پدرش معاویه، مادرش (میسون) صحرانشین و معلم سرخانه اش سرجون رومى بود. او کنیه و دشمنى با بنى هاشم و خاندان پیغمبر و بسیارى از مسائل مشابه را از پدر و روحیه صحرانشینى (آزادى و لاقیدى افراطى) و پندارهاى خرافى جاهلى را از مادر، و میگسارى و دشمنى با اسلام و مسلمانان را از معلم مسیحى و رومى اش گرفت.
آرى او تنها سه سال (۱) حکومت کرد، اما در سال اول امام حسین علیه السلام و یارانش را شهید نمود و کودکان و عزیزانش را سر برید و زنانش را اسیر کرد.
در سال دوم مدینه پیغمبر صلى الله علیه و آله را بر لشکریان خود مباح نمود بیش از هزار دختر باکره را ازاله حیثیت کرد. او چهار هزار نفر از اهل مدینه را در این واقعه کشت که در میان آنها هفتصد مهاجر و انصار و از اصحاب پیغمبر صلى الله علیه و آله بودند.
در سال سوم به خانه کعبه (قبله مسلمین) منجنیق بست و آنجا را سنگ باران نمود (۲) درباره جنایات یزید از لحاظ فساد عقیده اش و بد طینتى و ستمگرى و خون ریزى هاى وى و تحقیر و ناچیز شمردن دین خدا همه متفقند، به تمامى کتب تاریخ و سیره مراجعه کنید، هیچ کس نامى از او نبرده مگر آن که از او به بدى یاد کرده است.
نویسنده:على ربانى خلخالى پی نوشت:
یزید شراب خوار
روزى یزید بعد از قتل امام حسین علیه السلام در مجلس شراب نشسته بود در حالى که ابن زیاد طرف راست او قرار داشت، به ساقى گفت: جام شرابى به من ده که مغز استخوانم را نشئه سازد، سپس مانند همان جام به ابن زیاد تقدیم دار. (۳)
یزید شراب خورد و زیادى شراب را به سر امام حسین علیه السلام ریخت زن یزید آب و گلاب برگرفت و سر امام حسین را پاک بشست. آن شب فاطمه علیه السلام را به خواب دید که از آن حضرت عذر خواهى مى کند. پس یزید دستور داد تا سر امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب او را به دروازه هاى شهر بردند و بیاویختند. (۴)
چون سر مبارک امام حسین علیه السلام را نزد یزید لعین بنهادند، آن ناپاک پاى بر سر امام علیه السلام نهاد. (۵) کار یزید شرب خمر و ترک نماز و بازى با سگان و محاوله و طنبور و ناى و وطى مادران و خواهران و دختران بوده است. (۶)
مولف کتاب الحسن و الحسین علیه السلام که از نویسندگان عامه است بعد از ذکر اجمالى از سیره یزید مى نویسد: بى شک این نوع حکومت که یزید برپا کرده بود، مورد رضایت هیچ یک از مسلمانان نبوده است و البته امام حسین علیه السلام در قیام خود نسبت به چنین عنصرى معذور بود، زیرا محاربه و مبارزه با این اخلاق زشت و ناپسند شرعا واجب بوده است. (۷)
رفتار یزید با سر امام حسین علیه السلام
در رساله حاویه آمده که رکن الاسلام خوارزمى گفت: چون سر امام حسین علیه السلام را نزد یزید لعین بنهادند آن ناپاک پاى بر سر امام نهاد. زید بن ارقم حاضر بود، گفت:
لا تفعل ذلک یایزید، فانى رایت رسول الله یقبل ذلک الفم
این کار را نکن اى یزید، به درستى که دیدم رسول خدا صلى الله علیه و آله بر این دهان بوسه مى زد
همچنین در حاویه آمده است: آن لعین در حضور سر امام حسین علیه السلام شراب بخواست و بیاشامید، و علما گفتند آن لعین مست شد. بعد از آن روزى بر بام رقص مى کرد و از بام بیفتاد و مست به دوزخ رسید چنان که پدرش مست بمرد و صلیب رومى در گردن انداخته بود.
جمعى گویند که با لشکر به صید رفت. آهویى نزد او آمد پس او هم به دنبال آن آهو رفت و حق تعالى خطاب به زمین کرد تا او را فرو برد.
فخسفنا به و بداره الارض (۸) (سوره القصص، آیه ۲۸)
یزید به بوسه گاه رسول الله صلى الله علیه و آله چوب مى زند
شیخ صدوق رحمه الله مى نویسد: زمانى که سر اباعبدالله الحسین علیه السلام را در طشت طلا به مجلس یزید آورده اند، یزید با چوب خیزران به آن اشاره مى کرد و مى گفت: حسین، عجب لب دندان هاى خوبى دارى! کسى که در آن جا حاضر بود گفت: اى یزید چطور اشاره مى نمایى چوب خیزران را در حالى که من دیدم پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله لبان امام حسین علیه السلام را مى بوسید. (۹)
سنگ باران کردن امام حسین علیه السلام
ابوریحان بیرونى مى گوید: ستم هایى که به حسین بن على علیه السلام کردند در هیچ ملتى با بدترین افراد انجالم ندادند. او را با شمشیر و نیزه و سنگ باران از پا درآوردند و سپس اسب بر بدنش تاختند. بعضى از این اسب ها به مصر رسیدند. گروهى از مردم نعل این اسب ها را کندند و براى تبرک بر در خانه هاى خود نصب کردند و این عمل در میان مردم مصر سنتى شد که بعد از آن هر کس بالاى در خانه خود نعل نصب مى کرد. (۱۰)
روایت شده که خون امام حسین علیه السلام از جوشش نیفتاد تا این که مختار بن ابى عبیده ثقفى خروج کرد و به انتقام خون امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشت. مختار گفت: من براى امام حسین علیه السلام هفتاد هزار نفر را کشتم، به خدا قسم اگر جمیع اهل زمین را مى کشتم جبران آن ناخنى را که از آن حضرت گرفته مى شد نمى گردد. (۱۱)
یزید و مسابقه با میمون
یزید را میمونى بود که آن را ابوقیس نامیده بود. این میمون را همیشه در کنار خود مى گذاشت و از زیادى کاسه شراب خود به او مى نوشانید و مى گفت این میمون یکى از پیر مردان بنى اسرائیل است که در اثر گناه مسخ شده است. این میمون را بر گرده خر ماده اى که جهت مسابقه اسب دوانى تربیت شده بود سوار مى کرد و همراه اسب ها به اسب دوانى و مسابقه مى فرستاد. یک روز این میمون در مسابقه پیش افتاد، یزید شاد شد و شعرى در تشویق آن حیوان سرود شگفت آورتر آن که وقتى این میمون مرد جناب پادشاه اموى سخت افسرده شد و دستور داد مردار میمون را کفن و دفن کنند و مردم شام برایش عزادارى نمایند. (۱۲)
۱-فلسفه انقلاب امام حسین علیه السلام، ص ۱۴۲
۲-مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۱
۳-مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۷
۴-کامل بهائى، ج ۱، ص ۱۸۸
۵-کامل بهائى، ج ۲، ص ۱۲۳
۶-تتمه المنتهى، ص ۳۶، مروج الذهب، ج ۳، ص ۶۷
۷-انقلاب مقدس، ص ۱۱
۸-کامل بهائى، ج ۲، ص ۱۷۳
۹-امالى صدوق، ص ۹۹
۱۰-چهره خونین، ص ۳۶۸، به نقل از آثار الباقیه، ص ۳۱۹ و کتاب التعجب، ص ۴۶
۱۱-ترجمه اثبات الوصیه، ص ۳۱۱
۱۲-پیشواى شهیدان، ص ۲۷۶
منبع : کتاب چهره درخشان حسین بن علی (علیه السلام)