دوستی داشتم که هجده سالش بود و دو سه ماه پیش، شهید شد و جنازهاش هم در جبهه ماند. او عارف کاملی بود. هجده سال بیشتر در این دنیا نبود، اما گویا هجده هزار سال از عمرش بهره گرفته بود. ساکن همدان بود و وقتی شهید شد سیصد نفر کوچکتر و بزرگتر از خودش در مراسم او خاک بر سر خودشان ریختند و بعد معلوم شد که این سیصد نفر را او تربیت کرده بود. خانواده او میگویند که شبی خوابش را دیدیم و گفتیم حالت چگونه است؟ گفت: تماشاگر چهره او هستم و بعد در عالم خواب از عالم دیگری- که من پیشتر او را میشناختم و مرد بسیار بزرگی بود- تعریف کرد و گفت او مقام بسیار بلندی دارد و نگاهش به پروردگار یک نگاه خاص است. این شهید، آن عالم را در این دنیا اصلاً ندیده بود، چون کل سنش هجده سال بود در حالی که آن عالم چهل سال پیش، از دنیا رفته بود. این عالم به قدری مقام داشت که هنگامی که وقت رحلتش بود و مثلاً در ساعت پنج بعد از ظهر از دنیا رفت، ساعت چهار و نیم همان روز همسایهشان که نجف به زیارت امیرمؤمنان (ع) رفته بود او را آنجا میبیند و با او احوالپرسی میکند.
داستانهایی از این بالاتر هم در عالم هست. متاسفانه برخی از ما در آشپزخانه دنیا گیر کردهایم و گمان میکنیم که فقط در دنیا همین آشپزخانه است و دیگر اتاق و حمام و پشت بامی در ساختمان دنیا وجود ندارد. بیایید و ببینید که آن بیرون چه خبر است! شخصی به مرحوم آقا شیخ محمد بهاری که از اولیای بزرگ الهی و کم نظیر بود، رسید و سلام کرد و گفت: خیلی شاد هستی و هیکلت خیلی قشنگ و چاق و چله شده است. گفت آری والله! برای اینکه عشق به من ساخته و نمیدانی که چه جور هم ساخته است. بگذارید شما هم مقداری از عشق چاق شوید و اگر آن را بفهمید مست میشوید!
این مساله عشق است. آنوقت شما حساب بکنید کسی که بریده از وجود مقدس خداوند متعال است، چه قارون باشد و چه فرعون و چه ثروتمند باشد و چه نباشد، در خسارت است. اما به حضرت عیسی بن مریم (ع) نگاه کنید. او از رفاقت زیاد و مَحرمیت با حضرت حق، روزی به پروردگار گفت: خدایا مرغها هم در این دنیا لانه دارند ولی من حتی یک لانه هم ندارم که شبها که برف و باران میآید در آن بروم و بخوابم. همین حضرت، یک پیراهن هم بیشتر در دنیا نداشت و کفش پا هم نداشت، ولی در کمال منفعت بود و خداوند دربارهاش فرمود: «وجیهاً فی الدنیا و الآخره و من المقربین»[15]، پس ملاک منفعت و خسارت چیز دیگری غیر از مادیات است.
شما خودتان بچههایی را دیدهاید که از جبهه آمدهاند. اینها با چه عشقی زندگی میکنند. هیچ نیتی هم ندارند، نه نیت خانه و ثروت دارند و نه نیت مقام و ریاست. تا چشمشان به یک روحانی هم میافتد گمان میکنند او بالاتر از خودشان است، به سرعت میآیند و بغلش میگیرند و میگویند آقا دعا کن که ما شهید بشویم. این عشق است و خدا نصیب کسی میکند که بخواهد به او همه چیز بدهد، چرا که همه چیز بدست اوست.
امشب، شب جمعه است و اهمیت بسیاری دارد و مراقب باشید که فرصت از دستتان نرود. در شب جمعه ماه مبارک رمضان، به تعداد تمام کسانی که از اول روز شنبه تا پنج شنبه بخشیدهاند و برات آزادی از عذاب جهنم دادهاند یکجا میبخشند. بنابراین، شب جمعه خصوصیتی دارد و چون در ماه رمضان واقع شود مضاعف میگردد.
ما فقط یک کلمه باید به او بگوییم که قدرت شکر این خواستن تو را نداریم[17] و خودت ما را ببخش. تو ما را خواستی، اما نه برای رابطه تکوینی تنها و نه برای آب و غذای تنها، بلکه ما را خواستی برای خودت، که رفیقت شویم، آنهم نه از باب نیاز، بلکه تو ارباب عشق بودی و ما را انتخاب نمودی که همکلام تو شویم و ما کی میتوانیم شکر این رفاقت را به جا آوریم!
منبع : پایگاه عرفان