پدید آورنده : سید حسین نجیب محمد /ترجمه: ابوذر یاسری ،
از حضرت امام صادق(ع) روایت شده است: «همانا امر ما همان حق و حق الحق، همان ظاهر و باطن باطن، همان سرّ و سرّ سر، و سرّ مستتر، و سرّ پوشیده به وسیلة سرّ است.»1
ظاهر و باطن
هیچ شیئی در عالم وجود نیست مگر آن که دارای ظاهری و باطنی است. ظاهرش همان است که برای همه انسان ها قابل درک است و باطنش آن چیزی است که جز دارندگان عقل های فروزان، که به ظاهر امور بسنده نکرده و از آن به عنوان راهی برای رسیدن به باطن و حقیقت استفاده می کنند، از عهدة درک آن برنمی آیند. ایشان همانانی هستند که قرآن کریم از ایشان از عنوان اهل تفکر، تدبر، تعقل و صاحبان خرد نام برده است.
نسبی بودن ظاهر و باطن
وقتی که ما در امور مختلف دقت می کنیم درمی یابیم که تفکیک ظاهر از باطن نسبت به انسان محدود، مطرح است. ولی [این تفکیک] نسبت به خداوند متعال که آگاه از عالم غیب و شهادت و عالم سر و خفاست، [معنا ندارد] زیرا خود فرموده است:
إن تجهر بالقول فإنّه یعلم السرّ و أخفی.2
اگر سخن به آوازگویی، او نهان (سرّ) و نهان تر (اخفی) را می داند.
و می فرماید:
و أسرّوا قولکم أو اجهروا به إنّه علیمٌ بذات الصدور.3
و [اگر] سخن خود را پنهان دارید، یا آشکارش نمایید، در حقیقت وی به راز دل ها آگاه است.
بنابراین ظاهر و باطن جزء امور نسبی هستند. اما معنای رایج «سرّ» عبارت از چیزی است که پیچیده و در نتیجه پوشیده باشد. چنین چیزی وجود [خارجی] ندارد، زیرا تمام آن چه در عالم طبیعت است، ظاهر می باشد یا حداکثر آن که غالب انسان ها به دنبال آن نیستند؛ مانند معادنی که بیش از میلیون ها سال در درون زمین مخفی بود و مردم به آن توجهی نداشتند اما همین که متوجه آن شدند و درباره اش به جست وجو و کاوش پرداختند به آن دست یافتند. این وصف دربارة سایر امور علمی و فکری نیز وجود دارد و تنها تفاوت در رسیدن یا نرسیدن افراد [به حقیقت سرّ] است. بنابراین ممکن است مطلبی نسبت به شخص زید که به واقع امر آگاه نیست، سرّ باشد اما نسبت به عمرو که نسبت به آن امر آگاهی یافته است، سرّ نباشد. هم چنین ممکن است مسئله ای برای یک شخص در یک زمان معین سر باشد اما در زمان دیگر نباشد.4
مصادیق ظاهر و باطن
از بارزترین اموری که دارای ظاهر و باطن است می توان موارد زیر را نام برد:
1. خداوند متعال: او ظاهر و باطن است چنان که خود فرموده است:
هو الأوّل و الآخر و الظّاهر و الباطن و هو بکلّ شیءٍ علیمٌ.5
اوست اول و آخر و ظاهر و باطن، و او به هر چیزی داناست.
این دو اسم ـ ظاهر و باطن ـ به وجوه متعددی تفسیر شده است که مهم ترین آن عبارت است از این که، خداوند متعال به وسیلة آیاتش، که آن ها را در موارد قدرت و آثار حکمت خویش آشکار ساخته، ظاهر است در حالی که از وجه کنه و حقیقت ناپیدایش باطن است.6
2.قرآن کریم: از رسول خدا(ص) روایت شده است که فرمودند:
هیچ آیه ای در قرآن نیست مگر آن که دارای ظاهر و باطنی است.7
هم چنین از حضرت امام حسین(ع) روایت شده است که فرمودند:
کتاب خداوند عزوجل بر چهار شیء [گذارده] است؛ بر عبارت، اشارت، لطایف و حقایق. همانا عبارت برای عوام، اشارت برای خواص، لطایف برای اولیا و حقایق برای انبیاست.8
3.امامان(ع): ائمه اطهار(ع) دارای ظاهر و باطن اند. ظاهرشان عبارت از اعمالی ظاهری است که در ارتباط با افراد بشر و در تعامل با انسان ها از ایشان صادر شده و باطنشان عبارت از حقیقت ایشان است که آن را جز کسی که خدا او را برای این امر برگزیده باشد، نمی تواند درک نماید.
امام خمینی(ره) می گوید:
بدان، همان گونه که کتاب تدوین یافته خداوند دارای بطون هفت گانه ـ به اعتباری ـ و یا هفتاد بطن است؛ به صورتی که آن (بطن ها) را جز خداوند و صاحبان علم راسخ (ابدی) نمی دانند، و هم چنین آن را غیر از مطهّران (تطهیریافتگان) از آلودگی های معنوی و اخلاق پست ناپسند و آراستگان به [زیور] فضایل علمی و عملی نمی توانند مسّ نمایند، و هر کس طهارت و آراستگی اش بیشتر، تجلی قرآن برای او افزون تر و بهره او از حقایق آن وافرتر باشد. کتاب تکوینی انفسی و آفاقی خداوند نیز چنین است... و آن نیز دارای بطن های هفت گانه یا هفتاد گانه است... [که امامان اهل بیت(ع) شیرازة کتاب تدوین و تکوین اند.].9
روایات شریف بعضی از اسرار [امامت] و مهم ترین آن را چنین برشمرده اند:
الف) امامان(ع) دارای [مقام] ولایت تکوینی و تشریعی هستند؛
ب) امامان(ع) دارای مقام محمود، که دیگری را امکان وصول بدان نیست، هستند؛
ج) نزد امامان(ع) علم مکنون مخزون، معارف الهی، اسم اعظم [خداوند] و علوم والای دیگری موجود است؛
د) نزد امامان(ع) اسرار قرآن کریم موجود است، بلکه ایشان خود، سرّ قرآن اند؛ و روایات مبارکی وجود دارد که مشتمل بر بیان بخشی از این اسرار عجیب است، که توجه خوانندگان را به بعضی از آن ها جلب می کنیم.
از پیامبر اکرم(ص) روایت شده که به حضرت علی(ع) فرمودند:
ای علی، خداوند به من فرمود: ای محمد، من علی را همراه دیگر انبیا ـ باطناً ـ ولی همراه تو ـ ظاهراً ـ مبعوث نمودم.10
از همان حضرت(ص) روایت شده است که فرمودند:
ظاهر من نبوت و باطن من ولایت است.11
و) ظاهرم، نبوت و باطنم غیبی است که قابل درک نیست.12
آن حضرت(ص) می فرماید:
فاطمه، حوری انسانی است.13
همانا در رابطه با هر یک از شرایط حضرت فاطمه زهرا(س) اسرار ویژه ای وجود دارد؛ سری در خلقت ایشان از طعام بهشتی، سری در حمل حضرت در شکم مادر، سری در ازدواج با امام امیرالمؤمنین علی(ع)، سری در ولادت دو امام همام حسنین(ع) توسط آن حضرت، و سرّی در شهادت و تدفین آن حضرت. از این جاست که در دعا می خوانیم:
اللّهمّ إنّی اسألک بحقّ فاطمة و أبیها و بعلها و بنیها و السرّ السمتودع فیها.14
خداوندا از تو درخواست می کنم به حق فاطمه و پدرش، شوهر و فرزندانش و آن سرّ به ودیعت نهاده شده در او.
4. حیات دنیا:خداوند متعال فرموده است:
یعلمون ظاهراً من الحیوة الدنیا و هم عن الآخرة هم غافلون.15
از زندگی دنیا، ظاهری را می شناسند، و حال آن که از آخرت غافل اند.
بر اساس این آیه کریمه و آیات نظیر این، حیات دنیا دارای ظاهر و باطن درک می شود، که گروهی ظاهر آن را وجهه نظر قرار می دهند و برخی باطن آن ـ عالم آخرت ـ را.
5. اعمال ناشایست: قرآن کریم می فرماید:
قل إنّما حرّم ربّی الفواحش ما ظهر منها و ما بطن و الإثم و البغی بغیر الحقّ و أن تشکروا بالله ما لم ینزّل به سلطاناً و أن تقولوا علی الله ما لاتعلمون.16
بگو: پروردگار من فقط زشت کاری ها را ـ چه آشکارش [باشد] و چه پنهان ـ و گناه و ستم ناحقّ را حرام گردانیده است؛ و [نیز] این که چیزی را شریک خدا سازید که دلیلی بر [حقانیت] آن نازل نکرده؛ و این که چیزی را که نمی دانید به خدا نسبت دهید.
در این آیه کریمه اعمال ناشایست ـ فواحش ـ دارای ظاهر و باطن معرفی شده است.
6. علوم ربانی و احکام شرعی: معارف الهی و احکام شرعی دارای ظاهری است که اکثر انسان ها آن را در می یابند. اما باطن و اسرار آن را جز کسانی که خداوند متعال ایشان را برگزیده باشد، نمی توانند درک کنند. «سید عبدالله بشیر» بیان می کند:
غیر از آن چه از علوم رسمی و احکام ظاهری، در اختیار ماست، علوم ربانی، اسراری ملکوتی و حقایقی مخفی وجود دارد، که دست یافتن بدان صعب است و فحول علما از رسیدن به کنه آن عاجزاند. به همین سبب اکثر انسان ها به وسیله ظواهر آشکار مخاطب قرار گرفته اند،نه اسرار و غوامض پوشیده. تنها گروه محدودی به اشراف بر آن علوم اختصاص یافته اند، چنان چه اگر غیر از اهلش آن را بشنوند، به شدت انکار می کنند اما معترض اندک بودن فهم هایشان نمی شوند. خداوند متعال انسان ها را تنها به قدر آن چه از عقول به آنان عطا نموده، مکلف ساخته و مخاطب فرموده است. در این باب استناد به داستان موسی و خضر در قرآن کفایت می کند، چنان چه موسی(ع) قتل غلام، سوراخ کردن کشتی و بازسازی دیوار را توسط خضر به دلیل مخالفت با ظاهر شریعت نپذیرفت در حالی که حق با خضر بود، به دلیل موافقت آن با حقیقت.17
فهم این معنا از علوم باطنی، حل بسیاری از اشکالاتی را که دربارة دوران حیات امامان(ع) مطرح می شود، آسان می سازد. اشکالاتی نظیر خارج شدن امام علی(ع) در شب شهادتش به سوی مسجد با دارا بودن علم به شهادت، هم چنین خارج شدن امام حسین(ع) به کربلا، و میل نمودن امام رضا(ع) از انگوری که به ایشان تعارف شد در حالی که می دانستند مسموم است. همة این [رفتار]ها حمل بر علم باطنی می گردد که تغییرناپذیر است.
حاملان اسرار
دربارة حمل کنندگان اسرار می توان موارد زیر را نام برد:
1. خداوند متعال: نزد خدای تعالی اسراری است که آن را برای هیچ یک از مخلوقاتش ـ در هر درجه و مرتبه ای که باشند ـ آشکار نمی سازد. و بر این مبناست که گفته شده: «ربوبیت را سرّی است که چنان چه آشکار شود، ربوبیت باطل می گردد».
2. امامان(ع): نزد ائمه اطهار(ع) اسراری از خداوند متعال موجود است که به غیر ایشان داده نمی شود و آن به دلیل عدم قدرت دیگران نسبت به تحمل آن است. از این رو در «زیارت جامعه کبیره» از حضرت امام هادی(ع) روایت شده است که فرمودند:
[شما] حافظان سرّ الهی هستید... [خداوند] شما را با علم خود خالص نمود و برای سرّ خویش برگزید.
از امام باقر(ع) روایت شده است که فرمودند: خداوند سر خود را به جبرئیل سپرد و جبرئیل آن را به محمد(ص) و آن حضرت آن را به علی(ع) و علی(ع) آن را به کسانی که می باید، یکی پس از دیگری سپرد.18
و از امام صادق(ع) این گونه روایت شده است که همانا امر ما [اهل بیت(ع)] همان حق است و حق الحق، و آن ظاهر است و باطن ظاهر. و باطن باطن، و آن سرّ است و سرّ السرّ و سرّ مستتر و سرّی پوشیده به وسیله ی سرّ.19
هم چنین از آن حضرت(ع) نقل شده است که:
همانا امر ما سرّی در سرّ و سرّ مستتر است، و سرّی است که جز سرّ را فایده نمی دهد، و سرّی بر سرّی و سرّی پوشیده به سرّ است.20
3. پیامبران و فرشتگان: پیامبران و فرشتگان اسرار امامان(ع) را حمل می کنند. از امام علی(ع) روایت شده که فرمودند: «همانا کلام ما صعب مستصعب (دشوار و دشوار انگاشته شده) و سخت آمیخته شده به سختی است، پس اندکی از آن را به مردم بچشانید، پس هر کس [آن را] شناخت بر آن بیفزایید و هر کس انکار کرد بازدارید، که آن را جز سه دسته حمل نمی کنند؛ فرشته مقرب، پیامبر دارای رسالت و یابنده ای که خداوند قلبش را به وسیله ی ایمان آزموده باشد.»21
4. شیعیان خاص: منظور از شیعیان خاص، کسانی هستند که به عنوان اصحاب سرّ شناخته می شوند، مانند سلمان فارسی، ابوذر غفاری، کمیل بن زیاد، و میثم تمار. در روایت آمده است که
«وقتی کمیل از امام علی(ع) پرسید که حقیقت چیست؟ امام(ع) به او فرمودند: تو را چه به حقیقت؟ و کمیل گفت: آیا من صاحب سرّتان نیستم؟»22
تحمل اسرار
انسان ها نسبت به تحمل اسرار امامت به دلیل اختلاف قابلیت ها، ظرفیت ها و عقل هایشان، متفاوتند. به تعبیر حضرت امیرالمؤمنین(ع) «همانا این قلوب ظرف هایی است و بهترین آن ها، نگهدارنده ترین آن هاست.»23 بعضی از قلوب توان حمل اسرار امامت را نداشته و بیان آن را برنمی تابند و لذا نقل اسرار مذکور با صاحبان این گونه قلب ها خطاست. زیرا آن را رد می نمایند. از امام علی(ع) روایت شده که فرمودند: هر علمی چنان نیست که صاحب آن امکان تفسیر آن علم را برای همه مردم داشته باشد، زیرا انسان ها دارای قوت و ضعف اند. بعضی از ایشان می توانند آن را تحمل نمایند و برخی دیگر آن را برنمی تابند، مگر از اولیای خاص که خداوند تحمل آن را برایش آسان گرداند و او را بر آن یاری نماید.24
لذا امامان(ع) بسیاری از اسرار را به سبب خوف از انکار، کتمان می نمودند. از امام علی(ع) روایت شده است:
اسراری در دل نهان دارم که اگر فاش کنم چون ریسمان لرزانی که در چاه ژرف افکنده باشند، شما را به لرزه در می آورد.»25
آن حضرت(ع) به کمیل بن زیاد فرمودند: بدان که در این جا ـ در حالی که به سینه مبارک اشاره نمودند ـ علمی گرد آمده است که اگر برای آن حاملانی می یافتم انتقال می دادم.26
و از حضرت امام زین العابدین(ع) شعری بدین مضمون نقل شده است:
همانا من جوهرهای علوم خویش را پنهان می دارم تا مبادا جاهلی حقیقت را مشاهده نماید و [به دلیل عدم درک آن] ما را به سختی و شدت اندازد. این [مطلبی است] که پیش از این امیرالمؤمنین آن را به حسنین(ع) سفارش نمود. چه بسیار گوهرهایی از علم که نزد من وجود دارد؛ چنان چه آن ها را آشکار نمایم، مردم به من خواهند گفت که تو بت پرست هستی. و [بر این اساس] مسلمانانی حکم قتلم را صادر نموده و زشت ترین عمل ها را نیک خواهند انگاشت.26
در روایت آمده است که گروهی بر امام حسین(ع) وارد شدند و گفتند: فضایلتان را برای ما بیان فرمایید پس آن حضرت(ع) فرمودند:
شما تحمل آن را ندارید. از اطراف من دور شوید تا برای شخصی از بین تان اشاره ای نمایم، اگر تحمل کرد، برای عموم باز خواهم گفت.
آنان کنار رفتند و دور شدند و آن حضرت با یکی آن ها به تکلم پرداختند تا آن که سرگشته و سراسیمه شد تا آن جا که نزدیک بود عقل خود را از دست بدهد و با احدی سخن نمی گفت، و کسانی که با او بودند، از درخواستشان منصرف شدند و بازگشتند.27
از این رو در روایات اهل بیت(ع) از انتشار اسرار امامت برای غیر اهل آن منع شده است. از جابر بن عبداله انصاری نقل شده است که گفت، بر حضرت امام باقر(ع) در حالی که جوان بودم، وارد شدم، آن حضرت مکتوبی را به من دادند و فرمودند:
«اگر آن را قبل از نابودی بنی امیه نشر دهی، پس لعنت من و پدرانم بر تو باد.»28
هم چنین از امام صادق(ع) روایت شده که فرمودند:
منظور از حمل نمودن امر ما، صرفاً تصدیق و قبول آن نیست، بلکه حمل امر ما پوشیده داشتن صیانتش از غیر اهل آن است. به آنان [حاملان امر ما] سلام برسان و به ایشان بگو: خداوند رحمت کند بنده ای را که محبت مردم را به ما جلب نماید، آن چه را درک می کنند برایشان بیان کنید و آن چه را انکارمی کنند، از ایشان پوشیده دارید.29
بعضی از مردم تنها قادر به درک و تحمل قسمتی از معارف یاد شده هستند و این به دلیل اختلاف درجات آن هاست. بر همین اساس اصحاب ائمه(ع) نسبت به تحمل علوم و معارف امامت از یکدیگر متفاوت بودند. به عنوان نمونه، ابوذر غفاری(ره) طاقت و تحمل آن چه سلمان فارسی می دانست، نداشت تا حدی که از حضرت امام سجاد(ع) روایت شده است که فرمودند:
اگر ابوذر از آن چه در قلب سلمان است، آگاهی می یافت، او را به قتل می رساند.30
تسلیم بودن به اسرار امامت
از آن جا که عقول را تحمل آن چه از اسرار ائمه(ع) صادر شده است، نمی باشد [و صلاحیت قضاوت در آن باره را دارا نیستند] پس بر صاحبان خرد انکار آن معارف جایز نیست، و ناگزیر از تسلیم در برابر امر ایشان هستند. از امام باقر(ع) از رسول خدا(ص) روایت شده که فرمودند:
همانا موجب هلاکت است اگر کسی از شما به خبری [دربارة ما] مخاطب قرار گیرد اما آن را تحمل ننموده و بگوید، به خدا این چنین نیست، به خدا چینن نیست، و انکار همانند کفر است.31
امام باقر(ع) در روایتی می فرمایند:
همانا کلام ما چنان است که قلب های مردم [به دلیل صعوبت] نسبت به آن اشمئزاز دارد. پس هر کس نسبت به آن اقرار کرد و پذیرفت، بیشتر برایش بیان کنید، و هر کس نسبت به آن انکار کرد، دست نگه دارید و پوشیده دارید. [آگاه باشید] که گریزی از فتنه ای نیست که هم رازان و هم دمان در آن فرو افتند (و نابود شوند) چنان که تار مویی دو نصف می شود، تا آن که غیر از ما و شیعیانمان باقی نمانند.32
و از آن حضرت(ع) روایت شده که:
«به خدا سوگند، محبوب ترین اصحاب [و پیروان]ام نزد من، خویشتن دارترین، فقیه ترین و کتوم ترین شان نسبت به [اسرار] سخنان ماست. و ناشایست ترین و منفورترینشان کسی است که هنگامی که حدیث منسوب به ما را می شنود، که از ما روایت شده است، و آن را نمی پذیرد، اشمئزاز جسته و انکار کند، و هر کس را که حقانیت آن را پذیرا گشته، تکفیر نماید؛ در حالی که او نمی داند شاید آن کلام از ناحیة ما صادر گشته و به ما اسناد داشته باشد و او به واسطة آن [اقدام] از ولایت ما خارج شده باشد.33
آشکار شدن اسرار در عصر ظهور
حضرت امام باقر(ع) در روایتی می فرمایند:
همانا کلام آل محمد صعب آمیخته به دشواری، سنگین و پوشیده در حجاب، فراتر از دست یابی عقل است، که آن را جز ملک مقرب یا پیامبری مرسل یا بنده ای که خدا قلبش را به واسطة ایمان امتحان کرده، و یا شهری که بلند و استوار است، تحمل نمی کند. پس هنگامی که قائم ما قیام نماید، [درباره آن] سخن گوید و قرآن او را تصدیق فرماید.34
ظاهر این روایت به ما می گوید که اسرار قرآن کریم و امامان اطهار(ع) در آخرالزمان به دست امام مهدی(ع) آشکار خواهد شد و این مطلب از تعدادی از احادیث دیگر نیز استنباط می شود.
از امام صادق(ع) نیز روایت شده است که فرمودند: علم بیست و هفت قسمت دارد. همة آن چه را رسولان الهی آوردند، دو قسمت است، و مردم تا به امروز از دو قسمت آن آگاه نیستند. هنگامی که قائم(ع) قیام نماید، بیست و پنج قسمت آن را بیرون می آورد و آن را در میان مردم منتشر می سازد و آن دو قسمت را نیز به آن ها انضمام می نماید تا همة بیست و هفت قسمت علم را انتشار دهد.35
سبزواری(ره) بیان می کند:
«هم چنان که طبیعت اسرار و گنج های خود را به تدریج آشکار می نماید، گنجینه های حقایق نیز به تدریج در افراد بشر ظاهر می گردد، لذا در علایم نشر حق و عدل حقیقی ذکر شده که خداوند متعال عقل ها و درک های بندگان را اکمال می کند تا حجت او را مورد اهانت قرار ندهند و قدر و منزلتش را بزرگ شمارند.»36
هم چنین در برخی از اخبار آمده است که حضرت امام مهدی(ع) میان مردم بنابر شواهد حقیقی و باطنی ـ نه صرفاً ظاهری ـ قضاوت و حکومت خواهد نمود، و این امری است که دربارة هیچ یک از پیامبران و رسولان، غیر از داوود نبی(ع)، سابقه نداشته است. در روایات مشاهده می کنیم که حضرت محمد(ص) بر اساس ظواهر امور قضاوت می فرمود؛ چنان که ازآن حضرت روایات شده است که فرمودند:
شما (مردم) برای دادخواهی نزد من می آیید، و من بشری مانند شما هستم. ممکن است دلایل برخی از شما نسبت به دیگران گویاتر باشد، که (در آن صورت) من میان شما بر اساس آن چه می شنوم داوری می کنم. پس اگر دربارة کسی [که به ناحق ادعا کرده و به دروغ دلیل آورده است] نسبت به حق دیگری حکم نمایم و آن را اخذ کند، بی تردید پاره ای از آتش را برایش تضمین کرده ام.37
اما امام مهدی(ع) بنابر بواطن امور قضاوت خواهند نمود. از امام صادق(ع) روایت شده است که فرمودند:
هنگامی که قائم آل محمد(ع) قیام نماید، میان مردم همانند داوود(ع) حکم خواهد نمود، چنان چه به هر دلیلی نیاز دشته باشد، خداوند متعال آن را به او الهام خواهد فرمود.37
پی نوشت ها:
1. بصائر الدرجات، ص28.
2. سورة طه (20)، آیة 7.
3. سورة ملک (67)، آیة 13.
4. کلمة الإمام المهدی(ع)، ص256.
5. سورة حدید (57)، آیة 3.
6. مفاهیم القرآن، ج6، ص134.
7. میزان الحکمة، ماده «قرآن».
8. همان.
9. شرح دعاء السحر، ص71.
10. الأسرار العلویّة، ص181.
11. الأسرار الفاطمیه، ص18.
12. همان.
13. همان، ص323.
14. در تفسیر «السرّ المستودع فیها» موارد زیر ذکر شده است:
الف ـ امام مهدی(ع)؛
ب ـ امامت و ولایت؛
ج ـ امر ائمه(ع)؛
د ـ علوم ربانی؛
ه ـ اسم اعظم. (ر.ک: همان، ص55)
15. سورة روم (30)، آیة 7.
16. سورة اعراف (7)، آیة 33.
17. مصابیح الأنوار، ج1، ص351.
18. الاسرار العلویه، ص44.
19. مصابیح الأنوار، ج1، ص356.
20 الأنوار الساطعة، ج2، ص298.
21. همان، ج2، ص292.
22. همان، ص313.
23. نهج البلاغه، کلمات قصار 147.
24. الأنوار الساطعة، ج2، ص298.
25. نهج البلاغه، خ 5، با استفاده از ترجمة محمد مهدی فولادوند.
26. إنّی لأکتم من علمی جواهره
کی لایری الحقّ ذوجهلٍ فیفتننا
و قد تقدّم فی هذا أبوحسن
إلی الحسین و وصیّ قبله الحسنا
یا ربّ جوهر علم لو أبوح به
لقیل لی أنت ممّن یعبد الوثنا
و لااستحلّ رجالٌ مسلمون دمی
یرون أقبح ما یأتونه حسناً
27. همان، کلمات قصار، ش147.
28. مدینة المعاجز، ج2، ص288.
29. مصابیح الانوار، ج1، ص
30. التقیه للعلوی، ص123.
31. مصابیح الأنوار، ج1، ص348.
32. الأنوار الساطعة، ج2، ص303.
33. همان، ص293.
34. همان، ص305.
35. بصائر الدرجات، ص37.
36. الإمام المهدی(ع) و الیوم الموعود، ص492.
37. مواهب الرحمان، ج3، ص223.
38. همان، ص214.
منبع : پايگاه حوزه