منظور این است که عاشقانه به دنبال دنیا نروید، گرچه دنیا عاشقانه به دنبال شما بیاید، و بگذارید ریشه شما از ملکوت نیرو بگیرد. اگر کسی خدای ناکرده این ریشه را قطع کند که ارّۀ قطع کنندۀ این ریشه جهل است، انسان مثل دو سنگ آسیاب در حال چرخش میشود که گندم به او نرسد. سنگ آسیاب وقتی گندم به او ندهند و همینطور بچرخد، خودش را میساید. انسان بیهدف هم در چرخ زدن، خودش را میساید و وقتی که تمام شد و منتقل به عالم بعد گردید، میبیند که کاری نکرده است. اما همین آسیاب وجود انسان از ملکوت برسد، این جنس را تبدیل میکند به لقا، قرب، شوق، عشق و محبت، و در حقیقت معرکه میکند.
بنابراین، ما باید علم به نعمتها و علم به تکلیفمان در برابر نعمتها پیدا کنیم. البته علم که پیدا کردیم، احتمال دارد با موانعی در هنگام ادای مسئولیت مواجه شویم. پس باید این موانع را بشناسیم و دایم هم باید مشتمان گره کرده باشد که به سینه این چهار مانع بزنیم و ردّشان بکنیم.
منبع : پایگاه عرفان