فارسی
شنبه 08 ارديبهشت 1403 - السبت 17 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

غروب آخر از جواد محمدزمانی

غروب آن روزِ خورشید، از غروبی غم انگیزتر خبر می داد: خون فرزند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با شقایق خانه ی خورشید در هم آمیخت. نسیم، سینه زنان، خبر سوختن فرزندان فاطمه علیهاالسلام را به مدینه می بُرد و شب، سراسیمه از راه می رسید. اینک این پیکر عریان حسین علیه السلام است که بر رمل های دشت کربلا افتاده است؛ با هزار ستاره زخم، و دختری که به شیون افتاده است.
خیمه ها، شعله زار شده بود و شراره ها میهمان دامن کودکان بودند و کودکان، میهمانِ خارهای که با آبله از پاهاشان پذیرایی می کردند. آن سوتر، تازیانه ها به نوازش یتیمان برخاسته بودند. و در این میانه، زینب علیهاالسلام ، آن همیشه ی پر از اندوه، چشمی به قتلگاه، که بدن پاره پاره را بیابد و دستی به نوازش کودکان، تا با فرا رسیدنِ شب، ترس بر اندامشان سایه نیندازد.
آری! این دختر علی است که به قتلگاه آمده است؛ گوشه به گوشه ی میدان را می نگرد و ناگاه بوی گل، او را به سمت خویش فرا می خواند. با دامنی از اشک می دود و شاخ و برگ ها را کنار می زند؛ نیزه ها و شمشیرها را می گویم. و کم کم، بدنِ گُل که آرام بر سجاده ی گرم صحرا آرمیده است؛ بی سر!
و آری! دوباره این دختر علی است که دست به زیر بدنِ پاره پاره می کند و سر به آسمان بلند، که «پروردگارا، این قربانی را از آل پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم قبول کن!» و سپس رو به مدینه، با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به نجوا می پردازد که:
«این کُشته ی فتاده به هامون حسین تُست»


منبع : جواد محمدزمانی
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

دلی که سینه زن هر شب محرم شد از یوسف رحیمی
بگـذار گـریـه ، درد دلـم را ، دوا کـنـد ازمحمد ...
این سینه گرم داغ سکوت است ازمحمود حبیبی کسبی
نذر بی بی زینب سلام الله
نخل های سبز از مهدی تقی نژاد
عشق یعنی ازاحد ده بزرگی
خوش آمدی! از خدیجه پنجی
بهشتستان یار از سروش اصفهانی‏
مثنوی عاشورایی از شیخ فریدالدین محمد (عطار) ...
قدم نورسیده آفتاب از سودابه مهیجی

بیشترین بازدید این مجموعه

مثنوی عاشورایی از شیخ فریدالدین محمد (عطار) ...
بهشتستان یار از سروش اصفهانی‏
نذر بی بی زینب سلام الله
این سینه گرم داغ سکوت است ازمحمود حبیبی کسبی
بگـذار گـریـه ، درد دلـم را ، دوا کـنـد ازمحمد ...
عشق یعنی ازاحد ده بزرگی
دلی که سینه زن هر شب محرم شد از یوسف رحیمی
کم کم غروب واقعه از راه می رسید از مطهره عباسیان
خوش آمدی! از خدیجه پنجی
قدم نورسیده آفتاب از سودابه مهیجی

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^