فارسی
سه شنبه 18 دى 1403 - الثلاثاء 6 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد ازعلی محمد مو’دب

به خون غلتید جانی تشنه تا جانان ما باشد
که داغش تا قیامت آتشی در جان ما باشد

سری گردن کشید از مرگ، قدر نیزه‌ای روزی
که نامش آفتاب جان سرگردان ما باشد

لبش بر نیزه قرآن خواند تا ثقلین جمع آیند
لبش بر نیزه قرآن خواند تا قرآن ما باشد

چراغ چشم‌هایش زیر نعل اسب‌ها می سوخت
که مصباح الهدای دیده حیران ما باشد

لب و دندان او را چوب زد دست ستم روزی
که طعم خیزران همواره با دندان ما باشد

کنون ننگ است ما را تا به محشر، مرگ در بستر
حسین آمد به سوی کوفه تا مهمان ما باشد


منبع : علی محمد مو’دب
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

نمی دانم چه گفت عباس با آب از علی مطهری
با همیشه ‏ی نمازبه پیشگاه «ابو ثمامه» از جواد ...
برای خاطرم غم آفریدند از بیدل دهلوی
چشم مشک‏ از عمان سامانی‏
ترکیب هفت بندی عاشورایی از مـحـمـّدعـلی حـزین ...
گهواره های درد از حسنا محمد زاده
دختر قصه از حسن اسحاقی
زبان حال امام حسین با زینب درغم عباس از غلامعلی ...
چشمهای خرابه روشن شد ازسید مسیح شاه چراغی
صدایم کاش می کردی، که از ماندن بپرهیزم از رضا ...

بیشترین بازدید این مجموعه

برای خاطرم غم آفریدند از بیدل دهلوی
مانده بودم، غیرت حیدر به فریادم رسید ازعلیرضا ...
عطش‌ و عشق‌ ازعبدالرحیم سعیدی راد
این سینه گرم داغ سکوت است ازمحمود حبیبی کسبی
مشتاقمت ای مردی ای بوسه‌ی بی‌خنجر از علیرضا ...
آن نخل به خون طپیده را،می بوسید از محمدرضا سهرابی ...
روزیست اینکه حادثه کوس بلازده‌ست از وحشی بافقی
نمی دانم چه گفت عباس با آب از علی مطهری
آيت سبحان
با همیشه ‏ی نمازبه پیشگاه «ابو ثمامه» از جواد ...

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^