فارسی
پنجشنبه 08 آذر 1403 - الخميس 25 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

داستانى شگفت از انسانى شاكر

«سمع بن عبدالملك» مى گويد:

«در سرزمين منى در محضر امام صادق عليه السلام به خوردن انگور مشغول بوديم.

ناگاه فقيرى وارد شد و از حضرت درخواست كمك كرد. حضرت فرمود: مقدارى انگور به او بدهيد. هنگامى كه انگور به او دادند، از گرفتن خوددارى كرد و آن را برگرداند و گفت: اگر پول بدهيد مى گيرم، امام صادق عليه السلام فرمود: خدايت عطا كند.

فقير رفت و برگشت و گفت: انگور را بدهيد. آن حضرت فرمود: خدايت عطا كند!

آن گاه نيازمندى ديگر آمد و درخواست كمك كرد. حضرت سه دانه از يك خوشه برداشتند و به او دادند، فقير سه دانه انگور را گرفت و گفت:

الحَمدُ للَّهِ رَبِّ العالَمِين الَّذِى رَزَقَنِى.

همه سپاس و ستايش ويژه خداست كه پروردگار جهانيان است، آن پروردگارى كه اين سه دانه انگور را روزى من قرار داد».

حضرت به او فرمودند: صبر كن. پس هر دو دست خود را پر از انگور كردند و به او دادند. دوباره گفت: الحَمدُ للَّهِ ربِّ العالَمين . باز حضرت به او فرمودند: صبر كن.

سپس به خادم خود فرمود: چه اندازه درهم و دينار نزد توست؟ خادم بيست درهم آورد و گفت: به همين اندازه درهم نزد ما مانده است. حضرت بيست درهم را به فقير داد، چون بيست درهم را گرفت گفت:

الحَمْدُ للَّهِ هَذا مِنْكَ وَحْدَكَ لَاشَرِيكَ لَكَ.

همه سپاس و ستايش ويژه خداست، خدا اين عطا و بخشش از حضرت توست، تويى يگانه اى كه شريك و همتا ندارى.

امام صادق عليه السلام به او فرمود: صبر كن. پس پيراهن مبارك را از بدن درآورده به او عطا كردند و فرمودند: اين پيراهن را بپوش. چون پيراهن را پوشيد، گفت:

الحَمْدُ للَّهِ الَّذِى كَسَانِى وَسَتَرَنِى، يَا أَبا عَبداللَّهِ، او قَالَ: جَزَاكَ اللَّهُ خَيْراً.

همه سپاس و ستايش ويژه خداست كه مرا لباس پوشانيد، و عرضه داشت يا ابا عبداللَّه، يا آن كه گفت: خدا تو را جزاى خير دهد.

با همين دو كلمه كوتاه از آن حضرت سپاس گزارى كرد و بيرون رفت» .

عارف بزرگوار، فيلسوف عالى مقدار، عالم پرهيزكار، «ملا محسن فيض كاشانى رحمه الله» در كتاب بسيار مهم وافى در باب تعقيبات نماز از معصوم عليه السلام روايت مى كند:

«اگر شخص نمازگزار پس از اداى نماز واجب، سر به سجده شكر گذارد و نعمت هايى كه خداى مهربان به او عطا كرده، يك به يك به ياد آورد و شكر كند از سوى حضرت حق به فرشتگان خطاب شود: اى فرشتگان، بنده ام نماز واجبش را ادا كرد و به شكرگذارى من مشغول شد، با او چه معامله اى كنم؟

فرشتگان مى گويند: حوائجش را روا كن. خطاب رسد: روا كردم، ديگر چه كنم؟ گويند: به او نجات در آخرت را عطا كن. خطاب رسد: عطا كردم، ديگر چه كنم؟ گويند: وسعت رزق به او عنايت فرما. خطاب رسد: عنايت كردم، ديگر چه كنم؟ گويند: فرزندان شايسته نصيب او كن. خطاب رسد: نصيب كردم.

وقتى نمازگزار در سجده، شكرگذارى مى كند خدا خطاب مى فرمايد و فرشتگان دعا مى كنند تا جايى كه فرشتگان مى گويند: پروردگارا، ما آنچه از امور خير بود از پيشگاهت براى او خواستيم و تو عنايت فرمودى، ديگر چيزى نمى دانيم. خطاب رسد: شما نمى دانيد من مى دانم، او شكرم را به جا آورد، من هم از او سپاس گزارى مى كنم و سپاس من اين است كه درب نعمت را به رويش باز مى كنم .

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

افشاگرى شجاعانه طِرِمّاح عليه باطل‏
حکایتی از ابوالفتوح رازی
تخفیف عذاب بخاطر دل سوزی به اقوامش!
داستان شگفت‏انگيز حاتم اصمّ‏
تائب ، اهل بهشت است
داستان شگفت‏‌انگيز حاتم اصم‏
جوان پرهیزکار و بیدار
توبه جوانی که خیاط زنانه بود
حضرت موسى عليه‏السلام و نماز
دو كرامت از جابر جعفى

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
جوان پرهیزکار و بیدار
داستانى آموزنده درباره آبرودارى
داستانى عجيب در حسد
داستان قارون و ثروتش
چند داستان عجيب در مسئله توبه‏
گردنبند با برکت حضرت زهرا(س)
حکایت خدمت به پدر و مادر
براى علم او نقطه منتها نيست‏
رفتار امام حسين (ع) با معلم فرزندش‏

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^