فارسی
چهارشنبه 30 آبان 1403 - الاربعاء 17 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

لباس در قرآن‏ و روایات

 

منابع مقاله:

کتاب : عرفان اسلامى جلد چهارم      

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

لباس ايمان زيباترين لباس

حكيم فرزانه و عارف بزرگوار مرحوم ملا عبد الرزاق لاهيجى در ترجمه جمله اوّل روايت چنين توضيح مى دهد:

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

زيباترين لباس از براى مؤمن لباس تقوا است، چرا كه لباس چيزى است كه عورت ظاهرى آدمى را بپوشد و از شدت سرما و گرما انسان را محافظت كند.

و چون تقوا انسان را از رسوايى روز قيامت و از شدايد و رنج ها و عذاب آن روز حفظ مى كند، پس زيباترين لباس براى آدمى است.

و نيز مى فرمايد:

نرم ترين لباس براى مؤمن لباس ايمان است، ايمان يعنى اعتقاد جازم و ريشه دار به حضرت حق و نبوت انبيا و هرچه از احوال مبدأ و معاد از جانب حضرت حق رسيده است.

اما نكته اى كه در اينجا هست اين است كه ايمان با گناه و عصيان و فسق و فجور قابل جمع است، پس ايمان داشتن كمال مطلق نيست، بلكه با نقصان صاحبش را مستحق دخول در عذاب مى كند، به خلاف تقوا كه كمال مطلق است و با گناه و عصيان و استحقاق دخول در عذاب قابل جمع نيست؛ پس تقوا ازين لباس است و ايمان كمال فى الجمله است و به همين خاطر خداى بزرگ در قرآن مجيد فرمود:

لباس تقوا از هر لباسى بهتر است، چرا كه لباس ظاهر عورت ظاهر را مى پوشاند و لباس تقوا هم ظاهر و هم باطن را از هر نوع رجس و آلودگى محافظت كرده و پاك نگاه مى دارد.

 

لباس در قرآن

كتاب الهى از پنج نوع لباس در آيات نورانيش نام مى برد:

1- لباس مادى ظاهرى.

2- لباس طبيعى.

3- لباس معنوى.

4- لباس بهشتى.

5- لباس جهنمى.

 

1- لباس مادى ظاهرى

از لباس ظاهر كه مردم بر بدن مى پوشانند، به عنوان نعمت ياد فرموده و از انسان مى خواهد كه به اين معنى توجه داشته باشد كه ميليون ها چرخ به اراده حضرت حق در اين خانه با عظمت آفرينش به گردش مى آيد تا براى بشر لباس فراهم گردد، انسان بايد نسبت به اين نعمت شاكر باشد و سعى كند از لباس و پوشش بدن خود در راهى كه مولاى او خواسته استفاده كند.

[وَ هُوَ الَّذِي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَى الْفُلْكَ مَواخِرَ فِيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ ] «1».

و اوست كه دريا را رام و مسخّر كرد تا از آن گوشت تازه بخوريد و زينتى را كه مى پوشيد از آن بيرون آوريد و در آن كشتى ها را مى بينى كه آب را مى شكافند [تا شما را براى حمل كالا، تجارت و داد و ستد جابجا كنند] و براى اين كه از فضل واحسان خدا طلب كنيد و [در نهايت ] به سپاس گزارى خدا برخيزيد.

ملاحظه مى كنيد كه يكى از منابع مهم لباس براى پوشش بدن، دريا است و خداى بزرگ در آخر آيه شريفه از مردم مى خواهد كه او را براى اين نعمت شكر كنند و شكر لباس به اين است كه انسان از آن لباس در راه خدا و خير رساندن به مردم استفاده كند.

[وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ بُيُوتِكُمْ سَكَناً وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنْ جُلُودِ الْأَنْعامِ بُيُوتاً تَسْتَخِفُّونَها يَوْمَ ظَعْنِكُمْ وَ يَوْمَ إِقامَتِكُمْ وَ مِنْ أَصْوافِها وَ أَوْبارِها وَ أَشْعارِها أَثاثاً وَ مَتاعاً إِلى حِينٍ* وَ اللَّهُ جَعَلَ لَكُمْ مِمَّا خَلَقَ ظِلالًا وَ جَعَلَ لَكُمْ مِنَ الْجِبالِ أَكْناناً وَ جَعَلَ لَكُمْ سَرابِيلَ تَقِيكُمُ الْحَرَّ وَ سَرابِيلَ تَقِيكُمْ بَأْسَكُمْ كَذلِكَ يُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تُسْلِمُونَ ] «2».

و خدا خانه هايتان را براى شما مايه آرامش و راحت قرار داد و براى شما از پوست دام ها سر پناه [مانند قبّه و خيمه ] مقرّر كرد، كه آن ها را روز كوچ كردنتان و هنگام اقامتتان [در جابجا كردن ] سبك مى يابيد و [براى شما] از پشم ها و كرك ها و موهاى آن ها تا زمانى معين، وسايل زندگى و كالاى تجارت پديد آورد.* و خدا براى شما از آنچه آفريده سايه هايى قرار داد، از كوه ها پناه گاه هايى برايتان به وجود آورد، و تن پوش هايى براى شما قرار داد كه شما را از گرما نگه مى دارد و پيراهن هايى [مقاوم ] كه شما را از آسيب جنگ و نبردتان حفظ مى كند؛ اين گونه نعمت هايش را بر شما كامل مى كند تا تسليم فرمان هاى او شويد.

يك بار ديگر در اين دو آيه و آنچه به عنوان نتيجه در پايان آن ذكر شده دقت كنيد؛ لباس مادى نعمت خداست، پوششى است كه حضرت حق مقرر فرموده، تا از سرما و گرما محفوظ مانده و براى شما زينت زندگى باشد و شما با به دست آوردن آن از هر رنجى دور مانده و خيالتان آسوده باشد، تا با سلامت كامل و آسودگى خيال به اطاعت از اوامر و نواهى جناب او اقدام كنيد.

فكر كنيد كه تاكنون با لباس هايى كه در اختيار شما قرار گرفته چه برخوردى داشتيد و از آن ها در چه راهى استفاده كرديد، براى چه به دست آورديد و براى كه پوشيديد و براى چه به تن كرديد؟ آيا به لباس خود به عنوان نعمت حضرت دوست نظر كرديد؟ آيا به خاطر او به دست آورديد و به خاطر او پوشيديد و در مقام قدردانى و تشكر از حضرت او بر آمديد و اين لباس ظاهر را مقدمه به دست آوردن لباس باطن قرار داديد؟ در اين لباس به تواضع حركت كرديد؟ يا دچار كبر و خوشحالى زودگذر شديد؟ از اين لباس در راه عدل و حكمت استفاده كرديد يا در آن لباس به ظلم آلوده شديد؟ و يا در آن لباس به پايمال كردن حقوق معطى لباس و حقوق مردم دچار شديد؟!

[يا بَنِي آدَمَ قَدْ أَنْزَلْنا عَلَيْكُمْ لِباساً يُوارِي سَوْآتِكُمْ وَ رِيشاً] «3».

اى فرزندان آدم! ما لباسى كه شرمگاهتان را مى پوشاند، و لباسى فاخر و گران كه مايه زينت و جمال است، براى شما نازل كرديم.

[وَ عَلَّمْناهُ صَنْعَةَ لَبُوسٍ لَكُمْ لِتُحْصِنَكُمْ مِنْ بَأْسِكُمْ فَهَلْ أَنْتُمْ شاكِرُونَ ] «4».

و به سود شما صنعتِ ساختنِ پوشش هاى دفاعى را به او آموختيم تا شما را از [آسيب ] جنگ تان محافظت نمايد، پس آيا شما شكرگزار حق هستيد؟

 

2- لباس طبيعى

قرآن مجيد از مسئله شب و وضع زندگى مرد و زن نسبت به يكديگر و اين كه هريك براى ديگرى در جهاتى از زندگى به منزله پوششند تعبير به لباس فرموده و شب و پوشش زن و مرد را نسبت به يكديگر از اعظم نعمت هاى الهى شمرده، باشد كه انسان به اين نعمت هاى پر منفعت توجه كرده و در مقام شكر حضرت منعم برآيد.

 [وَ هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِباساً وَ النَّوْمَ سُباتاً وَ جَعَلَ النَّهارَ نُشُوراً] «5».

و اوست كه شب را براى شما پوشش، و خواب را مايه استراحت و آرامش، و روز را [زمان ] پراكنده شدن [جهت فعاليت و كوشش ] قرار داد.

[أُحِلَّ لَكُمْ لَيْلَةَ الصِّيامِ الرَّفَثُ إِلى نِسائِكُمْ هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَ ] «6».

در شبِ روزهايى كه روزه دار هستيد، آميزش با زنانتان براى شما حلال شد.

آنان براى شما لباسند و شما براى آنان لباسيد.

از آنجايى كه زنان به وسيله بهره گرفتن از شوهران خود از بسيارى از گناهان محفوظ مى مانند و مردان نيز به خاطر همسران خويش از بسيارى از معاصى در امان مى مانند و زن و مرد به وسيله يكديگر در پوششى از عفت و حيا و كرامت قرار مى گيرند، خداوند بزرگ از زن نسبت به مرد و از مرد نسبت به زن تعبير به لباس و جامه فرمود، همان طور كه لباس مادى پوشاننده عيوب ظاهر است، لباس طبيعى هم پوشاننده بسيارى از عيوب و حافظ انسان از بسيارى از گناهان است.

 

3- لباس معنوى

لباس معنوى كه اظهر و اتم آن تقوا است از عظيم ترين و پرمنفعت ترين نعمت هاى الهى نسبت به عبد است.

اين لباس است كه در دنيا انسان را از تمام آلودگى هاى اعتقادى، عملى و اخلاقى حفظ كرده و در آخرت از عذاب الهى در امان حضرت حق برده و بالاترين درجات بهشت را نصيب انسان مى نمايد.

در سوره اعراف مى خوانيد:

[وَ لِباسُ التَّقْوى ذلِكَ خَيْرٌ] «7».

و لباس تقوا [كه انسان را از آلودگى هاى ظاهر و باطن بازمى دارد] بهتر است.

 

4- لباس بهشتى

خداوند مهربان در قرآن مجيد به آن انسان هايى كه داراى ايمان و عمل صالح و آراسته به حسنات اخلاقى هستند، وعده لباس هاى فاخر بهشتى داده و فرموده به جزاى عمل آنان در بهشت آراسته به لباس هايى هستند كه عنايت و لطف حضرت دوست براى آنان مقرر كرده است.

[إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ مَنْ أَحْسَنَ عَمَلًا* أُولئِكَ لَهُمْ جَنَّاتُ عَدْنٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ يَلْبَسُونَ ثِياباً خُضْراً مِنْ سُنْدُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَّكِئِينَ فِيها عَلَى الْأَرائِكِ نِعْمَ الثَّوابُ وَ حَسُنَتْ مُرْتَفَقاً] «8».

مسلماً كسانى كه ايمان آوردند و كارهاى شايسته انجام دادند [پاداششان داده خواهد شد]؛ زيرا ما پاداش كسانى را كه كار نيكو كرده اند، تباه نمى كنيم.*

براى آنان بهشت هاى جاودانى است كه از زير درختانش نهرها جارى است، در حالى كه در آنجا بر تخت ها تكيه دارند با دستبندهايى از طلا آراسته مى شوند، و جامه هايى سبز از ديباى نازك و سِتبر مى پوشند، چه پاداش خوبى و چه آسايش گاه نيكويى.

 [إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي مَقامٍ أَمِينٍ* فِي جَنَّاتٍ وَ عُيُونٍ* يَلْبَسُونَ مِنْ سُندُسٍ وَ إِسْتَبْرَقٍ مُتَقابِلِينَ ] «9».

مسلماً پرهيزكاران در جايگاه امنى خواهند بود.* در ميان بوستان ها و چشمه سارها؛* لباس هايى از حرير نازك و ديباى ضخيم مى پوشند در حالى كه برابر هم مى نشينند.

[إِنَّ اللَّهَ يُدْخِلُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ يُحَلَّوْنَ فِيها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فِيها حَرِيرٌ] «10».

بى ترديد خدا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته انجام داده اند، در بهشت هايى درمى آورد كه از زير درختانش نهرها جارى است، در آنجا با دستبندهايى از طلا و مرواريد آرايش مى شوند، و لباسشان در آنجا حرير است.

 

5- لباس جهنمى

اما آنان كه انسانيت و آدميت را فراموش كنند و روزگار به غفلت و جهل وپستى و دنائت و بردگى نسبت به شكم و شهوت بگذرانند و كارى جز مخالفت با خدا و خلق خدا و زورگويى و ستم نداشته باشند در دنيا دچار لباس جوع و خوف و در آخرت گرفتار لباس و پوششى از سخت ترين عذاب خواهند شد.

[وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا قَرْيَةً كانَتْ آمِنَةً مُطْمَئِنَّةً يَأْتِيها رِزْقُها رَغَداً مِنْ كُلِّ مَكانٍ فَكَفَرَتْ بِأَنْعُمِ اللَّهِ فَأَذاقَهَا اللَّهُ لِباسَ الْجُوعِ وَ الْخَوْفِ بِما كانُوا يَصْنَعُونَ ] «11».

و خدا [براى پندآموزى به ناسپاسان ] مَثَلى زده است: شهرى را كه امنيت و آسايش داشت و رزق و روزىِ [مردمش ] به فراوانى از همه جا برايش مى آمد، پس نعمت خدا را ناسپاسى كردند، در نتيجه خدا به كيفر اعمالى كه همواره مرتكب مى شدند، بلاى گرسنگى و ترس فراگير را به آنان چشانيد.

اين چنين مردم كه از نعمت هاى حضرت حق قدردانى نكرده و به شكر در برابر آن نعمت ها برنمى خيزند و بلكه راه عصيان و كفر در پيش گرفته و خود و محيط خود را آلوده به فساد مى كنند، در قيامت به آنان لباس عذاب پوشانده مى شود، چنانچه در قرآن مجيد آمده است:

[وَ تَرَى الْمُجْرِمِينَ يَوْمَئِذٍ مُقَرَّنِينَ فِي الْأَصْفادِ* سَرابِيلُهُمْ مِنْ قَطِرانٍ وَ تَغْشى وُجُوهَهُمُ النَّارُ] «12».

و آن روز مجرمان را مى بينى كه در زنجيرها [به صورتى محكم و سخت ] به هم بسته شده اند.* پيراهن هايشان از قطران [ماده اى متعفّن، قابل اشتعال و بدبو] است، و آتش چهره هايشان را مى پوشاند.

اين بود نوع لباس هايى كه قرآن براى فرزندان آدم اسم مى برد، چه نيكوست كه اين چند روزه كوتاه عمر را ملبس به لباس تقوا شويم و از لباس ظاهر هم جهت عبادت و خدمت به خلق و شكر حضرت حق استفاده كنيم و از لباس طبيعى هم براى رضاى دوست بهره بگيريم تا در جهان آخرت از لباس بهشتى بر ما بپوشانند و از لباس عذاب در امان بمانيم.

سراج قمرى شاعر پرمايه قرن ششم در مقام نصيحت انسان مى گويد:

اى باز پس فتاده تر از جمله جهان

 

هين راه پيش گير كه رفتند همرهان

از راه باز مانده اى بى نور و خاكسار

 

چون آتشى كه باز بماند زكاروان

     

امروزه راه راست نيارى شدن دلير

 

فردا ره صراط سپردن كجا توان

آخر چگونه طاقت درد سفر بود

 

آن را كه درد سر بودش بوى بوستان

پيرى برانده است جوانيت هم چو دود

 

رانده شود زشعله آتش بلى دخان

مانند شمع شعله شيب است بر سرت

 

زان زرد وتن ضعيفى چون موى وريسمان

چون از سرت سپيده برآمد سپيد شد

 

گلگونه مى ار سيهش كرد خان و مان

پيرى چو خاك بر سرم افشاند شد يقين

 

كان آتش جوانى من مرد بى گمان

آتش چو مرد يا به ستم يا به طبع خويش

 

بر فرق او زمانه كند خاك در زمان

     

خداوندا! ما فرزندان ضعيف و ناتوان آدم را از قيد اسارت تن برهان كه هركس اسير تن شد، بزرگ ترين خيانت را به ابديت خويش كرد و از تمام حقايق و فضايل و حسنات الهى محروم گشت. بارالها! اسير تن، پست ترين و زبون ترين موجود اين كره كوچك خاكى است، موجودى است كه تمام درهاى رحمت و مغفرت را به روى خويش بسته است!!

خداوندا! اسيران تن و بردگان شكم و شهوت، از حيات چه فهميدند و از هستى كه خير محض است، چه خيرى ديدند و از عنايات و الطاف خاصه تو چه بهره اى بردند؟

صد و بيست و چهار هزار پيغمبر بزرگوار تو، امامان عزيز، مصلحان، انديشمندان، عارفان، حكيمان، براى هدايت انسان چه فريادها كه نكشيدند و چه حكمت ها كه از خود بروز نداند و چه جان هاى شيرين كه در اين ميدان زندگى براى بيدارى انسان نثار راه تو نكردند، ولى اين بدبخت اسيران تا آخر عمر انگار كر و كور زيستند و گويى در اين خط پرفيض هستى خبرى و ندايى و صدايى نبوده و برقى براى روشن شدن محيط زندگى اينان ندرخشيده.

اين بيچاره ها چه با فضاحت زندگى كردند و چه تهيدست و دست خالى و بدون برداشت محصول مثبت از حيات و زندگى روز و شب گذراندند، اينان بالاترين مايه وجود را كه عمر است و در درياى خلقت گوهرى پرقيمت تر از آن يافت نمى شود با شيطان معامله كردند، ولى در مقابل از اين دشمن غدار و ديرين انسانيت چيزى نگرفتند!

اينان جهان را كه بر عدل و علم و حكمت حق استوار است به بازيچه گرفتند و والاترين انسان ها را مسخره كرده و به آنان پوزخند زدند و ندانسته يا دانسته راهى كه نبايد بروند رفتند و با اين خط سيرشان هم خود را تباه كردند، هم آنان كه در اشراف آنان مى زيستند.

اينان خود را از پيشگاه مقدس تو دور كردند و لعنت ابدى براى خويش خريدند و آخرت پرنعمت را با دنياى دون عوض كرده و در اين معامله جز غضب و سخط و عذاب تو سودى نبردند.

 [وَأَمَّا لِباسُ الظَّاهِرِ فَنِعْمَةٌ مِنَ اللّهِ تَعالى يُسْتَرُ بِها الْعَوْراتُ وَهِىَ كَرامَةٌ أَكْرَمَ اللّهُ بِها ذُرِّيَّةَ آدَمَ عليه السلام ما لَمْ يُكْرِمْ بِها غَيْرَهُمْ وَهِىَ لِلْمُؤْمِنينَ آلَةٌ لِأَداءِ مَاافْتَرَضَ اللّهُ عَلَيْهِمْ ]

 

لباس ظاهر نعمت الهى

با توجه به موقعيتى كه انسان در ميان موجودات زمين و بلكه موجودات عالم دارد، اگر از نعمت لباس ظاهر محروم بود چه مى كرد و چه صحنه اى در زندگى داشت و حيات پرقيمت و اصيل او به كجا مى كشيد؟!

لحظه اى فكر كنيد و در نظر بگيريد كه اگر ميدان زندگى كه داراى همه چيز است، تنها از لباس ظاهر خالى بود، مسئله پاكى ها و فضايل چه مى شد و آيا نسيم تربيت جاى وزيدن داشت؟

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

لباس ظاهر نعمتى است از حضرت حق به سوى انسان كه با آن عيوب و عورات آدمى پوشيده مى شود و اين لباس ظاهر كرامت الهى است كه فرزندان آدم را به آن گرامى داشته، كرامتى كه غير آدمى زاد را به آن آراسته نفرموده است و اين لباس براى مردم مؤمن وسيله اداى واجبات خداست.

اسلام كه در تمام جوانب حيات مقرراتى بس پرارزش وضع نموده و نقطه اى از نقاط زندگى بشر را از هنگام ولادت تا مرگ از نظر دور نداشته و مسئله اى نبوده مگر اين كه براى آن قانونى وضع نموده، درباره لباس هم مقررات بسيار ارزنده اى چه نسبت به ظاهر لباس، چه نسبت به مسائل معنوى آن ارائه نموده كه دقت در آن مقررات انسان را متوجه حقيقت دين و كمال آن نموده و به اين نكته واقف مى كند كه اسلام دلسوزترين مكتب براى سعادت بشر و جامع ترين مدرسه براى اداره حيات و زندگى انسان ها است.

 

لباس در روايات

اسلام عزيز، بر وفق مصلحت جامعه اسلامى، لباس زربفت، حرير، ابريشم و لباسى كه از پوست حيوان مرده مى سازند و لباسى كه از پوست حيوانات حرام گوشت به دست مى آيد و انواع اين گونه البسه ها را حرام اعلام كرده و پوشيدن اين نوع لباس ها را درخور شأن انسان نمى داند انسان با خصوصياتى كه دارد، والاتر و آقاتر از آن است كه به لباس حرير، يا ابريشم، يا طلاباف روى آورده و خود را با آن ها بيارايد؛ وجود انسان عزيزتر از آن است كه در لباسى كه از پوست حيوان مرده يا حرام گوشت به دست مى آيد پوشيده شود.

انسان، منبع كرامت و محل شرافت و مركز فضايل و آيينه تجلى اسما و صفات ربوبى است، اين موجود پرارزش نبايد محكوم بدن و جسم گشته و به پوشاندن مقدارى گوشت و پوست با انواع لباس ها و زينت ها، عمر گرامى را تلف كند!!

در زمينه لباس بايد توجه به طرح ونقشه حضرت دوست كند و آنچه را جناب او مى پسندد بپوشد، جسم به آن اندازه موقعيت ندارد كه آدمى شؤون گرانمايه خويش را فداى آن كند.

 

جنس لباس

علّامه بزرگوار، مرحوم مجلسى رحمه الله در كتاب پرارزش «بحار الأنوار» در آداب زىّ و تجمل رواياتى را نقل مى كند كه لازم است به پاره اى از آن روايات كه بيانگر مسئله لباس است اشاره شود.

پيامبر بزرگ صلى الله عليه و آله به اميرالمؤمنين عليه السلام فرمود:

جامه حرير مپوش تا در بهشت جامه حرير بر تو بپوشانند «13».

در حديث ديگر آمده:

هركس جامه حرير بپوشد، پوستش در قيامت به آتش سوزانده مى شود «14».

به سند معتبر از اميرالمؤمنين عليه السلام نقل شده:

جامه پنبه اى بپوشيد كه آن پوشش رسول خدا صلى الله عليه و آله و پوشش ما اهل بيت است و نبىّ اسلام جامه مويى و پشمى نمى پوشيد مگر به علت و جهتى «15».

حضرت صادق عليه السلام فرمود:

جامه مويى و پشمى نپوشيد مگر عذرى اقتضا كند «16».

امام صادق عليه السلام فرموده:

كتان از پوشش پيامبران است و بدن را فربه مى كند «17».

 

رنگ لباس

در چند حديث از نبىّ اسلام صلى الله عليه و آله آمده:

جامه سپيد بپوشيد كه پاكيزه ترين و نيكوترين جامه هاست «18».

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

اميرالمؤمنين عليه السلام اكثر اوقات جامه سپيد مى پوشيد «19».

حفص مؤذن مى گويد:

حضرت صادق عليه السلام را در حرم پيامبر بين قبر و منبر ديدم كه جامه اى زرد به رنگ بِهْ پوشيده بود و نماز مى خواند «20».

در حديث حسن از حضرت صادق عليه السلام نقل شده:

جامه سرخ تيره پوشيدن كراهت دارد، مگر براى تازه داماد «21».

ابوالعلا- كه يكى از راويان حديث است- مى گويد:

حضرت صادق عليه السلام را در حال احرام ديدم كه خود را با بُرد يمنى سبز پوشانده بود «22».

رسول اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمود:

سياه پوشيدن مكروه است، مگر در سه چيز: كفش، كلاه [عمامه ]، عبا «23».

 

نوع لباس

اسلام مردم را از پوشيدن جامه اى كه از حد معمول بلندتر است و علت فخر و كبر بر ديگران مى شود منع كرده است.

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

اميرالمؤمنين عليه السلام به بازار رفت و سه پارچه خريد، به قيمت يك اشرفى، يكى را پيراهن كرد تا نزديك بند پا و يكى را لنگ تا نيمه ساق و يكى را ردا تا پايين تر از كمر، آن گاه دست به آسمان برداشت و پيوسته حمد الهى كرد تا به خانه بازگشت «24».

امام موسى كاظم عليه السلام فرمود:

ترجمه ظاهر [وَ ثِيابَكَ فَطَهِّرْ] «25» اين است كه جامه هاى خود را پاك گردان با توجه به اين كه جامه هاى حضرت رسول صلى الله عليه و آله هميشه پاك بود، مراد الهى اين است كه جامه را كوتاه كن كه آلوده نشود (آلوده به كثافات ظاهر و آلوده به كبر و غرور و خودپسندى) «26».

از حضرت باقر عليه السلام نقل شده:

حضرت رسول صلى الله عليه و آله به شخصى وصيت كرد كه زينهار كه پيراهن و ازار خود را بلند مياويز كه اين از تكبر است و خدا تكبر را دوست نمى دارد «27».

نبىّ اسلام صلى الله عليه و آله به ابوذر فرمود:

هركه از روى تكبر جامه اش را بر زمين كشد، حق تعالى در قيامت نظر رحمت به او نفرمايد «28».

اسلام، مردان را از پوشيدن لباس زنان و زنان را از پوشيدن لباس مردان منع مى كند «29» و هم چنين مسلمانان را از پوشيدن لباسى كه مخصوص به كفار است، نهى مى نمايد «30».

امام باقر عليه السلام مى فرمايد:

جايز نيست زنان شبيه به مردان شوند؛ زيرا رسول خدا صلى الله عليه و آله لعنت كرد مردانى كه خود را شبيه زنان كنند و زنانى كه خود را شبيه مردان بيارايند «31».

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

خداى عزّ و جل به پيامبرى از پيامبرانش وحى فرمود كه به مؤمنان بگو: جامه دشمنان مرا مپوشيد و طعام دشمنان مرا نخوريد و به مسلك دشمنان من سلوك ننماييد كه شما هم جزء آنان قرار خواهيد گرفت «32».

از مجموع روايات استفاده مى شود كه مردان بايد از لباس حرير، ابريشم و طلاباف بپرهيزند و از پوشيدن لباسى كه از پوست حيوانات حرام گوشت تهيه شده خوددارى كنند و از پوشاندن بدن به لباس زنان و كفار خوددارى كنند و مرد و زن سعى كنند از پوشيدن لباس هايى كه اسلام به هريك از آنان حرام نموده كناره گيرى نمايند و هم چنين بر مردان و زنان لازم است از پوشيدن لباس بدن نما و لباس تنگ و لباسى كه محرك شهوت نامحرمان است جداً خوددارى نمايند.

 

لحظه اى تأمل

زندگى ما در اين جهان مادى مگر چند روز است؟ ما تا چه مدت در اين دنياى دون هستيم و تا كى مى توانيم خيمه و خرگاه زندگى را در اين زمين كه سياره اى بسيار كوچك و كم حجم است سرپا نگهداريم و تا چه زمان قدرت داريم در اين جهان استقرار داشته باشيم؟ رحل اقامت تا كى مى توان در سرا انداخت؟!

اين چه بدبختى است كه گريبان گروهى از مردان و زنان را گرفته كه تمام ساعات پرارزش خود را وقف فراهم آوردن غذا و لباس براى جسم بى ارزش مى كنند؛ عزيزان! ارزش و اعتبار شما به عقل و روح و باطن و قلب شما است، جسم را در گرما و سرما با اندك پارچه اى معمولى بپوشانيد و اين ظواهر كم ارزش را وقف باطن پرارزش كنيد، به خدا قسم در برزخ و قيامت به حسرتى دچار شويد كه مافوق آن تصور ندارد و به روزى گرفتار آييد كه پشيمانى در آن روز به شما سودى ندهد، به خود آييد و از خواب گران غفلت برخيزيد، براى روزى كه با دو متر پارچه كم ارزش به خانه گور و به دنياى برزخ مى رويد فكرى كنيد، دست به دامن خضر راهى بزنيد تا از بركت وجود او از ظلمات مادى گرى نجات پيدا كنيد.

جمال الدين اصفهانى در نصيحت غافلان چنين سروده:

تو را زمشرق پيرى دميد صبح مخسب

 

كه خواب تيره نمايد چو صبح شد روشن

شب جوانى ناگاه روز پيرى زاد

 

كه ديد زنگى هرگز به رومى آبستن

اگر سلامت جويى حقيقت اى مسكين

 

مساز در بن دندان اژدها مسكن

     

حيات دنيا خوابست و مرگ بيدارى

 

ز كان حكمت محض است اين بلند سخن

هر آن كه بيش خورد كم شود به معنا زآنك

 

چراغ كشته شود چون بشد ز حد روغن

ميان جامه دلى زنده گر ندارى پس

 

به نام خواه كفن خوان و خواه پيراهن

زبهر دنيا چندين عناگرى نكند

 

كه مى نيرزد اين مرده خود بدين شيون

اگر نباشى مردم دد و ستور مباش

 

وگر فرشته نباشى مباش اهريمن

مباش غره بدين گنده پير دانا زآنك

 

هزار شوهر كشت و هنوز بكر آن زن

بمير پيش تر از مرگ تا رسى جايى

 

كه مرگ نيز نياردت گشت پيراهن

     

 

اگر انسان، لحظه اى در منزل گاه با عظمت فكر نشيند و مرغ ملكوتى عقل را در ميدان پهناور با عظمت هستى به پرواز آورد و از قله مرتفع انديشه حقايق را بنگرد، به خود آمده به اين نتيجه برسد كه دنيا كاروانسرايى بيش نيست و اين مكان براى اقامت در اختيار او قرار نگرفته و عن قريب بايد توشه مادى را بگذارد و به جهان ديگر برود كه در آن جهان جز توشه معنوى مايه ديگرى براى دستگيرى وجود ندارد و در آنجا بايد در دادگاه حضرت الهى حاضر گشته و تمام برنامه هاى خويش را در محضر حضرت حق جواب گو باشد، در اين صورت زندگى مادى را ساده و آسان گرفته و حاضر نيست لحظه اى از عمر را فداى فراهم آوردن پوشاكى و خوراكى غيرضرورى براى جسم كند، سعى مى كند، بپوشد و بخورد و فعاليت كند، اما براى خدا و براى تحصيل رضا و خشنودى حضرت دوست، در چنين حالتى حاضر نيست جز در راه او قدم بردارد و مى كوشد از آنچه كه خلاف خواسته محبوب اوست دورى كند.

خود را در تمام حالات مواظبت مى كند و هم چون واعظى دلسوز و ناصحى حكيم خود را نصيحت و موعظه كرده و براى ديگران هم از بهترين نمونه هاى عالى حسنات اخلاقى خواهد بود.

آرى، انديشه در وضع خويش با كمك گيرى از اوليا خدا، انسان را بيدار كرده و به علم حقيقى رسانده و به سعادت ابدى متصل مى كند.

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- نحل (16): 14.

(2)- نحل (16): 80- 81.

(3)- اعراف (7): 26.

(4)- انبيا (21): 80.

(5)- فرقان (25): 47.

(6)- بقره (2): 187.

(7)- اعراف (7): 26.

(8)- كهف (18): 30- 31.

(9)- دخان (44): 51- 53.

(10)- حج (22): 23.

(11)- نحل (16): 112.

(12)- ابراهيم (14): 49- 50.

(13)- بحار الأنوار: 80/ 248، باب 5، حديث 8.

(14)- علل الشرايع: 2/ 384، باب 57، حديث 3.

(15)- مستدرك الوسائل: 3/ 254، باب 15، حديث 1.

(16)- الكافى: 6/ 449، باب لبس الصوف والشعر و الوبر، حديث 1.

(17)- وسائل الشيعة: 5/ 29، باب 16، حديث 1.

(18)- وسائل الشيعة: 5/ 26- 27، باب 14.

(19)- وسائل الشيعة: 5/ 27، باب 14، حديث 5801.

(20)- حلية المتقين: 17.

(21)- وسائل الشيعة: 5/ 29، باب 17، حديث 5806.

(22)- حلية المتقين: 17.

(23)- الكافى: 6/ 449، باب لبس للسواد، حديث 1.

(24)- وسائل الشيعة: 5/ 40، باب 22، حديث 5843.

(25)- مدثر (74): 4.

(26)- وسائل الشيعة: 5/ 40، باب 22، حديث 5844.

(27)- وسائل الشيعة: 5/ 41، باب 23، حديث 5848.

(28)- حلية المتقين: 18.

(29)- وسائل الشيعة: 5/ 25، باب 13.

(30)- وسائل الشيعة: 4/ 382، باب 19.

(31)- وسائل الشيعة: 20/ 221، باب 123، حديث 1.

(32)- وسائل الشيعة: 4/ 385، باب 19، حديث 5468.

 


منبع : پایگاه عرفان
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

مختار از ديدگاه امام
آمار و اطلاعات دقیق از عملکرد زنان در عاشورا
کراماتی از سه ساله امام حسین علیه السلام
مالك بن انس كاهلى‏
توبه در کلام وحی
داستانهايي از کودکي امام حسن و امام حسين (عليه ...
حجاب از نگاه استاد انصاریان
خطبه حضرت زینب در دربار یزید
استاد محمد رفعت
سفر عشق

بیشترین بازدید این مجموعه


 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^