عارف بيدار دل ، مرحوم سيد حيدر آملى ، غسل را به سه كيفيت ترسيم كرده ، غسل بر طريق آنان كه جز به ظاهر قواعد نمى نگرند ، غسل بر طريق آگاهان ، غسل بر طريق حقيقت بينان .
اما غسل اهل شريعت : غسل نزد آنان مشتمل بر واجبات و مستحبات و محرمات و مكروهات است كه شرح هريك مفصل است . مقصود اصلى از غسل ، غسلى است كه بر انسان ايجاد طهارت جهت اعمال واجبه مى كند . در چنين غسلى بايد نيت كرد . سپس ترتيب فقهى غسل كه سر و گردن و طرف راست و طرف چپ بدن است در شستشو مراعات نمود .
و اما غسل آگاهان و اهل طريقت : يعنى آنان كه به معنويت مسائل نظر دارند ؛ طهارت آنان پس از غسلى كه شستشوى سر و گردن و راست و چپ بدن است ، طهارت از جنابت حقيقى است .
و آن جنابت محصول عشق غلط به دنيا است ، دنيايى كه در حقيقت مانند زنى است كه هر ساعت در آغوش شوهرى است ، آن دنيايى كه براى على عليه السلام به مانند يك زن عشوه گر ممثل شد و حضرت به او خطاب كرد : قَدْ طَلَّقْتُكَ ثَلاثا لا رَجْعَةَ فيها. من تو را سه طلاقه كرده ام و رجوعى در كار نيست .
و اگر دنيا مانند زن يا در حكم زن نبود ، شخصيتى چون حضرت مولى الموحدين اين چنين به آن خطاب نمى كرد !
بر اساس اين حقيقت هركس به كمك نفس يا روح يا قلب با چنين دنيايى جمع شود ، جنب حقيقى است كه همان دورى از حضرت اوست . آرى ، عاشق دنيا بعيد از خدا است كه به محبت و قرب دنيا با محبت و قرب خدا دو ضدى هستند كه قابل جمع نيستند ، چنانچه در قرآن آمده :
مَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الاْخِرَةِ نَزِدْ لَهُ فِى حَرْثِهِ وَمَن كَانَ يُرِيدُ حَرْثَ الدُّنْيَا نُؤْتِهِ مِنْهَا وَمَا لَهُ فِى الآخِرَةِ مِن نَصِيبٍ .
كسى كه زراعت آخرت را بخواهد ، بر زراعتش مى افزاييم و كسى كه زراعت دنيا را بخواهد ، اندكى از آن را به او مى دهيم ، ولى او را در آخرت هيچ بهره و نصيبى نيست .
و امام عارفان و سرحلقه عاشقان اين چنين مى فرمايد : إِنَّ الدُّنْيا وَالآخِرَةَ عَدُوّانِ مُتَفاوِتانِ وَسَبيلانِ مُخْتَلِفانِ ، فَمَنْ أَحَبَّ الدُّنْيا وَتَوَلاّها أَبْغَضَ الآخِرَةَ وَعاداها وَهُما بِمَنْزِلَةِ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَماشٍ بَيْنَهُما كُلَّما قَرُبَ مِنْ واحدٍ بَعُدَ مِنَ الآخَرِ وَهُما بَعْدُ ضَرَّتانِ .
دنيا و آخرت ، دو دشمن متفاوت و دو راه مختلفند : كسى كه عاشق دنياست ، دشمن آخرت است ، دنيا و آخرت به مانند مشرق و مغربند ، رونده بين اين دو به هريك نزديك شود از ديگرى دور مى گردد ، اين دو مانند دو هوو هستند . غسل و طهارت از اين جنابت به ترك دنيا و مافيها است ، به طورى كه به اندازه يك مو تعلقى در انسان نسبت به دنيا نماند .
مگر نمى دانيد كه در غسل ظاهرى اگر بر بدن يك مويى باشد كه مانع از رسيدن آب به پوست گردد آن غسل صحيح نيست و صاحبش از جنابت بيرون نمى آيد ، براى تعلق به دنيا هم همين حكم جارى است ، اگر ذره اى علقه غلط با انسان باشد بعيد از خداست ، تعلق در هر صورت تعلق است چه كم چه زياد ، چنان كه گفته اند :
محجوب بالاخره محجوب است ، مى خواهد بين او و محبوب يك حجاب باشد يا هزار حجاب .
منبع : برگرفته از کتاب عرفان اسلامی استاد حسین انصاریان