لطفا منتظر باشید

قدرشناسى از عافيت و نعمت‏ها

  • تاریخ انتشار:   2 دى 1391
  • تعداد بازدید:   493
واى به حال كسى كه عبادات را به خودش ببندد، بگويد: من بودم كه نماز خواندم، روزه گرفتم، كتاب نوشتم و به دين و مردم خدمت كردم. كدام عبادت؟ همين كه فكر داشتى كه به فكرت بيايد از جاى برخيزى، شير آب را باز كنى، وضو بگيرى و نماز بخوانى، همه براى من بوده است.

 پروردگار عالم حافظه كسى از اهل محلّ ما را گرفته بود، وقتى طبق عادتش به مسجد مى‏آمد، همه تكبيرة الاحرام مى‏بستند، او يادش نمى‏آمد كه ببندد، در صف مى‏ايستاد، همه به ركوع مى‏رفتند، او يادش نمى‏آمد كه بايد به ركوع برود، مى‏نشست. همه به سجده مى‏رفتند، او بلند مى‏شد.

 دكتر براى قضاى حاجتش ساعت معين كرده بود كه اين ساعت‏ها او را دستشويى ببريد. وقتى كه دستشويى مى‏رفت، يادش نمى‏آمد كه كمربندش را باز كند و بنشيند، يادش نمى‏آمد كه دستشويى كند. به او غذا مى‏دادند، درون دهانش مى‏ريختند، يادش نمى‏آمد كه بجود و فرو ببرد. چه چيزى براى من و تو است ؟ من نمى‏دانم، اين‏هايى كه من من مى‏گويند و در مقابل خدا سينه سپر مى‏كنند، چقدر نادان هستند.

 

منبع :
نظرات کاربران (0)
ارسال دیدگاه