فارسی
جمعه 26 مرداد 1403 - الجمعة 9 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

نمونه‏اى از پرهيز خواص از مشتبهات

 

 اين مطلبى كه عرض مى كنم ، خيلى سنگين است چون توان باطنى تقوا داران را مى خواهم براى شما بگويم . حال اهل تقوا خيلى عجيب است .

 پدرِ مادر من در منطقه اى زندگى مى كرد كه حدود هفتاد فرسخ با تهران فاصله داشت . تا روز وفات نيز همانجا بود . البته يك روز قبل از فوت خبر داد كه من فردا شب بعد از سلام نماز عشاء ، به عالم بعد انتقال پيدا مى كنم و همين طور نيز شد . سلام نمازش را داد ، چند ثانيه با خدا مناجات كرد و رفت .

 ايشان در آن منطقه كاسب بود . من شايد آن وقت هفت ساله بودم كه سه ماه تابستانِ تهران چون گرم بود ، مرا به منزل ايشان مى فرستادند ، تا وقت مدرسه شود . عمده مردم شهر به ايشان اعتماد دينى داشتند .

 چون در آنجا برق نبود ، حدود شصت سال ، مردم آن محل در طول سال ، با اذان ايشان ، نمازهاى واجب را خواندند و روزه هاى واجب را گرفتند و روزه هاى خود را افطار كردند .

 عالم رده اول آن محل كه مجتهد بود ، يكى از شاگردان ورزيده آيات عظام نايينى ، كمپانى و اصفهانى بود . در عين اين كه خيلى مقام علمى بالايى داشت ، اما حاضر شده بود بين آن هفت هشت هزار نفر بيايد تا براى حفظ دين مردم آنجا بماند . چهل سال بين مردم بود . حوزه علميه اى داشت كه شايد بيش از پانصد روحانى و عالم ساخت .

 بعد از مردن پدرِ مادرم ، اين عالم حدود پانزده سال زنده بود . ايشان نقل مى كرد : اولين شعبه بانكى كه در منطقه ما آمد ، شعبه بانك ملى بود . در سال هزار و سيصد و بيست و دو . مى گفت : بانك آمد و در اينجا ساختمانى را با سه تا اتاق و دو كارمند اجاره كرد كه يكى رييس بود ، ديگرى كارمند .

 اعلاميه دستى نوشت و در منطقه ما پخش كرد كه ما دفترچه پس انداز باز مى كنيم و دفترچه چك مى دهيم .

 گفت : پدرِ مادر ما در مغازه مى رود . به شخصى بازارى وارد مى گويد : بانك را براى من تعريف كن . من متوجه نمى شوم بانك يعنى چه ؟ آن بازارى نيز وارد بود ، با تهران و اصفهان معامله داشت ، براى پدرِ مادر ما توضيح داد و گفت : فردا روز افتتاحيه است ، شما نيز بيا تا برويم .

 گفت : پدرِ مادر شما نزد من آمد ، گفت : حضرت آيت الله ، فردا در اين شهر بانك افتتاح مى شود . من امروز كاسبيم را بالكل تعطيل كردم ، چون بازار اين شهر با ربا آميخته خواهد شد و من نمى توانم در اين بازار كسبم را ادامه بدهم و در قيامت نيز از جواب خدا عاجز هستم .

 از امروز به بعد ، من از مايه ام خرج مى كنم ، ولى شما آماده باش ، روزى اگر نماز و روزه استيجارى براى مرده ها به تو دادند ، به من بده تا بجا آورم و از آنجا خرج خودم را اداره كنم .

 گفت : ديگر به مغازه نرفت . اين ها البته در رده بالاى تقوا هستند . تقوا را در كتاب ها به سه بخش تقسيم كرده اند ؛ بخش اول را تقواى عام مى گويند . بخش دوم را تقواى خاص ، يعنى خيلى محدودتر و در تحمل سنگين تر . بخش آخر را نيز تقواى خاص الخاص مى گويند ، كه من فكر نمى كنم دست ما به چنين تقوايى برسد. 


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

خوشحالى مؤمن‏
توجه به استعدادها
3 ـ تأخير در استجابت دعا
مصادیق «وٰالِدَیهِ» در سورۀ احقاف
مرحلۀ اول توبه‏
حيوانيت انسان
ایمان و آثار آن - جلسه شانزدهم (1) - (متن کامل + ...
ادامه سخن گفتار پيشين درباره آيات سوره انعام‏
امامت حضرت ابراهيم (علیه السلام)
اهميّت شب جمعه

بیشترین بازدید این مجموعه

اندیشه در اسلام - جلسه سوم
به میدان رفتن آینه ی تمام نمای پیامبر اسلام(ص)، ...
مفاد كارت دعوت پروردگار
دعوت به قيام و حركت‏
زيركى زمينه سازان هجرت به آخرت
عذاب در انتظار جمع كنندگان مال
حال مشتاقان، ذاكران و مطيعان
اولياء اللّه امان مردم
محبت و کرامت پیامبر اسلام (ص)
شهید و معامله‌ای پُرسود

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^