فارسی
شنبه 10 شهريور 1403 - السبت 24 صفر 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

حکایتی از آتش عشق

 

 شيخ بهايى نقل مى كند :

 در بصره آتش سوزى شد . پيرزنى در آن محل خانه داشت و با اثاث مختصرى زندگى مى كرد . آمدند به او گفتند : منطقه بالكل غرق در آتش است ، دارى به كجا مى روى ؟ گفت : به طرف خانه مى روم . گفت : مگر خوابى ؟ محل دايره وار آتش گرفته است . بعد كه آتش را خاموش كردند ، همه خانه ها غير از خانه اين پيرزن سوخته بود . خانه اين پيرزن سالم ماند و حتى گليم پاره او نيز سالم ماند .

 گفتند : اى پيرزن ! چرا خانه تو نسوخت ؟ شيخ بهايى مى گويد : اين جمله را جواب داد : »كيف يحترق محترق « ؟ ما از عشق و فراق او سوخته ايم ، مگر چند بار بايد بسوزيم ؟ كسى كه بيشتر از يك بار نمى سوزد .

  دين نگذارد كه خيانت كنى

ترك درستى و امانت كنى

 صدق و سعادت ثمر دين بود

هر كه خوش اخلاق ، خوش آيين بود

 فتنه آفاق ز بى دينى است

زشتى اخلاق ز بى دينى است


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

حکایت خدمت به پدر و مادر
مغلوب شيطان‏
حکایتی از شفای درد
مغلوب شيطان
بهره‏هاى حج
حكايت گرگان و كرمان‏
آنچه به پسر داوود داده‏اند از دست مى‏رود
زكريا بن آدم و احترام او
دل سپارى به اهل بيت(ع) و ازدواج‏
توبه «وحشى»

بیشترین بازدید این مجموعه

طلبه‌ای که به لوسترهای حرم امیرالمؤمنین(ع) ...
او اخلاق خوش دارد ، زمین کنده مى شود
عبرتهايى در سعى صفا و مروه
مغلوب شيطان‏
حکایت خدمت به پدر و مادر
راى يك قلم مورد مؤاخذه‏ام‏
ضايع كردن نماز
الهام به مادر موسی
دل سپارى به اهل بيت(ع) و ازدواج‏
درخواست از امام حسین(ع) که مبادا از گناه شمر بگذرد

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^