فارسی
چهارشنبه 19 دى 1403 - الاربعاء 7 رجب 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 1
100% این مطلب را پسندیده اند

با همیشه ‏ی نمازبه پیشگاه «ابو ثمامه» از جواد محمدزمانی

به نماز عشق می ورزید حتی آن هنگام که باران تیر و نیزه باریدن گرفته بود و به راز و نیاز، وقتی که خنجرها و شمشیرها تشنه ی خونِ تازه بودند. همگان را فهمانده بود که در قنوت، سکوت جایز نیست و چه خوش تر آن که در سجده ی آخر نماز ـ همچون خورشید فروزان محراب کوفه ـ سجّاده لاله زار شود. نماز، اورا رستاخیزی بود که پنج نوبت در دلش به پا می شد و اشک، آبی که در زلالِ آن، «دائم الوضو» بود.
شمشیر زدن در رکاب حضرت عشق نیز، برای او نمازی بود که با هر ضربه باید «تکبیرة الاحرام» گفت. هر زخم که بر بدنش می نشست، پری از شهود بود که ملکوتِ حسین علیه السلام را نشانش می داد. هر عطش که به سمت او حمله می کرد، کوثری را فرارویش می گستراند که در آن مردی جام به دست، به انتظارش ایستاده بود. هر دشمنی که به سویش می آمد، جهنمی را به خاطر می آورد که باید هرچه پرشتاب تر، او را بدانجا برساند و همهمه ی لشگریان خصم، برایش عربده ی فریب خورده هایی بود که لحظه لحظه در گنداب خویش فرو می روند.
نیایش خود را نشان داد به آنانی که بت در آستین تکبر و خودپرستی داشتند، به آنانی که آنی به آن سوی خویش نمی اندیشیدند، به آنانی که به نانی، خویش را به بازار آورده بودند، به آنانی که آن قدر بت پرستیده بودند که مانند بت ها سنگ و چوب شده بودند، به آنانی که به «آن» دل بسته بودند، به آنانی که نمرودها و فرعون های خود را برانگیخته بودند، به آنانی که به ابراهیم علیه السلام و موسی علیه السلام ایمان نداشتند، به آنانی که به «آنان» گفتن باید بسنده کرد و آنها را نام نبرد! به آنانی که «خلق» بوده اند و هم اکنون تنها «حلق» شده اند، به آنانی که روزی یکپارچه غریو بودند و هم اکنون دیو و به آنانی که به آسانی از قفا شوریدند و جفا پیشه ساختند.
و نماز، آن همیشه ی نیایش، او را از خویش وا رهاند و به دریای موّاج «هَیْهات مِنَّا الذِّلَّه» کشاند. نماز، دستی شد و شمشیر به دستش داد تا در هماره ی یاری فرزند پیامبر، بماند. نماز، پایی شد که او را به معرکه ی «جَاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْبَاطِلُ» برساند. نماز، نیازی شد که او را به پر کشیدن وا بدارد، و نماز، بوسه ای بود که او بر پیشانیِ مرگ با عزّت زد.
«ابو ثمامه» عازم کوچه باغ شهادت شد؛ با ملکوتی از نیایش و بدنی که فردا روز، به شجاعت او گواهی خواهدداد!


منبع : جواد محمدزمانی
0
100% (نفر 1)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

پور ام ‏البنین از علی ‏اکبر خوشدل تهرانی‏
اینان که میان دشت پرپر شده اند از پروانه بهزادی ...
اگر بر آستان خوانی مرا خاک درت گردم از علی انسانی
باز می جوشد جنون در باور اندیشه ها از زهرا فیض
پیشنماز ازسید حبیب حبیب پور
دردانه مرتضی .زمین .طوفان تب از شبنم فرضی زاده
زمزم اشك از سيد هاشم وفايي
صاحب علم‏ از مشکوة کشمیری‏
شاهد همت‏ از آزرم خراسانی‏
امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی ؟ از خلیل عمرانی

بیشترین بازدید این مجموعه

ترکیب هفت بندی عاشورایی از مـحـمـّدعـلی حـزین ...
جبرئیل سوخته بال ازسید حمیدرضا برقعی
برای خاطرم غم آفریدند از بیدل دهلوی
قرار از دل ربوده آه و اشک کبریا امشب ازمریم توفیقی
پیکرم چشم انتظار تیزی شمشیرهاست از سید علیرضا ...
گهواره های درد از حسنا محمد زاده
و یک رگ از خون من از علیرضا شکر ریز
مقتدا از سیدحسن حسینی
هر چند که مضمون غریبت تنهاست
دردانه مرتضی .زمین .طوفان تب از شبنم فرضی زاده

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^