طمع ابليس به رحمت خدا
امام صادق عليه السلام در اين باره فرمود:
إذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ نَشَرَ اللّهُ تَبارَك وَتَعالى رَحْمَتَهُ حَتّى يَطْمَعَ إبْليسُ فى رَحْمَتِهِ. «1»
به هنگامى كه خداوند تبارك و تعالى در روز قيامت رحمتش را بگستراند، گستردگى رحمت به صورتى است كه ابليس در رحمت رحيميّه حضرت او به طمع افتد.
تبديل سيئات به حسنات
امام رضا عليه السلام از پدرانش، از رسول خدا صلى الله عليه و آله روايت مى فرمايد:
إذا كانَ يَوْمُ الْقِيامَةِ تَجَلَّى اللّهُ عَزَّ وَجَلَّ لِعَبْدِهِ الْمُؤمِنِ فَيُوقِفُهُ عَلى ذُنُوبِهِ ذَنْباً ذَنْباً، ثُمَّ يَغْفِرُ اللّهُ لَهُ، لا يُطْلِعُ اللّهُ عَلى ذلِك مَلَكاً مُقَرَّباً وَلا نَبِيّاً مُرْسَلًا، وَيَسْتُرُ عَلَيْهِ ما يَكْرَهُ أنْ يَقِفَ عَلَيْهِ أحَدٌ، ثُمَّ يَقُولُ لِسَيِّئاتِهِ: كُونى حَسَناتٍ. «2»
به هنگام قيامت، حضرت محبوب بر قلب عبد مؤمن تجلّى مى كند و او را به تك تك گناهانش آگاه ساخته، سپس به لطف و مغفرتش به نحوى كه ملك مقرّب و نبىّ مرسل از آن آگاه نشود عبد را مورد نوازش قرار داده از گناهانش مى گذرد، و آنچه را كه بنده اش از آن كراهت دارد بر وى مى پوشاند، آنگاه به تمام سيّئاتش خطاب مى رسد: تبديل به حسنات شويد.
حسن ظن به پروردگار
ابن رئاب مى گويد:
از حضرت صادق عليه السلام شنيدم: عبدى را به صف محشر مى آورند در حالى كه در دنيا به خودش ستم كرده، به او خطاب مى شود: آيا تو را به طاعتم امر نكردم و از معصيتم نهى ننمودم؟ عرضه مى دارد: چرا، ولى من مغلوب شهوت شدم، اگر به عذابم ببرى به گناهم بردى و هيچ ظلمى در حق من نكرده اى. امر مى شود او را به آتش ببرند. فرياد مى زند: من چنين گمانى به تو نداشتم. خطاب مى رسد: گمانت به من چه بود؟ عرضه مى دارد: بهترين گمان. امر مى شود او را به بهشت ببريد. سپس به عبد خطاب مى رسد: در اين ساعت، حُسن ظنّت به من برايت سودمند افتاد. «3»
تفسير آيه «إلّامن تاب ...» در كلام امام صادق عليه السلام
سليمان بن خالد گفت:
در محضر حضرت صادق عليه السلام اين آيه را قرائت كردم:
إِلَّا مَن تَابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ عَمَلًا صَالِحاً فَأُولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ» «4»
مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى هايشان را به خوبى ها تبديل مى كند.
حضرت فرمود: اين آيه در حقّ شما شيعيان است، به اين صورت كه مؤمن گناهكار را به قيامت مى آورند تا در برابر حضرت حق قرار گيرد، متولّى حساب او در آن روز خداوند مهربان است، حضرت محبوب عبد را به تك تك گناهانش توجه داده و به او مى فرمايد:
چنين گناهى را در چنان ساعتى در دنيا انجام دادى. عرضه مى دارد مى دانم، تا جايى كه به تمام گناهانش مطّلع مى شود و در برابر هر كدام به اقرار مى آيد، آنگاه خطاب مى رسد: اين همه را در دنيا بر تو پوشاندم و امروز هم بر تو مى بخشم، سيّئات عبدم را تبديل به حسنات كنيد. آنگاه پرونده اش را در معرض ديد اهل محشر قرار مى دهند، مردم محشر به فرياد مى آيند: سبحان اللّه! براى صاحب اين پرونده يك گناه هم نيست؟ وا ين است اى سليمان بن خالد معنى آيه اى كه تلاوت كردى. «5»
رحمت پروردگار در وسعت دادن بر بندگان
امام باقر عليه السلام از رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله روايت مى فرمايد:
يُؤتى يَوْمَ الْقِيامَةِ بِرَجُلٍ فَيُقالُ: احْتَجَّ، فَيَقُولُ: يا رَبِّ خَلَقْتَنى وَهَدَيْتَنى فَأوْسَعْتَ عَلَىَّ، فَلَمْ ازَلْ اوَسِّعُ عَلى خَلْقِك و ايَسِّرُ عَلَيْهِمْ لِكَىْ تَنْشُرَ عَلَىَّ هذَا الْيَوْمَ رَحْمَتَك وَ تُيَسِّرَهُ فَيَقُولُ الرَّبُّ- جَلِّ ثَناؤُهُ وَتَعالى ذِكْرُهُ-:
صَدَقَ عَبْدى، أدْخِلُوهُ الْجَنَّةَ. «6»
مردى را در عرصه گاه محشر حاضر مى كنند، به او خطاب مى رسد: آنچه بر من حجّت دارى بازگو كن، عرضه مى دارد: پروردگارا! مرا آفريدى و هدايت كردى و به وسعت رزق و روزى سرافرازم نمودى، من هم تا بودم بر بندگانت وسعت دادم و در همه امور به آنان آسان گرفتم تا امروز بال رحمتت را بر من بگسترانى و در چنين گذرگاه و موقف مشكلى بر من آسان بگيرى. از پيشگاه حضرت ربّ العزّه- جلَّ ثناؤه و تعالى ذكره- خطاب مى رسد: بنده ام صادقانه سخن گفت، او را به بهشت ببريد.
ابى عبيده از حضرت صادق عليه السلام روايت مى كند:
خداوند مهربان در قيامت بر بنده اش منّت مى گذارد، به او دستور مى دهد به رحمت و عنايتش نزديك شود. آنگاه وى را به تمام نعمت هايى كه به او داده، آشنا نموده و مى فرمايد:
آيا در فلان روز و فلان روز نسبت به فلان برنامه و فلان مسأله دعا نكردى و من دعايت را اجابت نمودم؟
آيا در فلان روز و فلان روز، از من درخواست ننمودى و من درخواستت را به توعطا كردم؟
آيا در فلان روز از من كمك تقاضا ننمودى و من آن رنج و درد را از تو برداشتم؟
آيا از من ثروت نخواستى من به تو مرحمت كردم؟
آيا از من كارگر نخواستى من به تو عنايت نمودم؟
آيا از من فلان دخترى كه در قبيله اش داراى موقعيت و شخصيت بود نخواستى، من وسيله ازدواجش را با تو فراهم آوردم؟
عبد عرضه مى دارد: الهى! آنچه خواستم به من لطف كردى، ولى من در ميان خواسته هايم از وجود مقدّس تو بهشت را هم خواستم.
خطاب مى رسد: برايت مسلّم باشد كه من اين خواسته ات را نيز اجابت مى كنم، اين بهشت من، اكنون در اختيار توست، آيا خشنود شدى؟
مؤمن در پاسخ محبوب مى گويد: آرى، اى پروردگار من!، تو هم از من خشنود شدى؟
خطاب مى رسد: من از اعمالت خشنودم و همچنين بهترين جزا را نيز برايت راضيم كه بهترين مزدى كه نزد من است اين است كه تو را ساكن بهشت گردانم. «7» تفصيل مسأله رحمت و برخورد حضرت حق با تائبان را، به خواست او، در دعاى سى و يكم «صحيفه سجاديه» كه در باب توبه و بازگشت است خواهيد خواند.
الهى و ربّى و سيّدى و مولاى، ما را در دنيا و آخرت از رحمت رحيميّه محروم و ممنوع مكن و زمينه برخوردارى از عنايت و لطف را براى ما مهيّا ساز، كه ما إلى الأبد محتاج و نيازمند رحمت توايم.
به قول كليم كاشانى:
كى تمنّاى تو از خاطر ناشاد رود |
داغ عشق تو گلى نيست كه بر باد رود |
|
نرود حسرت آن چاه زنخدان از دل |
تشنه را آب محال است كه از ياد رود |
|
در ره عشق جهانسوز چه شاه و چه گدا |
حكم سيلاب به ويرانه و آباد رود |
|
اگر آيينه نيابد ز قبولت نظرى |
زلف جوهر همه از چهره فولاد رود |
|
اشك سودى نكند عاشق دلباخته را |
چكند دانه چو دام از كف صيّاد رود |
|
(كليم كاشانى)
----------------------------------------------------------------
(1)- بحار الأنوار: 7/ 287، باب 14، حديث 1؛ الأمالى، شيخ صدوق: 205، حديث 2.
(2)- بحار الأنوار: 7/ 287، باب 14، حديث 2؛ عيون اخبار الرضا عليه السلام: 233/، باب 31، حديث 57.
(3)- بحار الأنوار: 7/ 288، باب 14، حديث 4؛ المحاسن: 1/ 25، باب 2، حديث 4.
(4)- فرقان (25): 70.
(5)- بحار الأنوار: 7/ 288، باب 14، حديث 4؛ المحاسن: 1/ 170، باب 36، حديث 136.
(6)- الكافى: 4/ 40، حديث 8؛ وسائل الشيعة: 21/ 545، باب 22، حديث 27822.
(7)- بحار الأنوار: 7/ 289، باب 14، حديث 8؛ تفسير القمى: 2/ 259، ذيل آيه 60 سوره غافر.
برگرفته از کتاب تفسير و شرح صحيفه سجاديه، نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان