فارسی
دوشنبه 03 دى 1403 - الاثنين 20 جمادى الثاني 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 2
50% این مطلب را پسندیده اند

قناعت‏ در قرآن و روایات

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

قناعت

لَوْ حَلَفَ الْقانِعُ بِتَمَلُّكِهِ الدّارَيْنِ لَصَدَّقَهُ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ بِذلِكَ وَلَأَبَرَّهُ لِعِظَمِ شَأْنِ مَرْتَبَةِ الْقَناعَةِ

صفت قناعت، يكى از بهترين و پرمنفعت ترين صفات براى آدمى است.

قناعت، حافظ انسان از چشم و هم چشمى است، چشم و هم چشمى حالتى كه، جز ايجاد لشكر غصه و غم و طمع و حسد و سبعيّت و درنده خويى، چيزى براى انسان به ارمغان نمى آورد.

قناعت، محصول ايمان، ميوه رضا و تسليم و ثمره وقار و ادب قلب انسان، نسبت به وجود مقدّس حق تعالى است.

چون نور قناعت در چراغ هستى انسان تجلّى كند، انسان تبديل به قدرتى براى حفظ حقوق ديگران و ايستادن بر چهار چوب حقوق مى شود.

قناعت، آرام بخش دل، صفا بخش جان، تزكيه كننده نفس و انيسى موافق و رفيقى مرافق است.

انسانِ قانع، زندگيش را در امور مالى، در چهارچوب حلال و در امور نفسى و شهوانى، در چهارچوب پاكى و در امور اجتماعى، در چهارچوب حسن خلق نگاه مى دارد.

قناعت در نفس انسان، نتيجه تقوا و پيراستگى نفس از رذائل و آراستگى جان به محامد اخلاقى است.

انسانِ قانع، آرام است و آرامش ساز، قانع مؤدب است و آداب ساز، قانع نورانى است و نور دهنده، قانع راحت است و راحت بخش.

انسانِ قانع از خطر بسيارى از گناهان محفوظ است و به بسيارى از حقايق متصل است و به اين خاطر محسن است و محسن بنا به فرموده قرآن محبوب خداست.

قانع، در حقيقت مالك همه چيز است، به اين خاطر نه طمع به چيزى دارد، نه براى به دست آوردن چيزى كه حق او نيست حرص مى زند، وقتى محصول قناعت اين واقعيت ها باشد، چرا قانع از همه مردم دنيا راحت تر نباشد؟!

عالم، سفره گسترده اى است كه خداوند مهربان را در كنار اين سفره، ميلياردها مهمان است و هر مهمانى نسبت به مقدار نيازش در اين سفره حقى دارد، چه رسد به ديگرى كه دست حرص و طمع به چيزى كه حق ديگرى است و هيچ ارتباطى به او ندارد دراز كند، آيا اين دست درازى مورث نفاق، اختلاف، كينه، نفرت، دشمنى، طمع، حرص، حسد، جنگ، نزاع، قتل، غارت، خيانت، جنايت، درندگى، پستى، رذالت، دنائت، نامردى نمى گردد؟!

بر اساس اين محاسبه بايد گفت: انسانِ قانع چه انسان پاك و چه موجود نمونه اى است؟

به راستى انسانِ قانع، آدم است و آدم، شريف ترين و با فضيلت ترين موجود روى زمين و برتر از ساير موجودات جهان است.

انسانِ قانع، منوّر به نور انسانيّت، مؤدب به آداب ملكوت و مشرف به تشريف آدميّت و سلامت نفس است. اگر همه قانع بودند، خونى ريخته نمى شد، مالى به غارت و يغما نمى رفت، به ناموس كسى تجاوز نمى شد، مسئله اى به نام غصب و ظلم پيش نمى آمد، دادگسترى ها و دادگاه ها به تعطيلى كشيده مى شد، مملكت آرام مى شد، قارّه راحت مى گشت، كره زمين لباس امنيّت مى پوشيد!!

 

قناعت در كلام سعدى

چند حكايت در منفعت قناعت و ضرر عدم قناعت را از «گلستان» و «بوستان» شيخ شيراز بنگريد:

 

خاركن و قناعت

حاتم طايى را گفتند: از خود بلند همّت تر در جهان ديده اى يا شنيده اى؟ گفت:

بلى، روزى چهل شتر قربان كرده بودم و امراى عرب را به مهمانى خوانده، پس به گوشه صحرايى به حاجتى رفته بودم خاركنى را ديدم پشته خارى فراهم آورده، گفتمش: به مهمانى حاتم چرا نروى كه خلقى بر سماط او گرد آمده اند؟ گفت:

هر كه نان از عمل خويش خورد

 

منّت از حاتم طايى نبرد

     

انصاف دادم و او را به همّت و جوانمردى بيش از خود ديدم.

 

بازرگان و قناعت

بازرگانى را ديدم كه صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل بنده و خدمتكار، شبى در جزيره كيش مرا به حجره خويش برد و همه شب نياراميد، از سخن هاى پريشان گفتن كه فلان انبارم به تركستان است و فلان بضاعت به هندوستان و اين كاغذ قباله فلان زمين و فلان چيز را فلان ضمين، گاه گفتى كه خاطر اسكندريّه دارم كه هوايى خوش است و گاه گفتى كه درياى مغرب مشوش است و باز گفت: سعديا! سفرى ديگر در پيش است، اگر آن كرده شود، بقيّت عمر خويش به گوشه اى بنشينم و ترك تجارت كنم، گفتم: آن سفر كدام است؟

گفت: گوگرد پارسى به چين خواهم برد، شنيدم كه آنجا قيمت عظيم دارد و از آنجا كاسه چينى به روم آرم و ديباى رومى به هند و پولاد هندى به حلب و آبگينه حلبى به يمن و بُرد يمانى به پارس و از آن پس ترك تجارت كرده به دكّانى بنشينم، چندان از اين ماليخوليا فرو خواند كه بيش از آن طاقت گفتنش نماند!!

پس گفت: اى سعدى! تو نيز سخنى بگوى از آنچه ديده و شنيده اى.

گفتم:

آن شنيدستى كه در اقصاى غور

 

بار سالارى بيفتاد از ستور

گفت چشم تنگ دنيا دوست را

 

يا قناعت پر كند يا خاك گور

     

 

موسى و درويش

موسى عليه السلام درويشى را ديد كه از برهنگى به ريگ اندر شده گفت: اى موسى! دعايى كن، تا خداوند عزّوجل مرا كفافى دهد كه از بى طاقتى به جان آمده ام، موسى عليه السلام دعا كرد و رفت، پس از چند روز كه باز آمد، او را ديد گرفتار و خلقى انبوه بروى گرد آمده، حالش پرسيد. گفتند: خمر خورده و عربده كرده و كسى را كشته و اكنون به قصاص او وى را داشته اند.

آن كه هفت اقليم عالم را نهاد

 

هر كسى را هر چه لايق بود داد

گربه مسكين اگر پر داشتى

 

تخم گنجشك از جهان برداشتى

وان دو شاخ گاو اگر خر داشتى

 

آدمى را نزد خود نگذاشتى «1»

     

 

موسى عليه السلام به حكمت و عدل جهان آفرين اقرار كرد و از تجاسر خويش استغفار.

[وَ لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبادِهِ لَبَغَوْا فِي الْأَرْضِ ] «2».

و اگر خدا روزى را بر بندگانش وسعت دهد، در زمين سركشى و ستم كنند.

 

قناعت در روايات

رسول اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:

از شبهه بپرهيز، تا عابدترين خلق باشى و به آنچه دارى قناعت كن، تا شاكرترين مردم به حساب آيى و بر خلق همان پسند كه بر خود مى پسندى، تا از همه مؤمن تر باشى «3».

عوف بن مالك مى گويد:

نزديك رسول صلى الله عليه و آله بوديم، هفت يا هشت كس، گفت: بيعت كنيد با رسول خداى، گفتيم: بر چه بيعت كنيم؟ گفت: بيعت كنيد كه خداى را بپرستيد و پنج نماز بجاى آريد و هر چه فرمايد به سمع طاعت پيش رويد و يك سخن آهسته گفت: و از هيچ كس سؤال مكنيد و همين است حقيقت قناعت كه هر كس به داده حق قانع و راضى باشد، محتاج به سؤال نخواهد شد و اين هفت يا هشت نفر پس از آن چنان بودند كه اگر تازيانه از دست ايشان بيفتادى، فرا كس نگفتندى كه به من ده.

موسى عليه السلام گفت: يا رب! از بندگان تو كه توانگرتر است؟ گفت: آن كه قناعت كند به آنچه من دهم، گفت: عادل تر؟ گفت: آن كه انصاف از خود بدهد «4».

محمد بن واسع رحمه الله نان خشك در آب كردى و مى خوردى و مى گفتى:

هر كه بدين قناعت كند از همه خلق بى نياز بود.

ابن مسعود گفت:

هر روز فرشته اى ندا كند: اى پسر آدم! اندكى كه تو را كفايت كند بهتر از بسيارى كه تو را كفايت نبود و از آن بطر و غفلت زايد.

سميط بن عجلان گويد:

شكم تو، بدستى در يك وجب، بيش نيست، چرا بايد كه تو را دوزخ برد؟!!

يكى از حكما گويد:

هيچ كس به رنج صبورتر از حريص مطمع نبود و هيچ كس را عيش خوش تر از قانع نبود و هيچ كس اندوهگين تر از حسود نبود و هيچ كس سبك بارتر از آن كس نبود كه ترك دنيا گويد و هيچ كس پشيمان تر از عالم بد كردار نبود «5».

به قول سعدى:

خدا را ندانست و طاعت نكرد

 

كه بر بخت و روزى قناعت نكرد

قناعت توانگر كند مرد را

 

خبر كن حريص جهان گرد را

سكونى به دست آور اى بى ثبات

 

كه بر سنگ گردان نرويد نبات

مپرور تن ار مرد راى و هُشى

 

كه او را چو مى پرورى مى كشى

درون جاى قوت است و ذكر و نفس

 

تو پندارى از بهر نان است و بس

ندارند تن پروران آگهى

 

كه پر معده باشد زحكمت تهى

دو چشم و شكم پر نگردد به هيچ

 

تهى بهتر اين روده پيچ پيچ

چو دوزخ كه سيرش كنند از وعيد

 

ديگر بانگ دارد كه هل من مزيد

همى ميردت عيسى از لاغرى

 

تو در بند آنى كه خر پرورى

به دين اى فرومايه دنيا مخر

 

تو خر را به انجيل عيسى مخر

     

مگر مى نبينى كه دد را مدام

 

نينداخت جز حرص خوردن بدام

پلنگى كه گردن كشد بر وحوش

 

به دام افتد از بهر خوردن چو موش

چو موش آن كه نان و پنيرش خورى

 

به دامش در افتى و تيرش خورى

     

عَنْ أَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: مَكْتُوبٌ فِى التَّوْراتِ: ابْنَ آدَمَ كُنْ كَيْفَ شِئْتَ كَما تَدينُ تُدانُ. مَنْ رَضِىَ مِنَ اللّهِ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللّهُ الْيَسيرَ مِنَ الْعَمَلِ وَمَنْ رَضِىَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُنَتُهُ وَزَكّتْ مَكْسَبَتُهُ وَخَرَجَ مِنْ حَدِّ الْفُجُورِ «6».

امام صادق عليه السلام فرمود: در تورات است: فرزند آدم! هر گونه مى خواهى باش كه به هر چه كنى به همان جزا داده مى شوى، كسى كه به روزى كم از حضرت حق راضى باشد، خداوند هم عمل كم او را قبول مى كند و هر كس به حلال مختصر قناعت ورزد، زندگيش سبك و كسبش پاك و از مرزهاى بدكردارى دور مى ماند.

آرى، قناعت راحت دين و دنيا و آخرت و سبب امنيّت درون و برون و علّت بر جا ماندن در مرز و حدود و باعث حفظ حقوق همگان است.

از دو دست خود، به وضو و نوشتن براى حق و كمك به افتاده و برداشتن به پيشگاه معبود قناعت كنيد، از قدم خود به صله رحم و رفتن به جنگ با دشمنان و رفتن براى يارى دادن به مظلوم قناعت كنيد، از چشم خود براى زيارت و تماشاى مناظر الهى و ديدن آثار و عجايب وجود خود قناعت نماييد، از شكم خود به خوردن حلال و از شهوت خويش به رختخواب شرعى قناعت كنيد و از زبان فقط به گفتن حق قناعت ورزيد و از گوش تنها به شنيدن حق قناعت كنيد و از مغز فقط به فكر صحيح بسنده كنيد و از مال و روزى و ثروت و مكنت و جاه و جلال فقط به پاك آن قناعت نماييد.

قالَ عليه السلام: لا شَرَفَ أعْلى مِنَ الإسْلامِ وَلا عِزَّ أعَزُّ مِنَ التَّقْوى وَلا مَعْقِلَ أحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ وَلا شَفيعَ أنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ وَلا كَنْزَ أغْنى مِنَ الْقَناعَةِ... «7».

حضرت على عليه السلام مى فرمايد: شرفى برتر از اسلام و عزّتى عزيزتر از تقوا و پناهگاهى استوارتر از ورع و شفيعى رهاننده تر از توبه و گنجى بى نياز كننده تر از قناعت نيست.

قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ يَتَقَبَّلُ لى بِواحِدَةٍ أتَقَبَّلُ لَهُ بِالْجَنَّةِ، فَقالَ ثَوْبانُ: أنَا يا رَسُولَ اللّهِ قالَ: لا تَسْئَلِ النّاسَ شَيْئاً «8».

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: يك چيز را هر كس از من بپذيرد، بهشت را براى او مى پذيرم، ثوبان عرضه داشت: من مى پذيرم، فرمود: از كسى چيزى نخواه، به آنچه دارى و به آنچه مى توانى، قانع باش.

از آن پس هرگاه تازيانه ثوبان از دستش مى افتاد، خود برمى داشت و از كسى تمنا و خواهش نمى كرد.

 

ثروت واقعى انسان در كلام قرآن

پادشاهى به اهل دلى گفت:

ثروتت چيست؟ گفت: رضايت از خدا و بى نيازى از مردم.

عامر بن قيس عنبرى مى گفت:

چهار آيه در قرآن است، چون شب بخوانم، باكى برايم نيست كه چگونه شب را به سر برم و چون روز بخوانم باكى ندارم كه روز را چگونه بگذرانم.

[ما يَفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِكَ لَها وَ ما يُمْسِكْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ وَ هُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ ] «9».

چون خدا رحمتى را براى مردم بگشايد، بازدارنده اى براى آن نيست، و چون بازدارد، بعد از او فرستنده اى برايش وجود ندارد، و او تواناى شكست ناپذير و حكيم است.

[وَ إِنْ يَمْسَسْكَ اللَّهُ بِضُرٍّ فَلا كاشِفَ لَهُ إِلَّا هُوَ وَ إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ ] «10».

و اگر خدا گزند و آسيبى به تو رساند، آن را جز او برطرف كننده اى نيست، و اگر براى تو خيرى خواهد، فضل و احسانش را دفع كننده اى نيست؛ خيرش را به هر كس از بندگانش بخواهد مى رساند و او بسيار آمرزنده و مهربان است.

[وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُها وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها كُلٌّ فِي كِتابٍ مُبِينٍ ] «11».

و هيچ جنبده اى در زمين نيست، مگر اين كه روزىِ او برخداست، و [او] قرارگاه واقعى و جايگاه موقت آنان را مى داند؛ همه در كتابى روشن ثبت است.

[سَيَجْعَلُ اللَّهُ بَعْدَ عُسْرٍ يُسْراً] «12».

خدا به زودى پس از سختى و تنگنا، فراخى و گشايش قرار مى دهد.

عده اى از مفسران در توضيح آيه:

[فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً] «13».

مسلماً او را به زندگى پاك و پاكيزه اى زنده مى داريم.

گفته اند: منظور از حيات طيبه قناعت است «14».

با توجه به سطور گذشته مى توان به عمق گفتار حضرت صادق عليه السلام در قسمت اول روايت باب قناعت پى برد، آنجا كه مى فرمايد:

اگر انسان قانع ادعا كند، من مالك دنيا و آخرتم و بر اين ادعايش قسم بخورد، خداوند بزرگ او را در اين ادعا و قسم تصديق مى كند؛ چرا كه مرتبه و شأن قناعت بس عظيم و بلند است.

 [ثُمَّ كَيْفَ لا يَقْنَعُ الْعَبْدُ بِما قَسَمَ اللّهُ عَزَّوَجَلَّ وَهُوَ يَقُولُ:

[نَحْنُ قَسَمْنا بَيْنَهُمْ مَعِيشَتَهُمْ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا] «15» أيْقِنْ وَصَدِّقْ بِما شاءَ وَلِما شاءَ بِلا عِلَّةٍ فَمَنْ أيْقَنَ بِرَبِّهِ أضافَ تُوْلِيَةَ الاقْسامِ إلى نَفْسِهِ بِلا سَبَبٍ ]

پس از اين همه واقعيّت، چگونه عبد به داده قاسم العباد قانع نباشد، در حالى كه خداوند مى فرمايد:

ما در ميان بندگان معاش ايشان را قسمت كرديم و براى هر كسى فرا خور حال او روزى مقرر نموديم.

با بودن چنين آيه محكمى در قرآن مجيد كه مخّ حق و عين صدق است، يقين پيدا كن و فرموده حضرت دوست را اذعان نما كه هر چه درباره تو از روزى يا فقر و غنى، يا صحت و مرض، مقرر داشته عين مصلحت و حكمت است.

پس كسى كه به وجود مقدس او و اسما و صفاتش يقين داشت، بدون هر سبب و علّت، واقعيت ها را به حضرت او نسبت خواهد داد و از هر جهت از مولايش راضى خواهد بود.

 [وَمَنْ قَنِعَ بِالْمَقْسُومِ اسْتَراحَ مِنَ الْهَمِّ وَالْكَرْبِ وَالتَّعَبِ وَكُلَّما نَقَصَ مِنَ الْقَناعَةِ زادَ فِى الرَّغْبَةِ وَالطَّمَعِ، وَالطَّمَعُ وَالرَّغْبَةُ فِى الدُّنْيا أصْلانِ لِكُلِّ شَرٍّ وَصاحِبُهُما لا يَنْجُو مِنَ النّارِ الّا أنْ يَتُوبَ عَنْ ذلِكَ ]

هر كس به داده حضرت مولا قناعت كند و راضى شود و توجه كند كه در قسمت، نه اين كه به او ظلم نشده، بلكه عين عدل است، از پريشانى و غصه و رنج، راحت است.

بايد دانست كه هر چه از حقيقت قناعت كم شود، رغبت و طمع به آنچه در دست مردم است در انسان زياد مى شود و رذيله طمع و رغبت در اين زندگى كوتاه دنيا دو ريشه براى هر نوع رذيلت و بدبختى است و گرفتار اين دو خطر از عذاب رهايى ندارد، مگر اين كه از باب رحمت و عنايت حق، موفّق به توبه شود.

 [قالَ النَّبىُّ صلى الله عليه و آله: الْقَناعَةُ مُلْكٌ لا يَزُولُ وَهِىَ مَرْكَبُ رِضَى اللّهِ تَعالى تَحْمِلُ احِبَها إلى دارِهِ فَأحْسِنِ التَّوَكُّلَ فيما لَمْ تُعْطِ وَالرِّضا بِما اعْطيتَ [وَ اصْبِرْ عَلى ما أَصابَكَ إِنَّ ذلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ] «16»]

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

قناعت، سلطنتى است كه آخر ندارد و اين صفت عالى مركب رضاى حضرت اوست كه راكب خود را به بهشت مى رساند.

اعتماد خود را بر جناب او نيكو كن و تمام امور خود را به او واگذار و از هر چه از امورى مادى مى خواستى ولى به تو نرسيد، خيرت را در همان ممنوعيّت از آن بدان كه آنچه به تو نداده يا آنچه به تو مرحمت فرموده، از حكمت و مصلحت و حتى از رحمت و مرحمت بيرون نيست.

بر رنج ها و مشقت هايى كه در ارتباط به امور مادى و اجراى واقعيت هاى معنوى است تحمل كن و صبر پيشه ساز كه صبر و تحمل بر شدائد و استقامت در برابر حوادث محبوب و مطلوب حضرت مولاست.

از چيزى شكوه مكن كه شكوه، در محضر حضرت دوست به هيچ عنوان پسنديده و مرضى او نيست.

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

 

(1)- سعدى.

(2)- شورى (42): 27.

(3)- مجموعة ورام: 1/ 163؛ ارشاد القلوب: 1/ 118؛ مستدرك الوسائل: 11/ 175، باب 4، حديث 12676.

(4)- مجموعة ورام: 1/ 163.

(5)- كيمياى سعادت: 540- 541 ركن سوم، اصل ششم. (6)- الكافى: 2/ 138، باب القناعة، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 21/ 531، باب 15، حديث 27777؛ بحار الأنوار: 70/ 175، باب 129، حديث 16.

(7)- نهج البلاغة: حكمت 371؛ بحار الأنوار: 66/ 411، باب 38، حديث 128.

(8)- عيون الأخبار، ابن قتيبه: 3/ 182.

(9)- فاطر (35): 2.

(10)- يونس (10): 107.

(11)- هود (11): 6.

(12)- طلاق (65): 7.

(13)- نحل (16): 97.

(14)- تفسير القمى: 1/ 398؛ تفسير برهان: 5/ 602.

(15)- زخرف (43): 32.

(16)- لقمان (31): 17.

 

 

 مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب : عرفان اسلامی  جلد هشتم

 

 


منبع : پایگاه عرفان
0
50% (نفر 2)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

انسان و خدا در دعای امام حسین و امام سجاد (ع) (2)
دعاهایی که به توصیه امام باید بخوانیم
سیره عملی امام سجاز علیه السلام
امام سجاد (ع) فاتح قلبها
راه رسیدن به حیات معنوی
حرکت به سمت کربلا
اسلام دین آسان - دورنمایی از سهولت از منظر اسلام
گره‌های زندگی از این جا شروع می‌شوند!
پژوهشي درباره فرجام و محل دفن سر مطهر امام حسين(ع) ...
زیارت امام حسین (ع) والاترین عبادات (2)

بیشترین بازدید این مجموعه

توحید نظری و توحید عملی
نقش اعتدال در تکامل انسان
هفت نمونه‌ از احیای مردگان در کلام قرآن
قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر
آثار ایمان به خدا در زندگی
روزانه چقدر قرآن بخوانیم؟
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
سوره ای از قران جهت عشق و محبت
کرامات و معجزات حضرت فاطمه زهرا (س) (2)
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^