(1) اي آن كه رحم مي كند كسي را كه بندگان به او رحم نمي كنند ( زيرا رحمت و مهرباني خداوند متعال از قبيل آفريدن ، روزي دادن ، سود رساندن و جلوگيري از ضرر و زيان بي علت و غرضي همه موجودات را فراخواهد گرفت ، و رحمت بندگان يكديگر را از روي علت و غرضي است مانند پاداش خواستن و ستودن بر آن ، پس هرگاه علت و غرضي نباشد رحمت و مهرباني نخواهد بود ، از اين رو خداوند رحم مي كند كسي را كه بندگان به او رحم نمي كنند ، و گفته اند : از جمله كمال رحمت او پوشاندن و عيوب و زشتيهاي توست ، و او عيوبي از تو مي داند كه اگر آن را پدرت مي دانست از تو جدايي مي نمود ، و اگر هم بسترت مي دانست با تو زندگي نمي كرد ، و اگر خدمتكارت مي دانست مي گريخت ، و اگر همسايه ات مي دانست در ويران ساختن خانه ات مي كوشيد پس كدام رحمت و مهرباني كاملتر از رحمت خداوند سبحان است )
(2) و اي آن كه مي پذيرد كسي را كه اهل شهرها او را نمي پذيرند
(3) و اي آن كه نيازمندانش را خوار نمي گرداند
(4) و اي آن كه اصرار كنندگان خود ( كساني كه پيوسته از او حاجت مي طلبند را نوميد نمي سازد
(5) و اي آن كه دست رد و منع بر پيشاني كساني كه به محبت و دوستي او اعتماد دارند و بر او افراط و تجاوز از حد مي نمايند نمي زند
(6) و اي آن كه چيز خردي را كه به او ارمغان دهند ( عمل كوچكي را كه به او اختصاص دهند ) مي پذيرد ، و اندك چيزي ( كاري ) را كه براي او انجام دهند جزا مي دهد
(7) و اي آن كه عمل كم را مي پذيرد و پاداش بزرگ مي دهد
(8) و اي آن كه نزديك مي شود ( احسان و نيكي مي نمايد ) به كسي كه به او نزديك شود ( عبادت و بندگي كند )
(9) و اي آن كه به سوي خود مي خواند ( به توبه و بازگشت امر مي فرمايد ) كسي را كه از او روبرگرداند ( معصيت و نافرماني كند )
(10) و اي آن كه نعمت و بخشش را ( بزرگ باشد يا كوچك ) تغيير نمي دهد ( نيست و نابود نمي گرداند ، و به عذاب و كيفر تبديل نمي نمايد ، اشاره به قول خداي تعالي " سوره 13 ، آيه 11 " : ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم " خدا نعمت قوم و گروهي را دگرگون نمي سازد تا اين كه نيكيشان را به بدي تبديل نمايد " و در واقع تغيير نعمت ايشان از جانب خداوند سبحان نيست تا گفته شود بين عبارت دعا : يا من لا يغير النعمه و آيه شريفه منافات دارد ، بلكه تغيير نعمت به سبب بدي آنان است پس گوييا ايشان تغيير دهنده نعمت هستند ) و به كيفر رساندن ( گنهكاران ) شتاب نمي كند ( بلكه از راه لطف و احسان آنها را مهلت مي دهد تا از معصيت و گناه توبه نمايند )
(11) و اي آن كه نيكي را به بار مي آورد تا آن را بيافزايد ( داراي ثمره و سود گرداند ) و از بدي درمي گذرد تا آن را ناپديد كند ( ببخشد )
(12) آرزوها پيش از رسيدن به منتهي و پايان جود و بخشش تو با ( روا شدن ) خواسته ها برگشتند ( زيرا غايت و منتهي براي كرم و جود تو نيست ) و جامهاي حاجات و خواسته ها به جريان و روان شدن جود و بخشش تو پر شد ، و اوصاف پيش از رسيدن به ( كنه و حقيقت ) وصف تو از هم گسيختند ( ناتوان گشته ، مانده اند ) زيرا بلندترين بلندي بر بالاي هر بلندي ، و بزرگترين بزرگي بر بالاي هر بزرگي بس تو را است ( نه غير تو را )
(13) هر بزرگي در برابر تو خرد ، و هر ارجمندي در كنار ارجمنديت خوار است ( هر چند نسبت به ديگري بزرگ و ارجمند باشد ، زيرا هر موجودي در تحت قدرت و توانايي و مشيت و خواست توست ) آنان كه به سوي غير تو آمدند نوميد گشتند ، و آنان كه جز تو را درخواست نمودند زيان كردند ، و آنان كه به درگاه جز تو فرود آمدند تباه شدند ، و نعمت خواهان جز كسي كه از فضل و احسان تو نعمت خواست دچار خشكسالي ( بدبختي و گرفتاري ) گرديدند
(14) در ( رحمت ) تو به روي آنان كه خواهانند باز است ، و بخشش تو براي درخواست كنندگان مباح و رواست ( ممنوع و بازداشته نشده ) و فريادرسيت به فريادرس خواهان نزديك است
(15) اميدواران از تو محروم نمي مانند ، و درخواست كنندگان عطا و بخششت نوميد نمي گردند ، و آمرزش خواهان به عذاب و كيفرت بدبخت نمي شوند ( اشاره به قول خداي تعالي " سوره 8 ، آيه 33 " : وما كان الله ليعذبهم وانت فيهم ، وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون يعني و خدا ايشان را عذاب نخواهد كرد در حالي كه تو در ميان ايشان باشي ، و هم آنان را به كيفر نمي رساند در حالي كه استغفار نموده آمرزش مي طلبند )
(16) روزي تو براي كسي كه معصيت و نافرمانيت كرده گسترده ( از جهت اظهار كمال كرم و بخششت او را هم فراگرفته ) و حلم و بردباريت ( شتاب نكردن در انتقام و به كيفر رساندن ) براي آن كه با تو دشمني نموده ( فرمانت نبرده ) روآورنده است ( زيرا ) عادت و روش تو به بدكاران احسان و نيكي است ، و طريقه ( حكمت ) تو بر تجاوز كنندگان از حد رحمت و مهرباني است ( اين سخن با قول خداي تعالي " سوره 2 ، آيه 190 " : ان الله لايحب المعتدين يعني خدا تجاوز كنندگان از حد " ستمكاران " را دوست ندارد " رحمت او ايشان را فرا نخواهد گرفت " منافات ندارد ، زيرا رحمت او بر ايشان از جهت اقتضا ذات اوست ، و دوست نداشتنش آنها را از جهت اقتضا از حد تجاوز نمودن آنان است ) تا اين كه مهلت دادن تو ايشان را از بازگشت ( از باطل به سوي حق ) مغرور ساخته و فريب داده ، و شتاب نكردن تو ( در كيفر ) آنها را از باز ايستادن ( بجا نياوردن گناه ) بازداشته
(17) و ( ايشان غفلت دارند از ) اين كه آنان را مهلت داده اي براي آن است كه به فرمان تو بازگردند ، و اين كه درباره ( كيفر ) آنها شتاب ننمودي از جهت اعتماد به دوام و هميشگي ملك و پادشاهي خود مي باشد ( چون كسي عجله و شتاب مي نمايد كه از گذشتن وقت بترسد ، ولي كسي كه بر قدرت و تسلط خويش بر هر كه بخواهد و هر وقت كه بخواهد اعتماد داشته باشد سببي براي عجله و شتاب او نيست ) پس هر كه سزاوار نيكبختي بوده خاتمه و پايان كارش را نيكبخت گردانيدي ، و هر كه شايسته بدبختي بوده او را از جهت بدبختي خوار ساختي ( كمك و ياري نكرده به خود واگذاشتي )
(18) همه ايشان ( نيكبختان و بدبختان ) به حكم تو مي رسند ، و گفتار و كردارشان به فرمان تو بازمي گردد ( بازگشت همه به سوي توست ، و تو درباره ايشان به پاداش و كيفر و گذشت حكم كرده فرمان خواهي داد ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 6 ، آيه 60 " فرموده : ثم اليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون يعني پس بازگشت شما " بعد از مرگ " به سوي اوست ، سپس " در روز قيامت " شما را به آنچه بجا مي آوريد آگاه مي سازد ) و طول مدت ( مهلت دادن توبه ) ايشان حجت و دليل تو را ( در انتقام بر آنها ) سست نساخته ( چنان كه جز تو هر كه را بر ديگري حجت باشد و به وسيله آن در گرفتن حق خود شتاب ننمايد تا آن كه به طول انجامد حجتش سست و از گرفتن حق خود ناتوان گردد ) و از جهت شتاب نكردن در ( باره بازخواست از ) اينان دليل آشكار تو درباره عذاب آنان باطل و نادرست نشده ( به اينكه گفته شود : اگر خداي تعالي را بر آنها حجت و دليل بود مهلتشان نمي داد )
(19) حجت و دليل تو پا برجاست كه باطل نمي شود ، و سلطنت و پادشاهيت ثابت و هميشگي است كه نيست نمي گردد ، پس عذاب هميشگي كسي را است كه از تو برگشته ، و نوميدي خواركننده كسي را است كه از تو نوميد گرديده ، و بدبخت ترين بدبختي براي كسي است كه به ( كرم و بخشش ) تو مغرور و فريفته و ( بر معصيت و نافرمانيت ) جرأت نموده دلير شود ( زيرا كريم هرگاه به كسي بي عوض و غرضي نعمت داد و او را به چيزي امر نمود و او معصيت و نافرمانيش كرد و شكر نعمتش را بجا نياورد و لازمه كرمش چشم پوشي از گناه او نمي باشد )
(20) چه بسيار است پي در پي بازگشت او ( آن مغرور به كرمت ) در شكنجه تو ، و چه طولاني است سرگردانيش در كيفر تو ، و چه دور است پايان غم و اندوهش ، و چه نوميد است از رهايي يافتن به آساني ! ! ( همه اين گرفتاريهاي او ) از روي عدل در حكم توست كه در آن ظلم نمي كني ، و از روي انصاف و دادگري در فرمان توست كه بر او ستم نمي نمايي
(21) براي آن كه حجتها و دليلهايت را پي در پي و به كمك يكديگر گردانيده اي ، و دليلها را بيان كرده آشكار ساخته اي ، و تهديد و ترساندن از ( عذاب خود ) را اعلام نموده اي ، و در ترغيب و خواهان نمودن ( به پاداش ) لطف و نيكويي بجا آورده اي ، و ( در قرآن كريم ) مثلها زده و داستانها بيان فرموده اي ، و مهلت دادن را طولاني كرده ، و ( كيفر را ) به تأخير انداخته اي در حالي كه تو بر شتاب كردن توانايي ، و شتاب نكردي و تو به شتاب نمودن قادري
(22) مكث و درنگ نمودن تو نه از روي ناتواني است ، و مهلت دادنت نه از روي سستي است ، و خودداريت نه از روي بي خبري است و به تأخير انداختنت نه از روي ملاطفت و خوشرفتاري است ( كه از ترس شر كسي كه او را مهلت داده اي باشد ) بلكه براي آن است كه حجت تو رساتر و كرم و بخشش تو كاملتر و نيكي تو فراوانتر و نعمت تو تمامتر باشد ، و همه آنچه گفته شد ( جمله بيست و يكم تا اينجا ) بوده و هميشه بوده و هست و هميشه خواهد بود
(23) حجت و دليل تو بزرگتر از آن است كه به همه ( وصف ) آن وصف شود ( حجت تو منزه است از اين كه مخلوق و آفريده اي بر احاطه به وصف آن توانايي داشته باشد ) و بزرگي تو بالاتر از آن است كه كنه و حقيقت آن به حدي درآيد ( پاياني براي آن تعيين گردد ) و نعمت تو افزونتر از آن است كه همه آن شمرده شود ، و نيكي تو بيشتر از آن است كه بر كمتر آن سپاس گزارده شوي
(24) و خاموشي من را از سپاسگزاردن تو ناتوان ساخته ، و خودداري من را از بزرگ داشتن تو درمانده كرده ( من از سپاسگزاردن و بزرگ داشتن تو ناتوان و درمانده ام از اين رو خاموش گشته و خودداري مي نمايم ، پس گوييا خاموشي و خودداري من را ناتوان و درمانده نموده است ) و نهايت كوشش من ( در سپاسگزاري ) اعتراف به درماندگي است ، نه از روي بي رغبتي و دوري گزيدن از سپاسگزاري - اي خداي من - بلكه از روي عجز و ناتواني است
(25) پس ( چون حال چنين است ) اينك منم كه آمدن به درگاه تو را قصد مي كنم ، و عطا و بخشش نيكو از تو مي خواهم ، پس بر محمد و آل او درود فرست ، و رازم را بشنو ، و دعا درخواستم را رواساز ، و روزم را به نوميدي به پايان مرسان ، و در خواهشم دست رد و منع بر پيشانيم مزن ( من را نوميد مگردان ) و رفتنم را از نزد خود و بازگشتنم را به سويت گرامي دار ، زيرا تو به آنچه بخواهي گرفتار سختي نمي شوي ، و از آنچه از تو خواسته شود ناتوان نيستي ، و تو بر هر چيز توانايي ، و انتقال ( از معاصي ) و توانايي ( بر طاعت براي ما ) نيست جز به ياري خداي بلند مرتبه بزرگ ( كه خردها از درك حقيقت ذات او فرومي مانند ) .