فارسی
سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 - الثلاثاء 20 شوال 1445
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

حقيقت انصاف‏

 

 نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

انصاف

عاقل كسى است كه در برابر قول حق داراى انصاف است، گرچه حق به ضرر او باشد.

انصاف از بهترين صفات اهل خداست، آنان كه اهل انصاف هستند، اهل عقل و دينند، منصف از بهترين بندگان خداست، منصف حلّال مشكلات و رعايت كننده عدل و آراسته به حق است.

تمام مردم از دست اهل انصاف راحتند، ولى آنان كه نسبت به حق و نسبت به مردم انصاف ندارند، مردمى مشكل ساز و افرادى خطرزا و موجوداتى پست و درندگانى بدطينت اند.

كسانى كه در باطل خود پافشارى دارند، از مرز عقل دور و از منافع معنوى دين خدا محرومند.

 

انصاف در روايات

اسلام در تمام زمينه هاى زندگى مردم را ترغيب به انصاف نموده و رعايت اين حقيقت نورانى را از بالاترين اعمال دانسته:

عَنْ عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ صَلوات اللّه عليهما قالَ: كانَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله يَقُولُ فى آخِرِ خٌطْبَتِهِ.

طُوبى لِمَنْ طابَ خُلْقُهُ، وَطَهُرَتْ سَجِيَّتُهُ، وَصَلُحَتْ سَريرَتُهُ، وَحَسُنتْ عَلانِيَتُهُ، وَأنْفَقَ الْفَضْلَ مِنْ مالِهِ، وَأمْسَكَ الْفَضْلَ مِنْ قَوْلِهِ، وَأنْصَفَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ «1».

از امام على بن الحسين عليهما السلام است كه پيامبر خدا در آخر سخنرانى خود مى فرمود: خوشا به حال كسى كه اخلاقش خوب و طبعش پاك و نهانش صالح و آشكارش نيكوست، زيادى مالش را انفاق كند و از پرگويى خوددارى نمايد و ميان خود و مردم به انصاف قضاوت كند.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: مَنْ يَضْمُن لى أرْبَعَةً بِأرْبَعَةِ أبْياتٍ فِى الْجَنَّةِ؟

أنْفِقْ وَلا تَخَفْ فَقْراً وَافْشِ السَّلامَ فِى الْعالَمِ، وَاتْرُكِ الْمِراءَ وَإنْ كُنْتَ مُحِقّاً، وَأنْصِفِ النّاسَ مِنْ نَفْسِكَ «2».

امام صادق عليه السلام فرمود: كيست كه ضامن من باشد براى انجام چهار عمل در برابر چهار خانه در بهشت؟

انفاق كن و از ندارى مترس، سلام را در جهان آشكار كن، نزاع و جدال را ترك كن گرچه حق با تو باشد، ميان خود و مردم به انصاف قضاوت كن.

قالَ أميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام فى كلامٍ لَهُ: ألاإنَّهُ مَنْ يُنْصِفِ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ لَمْ يَزِدْهُ اللّهُ إلّاعِزّاً «3».

اميرالمؤمنين عليه السلام در ضمن كلامى از خود فرمود: بدانيد هر كس مردم را نسبت به خود انصاف دهد، خداوند او را عزّت بخشد. عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ فى حَديثٍ لَهُ: ألااخْبِرُكُمْ بِأشَدّ ما فَرَضَ اللّهُ عَلى خَلْقِهِ؟

فَذَكَرَ ثَلاثَةَ أشْياءَ أوَّلُها: إنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ «4».

امام صادق عليه السلام در گفتارى از خود فرمودند: شما را به شديدترين برنامه اى كه خداوند بر بندگانش واجب فرموده خبر دهم، سه چيز را ذكر كردند اول آن اين بود كه بين خود و مردم انصاف بده.

عَنْ أبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: سَيِّدٌ الْأعْمالِ إنْصافُ النّاسِ مِنْ نَفْسِكَ، وَمُواساةُ الْاخِ فِى اللّهِ، وَذِكْرُ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ فى كُلِّ حالٍ «5».

امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: آقاى همه اعمال حق دادن به مردم و همدردى با برادر دينى در راه خدا و ياد حق در همه حال است.

 

انصاف عدىّ بن حاتم

عدى از با وفاترين ياران اميرالمؤمنين عليه السلام و از عاشقان دلباخته آن حضرت بود.

عدى به دست پيامبر صلى الله عليه و آله ايمان آورد و در جمل و صفين و نهروان در ركاب امام على عليه السلام براى اعتلاى كلمه حق جنگيد و در جمل يك چشمش را در راه خدا از دست داد.

زمانى بين او و معاويه ملاقات دست داد، معاويه به او گفت: فرزندانت چه شدند؟ گفت: همه آن ها در ركاب على شهيد شدند. معاويه گفت: على در حق تو انصاف روا نداشت كه فرزندانش زنده ماندند، ولى فرزندان تو در ركابش كشته شدند. عدى گفت: آه كه من انصاف را در حق على رعايت نكردم كه او در محراب عبادت شهيد شد و من هنوز زنده ام!!

معاويه گفت: بدان كه هنوز قطره اى از خون عثمان باقى است و آن قطره خونخواهى نشود مگر به خون شريفى از اشراف يمن.

عدى گفت: سوگند به خداى، آن دل ها كه از خشم و غضب نسبت به تو آكنده بود هنوز در سينه هاى ماست و آن شمشيرها كه با آن ها با تو مى جنگيديم اكنون بر دوش هاى ماست، اگر قدمى از طريق خديعت به ما نزديك شوى قدمى براى ريشه كن كردن شرّت به تو نزديك شويم، دانسته باش كه قطع حلقوم و سكرات مرگ بر ما آسان تر است از اين كه سخن ناهموار در حق محبوبمان على بشنويم «6».

 

قاضى محكمه و انصاف

در عصر معتضد عباسى مأمور بيت المال از دنيا رفت و قرض بسيارى از خود به جا گذاشت، در حدى كه تمام ما ترك ميت به تمام قرض هايش فراگير نبود!

معتضد، عبداللّه سليمان را نزد ابو حازم قاضى فرستاد كه خليفه چهل هزار دينار از مأمور طلبكار است، طلبش را از ماترك عنايت كن.

عبداللّه پيام معتضد را به ابوحازم رساند، ابوحازم به فكر فرو رفت، سپس سر برداشت و گفت: تأديه اين چهل هزار دينار به يك نفر كمال بى انصافى است، خليفه هم يكى از طلب كارهاست بايد ديد چه مقدار به او مى رسد، انصاف آن است كه ما ترك بين تمام طلبكارها به نسبت تقسيم شود، عبداللّه متحير شد و به قاضى گفت: خونت را هدر منما. قاضى گفت: من از طريق انصاف دورى نكنم و راه خطا نپيمايم، عبداللّه نزد معتضد آمد و جريان را بيان كرد، معتضد قدرى فكر كرد، سپس گفت: ابوحازم راست گفته است كه من هم يكى از طلبكارانم، او انصاف داده من نيز از طريق انصاف بيرون نروم. چقدر عالى است انسان متّصف به اوصاف حميده باشد و وجودش چون آفتاب بدرخشد و براى دوست و دشمن منبع خير و بركت و احسان و فضيلت گردد، سعادت دنيا و آخرت از اين راه قابل تأمين است و بس.

بعضى از انسان ها جز شكم و شهوت و غير جمع مال و ثروت همّتى ندارند، سود اينان براى جامعه انسانى از حيوانات هم كمتر است و بلكه سودى ندارند.

انسان بايد سعى كند همآهنگ با واقعيت هاى الهى زندگى كند، ظاهر و باطن خويش را آراسته دارد و در پى رشد و كمال سر از تن نشناسد و راهى، جز راه حقيقت و درستى نپيمايد.

سعدى مى گويد:

 

نظر خداى بينان زسر هوا نباشد

سفر نيازمندان ز ره خطا نباشد

همه وقت عارفان را نظر است و ديگران را

نظرى معاف دارند و ديگر روا نباشد

به نسيم صبح بايد كه نبات زنده گردد

كه جماد مردگان را خبر از صبا نباشد

اگرت سعادتى هست كه زنده دل بميرى

به حياتى اوفتادى كه دگر فنا نباشد

اگر اهل معرفت را چون استخوان بسوزد

چو دفش به هيچ سختى خبر از قفا نباشد

نه رفيق مهربان است وحريف سخت پيمان

كه به روز تيرباران سپر بلا نباشد

تو در آينه نگر كن كه چه دلبرى و زيبا

چو تو خويشتن ببينى نگهت به ما نباشد

تو گمان مبر كه سعدى به جفا ملول گردد

كه گرش تو بى جنايت بكشى جفا نباشد

 

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

 

(1)- الكافى: 2/ 144، باب الإنصاف والعدل، حديث 1؛ وسائل الشيعة: 15/ 284، باب 34، حديث 20528.

(2)- الكافى: 2/ 144، باب الإنصاف والعدل، حديث 2؛ بحار الأنوار: 72/ 30، باب 35، حديث 23.

(3)- الكافى: 2/ 144، باب الإنصاف والعدل، حديث 4؛ وسائل الشيعة: 15/ 283، باب 34، حديث 20525.

(4)- الكافى: 2/ 145، باب الإنصاف والعدل، حديث 6؛ بحار الأنوار: 72/ 34، باب 35، حديث 27.

(5)- الكافى: 2/ 145، باب الإنصاف والعدل، حديث 7؛ وسائل الشيعة: 15/ 283، باب 34، حديث 20524.

(6)- مجالس المؤمنين: 1/ 246.

 

مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب : عرفان اسلامی جلد نهم


منبع : پایگاه عرفان
0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

قلب چه کسی حاضر است؟!
تأخير در بروز آثار اجابت؛ نه در خودِ اجابت
روزی که حقیقت اعمال بر ملا می شوند!
علم و عبادت حضرت زینب کبری(س)
القاب امام حسین (ع)
ایام جوانی حضرت ابالفضل العباس (ع)
باز این چه شورش است از مهدی تقی نژاد
فرهنگ نماز در سیره امام رضا(ع)
جایگاه جامعه آرمانی در چشم‌انداز عاشورا و انتظار
عذرخواهى

بیشترین بازدید این مجموعه

راه‏های مبارزه با آفات عفاف
امام جواد(ع) ـ الگوی دانشمندان جوان
تأديب پروردگار
وداع با ماه مبارک رمضان
فرهنگ نماز در سیره امام رضا(ع)
جلوه های محبت امام مهدی علیه السّلام
گذری بر فضایل حضرت زهرا سلام الله علیها
افزایش رزق و روزی با نسخه‌ امام جواد (ع)
بهترین هدیه خدا به انسان
متن دعای معراج + ترجمه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^