بهترين راه براى شناخت چهره واقعى دنيا، آن چهره اى كه به عنوان بهترين عامل براى رشد و كمال است، آن چهره اى كه به عنوان نعمت الهى فرا راه آدمى است، مراجعه به آثار پر بهاى اسلامى است.
با شناخت دنيا از ديدگاه معارف الهى كه سرچشمه اش عقل پر بهاى اولياى خداست، انسان در خط حسنات قرار گرفته و از رذايل گريزان مى گردد.
على عليه السلام در برابر مردى كه از دنيا نكوهش مى كرد فرمود:
انَّ الدُّنْيا دارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَّقَها وَدارُ عافِيَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْها وَدارُ غِنىً لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْها وَدارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِها مَسْجِدُ احِبَّاءِ اللَّهِ وَمُصَلَّى مَلائِكَةِ اللَّهِ وَمَهْبِطُ وَحْىِ اللَّهِ وَمَتْجَرُ اوْلِياءِ اللَّهِ، اكْتَسَبُوا فِيهَا الْرَّحْمَةَ وَرَبِحُوا فِيْها الْجَنَّةَ «1».
«اين دنيا جاى صدق و راستى است براى آن كس كه با آن به راستى رفتار كند، و خانه تندرستى است براى آن كسى كه از آن چيزى بفهمد، و سراى بى نيازى است براى آن كس كه از آن توشه برگيرد، و محل اندرز است براى آن كس كه از آن اندرز گيرد. مسجد دوستان خدا و نمازگاه فرشتگان پروردگار و محل نزول وحى خدا و تجارت خانه اولياى حق است. آنها در اينجا رحمت حق را به دست آوردند و بهشت را سود خود قرار دهند».
نكات مورد نظر در اين روايت
1- دنيا، براى كسى كه با چشم حقيقت بين آن را بنگرد، و در آن دقت كند كه تمام جزء جزء بنايش درست بنا شده، و به درستى باعث اين نظام متقن گشته و عقل، علم و حكمت از همه جوانبش آشكار است، سراى راستى است.
دنيا براى كسى كه ملاحظه كند، كه اين عدل و حكمت معلول حكومت قوانين تكوينى است و اگر اين حكومت نبود محصولى جز هرج و مرج از دنيا توقع نمى رفت، سراى راستى است.
انسان بايد از اين نظام درست و وجود عدل و حكمت در آن، به آن نتيجه برسد: كه اين راستى و درستى، جز اراده و رهنمودهاى حق چيزى نبوده و رهنمودهاى الهى به غير از ايمان و عمل صالح و صفات پسنديده اخلاقى برنامه ديگرى نيست.
2- دنيا، براى كسى كه بفهمد، سراى ايمنى از عذاب فردا و نجات از ذلّت امروز است. فراهم كردن زمينه ايمنى در سايه دو برنامه محقق است:
الف- قبول تمام برنامه هاى الهى، اعم از آنچه دركتب آسمانى و فرهنگ پر بهاى انبيا و امامان است.
ب- به اجرا گذاردن آن برنامه ها.
و به تعبير ديگر ايمنى از ذلّت دنيا و عذاب آخرت، در سايه حكمت نظرى و عملى است.
3- دنيا، سراى توانگرى است براى كسى كه از آن توشه بردارد.
آرى! بهترين سرمايه ها و مايه هاى توانگرى كه عبارت از قوانين خدا، برنامه هاى پيامبران، دستورات امامان، پند ناصحان، حكمت حكيمان و عرفان عارفان است، در همين دنياست، و اين انسان فقير است كه بايد براى رفع نياز و جبران فقر روحى از اين سرمايه ها برداشت كرده و به منافع آن برسد.
4- دنيا، سراى پند است براى كسى كه از آن پند بگيرد. راستى بر هر ورق دفتر دنيا هزاران پند و نصيحت قرار دارد، ديده بينا و قلب توانا و انديشه تابناك مى خواهد كه از پندهاى دنيا سرمشق گرفته و به راه كرامت قدم بگذارد.
بر لب جوى نشين و گذر عمر ببين |
كاين اشارت ز جهان گذران ما را بس |
|
******
مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو |
يادم از كشته خويش آمد و هنگام درو |
|
******
برگ درختان سبز در نظر هوشيار |
هر ورقش دفترى است معرفت كردگار |
|
******
جوانى گفت با پيرى دل آگاه |
كه خم گشتى چه مى جويى در اين راه |
|
جوابش گفت پير خوش تكلم |
كه ايام جوانى كرده ام گم |
|
****** ذليل شدن شاهان، فرو افتادن تاجداران از تخت، خوارشدن مستكبران، آقا شدن مستمندان، خالى شدن كاخ ها و آمدن زاغ ها، به چنگال عدالت افتادن ظالمان، نابود شدن ستمگران، پشيمان شدن گناهكاران، از جاى برخاستن افتادگان و فروافتادن متكبران همه و همه درس عبرت، براى پندگيران است.
تمام كاخ شهان جايگاه جغد شود |
بساز قصر محبت كه خالى از خلل است |
|
5- دنيا، مسجد عاشقان خداست.
آرى! معامله مردمان با ايمان و پاك نيت و پاكيزه طينت با دنيا، نشان مى دهد كه آنان اين سراى دو در را همچون مسجدى مى دانستند و همان معامله اى كه با مساجد داشته اند با دنيا مى نمودند.
همانگونه كه در فقه آمده، رعايت امورى نسبت به مسجد واجب و اجراى پاره اى از آنها حرام است، عاشقان حق با دنيا همان معامله را داشتند.
عاشقان در خانه دنيا كه در حقيقت مسجد است، بستر حرام نياندازند، مال حرام نخورند، سخن خلاف نگويند، به خرابى آن برنخيزند و در حفظ آن بكوشند. مؤمن در اين خانه، در حالت خوف و رجا به سر برده و جز به كسب فضيلت و مبارزه با رذيلت به چيزى نمى انديشد.
6- دنيا، خانه نماز گذاردن ملائكه خدا و مركز نزول وحى و ظرف كتب ثمر بخش آسمانى است.
7- دنيا، محل تجارت اولياى الهى است، در همين دنيا بود كه افرادى همانند حر بن يزيد رياحى دست از كسب رذايل شسته و براى به دست آوردن منفعت هميشگى، به تجارت در تجارت خانه توبه برخاستند، دهاتى ايرانى، بيايان نشين ربذه اى، سياه چهره حبشى، در خط اين تجارت تبديل به سلمان و ابوذر و بلال شدند.
اين بينايان راه، آشنايان اللَّه و رهروان آگاه، در همين دنيا به كسب رحمت حق موفق شده و در همين جا براى خويش در بهشت، جاى ابدى به دست آوردند.
بدون شك با اين نوع شناخت به دنيا، نقطه مبارزه با رذايل و كسب حسنات و فضايل شروع شده و انسان به قول على عليه السلام همانند يك تاجر سعى خواهد كرد، هر چه بتواند از دنيا براى زياد كردن شخصيت الهى و آباد كردن خانه فردايش بهره بگيرد.
منبع : پایگاه عرفان