فارسی
جمعه 05 مرداد 1403 - الجمعة 18 محرم 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

0
نفر 0

نیایش در روز عید فطر و جمعه

نیایش در روز عید فطر و جمعه
يا من يرحم من لا يرحمه العباد . و يا من يقبل من لا تقبله البلاد . و يا من لا يحتقر اهل الحاجة اليه . و يا من لا يخيب الملحين عليه . و يا من لا يجبه بالرد اهل الدالة عليه . و يا من يجتبي صغير ما يتحف به ، و يشكر يسير ما يعمل له . و يا من يشكر علي القليل و يجازي بالجليل . و يا من يدنو الي من دنا منه . و يا من يدعو الي نفسه من ادبر عنه . و يا من لا يغير النعمة ، و لا يبادر بالنقمة . و يا من يثمر الحسنة حتي ينميها و يتجاوز عن السيئة حتي يعفيها . انصرفت الامال دون مدي كرمك بالحاجات و امتلات بفيض جودك اوعية الطلبات ، و تفسخت دون بلوغ نعتك الصفات ، فلك العلو الاعلي فوق كل عال ، و الجلال الامجد فوق كل جلال . كل جليل عندك صغير ، و كل شريف في جنب شرفك حقير ، خاب الوافدون علي غيرك ، و خسر المتعرضون إلا لك ، و ضاع الملمون إلا بك ، و اجدب المنتجعون إلا من انتجع فضلك . بابك مفتوح للراغبين ، و جودك مباح للسائلين ، و اغاثتك قريبة من المستغيثين . لا يخيب منك الاملون ، و لا ييأس من عطائك المتعرضون ، و لا يشقي بنقمتك المستغفرون . رزقك مبسوط لمن عصاك ، و حلمك معترض لمن ناواك ، عادتك الاحسان الي المسيئين ، و سنتك الابقاء علي المعتدين حتي لقد غرتهم أناتك عن الرجوع ، و صدهم امهالك عن النزوع . و إنما تانيت بهم ليفيؤا الي امرك ، و امهلتهم ثقة بدوام ملكك ، فمن كان من اهل السعادة ختمت له بها ، و من كان من اهل الشقاوة خذلته لها . كلهم صائرون الي حكمك ، و امورهم ائلة الي امرك ، لم يهن علي طول مدتهم سلطانك ، و لم يدحض لترك معاجلتهم برهانك . حجتك قائمة لا تدحض ، و سلطانك ثابت لا يزول ، فالويل الدائم لمن جنح عنك ، و الخيبة الخاذلة لمن خاب منك ، و الشقاء الاشقي لمن اغتر بك . ما اكثر تصرفه في عذابك ، و ما اطول تردده في عقابك ، و ما ابعد غايته من الفرج ، و ما اقنطه من سهولة المخرج !! عدلا من قضائك لا تجور فيه ، و انصافا من حكمك لا تحيف عليه . فقد ظاهرت الحجج ، و ابليت الاعذار ، و قد تقدمت بالوعيد ، و تلطفت في الترغيب ، و ضربت الامثال ، و اطلت الامهال ، و اخرت و أنت مستطيع للمعاجلة ، و تانيت و أنت ملئ بالمبادرة . لم تكن اناتك عجزا ، و لا امهالك وهنا ، و لا امساكك غفلة ، و لا انتظارك مداراة ، بل لتكون حجتك ابلغ ، و كرمك اكمل ، و احسانك اوفي ، و نعمتك اتم ، كل ذلك كان و لم تزل ، و هو كائن و لا تزال . حجتك أجل من أن توصف بكلها ، و مجدك ارفع من أن يحد بكنهه ، و نعمتك اكثر من أن تحصي باسرها ، و احسانك ، اكثر من أن تشكر علي اقله . و قد قصر بي السكوت عن تحميدك ، و فههني الامساك عن تمجيدك ، و قصاراي الاقرار بالحسور ، لا رغبة - يا الهي - بل عجزا . فها انا ذا أؤمك بالوفادة ، و اسألك حسن الرفادة ، فصل علي محمد و آله ، و اسمع نجواي ، و استجب دعائي ، و لا تختم يومي بخيبتي ، و لا تجبهني بالرد في مسألتي ، و اكرم من عندك منصرفي ، و اليك منقلبي ، إنك غير ضائق بما تريد ، و لا عاجز عما تسأل ، و أنت علي كل شي ء قدير ، و لا حول و لا قوة إلا بالله العلي العظيم .

(1) اي آن كه رحم مي كند كسي را كه بندگان به او رحم نمي كنند ( زيرا رحمت و مهرباني خداوند متعال از قبيل آفريدن ، روزي دادن ، سود رساندن و جلوگيري از ضرر و زيان بي علت و غرضي همه موجودات را فراخواهد گرفت ، و رحمت بندگان يكديگر را از روي علت و غرضي است مانند پاداش خواستن و ستودن بر آن ، پس هرگاه علت و غرضي نباشد رحمت و مهرباني نخواهد بود ، از اين رو خداوند رحم مي كند كسي را كه بندگان به او رحم نمي كنند ، و گفته اند : از جمله كمال رحمت او پوشاندن و عيوب و زشتيهاي توست ، و او عيوبي از تو مي داند كه اگر آن را پدرت مي دانست از تو جدايي مي نمود ، و اگر هم بسترت مي دانست با تو زندگي نمي كرد ، و اگر خدمتكارت مي دانست مي گريخت ، و اگر همسايه ات مي دانست در ويران ساختن خانه ات مي كوشيد پس كدام رحمت و مهرباني كاملتر از رحمت خداوند سبحان است )
(2) و اي آن كه مي پذيرد كسي را كه اهل شهرها او را نمي پذيرند
(3) و اي آن كه نيازمندانش را خوار نمي گرداند
(4) و اي آن كه اصرار كنندگان خود ( كساني كه پيوسته از او حاجت مي طلبند را نوميد نمي سازد
(5) و اي آن كه دست رد و منع بر پيشاني كساني كه به محبت و دوستي او اعتماد دارند و بر او افراط و تجاوز از حد مي نمايند نمي زند
(6) و اي آن كه چيز خردي را كه به او ارمغان دهند ( عمل كوچكي را كه به او اختصاص دهند ) مي پذيرد ، و اندك چيزي ( كاري ) را كه براي او انجام دهند جزا مي دهد
(7) و اي آن كه عمل كم را مي پذيرد و پاداش بزرگ مي دهد
(8) و اي آن كه نزديك مي شود ( احسان و نيكي مي نمايد ) به كسي كه به او نزديك شود ( عبادت و بندگي كند )
(9) و اي آن كه به سوي خود مي خواند ( به توبه و بازگشت امر مي فرمايد ) كسي را كه از او روبرگرداند ( معصيت و نافرماني كند )
(10) و اي آن كه نعمت و بخشش را ( بزرگ باشد يا كوچك ) تغيير نمي دهد ( نيست و نابود نمي گرداند ، و به عذاب و كيفر تبديل نمي نمايد ، اشاره به قول خداي تعالي " سوره 13 ، آيه 11 " : ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم " خدا نعمت قوم و گروهي را دگرگون نمي سازد تا اين كه نيكيشان را به بدي تبديل نمايد " و در واقع تغيير نعمت ايشان از جانب خداوند سبحان نيست تا گفته شود بين عبارت دعا : يا من لا يغير النعمه و آيه شريفه منافات دارد ، بلكه تغيير نعمت به سبب بدي آنان است پس گوييا ايشان تغيير دهنده نعمت هستند ) و به كيفر رساندن ( گنهكاران ) شتاب نمي كند ( بلكه از راه لطف و احسان آنها را مهلت مي دهد تا از معصيت و گناه توبه نمايند )
(11) و اي آن كه نيكي را به بار مي آورد تا آن را بيافزايد ( داراي ثمره و سود گرداند ) و از بدي درمي گذرد تا آن را ناپديد كند ( ببخشد )
(12) آرزوها پيش از رسيدن به منتهي و پايان جود و بخشش تو با ( روا شدن ) خواسته ها برگشتند ( زيرا غايت و منتهي براي كرم و جود تو نيست ) و جامهاي حاجات و خواسته ها به جريان و روان شدن جود و بخشش تو پر شد ، و اوصاف پيش از رسيدن به ( كنه و حقيقت ) وصف تو از هم گسيختند ( ناتوان گشته ، مانده اند ) زيرا بلندترين بلندي بر بالاي هر بلندي ، و بزرگترين بزرگي بر بالاي هر بزرگي بس تو را است ( نه غير تو را )
(13) هر بزرگي در برابر تو خرد ، و هر ارجمندي در كنار ارجمنديت خوار است ( هر چند نسبت به ديگري بزرگ و ارجمند باشد ، زيرا هر موجودي در تحت قدرت و توانايي و مشيت و خواست توست ) آنان كه به سوي غير تو آمدند نوميد گشتند ، و آنان كه جز تو را درخواست نمودند زيان كردند ، و آنان كه به درگاه جز تو فرود آمدند تباه شدند ، و نعمت خواهان جز كسي كه از فضل و احسان تو نعمت خواست دچار خشكسالي ( بدبختي و گرفتاري ) گرديدند
(14) در ( رحمت ) تو به روي آنان كه خواهانند باز است ، و بخشش تو براي درخواست كنندگان مباح و رواست ( ممنوع و بازداشته نشده ) و فريادرسيت به فريادرس خواهان نزديك است
(15) اميدواران از تو محروم نمي مانند ، و درخواست كنندگان عطا و بخششت نوميد نمي گردند ، و آمرزش خواهان به عذاب و كيفرت بدبخت نمي شوند ( اشاره به قول خداي تعالي " سوره 8 ، آيه 33 " : وما كان الله ليعذبهم وانت فيهم ، وما كان الله معذبهم وهم يستغفرون يعني و خدا ايشان را عذاب نخواهد كرد در حالي كه تو در ميان ايشان باشي ، و هم آنان را به كيفر نمي رساند در حالي كه استغفار نموده آمرزش مي طلبند )
(16) روزي تو براي كسي كه معصيت و نافرمانيت كرده گسترده ( از جهت اظهار كمال كرم و بخششت او را هم فراگرفته ) و حلم و بردباريت ( شتاب نكردن در انتقام و به كيفر رساندن ) براي آن كه با تو دشمني نموده ( فرمانت نبرده ) روآورنده است ( زيرا ) عادت و روش تو به بدكاران احسان و نيكي است ، و طريقه ( حكمت ) تو بر تجاوز كنندگان از حد رحمت و مهرباني است ( اين سخن با قول خداي تعالي " سوره 2 ، آيه 190 " : ان الله لايحب المعتدين يعني خدا تجاوز كنندگان از حد " ستمكاران " را دوست ندارد " رحمت او ايشان را فرا نخواهد گرفت " منافات ندارد ، زيرا رحمت او بر ايشان از جهت اقتضا ذات اوست ، و دوست نداشتنش آنها را از جهت اقتضا از حد تجاوز نمودن آنان است ) تا اين كه مهلت دادن تو ايشان را از بازگشت ( از باطل به سوي حق ) مغرور ساخته و فريب داده ، و شتاب نكردن تو ( در كيفر ) آنها را از باز ايستادن ( بجا نياوردن گناه ) بازداشته
(17) و ( ايشان غفلت دارند از ) اين كه آنان را مهلت داده اي براي آن است كه به فرمان تو بازگردند ، و اين كه درباره ( كيفر ) آنها شتاب ننمودي از جهت اعتماد به دوام و هميشگي ملك و پادشاهي خود مي باشد ( چون كسي عجله و شتاب مي نمايد كه از گذشتن وقت بترسد ، ولي كسي كه بر قدرت و تسلط خويش بر هر كه بخواهد و هر وقت كه بخواهد اعتماد داشته باشد سببي براي عجله و شتاب او نيست ) پس هر كه سزاوار نيكبختي بوده خاتمه و پايان كارش را نيكبخت گردانيدي ، و هر كه شايسته بدبختي بوده او را از جهت بدبختي خوار ساختي ( كمك و ياري نكرده به خود واگذاشتي )
(18) همه ايشان ( نيكبختان و بدبختان ) به حكم تو مي رسند ، و گفتار و كردارشان به فرمان تو بازمي گردد ( بازگشت همه به سوي توست ، و تو درباره ايشان به پاداش و كيفر و گذشت حكم كرده فرمان خواهي داد ، چنان كه در قرآن كريم " سوره 6 ، آيه 60 " فرموده : ثم اليه مرجعكم ثم ينبئكم بما كنتم تعملون يعني پس بازگشت شما " بعد از مرگ " به سوي اوست ، سپس " در روز قيامت " شما را به آنچه بجا مي آوريد آگاه مي سازد ) و طول مدت ( مهلت دادن توبه ) ايشان حجت و دليل تو را ( در انتقام بر آنها ) سست نساخته ( چنان كه جز تو هر كه را بر ديگري حجت باشد و به وسيله آن در گرفتن حق خود شتاب ننمايد تا آن كه به طول انجامد حجتش سست و از گرفتن حق خود ناتوان گردد ) و از جهت شتاب نكردن در ( باره بازخواست از ) اينان دليل آشكار تو درباره عذاب آنان باطل و نادرست نشده ( به اينكه گفته شود : اگر خداي تعالي را بر آنها حجت و دليل بود مهلتشان نمي داد )
(19) حجت و دليل تو پا برجاست كه باطل نمي شود ، و سلطنت و پادشاهيت ثابت و هميشگي است كه نيست نمي گردد ، پس عذاب هميشگي كسي را است كه از تو برگشته ، و نوميدي خواركننده كسي را است كه از تو نوميد گرديده ، و بدبخت ترين بدبختي براي كسي است كه به ( كرم و بخشش ) تو مغرور و فريفته و ( بر معصيت و نافرمانيت ) جرأت نموده دلير شود ( زيرا كريم هرگاه به كسي بي عوض و غرضي نعمت داد و او را به چيزي امر نمود و او معصيت و نافرمانيش كرد و شكر نعمتش را بجا نياورد و لازمه كرمش چشم پوشي از گناه او نمي باشد )
(20) چه بسيار است پي در پي بازگشت او ( آن مغرور به كرمت ) در شكنجه تو ، و چه طولاني است سرگردانيش در كيفر تو ، و چه دور است پايان غم و اندوهش ، و چه نوميد است از رهايي يافتن به آساني ! ! ( همه اين گرفتاريهاي او ) از روي عدل در حكم توست كه در آن ظلم نمي كني ، و از روي انصاف و دادگري در فرمان توست كه بر او ستم نمي نمايي
(21) براي آن كه حجتها و دليلهايت را پي در پي و به كمك يكديگر گردانيده اي ، و دليلها را بيان كرده آشكار ساخته اي ، و تهديد و ترساندن از ( عذاب خود ) را اعلام نموده اي ، و در ترغيب و خواهان نمودن ( به پاداش ) لطف و نيكويي بجا آورده اي ، و ( در قرآن كريم ) مثلها زده و داستانها بيان فرموده اي ، و مهلت دادن را طولاني كرده ، و ( كيفر را ) به تأخير انداخته اي در حالي كه تو بر شتاب كردن توانايي ، و شتاب نكردي و تو به شتاب نمودن قادري
(22) مكث و درنگ نمودن تو نه از روي ناتواني است ، و مهلت دادنت نه از روي سستي است ، و خودداريت نه از روي بي خبري است و به تأخير انداختنت نه از روي ملاطفت و خوشرفتاري است ( كه از ترس شر كسي كه او را مهلت داده اي باشد ) بلكه براي آن است كه حجت تو رساتر و كرم و بخشش تو كاملتر و نيكي تو فراوانتر و نعمت تو تمامتر باشد ، و همه آنچه گفته شد ( جمله بيست و يكم تا اينجا ) بوده و هميشه بوده و هست و هميشه خواهد بود
(23) حجت و دليل تو بزرگتر از آن است كه به همه ( وصف ) آن وصف شود ( حجت تو منزه است از اين كه مخلوق و آفريده اي بر احاطه به وصف آن توانايي داشته باشد ) و بزرگي تو بالاتر از آن است كه كنه و حقيقت آن به حدي درآيد ( پاياني براي آن تعيين گردد ) و نعمت تو افزونتر از آن است كه همه آن شمرده شود ، و نيكي تو بيشتر از آن است كه بر كمتر آن سپاس گزارده شوي
(24) و خاموشي من را از سپاسگزاردن تو ناتوان ساخته ، و خودداري من را از بزرگ داشتن تو درمانده كرده ( من از سپاسگزاردن و بزرگ داشتن تو ناتوان و درمانده ام از اين رو خاموش گشته و خودداري مي نمايم ، پس گوييا خاموشي و خودداري من را ناتوان و درمانده نموده است ) و نهايت كوشش من ( در سپاسگزاري ) اعتراف به درماندگي است ، نه از روي بي رغبتي و دوري گزيدن از سپاسگزاري - اي خداي من - بلكه از روي عجز و ناتواني است
(25) پس ( چون حال چنين است ) اينك منم كه آمدن به درگاه تو را قصد مي كنم ، و عطا و بخشش نيكو از تو مي خواهم ، پس بر محمد و آل او درود فرست ، و رازم را بشنو ، و دعا درخواستم را رواساز ، و روزم را به نوميدي به پايان مرسان ، و در خواهشم دست رد و منع بر پيشانيم مزن ( من را نوميد مگردان ) و رفتنم را از نزد خود و بازگشتنم را به سويت گرامي دار ، زيرا تو به آنچه بخواهي گرفتار سختي نمي شوي ، و از آنچه از تو خواسته شود ناتوان نيستي ، و تو بر هر چيز توانايي ، و انتقال ( از معاصي ) و توانايي ( بر طاعت براي ما ) نيست جز به ياري خداي بلند مرتبه بزرگ ( كه خردها از درك حقيقت ذات او فرومي مانند ) .

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

لباس در قرآن
كتمان شهادت
يقين بندگان
جمال دل
اوصاف آب
عبرت آموزى امیر تیمور
هشدار قرآن پيرامون شيطان‏
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 13)
غفلت گروه زيادى از مردم
تصاویر حضرت استاد حسین انصاریان

بیشترین بازدید این مجموعه

چهل حدیث
توبه ى مردى از کارگزاران ستمکاران
يقين بندگان
كتمان شهادت
غفلت گروه زيادى از مردم
عرفان اسلامي: شرح مصباح الشريعه (جلد 13)
لباس در قرآن
الگوگيرى از پويندگان پاك
خشوع
نیایشی برای توبه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^