معروف و نهى از منکر کنم و به سیرت جد و پدرم على بنابى طالب علیه السلام رفتار کنم. (۵)
پس هر کس مرا قبول کند خداوند سزوارتر است به حق و هرکس مرا رد کند صبر مى کنم تا خدا میان من و این قوم به حق حکم کند، و او بهترین حکم کنندگان است. این وصیت من است به تو اى برادر.
و ما توفیقى الا بالله، علیه توکلت و الیه انیب. (۶)
آن گاه نوشته را بپیچید و مهر کرد و به برادرش محمد داد و نصف شب از مدینه بیرون رفت. (۷)
گفتگوى امام حسین علیه السلام با زنان بنى هاشم
از حضرت امام محمد باقر علیه السلام روایت است که چون امام حسین علیه السلام اراده نمود از مدینه بیرون رود و زنان بنى هاشم از خروج حضرت اطلاع یافتند، به محضر آن حضرت آمدند، ناله و گریه نمودند، بلکه امام علیه السلام را از رفتن به مدینه باز دارند. تا این که حضرت آنها را از گریه ساکت نمود. حضرت آنها را به خدا سوگند داد که ناله خود را بلند نکنید: زنان بنى هاشم عرضه داشتند پس ما گریه و زارى را براى چه روز بگذاریم؟ امروز براى ما مانند روزى است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و على و فاطمه و حسن و زینب و ام کلثوم و رقیه علیهما السلام از دنیا رفتند، و تو را قسم مى دهم که خود را در معرض مرگ قرار ندهى.
جان ما به فداى تو باد اى میوه دل نیکانى که در قبرها قرار گرفته اند. یکى از عمه هاى امام حسین علیه السلام ناله کرد و گفت: اى نور دیده من، الحال از هاتفى شنیدم که مى گفت: (۸)
و ان قتیل الطف من آل هاشم
اذل رقابا من قریش فذلت
امام حسین علیه السلام عمه خود را دلدارى داد و به او فهماند که کار او به قضا و قدر خدا بستگى دارد و کارى است که باید انجام پذیرد.
علامه مجلسى (ره) در جلا العیون به سند معتبر شیخ صدوق و دیگران از امام صادق علیه السلام روایت کرده که چون سیدالشهدا علیه السلام از مدینه بیرون آمد، فوج هاى بسیار از فرشتگان با علامت هاى محاربه و نیزه در دست بر اسبهاى بهشتى بر سر راه آن حضرت آمدند و سلام کردند و گفتند: اى حجت خدا بر جمیع خلایق بعد از جد و پدر و برادر خود، خداى بزرگ جد تو را در چند دفعه با ما یارى کرد، اکنون ما را به یارى تو فرستاده است. حضرت فرمود: وعده گاه من و شما در آن جایى باشد که خداى بزرگ براى من مقرر فرموده است. و آن کربلاست.
چون به آن بقعه شریفه رسیدم نزد من آیید. فرشتگان گفتند: اى حجت خدا، هر حکمى که خواهى بفرما که ما تو را اطاعت کنیم و اگر از دشمنى مى ترسى ما همراه توایم و دفع ضرر از تو مى نماییم. حضرت علیه السلام فرمود: اینان ضررى به من نمى توانند برسانند تا به محل شهادت خود برسم.
پس از این واقعه افواج بى شمارى از جنیان مسلمان ظاهر شده وقتى به محضر آن حضرت آمدند گفتند: اى سید و بزرگوار! ما از شیعیان و یاران توییم، آن چه خواهى در باب یاران و دشمنان خود به ما بفرما تا ما تو را اطاعت کنیم، واگر اجازه بفرمایى تمام دشمنان تو را در همین ساعت هلاک کنیم و تو در جاى خود باشى.
حضرت علیه السلام به آنها دعا کرد و فرمود: مگر این آیه را نخوانده اید: اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فى بروج مشیده(۹)
و نیز فرموده است: قل لو کنتم فى بیوتکم لبرز الذین کتب علیهم القتل الى مضاجعهم (۱۰)
اى محمد به منافقان بگو که اگر مى بودید در خانه هاى خودتان البته بیرون مى آمدند آنها که برایشان کشته شدن نوشته شده بود به طرف محل کشته شدن و استراحت ایشان.
اگر من در جاى خود بمانم این خلق ننگین به چه آزمایش شوند، و چه کسى در قبر من در کربلا ساکن شود؟ خداى بزرگ آن زمین را براى من در روز دحو الارض برگزیده است، و پناه شیعیان قرار داده است تا امان گاه آنها باشد در دنیا و آخرت. نزد من آیید در روز عاشورا که در آخر آن روز من شهید خواهم شد و سر مرا براى یزید پلید ببرند. پس جنیان گفتند: اى حبیب خدا، اگر نه آن بود که اطاعت امر تو واجب است، و مخالفت تو جایز نیست، هر آینه مى کشتیم تمام دشمنان تو را قبل از آن که به تو برسند.
حضرت فرمود: به خدا سوگند که قدرت ما بر ایشان زیاده از قدرت شماست. ولیکن مى خواهم حجت خدا را بر خلق تمام کنم.(۱۱)
زمانى که امام حسین علیه السلام از مدینه خارج شد این آیه که نمایانگر داستان موسى بن عمران علیه السلام و فرعون است را تلاوت کرد:
فخرج منها خائفا یترقب قال رب نجنى من القوم الظالمین (۱۲)
باز خواندن این آیه اشاره به این که حضرت در این راهى که مى رود کمک ظاهرى ندارد چنان که حضرت موسى نداشت. حضرت به حالت یاس و ناامیدى به سوى کوفه مى رود. (۱۳) خروج امام حسین علیه السلام ۲۷ رجب سال ۶۰ هجرى از مدینه طیبه بوده است.
۱-چهارده معصوم، عمادزاده، ج ۱، ص ۶۳۴ به نقل از تاریخ ابن عساکر، ج ۴ تاریخ طبرى، ج ۶ حوادث سال ۴۹ هجرى قمرى.
۲-ارشاد مفید، ص ۲۰۲
۳-ینابیع الموده، چاپ اسلامبول، ص ۳۳۷ به نقل از مقتل ابى مخنف.
۴-منتهى الامال، ج ۱، ص ۲۹۹
۵-سرمایه سخن، ج محرم، س ۷
۶-سوره هود، آیه ۸۸
۷-نفس المهموم، ترجمه شعرانى، ص ۳۴
۸-اقتباس از منتهى الامال، ج ۱، ص ۳۰۰
۹-سوره نساء آیه ۷۸
۱۰-سوره نساء آیه ۱۵۴
۱۱-منتهى الامال، ج ۱، ص ۳۰۱ نفس المهموم ترجمه شعرانى، ص ۳۵
۱۲-سوره قصص، آیه ۲۱
۱۳-ارشاد مفید، چاپ تهران، ص ۲۰۲ ابصار العین فى انصار الحسین، چاپ نجف ص ۴ روضه الواعظین، چاپ قدیم، ص ۱۴۷ اعیان الشیعه، ج ۴، ص ۱۵۷
منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی (علیه السلام)