
مرگ و عالم آخرت - جلسه هفدهم (2) - (متن کامل + عناوین)
عدالت اميرالمؤمنين عليه السلام در مذاق بىخردان
كشته شدن اميرالمؤمنين عليه السلام براى چه بود ؟ براى اين كه همين افراد ايشان را تحمل نكردند . وقتى حضرت سر كار آمدند ، حقوقهاى بىدليل را قطع كردند ، بىجهت به هر كس مقام نداد ، مىفرمود : من تو را لايق نمىدانم . حتى تنها برادرش را فرماندار نكرد . به فرزندان و اقوام خود پست نداد . وزارت دارايى را به على بن ابى رافع و رياست ارتش را به مالك اشتر داد .(420) به عقيل - برادر حضرت - هيچ پستى را نداد . لذا تحمّل نكردند و كشتند .
امروزه نيز در كره زمين ابن ملجم فراوان است ، فقط على عليه السلام را گير نمىآورند ، و الا هم شمشيرش هست ، هم دستش و هم نيت قتلش .
طبق اين ديدگاه ، حضرت براى انسان ارزش عجيبى قائل است . ايشان به انسانها علاقه داشت و عاشق بيدارى و رشد انسانها بود . حتى وقتى مردم قاتلش را گرفتند ، به حضرت مجتبى عليه السلام فرمود : مرا در محراب بگذار ، سريع برو ابن ملجم را از دست مردم بگير كه مردم با مشت و لگد به او نزنند ؛ چون او يك ضربت به من زده است ، شايسته نيست كه او را بزنند . او را نزد من بياور كه در امان باشد . اين ديدگاه حضرت نسبت به انسان است .(421)
وجود محبت واقعى به انسان در اسلام
وقتى ابن ملجم را كنارش آوردند ، نه عصبانى شد ، نه ناسزا گفت ، نه با چشم نگاه تند كرد ، نه مسخرهاش كرد ، نه به شخصيتش هجوم كرد ، بلكه چشمش با محبت بود ، با آن فرق خونآلود به قاتل نگاهى عاطفى كرد و فرمود : اى پسر مرادى ! فقط به من بگو : آيا من براى شما بد امامى بودم ؟ عيب من چه بود كه مرا ضربت زدى ؟(422) اين محبت كجاى جهان است ؟
ديدگاه تاريك انسانهاى خودباخته
جلال الدين رومى مىگويد : شخصى روستايى در شب ، طبق هر شب از خواب بيدار شد و با خود گفت : بروم گاوم را آب و علف بدهم . به طويله آمد ، تاريك بود ، در تاريكى ظرف آب و علف را آورد و دستى به سر و گوش گاوش كشيد . خبر نداشت كه گرگ قوىهيكل خطرناكى به خاطر سرماى زمستان و گرسنگى ، از بيابان آمده و به طويله رفته ، گاو را پاره كرده ، خورده و چون جاى گرمى است ، همانجا خوابيده است تا وقتى هوا روشن شد ، برود .
آمد آب و علف را گذاشت و دستى به سر و گوش گرگ كشيد . نمىدانست كه زير دستش چه خبر است . نمىدانست كه دارد چيزى را نوازش و محبت مىكند كه فردا وقتى چشم او روشن شد ، نتيجه اين نوازش و محبت را خواهد ديد .
آمريكا و اروپا نيز عدهاى را چنان خواب كردهاند كه اين خوابها به سر و گوش آنها دست نيز مىكشند ، ولى صبح عاقبت خود را خبر ندارند كه تسخيرشده آنان شدهاند . اميرالمؤمنين عليه السلام مىفرمايد : اينها لحظهاى كه مردند ، تازه بيدار مىشوند كه چگونه باخت دادهاند .(423)
قهرمان بىبديل در تمام ازمنه
بعد گليمى آوردند و حضرت را روى آن خواباندند . با آن فرق شكافته به سمت خانه آوردند . ديگر نمىتوانست بنشيند ، حال نداشت . رنگ ايشان زرد شده بود و توان بدن ضعيف . فرق شكافته ، استخوان فرق نصف شده ، شمشير در مغز نشسته و مغز از خون پر شده ، ولى نه كور شد ، نه كر و نه حافظهاش را از دست داد ، اين يعنى چه ؟
اين را هيچ دكترى نمىتواند جواب دهد . مويرگ مغز پاره مىشود ، انسان سكته مىكند و تمام بدنش فلج مىشود ، اما شمشير فرق حضرت را شكافته و مغز بيرون زده و پر خون است ، اما مانند همان روزهاى سلامتش است . اين يعنى چه ؟
ايشان را در رختخواب خواباندند . روزه كه نمىتواند بگيرد . رفتند قطعهاى نان نرم و كاسه شيرى كنار بسترش آوردند . چشمش را باز كرد ، فرمود : حسن جان ! ابن ملجم مسافر است ، روزه نيست ، اين شير را بردار ، ببر به او بده .(424)
در آمريكا نيز چنين قهرمانى داريم كه او را الگو كنيد ؟ پس :
» فَأَيْنَ تَذْهَبُونَ «(425)
به كجا مىرويد ؟ دنبال كدام فرهنگ و الگو هستيد ؟ بيايند بين الگوهاى خود و الگوهاى الهى مقايسه كنند ، واقعاً اگر به نحو منطقى يافتند كه حق با الگوهاى آمريكايى ، اروپايى و اسرائيلى است ، با خيال راحت به دنبال همانها بروند .
بركت نزول قرآن براى انسان
اين سخنرانى امام براساس همين نگاه است . لازم بود اول شما عظمت اين نگاه اميرالمؤمنين عليه السلام به انسان را بيابيد و بعد اين سخنرانى حضرت را ببينيد كه با اين جمله شروع شده است :
» إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا «(426)
»تعالى « يعنى خدايى كه در همه برنامههاى مثبت و صفات جلال و جمال ، برتر است . كسى مانند او نيست . خداى برتر كه ديدگاهش به انسان ، ديدگاه مهر ، محبت ، رحمت ، كرامت ، تربيت و رشد دهندگى است كه بشر را شايسته و لايق ورود به رحمت جاويد و بهشت ابدى خود كند .
چنين خدايى ، با اين ديدگاه نسبت به انسان ، كتابى را نازل كرد كه اين كتاب هدايتگر ، چراغ و راهنما است . دليل راه است كه جاده را نشان مىدهد ، طرف و سمت حركت و پايان جاده را نيز نشان مىدهد كه همان رحمت و بهشت خدا است .
تبيين خوبىها و بدىها در قرآن
خدا هر چه خوبى در اين عالم نسبت به زندگى انسان است ، در اين كتاب بيان كرد . در اين بخش از نسخه هيچ چيزى را كم نگذاشته است . هر چيزى كه به زيان و به ضرر انسان است ، بيان و روشن كرد . اين نسخه ، كامل و جامع است .
خير عقل ، بدن ، زن ، مرد ، دوست ، دنيا و آخرت شما و چيزهايى كه براى تمام اين نواحى زيان دارد را تبيين كرده است .
» فخذوا نهج الخير «
بياييد راه حق را انتخاب كنيد . راهى كه همه انبيا و ائمه عليهم السلام انتخاب كردند .
جاى ديگرى مىفرمايد : راهى كه من على در آن هستم ، همان راهى است كه خدا براى تمام فرشتگان و پيغمبرانش انتخاب كرده است . بياييد اين راه انتخاب شده خدا را بپذيريد ، تا به قلّه هدايت برسيد .
» و اصدفوا عن سمت الشرّ تقصدوا «
از جهت زيان و خسارت كنارهگيرى كنيد ، خود را از روبرو بودن با جهت خسارت برگردانيد كه زيان عقلى ، قلبى ، اخلاقى ، عملى ، معاشرتى ، دنيايى و آخرتى به شما نزند و شما زندگى ميانه و متعادلى پيدا كنيد .
علامت علاقه خدا به انسان
از ديدگاه اميرالمؤمنين عليه السلام اين كار قرآن مجيد است . چرا خدا قرآن را نازل كرده است ؟ چون عاشق انسان است . وقتى كسى عاشق چيزى است ، دوست دارد بهترين هديه را به او بدهد . عاشق انسان بوده است كه قرآن ، انبيا عليهم السلام ، عقل ، ائمه عليهم السلام و روح محبت را به ما هديه داده است .
اگر اين عشق را به فرشتگان و حيوانات داشت ، هر چه به ما هديه كرده است ، به آنها هديه داده بود . بهترين گوهر خزانهاش را به آنها هديه مىكرد . معلوم مىشود عشق و محبتش به انسان ، ويژه است كه صد و بيست و چهار هزار پيامبر و انسان كامل را در كنار زندگى انسان قرار مىدهد . قرآن را براى زندگى انسان مىفرستد و عقل ، علم ، عبادت ، ماه رمضان و شب قدر را قرار مىدهد . چقدر به ما گوهر هديه كرده است و ما نمىدانيم .
دوستى مىگفت : ما چرا از آن زمانى كه صورت ما را روى خاك قبر مىگذارند ، بترسيم ؟ ما عمرى است كه صورت روى خاك مهر نماز ، آن هم خاك كربلا گذاشتهايم و به صورت روى خاك گذاشتن عادت داريم ، آنهايى بايد بترسند كه صورت خود را روى مهر نگذاشتهاند .
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
پی نوشت ها:
420) تحف العقول: 126، عهده عليه السلام إلى الأشتر حين ولاه مصر وأعمالها.
421) نهج البلاغه: نامه 47، و من وصية له عليه السلام للحسن و الحسين عليه السلام؛ »يَا بَنِي عَبْدِ الْمُطَّلِبِ لَا أُلْفِيَنَّكُمْ تَخُوضُونَ دِمَاءَ الْمُسْلِمِينَ خَوْضاً تَقُولُونَ قُتِلَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ أَلَا لَا تَقْتُلُنَّ بِي إِلَّا قَاتِلِي انْظُرُوا إِذَا أَنَا مِتُّ مِنْ ضَرْبَتِهِ هَذِهِ فَاضْرِبُوهُ ضَرْبَةً بِضَرْبَةٍ وَ لَا تُمَثِّلُوا بِالرَّجُلِ فَإِنِّي سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صلى الله عليه وآله يَقُولُ إِيَّاكُمْ وَ الْمُثْلَةَ وَ لَوْ بِالْكَلْبِ الْعَقُورِ.«
422) كشف الغمة: 430/1؛ بحار الأنوار: 244/42، باب 127؛ تاريخ الطبرى: 111/4؛ »قَالَ لَمَّا ضُرِبَ عَلِيٌّ عليه السلام تَحَامَلَ وَ صَلَّى بِالنَّاسِ الْغَدَاةَ وَ قَالَ عَلَيَّ بِالرَّجُلِ فَأُدْخِلَ عَلَيْهِ فَقَالَ أَيْ عَدُوَّ اللَّهِ أَ لَمْ أُحْسِنْ إِلَيْكَ قَالَ بَلَى قَالَ فَمَا حَمَلَكَ عَلَى هَذَا قَالَ شَحَذْتُهُ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً وَ سَأَلْتُ اللَّهَ أَنْ يَقْتُلَ بِهِ شَرَّ خَلْقِهِ قَالَ عَلِيٌّ عليه السلام فَلَا أَرَاكَ إِلَّا مَقْتُولًا بِهِ وَ مَا أَرَاكَ إِلَّا مِنْ شَرِّ خَلْقِ اللَّهِ U.»
423) بحار الأنوار: 43/4، باب 5؛ »قَالَ عليه السلام: النَّاسُ نِيَامٌ فَإِذَا مَاتُوا انْتَبَهُوا.«
424) مستدرك الوسائل: 78/11، باب 30، حديث : 12468؛ »عَنْ لُوطِ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَشْيَاخِهِ قَالَ ثُمَّ الْتَفَتَ عليه السلام إِلَى وَلَدِهِ الْحَسَنِ عليه السلام وَ قَالَ ارْفُقْ يَا وَلَدِي بِأَسِيرِكَ وَ ارْحَمْهُ وَ أَحْسِنْ إِلَيْهِ وَ اشْفَقْ عَلَيْهِ إِلَى أَنْ قَالَ فَلَمَّا أَفَاقَ نَاوَلَهُ الْحَسَنُ عليه السلام قَعْباً مِنْ لَبَنٍ وَ شَرِبَ مِنْهُ قَلِيلًا ثُمَّ نَحَّاهُ عَنْ فَمِهِ وَ قَالَ احْمِلُوهُ إِلَى أَسِيرِكُمْ ثُمَّ قَالَ لِلْحَسَنِ عليه السلام بِحَقِّي عَلَيْكَ يَا بُنَيَّ إِلَّا مَا طَيَّبْتُمْ مَطْعَمَهُ وَ مَشْرَبَهُ وَ ارْفُقُوا بِهِ إِلَى حِينِ مَوْتِي وَ تُطْعِمُهُ مِمَّا تَأْكُلُ وَ تَسْقِيهِ مِمَّا تَشْرَبُ حَتَّى تَكُونَ أَكْرَمَ مِنْهُ، الْخَبَرَ.«
425) تكوير (26 : (81؛ »پس ] با انكارقرآن و روى گرداندن از آن [ كجا مىرويد ؟«
426) نهج البلاغه: خطبه 166؛ »إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ أَنْزَلَ كِتَاباً هَادِياً بَيَّنَ فِيهِ الْخَيْرَ وَ الشَّرَّ فَخُذُوا نَهْجَ الْخَيْرِ تَهْتَدُوا وَ اصْدِفُوا عَنْ سَمْتِ الشَّرِّ تَقْصِدُوا الْفَرَائِضَ الْفَرَائِضَ أَدُّوهَا إِلَى اللَّهِ تُؤَدِّكُمْ إِلَى الْجَنَّة. . . .«