خلاصه:
زینت پارسایان
در تاریخ مشرق زمین که مهد نبوت هاست، کسی در ورع و تقوا و توجه عمیق به پروردگار، در مقام امام زین العابدین علیه السلام نیست، مگر پدران بزرگوارش که زندگی معنوی بشری را با نور توحید و ایمان راستین روشنی بخشیدند. به راستی که سرنوشت این امام بزرگوار، تاریخ زندگانی انبیا و مرسلین را به خاطر می آورد و از هر جهت همانند آنهاست؛ زیرا او در زهد و تقوا و توجهش به خدا همچون حضرت مسیح، در گرفتاری و صبر و تحملش نظیر حضرت ایوب، و در عزم راستین و اخلاق والایش همانند رسول خدا صلی الله علیه و آله است. صفات نیک و برجستگی های معنوی و روحی او بی شمار است و در عظمت او همین بس که در تاریخ دنیا، تنها او به لقب «زین العابدین» مفتخر گشته و جز او کسی زیبنده این نام نبوده است.
سفیر نهضت حسینی
امام زین العابدین علیه السلام از جمله نیرومندترین عوامل جاودانگی نهضت حسینی و ارتباط آن با عواطف و احساسات جامعه است. از شمار مظاهری که امام سجاد علیه السلام بدان وسیله، نهضت حسینی را جاودانه ساخت، گریه های فراوان آن حضرت بر مصیبت هایی بود که در روز عاشورا بر پدر و خاندان و یاران آن بزرگوار رسید. در نتیجه، امام شادمانی را بر خود حرام کرد و از اندوه و تأثّر گداخته شد و یکی از پنج گریه کنندگانی گردید که در طول تاریخ، ضرب المثل غم و اندوه و سوگواری بوده اند.
خاندان پیشوای چهارم
امام چهارم، فرزند حسین بن علی علیه السلام ، سومین امام شیعیان جهان و مادرش بنا به نقل مشهور، شهربانو دختر یزدگرد سوم است. نام مادر ایشان را غزاله یا سلامه نیز گفته اند. تاریخ نگاران، این بانوی بزرگوار را تحسین کرده اند، از جمله گنجی می گوید خداوند تبارک و تعالی ائمه مهدییّن را از نسل حسین علیه السلام ، از دختر کسری قرار داده است، نه از دیگر زنانش. همچنین مبرّد عنوان می کند که او از بهترین زنان عالم بود. به راستی که خداوند منّان، این بانوی بزرگوار را مورد الطاف و عنایات خاص خود قرار داد و این فضیلت را به او ارزانی داشت که مادر بزرگوار امام زین العابدین علیه السلام و جده طیبه ائمه طاهرین باشد.
نگاهی به دوران زندگی امام سجّاد علیه السلام
سال تولد امام سجاد علیه السلام را سال ۳۸ هجری قمری نوشته اند. ایشان دوران کودکی خود را در شهر مدینه گذراند. حدود دو سال از خلافت جدّش امیرالمؤمنین علیه السلام را درک نمود و پس از آن، مدت ده سال شاهد حوادث دوران امامت عموی خویش امام مجتبی علیه السلام بود. پس از شهادت امام مجتبی علیه السلام در سال ۵۰ هجری، به مدت ده سال در خدمت پدر بزرگوار خویش امام حسین علیه السلام قرار داشت و پس از شهادت آن بزرگوار، عهده دار مقام رفیع امامت شد.
بیمار مصلحتی کربلا
بیماری موقت حضرت سجاد علیه السلام در کربلا، عنایت خداوندی بوده است تا بدین وسیله از وظیفه جهاد معذور گردد و وجود مقدسش از خطر کشتار مزدوران یزید محفوظ بماند و از این رهگذر، رشته امامت تداوم یابد. اگر حضرت بیمار نبود، می بایست در جهاد با یزیدیان شرکت می کرد و در این صورت، همچون دیگر فرزندان و یاران پدرش به شهادت می رسید و نور هدایت خاموش می شد. ابن سعد گزارش می دهد که پس از کشته شدن حسین علیه السلام شمر به سوی علی بن الحسین علیه السلام آمد و او بیمار و در بستر خوابیده بود. شمر گفت: این را بکشید. یکی از همراهان وی گفت: سبحان اللّه ! آیا جوانی را که بیمار است و در جنگ هم شرکت نداشته، بکشیم؟ در این هنگام، عمربن سعد رسید و گفت: با این زنان و این بیمار کاری نداشته باشید. بنابراین، بیماری آن حضرت، مصلحتی الهی بود که موجب حفظ حیات ایشان گردید و هرگز به معنای ضعف روحی و ناتوانی در برابر دشمن نیست.
امام در دوران اسارت
دوران اسارت امام سجاد علیه السلام را می توان از عصر عاشورا تا بازگشت به مدینه به شمار آورد. دراین زمان، امام با وجود اسارت در دست حاکمان ستمگری چون ابن زیاد و یزید، برخوردی صریح و افشاگرانه داشت. به طور کلی، موضع گیری این دوره امام، با موضع گیری های آن بزرگوار در بقیه عمر شریفش تفاوت اساسی دارد. در این دوره کوتاه، روش حضرت افشاگرانه و هشداردهنده است؛ زیرا ایشان، افزون بر آن که مسئولیت الهی امامت را بر دوش می کشید و باید زمینه کار آینده را برای حکومت الهی و اسلامی فراهم می کرد، زبان گویایی برای خون های ریخته شده در عاشورا داشت. از این رو، مسائل را با صراحت بیان می کرد؛ چرا که زمینه کار آینده او، خون جوشان حسین علیه السلام بود.
امام در دوران قیام و سازندگی
هر قیامی که برای خونخواهی شهدای کربلا بود، امام سجاد علیه السلام آن را تأئید و مردم را به پیوستن به آن تشویق می کرد. در مواردی موضع گیری های مثبت امام، پنهانی بود و در ظاهر، آن ها را تأئید نمی کرد و حتی گاهی مخالفت می نمود. علت این امر این بودند که مردان خاندان رسالت در کربلا کشته شده بود و جز امام و چند تن دیگر که انگشت شمار بودند، کسی باقی نمانده بود و حفظ این طرفداران اندک، برای آینده لازم و ضروری می نمود.
مهم ترین برنامه های امام در دوران سازندگی هم، بر چند محور استوار است: زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا و رساندن پیام آن، نشر مبانی اعتقادی و فرهنگی شیعه، مراقبت از جریان ها و امور داخلی جامعه اسلامی و نیز نیرو سازی.
زنده نگه داشتن یاد و خاطره عاشورا
از آنجا که شهادت امام حسین علیه السلام و یاران آن حضرت، در افکار عمومی و برای حکومت اموی بسیار گران تمام شده و مشروعیت آن را زیر سؤال برده بود، برای آنکه این فاجعه فراموش نشود، امام سجاد علیه السلام مبارزه منفی را با گریه و عزاداری ادامه می داد. یادآوری مکرر فاجعه کربلا و گریه بر آن، علاوه بر ریشه های عاطفی اش، بار سیاسی داشت و نمی گذاشت ظلم و جنایت حکومت اموی از خاطره ها فراموش شود.
امام علیه السلام در پاسخ سهل بن شعیب(یکی از بزرگان مصر) که از حالت حضرت پرسیده بود، فرمودند: «اینک اگر وضع ما را نمی دانی، برایت توضیح می دهم، وضع ما در میان قوم خود، مثل وضع بنی اسرائیل در میان فرعونیان است که پسرانشان را می کشتند و دخترانشان را زنده نگه می داشتند. امروز وضع بر ما به قدری تنگ و دشوار است که مردم، با سَبّ و ناسزاگویی به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها، به دشمنان ما تقرّب می جویند».
پند و ارشاد
چون امام چهارم علیه السلام در عصر اختناق زندگی می کرد، نمی توانست مفاهیم مورد نظر خود را به صورت آشکار و صریح بیان کند. از این رو، از شیوه موعظه استفاده و مردم را از راه موعظه با اندیشه درست اسلامی آشنا می کرد. بررسی این موعظه ها نشان می دهد که امام با روشی حکیمانه و بسیار زیرکانه، ضمن اینکه مردم را نصیحت و موعظه می کرد، آنچه را می خواست در ذهن مردم جا بگیرد، به آنان القا می نمود و این بهترین شکل انتقال افکار و اندیشه درست اسلامی در آن شرایط بود؛ زیرا این مباحث، در عین حال که اثر سیاسی داشت و بر ضد دستگاه حاکم بود، حساسیت حکومت را برنمی انگیخت.
نشر احکام و آثار تربیتی و اخلاقی
یکی از ابعاد مبارزه پیشوای چهارم با مظالم و مفاسد عصر خویش، نشر احکام اسلام و تبیین مباحث تربیتی و اخلاقی بود. امام در این زمینه گام های بلند و بزرگی برداشت، به طوری که دانشمندان را به تحسین و اعجاب واداشته است. شیخ مفید در این زمینه می نویسد: «فقهای اهل تسنن به قدری علوم از او نقل کرده اند که به شمارش نمی گنجد و مواعظ و دعاها و فضایل قرآن و حلال و حرام، به حدی از آن حضرت نقل شده که در میان دانشمندان مشهور است و اگر بخواهیم آن ها را شرح دهیم، سخن به درازا می کشد». نمونه ای از تعالیم تربیتی و اخلاقی که از امام چهارم به یادگار مانده، مجموعه ای به نام رساله الحقوق است که امام طی آن، وظایف گوناگون انسان را چه در پیشگاه خدا، و چه نسبت به خویشتن و دیگران بیان نموده است. برخی از حقوقی که امام بیان نموده عبارت است از: حق خدا، حق زبان، حق گوش، حق چشم و... .
کانون تربیتی
هنگام ظهور اسلام، بردگی در سراسر جهان آن روز رواج داشت و چون لغو چنین پدیده گسترده ای به یک باره مقدور نبود، اسلام از راه های گوناگون زمینه لغو تدریجی آن را فراهم ساخت. در زندگانی امام چهارم نیز موضوع آزادسازی بردگان به چشم می خورد، اما دامنه و سطح این عمل به حدی وسیع است که تنها با محاسبات بالا قابل توجیه نیست و به نظر می رسد امام چهارم در این کار انگیزه های والاتری داشته است. دقت در این زمینه نشان می دهد که امام از این اقدام، نظر تربیتی و انسانی داشته است؛ بدین معنا که بردگان را خریداری کرده، مدتی تحت آموزش و تربیت قرار می داد و سپس آزادشان می کرد و آنان به صورت انسان های نمونه، به فعالیت های فرهنگی و تربیتی می پرداختند و پس از آزادی نیز ارتباطشان با امام قطع نمی شد.
حکومت سیاه عبدالملک
دوران امامت امام سجاد علیه السلام با یکی از سیاه ترین دوره های حکومت در تاریخ اسلام هم زمان بود. سردمداران حکومت در این زمان، به صورت آشکار و بدون هیچ گونه پرده پوشی، به مقدسات اسلامی توهین می کردند. بیشترین دوران امامت امام چهارم، با خلافت عبدالملک بن مروان مصادف بود که مدت ۲۱ سال طول کشید. تاریخ نگاران از عبدالملک، به عنوان فردی زیرک، با احتیاط و دور اندیش، ادیب، باهوش و دانشمند، یاد کرده اند. عبدالملک در مدت حکومت خود، آن چنان با ظلم و ستم خو گرفت که نور ایمان در دل او به کلی خاموش گشت. وی روزی به این امر اعتراف کرد و به سعید بن مسیب چنین گفت: چنان شده ام که اگر کار نیکی انجام دهم، خوشحال نمی شوم و اگر کار بدی از من سرزند، ناراحت نمی گردم. سعید بن مسیب گفت: مرگِ دل، در تو کامل شده است.
کارنامه ولید بن عبدالملک
پس از مرگ عبدالملک، پسرش ولید به خلافت رسید. او در دوران زمامداری خود، در تأسیس و توسعه و تعمیر مساجد و اماکن مقدس کوشش می کرد و استانداران و فرمانداران را به این کارها تشویق می نمود؛ ولی دارای نقاط ضعف بسیار و انحراف های آشکاری بود. بر اساس گفته تاریخ نگاران، ولید مردی ستمگر و جبار بود. پدر و مادرش او را در کودکی با هوسرانی و بی قیدی پرورش دادند. از این رو، وی فاقد ادب و شایستگی انسانی بود. ولید عناصر فاسد و جنایتکار را به عنوان امیر بر سرنوشت مسلمانان حاکم کرده بود و این افراد، عرصه را بر مردم تنگ کرده بودند. گویا با توجه به این بیدادگری های سردمداران و مظلومیت و بی پناهی مسلمانان بود که امام سجاد علیه السلام طی بیانی، مردم آن زمان را به شش دسته تقسیم کرده، زمامداران را به شیر و مسلمانان را به گوسفندانی تشبیه می نماید که در بین شیر و گرگ و روباه و سگ و خوک گیر کرده، گوشت و پوست و استخوانشان توسط شیر دریده می شود.
اشعار فَرَزْدَق
امام زین العابدین علیه السلام در سالی به حج رفته بودند که در آن سال، هشام، خلیفه وقت نیز به حج آمده بود. به هنگام طواف، مردم کنار می رفتند و برای امام راه را باز می کردند و او را با دیده اکرام می نگریستند. از هشام پرسیدند: این شخص کیست؟ هشام در حالی که امام را می شناخت، گفت: نمی دانم. در این هنگام فرزدقِ شاعر که در آن جا حاضر بود، گفت ولی من او را می شناسم؛ سپس اشعاری بسیار زیبا در وصف حضرت سرود. هشام به خاطر این اشعار، فرزدق را دستگیر نموده و زندانی کرد و دستور داد نامش را از حقوق بگیران بیت المال حذف کنند. حضرت سجاد علیه السلام برای او هدیه ای فرستاد، ولی فرزدق برگرداند و گفت: من از روی وظیفه دینی این اشعار را سرودم، نه برای پول. امام دوباره هدیه را فرستاد و فرمود: این کار تو مورد قبول خداوند قرار گرفت. امام همچنین به درخواست خود او دعا کرد تا از زندان نجات یابد و او آزاد شد و خدمت امام رسید و گفت: اسم مرا از دفتر بیت المال خارج کرده اند. امام نیز آن مقداری را که از بیت المال می گرفت، به مدت چهل سال به او بخشید و فرمود: اگر می دانستم بیشتر از این نیاز داری، بیشتر از این می دادم. فرزدق بعد از گذشت چهل سال، از دنیا رفت.
عبادت امام زین العابدین علیه السلام
امام سجاد علیه السلام بعد از پدرانش، بهترین مخلوقات خداوند از نظرعلم وعمل بود. کوشش و عبادت و زهد و روش برخورد او با مردم، همه معجزه و شگفت می نمود. از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود: «پدرم در شبانه روز، هزار رکعت نماز می خواند و جسم مبارکش به حدی ضعیف شده بود که باد، مانند خوشه گندم او را حرکت می داد».
ایشان ادامه می دهد: پیشوای چهارم در عبادت به منزله ای رسید که هیچ کس به آن نرسیده است. از شب زنده داری، رنگ رخسارش زرد شده بود و از گریستن، چشمانش چنان گرم می شد که گویا آتش گرفته باشد. پیشانی اش هم از سجده پینه بسته بود. ساق و پاهای حضرت از ایستادن در نماز شب ورم کرده بود. وقتی او را در این حالت دیدم، گریستم. پدرم رو به من کرد و فرمود: فرزندم، قسمتی از کاغذهایی که عبادت علی علیه السلام در آن ها نوشته شده را بیاور. آن ها را آوردم و به او دادم. مقداری از آن را خواند و کناری نهاد و فرمود: چه کسی قدرت دارد و می تواند مانند علی علیه السلام خدا را عبادت کند».
فرجام گستاخی به کلام پیامبر صلی الله علیه و آله
روزی امام سجاد علیه السلام فرمود: «مرگ ناگهانی در حق مؤمن، تخفیف گناه است و در حق کافر غم و تأسف است ؛ مؤمن غسل دهنده و حمل کننده اش را می شناسد، اگر خیری نزد خدا داشته باشد، به حمل کنندگانش می گوید عجله کنید، ولی اگر غیر از این باشد، می گوید تأخیر کنید». ضمره بن سحره گفت: اگر این گونه باشد که تو می گویی، پس من از تابوت می پرم. خودش خندید و مردم را نیز خنداند. حضرت فرمود: «خدایا، او بر سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله خندید و مردم را نیز خندانید، پس او را با تأسف بگیر». آن شخص به مرگ ناگهانی مبتلا شد. بعد از آن، غلام ضمره نزد امام سجاد علیه السلام آمد و گفت: خدا تو را توفیق دهد، ضمره با مرگ ناگهانی مرد. به خدا سوگند صدای او را شنیدم که مانند زمان حیاتش آن را می شناختم، او گفت: وای بر ضمره! تمام خویشانم از من جدا شدند و من به دار جهنم رفتم و آنجا اقامتگاه من است. امام سجاد علیه السلام فرمود: «این جزای کسی است که به سخن رسول خدا صلی الله علیه و آله بخندد و مردم را بخنداند».
سیر و سلوک ششمین معصوم
روزی حضرت سجاد علیه السلام از در منزل خارج شد و مردی را دید که بر اثر تلقینات و شرایط اجتماعی آن روز، زبان به بدگویی و دشنام به امام گشود. خادمان حضرت خواستند به او حمله کنند. امام فرمود: او را رها کنید و بعد به آن مرد فرمود: آنچه از ما بر تو پوشیده مانده است، بیش از آن است که می دانی. آیا حاجتی داری؟ مرد از گفتار و رفتار امام، خجل و شرمنده شد. امام نیز عبایی را که بر دوش مبارکشان بود به او عنایت کردند و نیز امر فرمودند که هزار درهم نیز به او بدهند که با این رفتار ملایم، آن مرد معاند، دوستدار امام شد و گفت: من شهادت می دهم که تو فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله هستی. همچنین نقل شده که کسی نسبت به امام بدگویی کرد. امام خاموش ماندند و به وی نگاه نکردند. غریبه برای اینکه توجه دیگران را جلب کند، گفت: با تو سخن می گویم. امام هم فرمودند: من هم سخن تو را نشنیده می گیرم.
سیره سیدالعابدین علیه السلام
روزی یکی از خویشاوندان امام سجاد علیه السلام نزد امام رفت و چندان که توانست او را دشنام داد. امام در پاسخ او خاموش ماند. چون مرد بازگشت، امام به کسانی که نزد او نشسته بودند فرمودند: شنیدید این مرد چه گفت؟ می خواهم با من بیایید و پاسخی را که به او می دهم بشنوید. امام به راه افتاد و آیه فرو بردن خشم و گذشت از مردم را تلاوت فرمود. همراهان امام دانستند که امام سخن زشتی به او نخواهد گفت. چون به خانه آن مرد رسیدند، مرد بیرون آمد و یقین داشت امام به تلافی آمده است. حضرت به او فرمود: «برادرم، ایستادی و چنین و چنان گفتی. اگر راست گفتی، خدا مرا بیامرزد و اگر دروغ گفتی، خدا تو را بیامرزد». مرد برخاست و حضرت را بوسید و گفت: آنچه درباره تو گفتم از آن مبرّا هستی و من بدان سزاوارم.
گذشت امام چهارم علیه السلام
درباره بخشش و گذشت امام سجاد علیه السلام نقل شده است که وقتی حضرت دست مبارکشان را می شستند، کنیزی آب روی دست ایشان می ریخت. ناگهان ظرف آب از دست کنیز افتاد و جراحتی در دست حضرت ایجاد شد. امام متأثر شدند. کنیز چون در خانه امام تربیت شده بود، می دانست چه کند و فورا آیه شریفه فرو بردن خشم را خواند. امام فرمود: من خشم خود را فرو خوردم. کنیز ادامه آیه را که درباره گذشت از مردم بود، تلاوت کرد. امام فرمودند: تو را بخشیدم. کنیز پایان آیه را خواند: «خدا نیکوکاران را دوست دارد». حضرت فرمودند: تو را در راه خدا آزاد کردم.
دستگیری از درماندگان
یکی از ابعاد درخشان زندگانی امام چهارم، خدمات اجتماعی حضرت در آن عصر تاریک است. این خدمات، چه در ایام بحرانی و پرآشوب مدینه، و چه در مواقع آرامش که نیازمندان و تهی دستان در انتظار دست نوازشگری بودند که با لطف و کرم به سوی آنان دراز شود، همچنان تا آخر عمر آن حضرت ادامه داشت. امام سجاد علیه السلام ، هزینه زندگی صد خانواده تهی دست مدینه را عهده دار بود.
همچنین نقل شده است که در مدینه خانواده هایی بودند که زندگی و معاش آنها از ناحیه امام تأمین می شد، ولی خودشان نمی دانستند که تأمین زندگی آنها از کجاست تا اینکه امام از دنیا رفتند و آنها متوجه شدند که شخصی که شبانه برای آنان کیسه هایی از مواد غذایی می آورد، علی بن الحسین علیه السلام بوده است.
سکوت از نظر امام زین العابدین علیه السلام
از امام سجاد علیه السلام درباره سکوت و سخن سؤال شد و اینکه کدام یک بر دیگری برتری و مزیت دارد؟ حضرت در پاسخ فرمود: برای هر یک از این دو آفت هایی است که اگر از آفت سالم و مصون باشند، کلام برتر و افضل از سکوت است. برای اینکه خداوند هیچ یک از پیامبران و اولیاء را به سکوت مبعوث نفرمود؛ بلکه مأموریت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود، آنان را به راه صلاح و رستگاری دعوت نمایند. همچنین هیچ کس با سکوت مستحق بهشت نمی شود و هیچ کس با سکوت از عذاب دوزخ مصون نمی ماند. نیل به رحمت و ولایت الهی و محفوظ ماندن از عذاب او، بر اثر کلام است. سپس حضرت فرمود: «شما خود فضل سکوت را با کلام توصیف می نمایید و هرگز فضل کلام را با سکوت توصیف نمی کنید».
سفارش به ابوحمزه ثمالی
ابوحمزه ثمالی می گوید: یک روز کنار در خانه حضرت سجاد علیه السلام ایستاده بودم که امام علیه السلام از خانه خارج شد و فرمود:«بسم اللّه آمنتُ باللّه و توکّلتُ علی اللّه » سپس فرمود: ای ابوحمزه، هر وقت انسان از خانه بیرون می آید، شیطان آماده فریب اومی شود. وقتی می گوید: «بسم اللّه » آن دو فرشته که به او موکل هستند، می گویند گفت: بسم اللّه ، یعنی از شر شیطان محفوظ ماند. وقتی می گوید: «آمنت باللّه » گویند هدایت گردید و همین که می گوید «توکلت علی اللّه » گویند از آفات و بلیات نگه داشته شد.
شهادت
نقل شده است که امام چهارم در سال ۹۴ یا ۹۵ هجری به دست ولیدبن عبدالملک مسموم شد. کفعمی در مصباح می نویسد: روز شنبه بیست و دوم محرم سال ۹۵ هجری، در ایام حکومت ولید بن عبدالملک، هشام ایشان را مسموم کرد. شبی که امام سجاد علیه السلام بامداد آن به جوار پروردگار رفت، به فرزندش امام محمدباقر علیه السلام فرمود: این همان شبی است که مرا وعده کرده اند، چون زمان وفات امام فرا رسید، بیهوش شد. بعد چشم گشود و سوره های واقعه و فتح را خواند، آن گاه خاموش شد و چیز دیگری نفرمود. امام در بقیع کنار قبر شریف عموی بزرگوارش، امام حسن مجتبی علیه السلام و در زیر گنبدی که عباس بن عبدالمطلب، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله مدفون بود، به خاک سپرده شد. مردم مدینه در عزای آن حضرت سوگوار شدند و هنگام تشییع آن بزرگوار، چنان جمعیتی از مردم جمع شده بود که مدینه مانند آن را کمتر به خود دیده بود.
در مکتب چهارمین پیشوا
اگر مردم بدانند که در طلب علم چه فوایدی است، آن را می طلبند، اگرچه با ریختن خون دل و فرو رفتن در گرداب ها باشد.
هر کس خود را گرامی داند، دنیا نزد او خوار است.
کسی که بدان چه خدا نصیب او کرده قناعت کند، از بی نیازترین مردم است.
از خوی مؤمن آن است که در تنگ دستی به اندازه درآمد خرج کند، و در رفاه به قدر گشایش؛ و درباره مردم منصف باشد و در سلام به همگان پیشی گیرد.
نگاه محبت آمیز مؤمن به صورت برادر ایمانی خود، عبادت است.
برای هر چیزی لذتی است و لذت گوش، در شنیدن سخن زیباست.
شرافت در فروتنی، عزت در پرهیزکاری و بی نیازی در قناعت است.
دعا در طلب آمرزش گناهان
امام زین العابدین علیه السلام در یکی از دعاهای خود در صحیفه سجادیه می فرماید: «بارخدایا، ای که گناهکاران به رحمتت فریادرسی می کنند، و ای که بیچارگان به یادآوری احسانت پناه می برند، ای که خطاکاران از بیم تو به شدت گریه می کنند، ای همدم هر وحشت زده دور از وطن، ای گشایش هراندوهگین دل شکسته، ای فریادرس هر درمانده تنها، ای مددکار هر محتاج رانده شده، تویی که رحمت و دانشت همه چیز را فرا گرفته... تویی که عفوت بر عقابت غلبه دارد، و تویی که مهرت پیشاپیش غضبت در حرکت است... و تویی که چون نعمت به کسی مرحمت کنی، چشم پاداش از او نداری... اینک منم ای پروردگارم که در پیشگاهت به خاکساری در افتاده ام، منم که خطاها پشتم را گرانبار کرده، و منم که گناهان عمرم را به تباهی برده و منم که از سر جهالت تو را نافرمانی کرده ام، در صورتی که تو شایسته این نبودی که من چنین کنم».
پدیدآورنده:طیّبه چراغی
منبع : سبطین