عن أبی عبدالله (ع): ... قال لفضیل: تجلسون و تحدثون؟ قال نعم: جعلت فداک، قال: إن تلک المجالس أحبها فأحیوا أمرنا یافضیل، فرحم الله من أحیی أمرنا، یا فضیل! من ذکرنا أو ذکرنا عنده فخرج من عینه مثل جناح الذباب غفرالله له ذنوبه و لو کانت أکثر من زبد البحر.[۱]
از امام صادق(ع) روایت شده است که به فضیل فرمودند:
آیا شما گرد هم میآیید و با هم سخن میگویید؟ فضیل جواب داد: بله فدایت گردم. آن حضرت فرمودند: به درستی که من این مجالس را دوست دارم؛ پس ای فضیل! امر ما را زنده بدارید، خداوند رحمت کند کسی را که امر ما را زنده میدارد.
ای فضیل! هرکس ما را به یاد بیاورد [و متذکر شود] یا آنکه نامی از ما نزد او برده شود و در اثر آن به اندازهی بال مگسی اشک از چشمش خارج شود، خداوند گناهان او را میآمرزد، گرچه گناهانش بیشتر از کف دریا باشد.
نویسنده:سید علیرضا شاهرودی پی نوشت:
«اهل بیت(ع) در هر فرصتی مجلس عزاداری بر امام حسین(ع) تشکیل میدادند»:
عن زید الشحام، قال کنا عند أبی عبدالله و نحن جماعه من الکوفیین فدخل جعفر بن عفان علی أبی عبدالله(ع) فقربه و أدناه ثم قال: یا جعفر، قال: لبیک، جعلنی الله فداک قال: بلغنی أنک تقول الشعر فی الحسین(ع) و تجید، فقال له: نعم جعلنی الله فداک، قال: قل، فأنشده صلی الله علیه فبکی و من حوله حتی صارت الدموع علی وجهه ولحیته، ثم قال: یا جعفر و الله لقد شهدت ملائکه الله المقربون هیهنا یسمعون قولک فی الحسین(ع) و لقد بکوا کما بکینا و أکثر، و لقد أوحب الله تعالی لک یا جعفر فی ساعته الجنه بأسرها و غفر الله لک، فقال یا جعفر ألا أزیدک؟ قال: نعم یا سیدی قال: ما من أحد قال فی الحسین(ع) شعراً فبکی و أبکی به إلا أوجب الله له الجنه و غفر له.[۲]
از زید شحام نقل شده است که میگوید: ما جماعتی از اهل کوفه در محضر امام صادق(ع) بودیم که جعفر بن عفان بر آن حضرت وارد شد. حضرت او را به نزد خود فرا خواندند و در نزدیک خود جای دادند، سپس به او فرمودند: ای جعفر! عرض کرد: لبیک، خداوند مرا فدای شما گرداند. حضرت فرمودند: به من خبر رسیده که تو دربارهی امام حسین(ع) شعر میگویی و این کار را به خوبی [و با مهارت] انجام میدهی، عرض کرد: بله، خداوند مرا فدای شما گرداند. حضرت فرمودند: شعر بگو؛
جعفر شروع کرد به خواندن اشعار برای امام صادق(ع) و ایشان با کسانی که گرداگردشان بودند، گریه کردند، تا جایی که اشکهای حضرت بر صورت و محاسن شریفشان جاری شد، سپس فرمودند: ای جعفر! به خدا قسم ملائک مقرب الهی در اینجا شاهد و حاضر شدند و سخن تو را دربارهی امام حسین(ع) شنیدند و آنچنان که ما گریه کردیم، بلکه بیش از گریهی ما، گریه کردند و به تحقیق خداوند متعال در همین ساعت و زمان که این اشعار را خواندی بهشت را به تمامی [و با تمام وسعت و نعمتهایش] بر تو واجب کرد و گناهان تو را بخشید.
سپس فرمودند: ای جعفر! میخواهی زیاده از این به تو بگویم؟ عرض کرد: بلی ای آقای من. حضرت فرمودند: کسی نیست که شعری را درباره حسین(ع) بگوید و با آن گریه کند و بگریاند مگر آنکه خداوند بهشت را برای او واجب گرداند و گناهان او را بیامرزد.
[۱] ـ بحارالانوار ۴۴/۲۸۲.
[۲] ـ بحارالانوار ۴۴/۲۸۲.
منبع : کتاب جلوه عشق،قصه هاى زندگى امام حسین علیه السلام