به تربت مدافعان نماز عاشورا زهیر بن قیس، سعید بن عبدالله و علیبن قرضه انصاری
ابلیسها دوباره دهان را بههم زدند
با هر نشانه، نظم اذان را بههم زدند
آنجا که تیغهای برآشفته ـ در نماز
آرامش امام زمان را بههم زدند
ناگه سه شیرمرد، سه پروانة غیور
تصمیم سرخ تیر و کمان را بههم زدند
از عشق و عقل و فلسفه و فهم رد شدند
یعنی عیار سود و زیان را بههم زدند
مانند برگهای نیفتاده از درخت
آداب بادهای خزان را بههم زدند
میخواستند ساده بمیرند و تیرها
تقدیر سروهای جوان را بههم زدند
خونهای عاشقی که به صحرا گریختند
اوضاع آبهای روان را بههم زدند
آنقدر آبهای روان تشنه سوختند
تا سرنوشت آبزیان را بههم زدند
آنها شعور جامعة کربلا شدند
آنها قیاسهای گران را بههم زدند
êêê
میخواستم گلو بتکانم به یادشان
دیدم که ساختار زبان را بههم زدند
دیدم که کلمهها همه آتش شدند و بعد
دیوان شاعران جهان را بههم زدند!
منبع : عبدالحمید رحمانیان