
حقيقت شب و روز
- تاریخ انتشار: 16 آذر 1391
- تعداد بازدید: 722
منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد چهارم
نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان
خلقت شب و روز
پديده شب و روز و منافعى كه هر كدام براى حيات موجودات دارد، در حقيقت محصول و معلولى از وضع زمين و خورشيد و رابطه ميان آن دو موجود كيهانى است.
شب و روز در قرآن
در اين قسمت لازم است به برخى از آيات قرآن مجيد در رابطه با شب و روز و اين كه اين دو پديده از آيات حضرت حق است اشاره شود:
إنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الاْرْضِ وَاخْتِلافِ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ وَالْفُلْكِ الَّتى تَجْرى فِى الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ النّاسَ وَ ما أنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأحْيا بِهِ الأْرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الأْرْضِ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ» «1»
بىترديد در آفرينش آسمانها و زمين و رفت و آمد شب و روز و كشتىهايى كه در درياها [با جابجا كردن مسافر و كالا] به سود مردم روانند و بارانى كه خدا از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را پس از مردگىاش زنده ساخته و در آن از هر نوع جنبندهاى پراكنده كرده و گرداندن بادها و ابرِ مسخّر ميان آسمان و زمين، نشانههايى است [از توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى گروهى كه مىانديشند.
راستى، آيا پديده شب و روز كه نتيجه گردش زمين در هر بيست و چهار ساعت به دور خود و خورشيد بر سطح زمين است، به وقتى كه قسمتى از آن در حين گردش رو به روى اين كره آتشين است، نشانه وجودى حكيم و قوى و قادر و عليم نيست؟!
آيا عقل در اين معركه جز به حضرت ربّ العزّه و وجود مقدّسى كه آفريننده اين پديدههاست توجه مىكند؟
اگر عقل به هنگام تماشاى اين واقعيتها كه سراسر باعث بهت و حيرت و تعجب و اعجاب است به غير حق رو مىكند، بگوييد آن غير، كيست؟
من آن نِيَم كه دل از مهر دوست بردارم |
اگر ز كينه دشمن به جان رسد كارم |
|
نه روى رفتنم از خاك آستانه دوست |
نه احتمال نشستن، نه پاى رفتارم |
|
كجا روم، كه دلم پايبند مهر كسى است |
سفر كنيد رفيقان كه من گرفتارم |
|
اگر هزار تعنّت كنى و طعنه زنى |
من اين طريق محبّت ز دست نگذارم |
|
(سعدى شيرازى)
إنَّ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأْرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ لآَياتٍ لُاولِى الأْلْبابِ» «2»
يقيناً در آفرينش آسمانها و زمين، و آمد و رفت شب و روز، نشانههايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] براى خردمندان است.
خردمندان و اهل انصاف و وجدان و آنان كه از فطرت مستقيم و حال انسانى برخوردارند، چون به خلقت آسمانها و زمين و پديده شب و روز دقّت كنند، صاحب آفرينش را مىيابند و چنانكه آيه بعد مىفرمايد، در همه حال پيشانى تواضع در برابر عظمت آفريننده هستى به خاك سايند و فرياد بر آورند كه: آنچه را حضرت حق در صحنه شگفتانگيز آفرينش قرار داده عين واقعيت و بر اساس حقّ و حقيقت است:
الَّذينَ يَذْكُرُونَ اللَّهَ قِياماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ يَتَفَكَّرُونَ فى خَلْقِ السَّماواتِ وَ الأْرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلًا سُبْحانَكَ فَقِنا عَذابَ النّارِ» «3»
آنان كه همواره خدا را ايستاده و نشسته و به پهلو آرميده ياد مىكنند، و پيوسته در آفرينش آسمانها و زمين مىانديشند، [و از عمق قلب همراه با زبان مىگويند:] پروردگارا! اين [جهان با عظمت] را بيهوده نيافريدى، تو از هر عيب و نقصى منزّه و پاكى؛ پس ما را از عذاب آتش نگاهدار.
إنَّ فِى اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ ما خَلَقَ اللَّهُ فِى السَّماواتِ وَ الأْرْضِ لآَياتٍ لِقَوْمٍ يَتَّقُونَ» «4»
به يقين در رفت و آمد شب و روز و آنچه را خدا در آسمانها و زمين پديد آورد، براى گروهى كه همواره تقوا پيشهاند، نشانههايى [بر توحيد، ربوبيّت و قدرت خدا] ست.
آرى، هر آن كه انديشه و عقلش را از وساوس مكتبهاى الحادى و يورشهاى مدارس شيطانى و بندبازىهاى مادّيگران حفظ كند و به دور از تمام شوائب به آيات كتاب خلقت بنگرد، حضرت محبوب را يافته و به آغوش رحمتش درخواهد افتاد و تمام وجود خويش را تسليم او نموده، همچون ستارهاى كه در مدارش مىگردد بر حول محور عبادت و اطاعت خواهد گشت.
وَ هُوَ الَّذى يُحْيى وَ يُميتُ وَ لَهُ اخْتِلافُ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ أفَلا تَعْقِلُونَ» «5»
و اوست كه حيات مىدهد و مىميراند و رفت و آمد شب و روز در سيطره خواست اوست، آيا نمىانديشيد؟
وَ آيَةٌ لَهُمُ اللَّيْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهارَ فَإذا هُمْ مُظْلِمُونَ» «6»
و نشانهاى [از نشانههاى قدرت و حكمت ما] براى آنها شب است كه [پوشش] روز را از آن برمىكنيم، پس ناگاه آنان به تاريكى درآيند.
وَ الشَّمْسِ وَ ضُحاها* وَالْقَمَرِ إذا تَلاها* وَ النَّهارِ إذا جَلَّيها* وَ اللَّيْلِ إذا يَغْشيها» «7»
سوگند به خورشيد و گسترش روشنىاش* و به ماه هنگامى كه از پى آن برآيد* و به روزچون خورشيد را به خوبى آشكار كند* و به شب هنگامى كه خورشيد را فرو پوشد.
«اين آيات شواهدى از نظام مشهود روز و شب و تحوّل مناظر آن است كه محور اصلى اين اوضاع، جرم نورانى خورشيد مىباشد.
گويا از اين جهت جرم نور افشان خورشيد و تابندگى آن در يك آيه آمده كه اگر تابش آن در ميان نباشد روشنى در ميان نيست و همه اجسام ديگر آن چنان در تاريكى مىماند كه چيزى ديده نمىشود؛ زيرا روشنى هوا و رؤيت هر چيز اثر تابش بر آنهاست. از اين جهت در فضاى دور كه جسمِ بازتابندهاى نيست همه چيز جز اجرام نورانى، تاريك است.
نورانيّت جرم ماه نيز هنگام در پى آمدن و مقابل شدن با خورشيد صورت ديگرى از بازتاب نور آفتاب است. تجلّى نهار، صورت كامل تابندگى آن بر زمين مىباشد؛ همين كه قسمتى از زمين از سمت تابش خورشيد روى گرداند روى خورشيد پوشيده و سايه تاريك شب گسترده مىشود.» «8» وَ اللَّيْلِ اذا يَغْشاها» «9»
و به شب هنگامى كه خورشيد را فرو پوشد.
قرآن مجيد درباره شب و روز مىفرمايد:
وَ جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِباساً* وَ جَعَلنَا النَّهارَ مَعاشاً» «10»
و شب را پوششى* و روز را وسيله معاش مقرّر كرديم.
«پرده شب، بدن و اعصاب را از شعاع نور مىپوشاند و انسان و حيوان را در پناه تاريكى خود آسوده و مطمئن از چشم رقيب و دشمن مىدارد. از اينرو انقطاع و آرامش كامل: «سُبات» بر محيط و جنبدگان حاكم مىگردد، چنانكه جنبش و آرامش جنبندگان پيرو گسترش و برگشت نور و سايه است، همين كه هنگام عصر تابش نور لغزيده شد و سايه يكسره برگشت، همه جنبندگان اعم از انسان و حيوان از ميدان زندگى با سستى و خستگى به سوى خانه و لانه و آشيانه خود برمىگردند و لباس تاريكى شب هر چه بيشتر فراگيرد، آرامش و خوابها عميقتر مىگردد.
در مقابل، هرچه گسترش نور آفتاب و تابش شعاع آن بيشتر مىگردد جنبندگان را بيشتر به ميدان زندگى مىكشاند. بالا آمدن آفتاب از سويى و محركهاى احتياج از سوى ديگر، جنبندگان را برمىانگيزد و ميدان كوشش گرم مىشود و قدرتهاى بدنى و فكرى كه در نتيجه خواب و آسايش شب ذخيره و آماده شده به كار مىافتد.
اين خواب و بيدارى و تاريكى و روشنى و شب و روز، پى در پى منشأ و عامل مهم پرورش و تكامل است.» «11» وَ اللَّيْلِ إذا يَغْشى* وَالنَّهارِ إذا تَجَلّى» «21»
سوگند به شب هنگامى كه فرو پوشد* و به روز هنگامى كه آشكار شود.
فعلهاى مضارع يَغْشى، تَجَلّى»، «31» به حسب ماده لغوى و هيأت فعلى حدوث تدريجى و تصريح نشدن به مفعول آنها، اطلاق و تعميم را مىرساند.
شب همى پوشاند آنچه را كه روز آشكارش مىنمايد و روز آشكار مىنمايد آنچه را شب مىپوشاند.
سايه شب دامن مىگسترد و جنب و جوش زندگان و طبيعت آهسته آهسته آرام مىگيرد وبيشتر جنبندگان در جهت عكس دامنه تاريكى به سوى خانه و لانه و آشيانه خود روى مىآورند و پوشيده مىشوند.
در ميان اين پوششها چراغهاى حواسّ و ادراكات، يكى پس از ديگرى خاموش مىشود تا آخرين حركت خيال و شعور از كار مىافتد و پوشيده مىگردد. شب اين گونه سراسر ظاهر و باطن عالم را مىپوشاند.
سپس ديرى نمىپايد كه اشعه نور از آفاق دور مىتابد و عناصر و قواى حيات را اندك اندك بيدار مىنمايد و برمىانگيزد و دامنهاى پرده شب را برمىچيند تا آن كه همه افسردگان و خفتگان را گرم و بيدار و فعّال مىگرداند. در ميان اين تناوبِ متضادّ شب و روز و تبادل نور و ظلمت و حركت و سكون و گرمى و سردى و پوشيده شدن و نمايان شدن آفاق دور و نزديك، از درون عناصر و فعل و انفعالهاى مرموز آن، حيات نمودار مىشود و صورتهايى رخ مىنمايد كه جز پروردگار بر آنها احاطه ندارد.
اى خدا از خود دو چشمم كور كن |
از جمالت ديدهام پر نور كن |
|
دارم از خود صد شكايت اى خدا |
با كه گويم جز تو عيب خويش را |
|
اى خدا دارم دلى از دست خويش |
شرحه شرحه پاره پاره ريش ريش |
|
اى خدا آمد به ما از راستان |
اين حديث و نيست الّا راست آن |
|
كاين چنين گفت آن امام هفتمين |
كش روان بادا به صد رحمت قرين |
|
كاى تو اندر اين سراى تنگناى |
صد هزارانت بلا اندر قفاى |
|
چونكه افتى از بلايى در مضيق |
كش نبينى مر خلاصى اى رفيق |
|
رو كريمى از كريمان را بجوى |
حال خود را سر بسر با او بگوى |
|
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- بقره (2): 164.
(2)- آل عمران (3): 190.
(3)- آل عمران (3): 191.
(4)- يونس (10): 6.
(5)- مؤمنون (23): 80.
(6)- يس (36): 37.
(7)- شمس (91): 1-/ 4.
(8)- پرتوى از قرآن: 108، قسمت اول از جزء 30.
(9)- شمس (91): 4.
(10)- نبأ (78): 10- 11.
(11)- پرتوى از قرآن: 14، قسمت اول از جزء 30.
(12)- ليل (92): 1- 2.
(31)- در اصل تَتَجَلّى بوده كه طبق قاعده ادبيات عرب، يك تاء حذف شده است.