سم الله الرحمن الرحیم
درس فقه مقارن استاد دکتر حسینی قزوینی- جلسه ششم 1393/07/08
موضوع درس: بدعت از دیدگاه فریقین: دفع شبهه از شرک بودن توسل
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیر ناصر و معین الحمد لله و الصلاه علی رسول الله و علی آله آل الله لا سیما علی مولانا بقیه الله و اللعن الدائم علی اعداءهم اعداء الله الی یوم لقاء الله
بحث در رابطه با موضوع «بدعت» بود. که مطالبی عرض شد. از کتاب «الدرر السنیه فی الأجوبه النجدیه» که مجموعه ای از نامه ها و سخنرانی ها و مکاتبات «محمدبن عبدالوهاب» و نسل او است تا عصر حاضر.
ایشان آمد «حرمین شریفین» و کشورهای مختلفی را، از «یمن» گرفته تا «عراق» و «مصر»، همه اینها را جزء «بلاد کفر» اعلام کرد.
در آخر هم تعبیرش اینست که:
«و هذه الحوادث المذكورة، والكفريات المشهورة، والبدع المزبورة، قد أنكرها أهل العلم والإيمان»
آنچه که در حرمین شریفین مکه و مدینه و دیگر شهرها انجام میگیرد، این کفریات مشهور- که عمدتاً همین بحث توسل است و زیارت بزرگان – را اهل ایمان و اهل علم انکار کردند. الدررالسنیه فی الأجوبة النجدیه ج1 ص 387
ادعای دروغین «ابن تیمیه» و «محمدبن عبدالوهاب»
یک نکته ای که در آثار «محمد بن عبدالوهاب» و قبل از او در آثار «ابن تیمیه» هست، این است که، هر تعبیری را که به کار میبرند؛ بلافاصله میگویند:
هذا باتفاق اهل العلم!
هذا باتفاق اهل السیر!
تعابیری دارد «حصنی دمشقی» در مورد این اخلاق دروغگوئی «ابن تیمیه» و اینکه هر مطلبی را میآورد، برای اینکه مطلبش را خوب تثبیت کند، ادعای «اجماع» میکند. ادعای «اتفاق اهل علم» میکند. و حال آنکه کاملاً نظر او، مخالف نظر اهل علم است:
تعابیر «حصنی دمشقی» را ببینید، میگوید:
«قطعت بفجوره وببهتانه وأنه من أخبث الناس طویة وأنه لا اعتقاد له وهذه عادته بادعاء الاتفاق وبالإجماع المقطوع به.»
یقین کردم به اینکه ابن تیمیه فاجر است وبهتان میزند و اینکه او خبیث ترین آدمهاست واینکه هیچ اعتقادی ندارد.
واینکه برای مطالبش، به دروغ، ادعای اجماع و اتفاق قطعی علماء میکند، از عادات اوست.
دفع الشبه عن الرسول، حصنی دشقی ص165
یا میگوید:
«و من فجوره ادعاء الأجماع علی ما یقوله ویفتی به مع شهرة الخلاف فی المسأله.» از نشانه های فاجر بودن ابن تیمیه اینست که بر آنچه میگوید و فتوا میدهد، ادعای اجماع میکند. در حالیکه مشهور بین علماء خلاف فتوای اوست.
دفع الشبه عن الرسول ص 121
و در جای دیگر میگوید:
«و هذا مما یعرفک أن ابن تیمیه یکذب فی الأجماع ... و ینقل فی بعض الأحیان شیئا وهو کذب محقق»
و تو ابن تیمیه را شناختی که در ادعای اجماع دروغ میگوید و در بعضی اوقات مطالبی را نقل میکند که قطعا دروغ است.
دفع الشبه عن الرسول ص 175
حالا ایشان هم میگوید: «قد انکر اهل العلم والایمان» بعد بلافاصله حکم خروج از اسلام را هم صادر میکند ومیگوید:
«واشتد نكيرهم حتى حكموا على فاعلها بخلع ربقة الإسلام والإيمان.» به قدری انکار اهل علم و ایمان شدت گرفته، که حکم کرده اند که ربقه اسلام از گردن فاعلین این کفریات وبدعتها خارج گشته است.
الدررالسنیه فی الأجوبة النجدیه ج1 ص 387
مطالبی که در بالا ما از اینها آوردیم، عزیزان دقت کردید که عمدتاً در «حرمین شریفین» که ایشان میگوید «بت پرستی» هست و «اصنام» و «اوثان» میپرستند، درحالی که در حرمین شریفین نه بتی در کار هست در قرن دوازدهم وسیزدهم هجری و نه «صنمی» و نه «وثنی» هست.
نمونه ای از بت های موجود در مکه ومدینه!
آنچه که مراد این شخص است از «بت» و «وثن» و «صنم»در مکه مکرمه؛ عبارتند از:
- «طواف» بر خانه خدا...
- دست کشیدن بر «پرده کعبه»...
- مولد نبی مکرم ...
- خانه خدیجه کبری بود (سلام الله علیها) که مدت مدیدی محل نزول «جبرائیل» و وحی بوده که اینها خراب کردند و به توالت! مبدل کردند.
- حتی محل ولادت «ابوبکر» که زیارتگاه مردم بوده...
همه این ها به تعبیر این آقایان وهابی ها، شده وثن و صنم؛ وشرک وبت پرستی.
در «مدینه منوره» هم که «حرم مطهر نبی مکرم» یکی از مصادیق به قول آقایان بت پرستی، و بت؛ هست. که در کنارش هم قبر «ابوبکر» و «عمر» هست. یا قبرستان بقیع، حرم مطهر ائمه بقیع (سلام الله علیهم) است. در «جده»، قبر «حضرت حوا» شده مرکز شرک! در «نجف اشرف» و در«کربلا» به همین شکل.
عمدتاً دو تا موضوع است که وهابیها روی آنها حساس هستند. یکی مسئله «توسل» به اهلبیت است. و دیگری رفتن به «زیارت» این بزرگان. تعبیرش اینست که اینها:
«من البدع الرافضیه والاحداث المجوسیه والمقامات الوثنیه.»
الدرر السنیه ج1 ص 386
سؤال: آیا در زمان صحابه، بر روی قبر اشخاص مورد احترام، گنبد می ساختند؟ جواب: بله شما ببینید قبر مطهر نبی مکرم را، که در زمان خود «صحابه»، مردم می آمدند خاک قبر مطهر را به عنوان تیمم و تبرک می بردند.
برای اینکه خاک همه قبر، برداشته نشود و جسد مطهر نمایان نشود؛ آمدند یک قبه ای روی قبر پیغمبر بنا کردند. و این مال عصر صحابه است.
یا وقتی مردم مدینه میآیند پیش عایشه، از قحطی پیش آمده شکایت میکنند، میگوید بروید کنار قبر پیغمبر یک دریچه ای از «گنبد» ایشان باز کنید. آنجا خدا را به احترام نبی مکرم قسم بدهید باران بیاید. همین کار را کردند و باران فراوانی آن سال در مدینه بارید.
این داستان معروف شد به «حدیث قبه» یا «کواه» است:
«قُحِطَ أَهْلُ الْمَدِينَةِ قَحْطًا شَدِيدًا، فَشَكَوْا إِلَى عَائِشَةَ فَقَالَتْ: " انْظُرُوا قَبْرَ النَّبِيِّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ فَاجْعَلُوا مِنْهُ كِوًى إِلَى السَّمَاءِ حَتَّى لَا يَكُونَ بَيْنَهُ وَبَيْنَ السَّمَاءِ سَقْفٌ. قَالَ: فَفَعَلُوا، فَمُطِرْنَا مَطَرًا»
سنن دارمی ج 1 ص 56 ح 92
اینها مال عصر خود نبی مکرم بود. یعنی بعد از رحلت نبی مکرم، روی قبر مطهر، گنبدی بنا نهادند. اضافه بر این گنبد روی قبر «امیرالمومنین» توسط هارون الرشید بنا شده است در حالیکه او شیعه نبوده است.
بالاتر از همه اینها؛ مشروعیت گنبد و بارگاه را از قرآن کریم استفاده میکنیم: آیه شریفه میگوید:
«قالَ الَّذينَ غَلَبُوا عَلى أَمْرِهِمْ لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِمْ مَسْجِداَ»
کسانی که از راز آنها آگاهی یافتند، گفتند: ما عبادتگاهی در کنار [مدفن] آنها می سازیم.
سوره کهف آیه 21
آنها میگفتند: ما میخواهیم اینجا یادبود بنا کنیم؛ این را خود قرآن دارد بیان میکند.
سؤال: نظر وهابیت درباره مسئله «شفاعت» چگونه است؟ جواب: اولاً میگویند که «شفاعت» مال دنیا نیست! در دنیا شفاعت، بدعت است. حرام است! در «آخرت» شفاعت هست. آنهم چه شفاعتی؟ میگوئیم: خدایا تو پیغمبر را برای من شفیع قرار بده.
خب اگر من به جائی رسیده ام و در یک حدی هستم که با خدا میتوانم ارتباط برقرار کنم؛ دیگر چه نیازی به شفیع دارم؟ من «پیغمبر» را میبرم که پیش خدای عالم، برای من شفاعت کند. نه اینکه از خداوند بخواهم پیغمبر را برای من شفیع قرار دهد. مثل اینکه بلاتشبیه بلاتشبیه، شما بروید پیش «رئیس جمهور» بگوئید: آقای رئیس جمهور لطفاً دستور بدهید رئیس دفترتان من را اجازه بدهد بیایم اتاق شما. رفتی بغل «رئیس جمهور» نشستی، میگوئی آقا بزرگواری کنید بگوئید رئیس دفترتان فلان کار را در حق من انجام دهد. این که مسخره است. شفاعتی که اینها قبول دارند، مسخره کردن و بازی با مقدسات مذهبی است.
خود «ابن تیمیه»میگوید: خدای عالم «پیغمبر» را شفیع قرار داده ولی به ما نهی کرده که پیغمبر را به عنوان شفیع انتخاب کنیم!
اگر لازم شد من اقوال اینها را درباره «شفاعت» مطرح میکنم. ببینید چقدر مسخره است.
عزیزان دقت کنند که ایشان در کتاب «الدررالسنیه» آمد بحث «توسل» را مطرح کرد و گفت که آقا اینجا «اتفاق اهل العلم» است مبنی بر شرک بودن توسل. ببینید من فقط یک چند تا نمونه عرض میکنم، تا ببینید آیا اتفاق علمائی هست یا این هم از دروغهای «ابن تیمیه» و «محمد بن عبدالوهاب» است.
حمله تند «ابن حجر هیثمی» به «ابن تیمیه»
«ابن حجر هیثمی» که از علمای بزرگ اهل سنت و شافعی مذهب است در کتاب «الجوهر المنظم فی زیاره قبر النبی المکرم»، تعبیرش اینست. دقت کنید:
«من خرافات ابن تیمیه التی لم یقلها عالم قبله وصار بها بین اهل الاسلام مثلة، أنه انکر الاستغاثه و التوسل به (صلی الله علیه وآله) و لیس ذلک کما أفتی. بل التوسل حسن فی کل حال قبل خلقه وبعد خلقه فی الدنیا والآخره.»
از جمله خرافات ابن تیمیه که هیچ عالمی قبل از او آن را معتقد نشده و به واسطه اعتقاد به آن در بین مسلمانان مورد سرزنش واقع شده اینست که او استغاثه و توسل به پیامبر را انکار نموده است. در حالیکه آنچنان که او فتوا داده نیست. بلکه در هر حالی متوسل شدن به پیامبر امری نیکوست، چه قبل از خلقت ایشان و چه بعد از خلقت.
الجوهر المنظم فی زیاره قبرالنبی المکرم ص 109
در ادامه میگوید:
«وانه (صلی الله علیه وآله) یتوسل به فی کل خیر قبل بروزه لهذا العالم و بعده فی حیاته وبعد وفاته و کذا فی عرصات القیامه فیشفع الی ربه و هذا مما قام الاجماع علیه و توارت به الاخبار»
الجوهر المنظم فی زیاره قبرالنبی المکرم ص 112
این را دقت کنید میگوید بحث استغاثه و توسل اجماعی است. اجماع قائم است و اخبار متواتر داریم.
حالا شما ببینید خود «ابن تیمیه» میگوید:
«مَنْ أَنْكَرَ مَا ثَبَتَ بِالتَّوَاتُرِ وَالْإِجْمَاعِ فَهُوَ كَافِرٌ »
اگر کسی انکار کند آنچه را که به اجماع و تواتر ثابت شده، کافر است.
مجموعة فتاوای ابن تیمیه ج 1 ص 109
تعبیر آقای «ابن حجر هیثمی» اینست که:
«وهذا مما قام الاجماع علیه وتوارت به الاخبار»
دفاع علمای اهل سنت از مسئله «توسل»
نه تنها ابن حجر هیثمی، بلکه بزرگان دیگر اینها، از «توسل» دفاع کرده اند.
«جمیل صدقی زهاوی» از علمای بزرگ کردستان عراق است. و از شخصیتهای برجسته اهل سنت است میگوید:
«ومعظم الأمة أجمعوا علی جواز التوسل به(صلی الله علیه وآله) وبغیره من الصحابة والصالحین.»
اکثر امت اسلامی اجماع دارند بر اینکه توسل به نبی مکرم و دیگر صحابه و انسانهای صالح جایز است.
الفجرالصادق فی الرد علی الفرقه الوهابیه ص 82
یعنی همین که «محمدبن عبدالوهاب» میگوید شرکیات است و بدعت است و به همین واسطه هم امروز دارند مسلمانها را ذبح میکنند.
«حصنی دمشقی شافعی» که از علمای بزرگ اهل سنت است میگوید:
«فکیف لا نتوسل الیه و ... و ذلک مما اجمع اهل التوحید علیه. بعد میگوید: اجمعوا علی تکفیر من قال بخلاف ذلک.»
تمام اهل توحید بر جواز توسل به رسول خدا بعد از وفات ایشان، اجماع دارند. و اجماع است بر کفر کسی که توسل را قبول نداشته باشد.
دفع الشبه من شبه وتمرد ص 420
این عبارات وقتی کنارهم قرار میگیرد،مفهوم پیدا میکند. این آقایان آمدند امروز با این بساطی که ایجاد کرده اند؛ مسلمانها را به خاک و خون کشیدند. آنهم با حرفهای بی پایه «ابن تیمیه» و «محمد بن عبد الوهاب». با این تعبیری که از ایشان نقل کردیم در «الدررالسنیه» که میگفت:
«وهذه الحوادث المذكورة، والكفريات المشهورة، والبدع المزبورة، قد أنكرها أهل العلم والإيمان واشتد نكيرهم حتى حكموا على فاعلها بخلع ربقة الإسلام والإيمان.»
الدررالسنیه فی الأجوبة النجدیه ج1 ص 387
یعنی اگر کسی متوسل شد؛ اصلاً ربقه اسلام و ایمان از گردنش کنده میشود! یعنی از اسلام رفت بیرون! شد مرتد! مرتد که شد، قتلش واجب میشود. بعد از قتل هم تصرف اموالش جایز میشود.
ببینید اینها چطور دارند افراد را فریب میدهند. با یک سری حرفهای بی اساس و نادرست و دروغ. و عجیب است که وقتی یک جوان سنی یا یک بچه شیعه ای که خبر ندارد، میگوید: ای بابا، اهل علم وایمان منکر این هستند. و اگر کسی متوسل بشود ربقه اسلام از گردنش ساقط میشود!
ادلّه قرآنی مشروعیت توسل
بحث «توسل» یک بحث قرآنی است. ما شاید سی تا، چهل تا، آیه داریم در قرآن درباره مشروعیت «توسل». و درباره دستور به «توسل»، امر به «توسل». آیه 35 سوره مائده- آیه 57 سوره اسرا – آیه 97 سوره یوسف – آیه 64 سوره نساء آیه 5 سوره منافقون
دوستان این پنج آیه را به نام «خمسه طیبه»، مثل حمد وسوره حفظ کنید:
آیه اول:
«يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون»
ای کسانیکه ایمان آوردید تقوای الهی پیشه کنید و وسیله ای برای تقرب به او بجوئید و در راه او جهاد کنید باشد که رستگار شوید.
سوره مائده آیه 35
این آیه امر است، دستور است . ما در حوزه خوانده ایم که «امر دال بر وجوب» است. مگر قرینه ای بر خلاف بیاید. میگوید: «اتقوا الله»: تقوا پیشه کنید. این امر است و واجب است. «تقوا» یعنی اتیان واجب و ترک محرم؛ این واجب است.
در این آیه شما نمی توانید بگوئید: «جاهدوا فی سبیله» واجب است. «اتقوا الله» و رعایت تقوا واجب است. ولی «ابتغوا الیه الوسیله» مستحب است.
به قول حضرت آیة الله سبحانی که می فرمود: ما قرینه ای داریم بنام قرینه «همجواری» وقتی در یک روایتی، یا در یک آیه ای، سه تا چهارتا حکم بیان میشود؛ مشخص است که از همدیگر قرینه میگیرند. اگر در یک جا قرینه بر استحباب بود، همه میشوند مستحب. قرینه بر وجوب بود همه میشوند وجوب.
آیه دوم:
«أُولئِكَ الَّذينَ يَدْعُونَ يَبْتَغُونَ إِلى رَبِّهِمُ الْوَسيلَةَ »
کسانی را آنان، به عنوان معبود میخوانند؛ خودشان وسیله ای برای تقرب به پروردگارشان می جویند.
سوره اسراء آیه 57
این آیه میفرماید: ای آنهائی که «ملائکه» را میپرستید؛ ای آنهائی که «عزیر» را میپرستید؛ ای آنهائی که «حضرت عیسی» را می پرستید؛ اینها خودشان، «یبتغون الی ربهم الوسیله» همه آنها دنبال واسطه هستند پیش خدا.
اگر اینها خدا بودند دنبال واسطه نمی گشتند.
این آیه نشان میدهد که بحث «توسل» بحثی است که، تمام انبیاء واولیاء دنبال آن هستند.
من یک نکته ای اینجا برای عزیزان عرض کنم که این هم باز از یادگاریهای امروز بنده باشد. «آلوسی» بغدادی، از علمای بزرگ اهل سنت که خودش هم سلفی است، در ذیل این آیه جمله زیبایی دارد و میگوید:
«فكل من عبد من دون الله تعالى من عيسى وعزير والملائكة عليهم السلام وسيلتهم إلى الله تعالى نبينا صلّى الله عليه وسلّم»
عیسی و عزیر و ملائکه و هر کسی دیگری که به غیر خدا معبود واقع میشوند همه اینها پیامبر اسلام را وسیله تقرب به خداوند قرار میدهند.
آیا جمله از این واضح تر و روشنتر باید باشد؟ بعد میگوید:
«بل هو عليه الصلاة والسلام وسيلة سائر الموجودات و الواسطة بينهم وبين الله تعالى في إفاضته سبحانه الوجود»
بلکه بالاتر، نه تنها پیغمبر اکرم وسیله ملائکه و عزیر وحضرت عیسی است بلکه واسطه تمام موجودات است. اگر عالم هستی بخواهد لباس هستی بپوشد واسطه اش نبی مکرم است.
تا میرسد به اینجا ومیگوید:
«وقد تلقى الأنبياء منه من وراء حجاب الأرحام والأصلاب»
تمام انبیا در صلب پدران و در رحم مادرانشان واسطه شان نبی مکرم صلی الله علیه وآله وسلم بوده است.
تفسیر آلوسی ج 15 ص 126
این جمله آلوسی خیلی واضح و روشن است.
آیه سوم:
«قالُوا يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئين»
فرزندان حضرت یعقوب گفتند ای پدر برای گناهان ما استغفار کن که همانا ما خطا کاریم سوره یوسف آیه 97
حضرت یعقوب هم نمیگوید شما مشرک شدید! بلکه میگوید:
«سوف استغفرلکم ربی»
آیه چهارم:
« وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحيماً»
و اگر این مخالفان، هنگامی که به خود ستم میکردند به نزد تو میآمدند، و از خدا طلب آمرزش میکردند، و پیامبر هم برای آنها استغفار میکرد، خدا را توبه پذیر ومهربان می یافتند.
سوره نساء آیه 64
ابن کثیر دمشقی سلفی در تفسیرش در مورد این آیه میگوید:
«الآیة یرشد تعالی العصاة و المذنیبن اذا وقع منهم الخطأ والعصیان ان یأتوا الی الرسول فیستغفروا الله عنده و یسألوه ان یغفر لهم»
تفسیر ابن کثیر ج1 ص520
سؤال: آیا این آیه مختص زمان حیات نبی مکرم است؟
جواب: تمام بزرگان اهل سنت گفته اند آیه 64 سوره نسآء، اعم از حیات پیغمبر و بعد از رحلت پیغمبر است. فقهای اهل سنت تعبیرشان اینست:
از فقهای حنبلی؛ «ابن قدامه مقدسی»، مورد تقدیس تمام وهابیهاست. کتاب «المغنی» کتاب فقهی مشهورشان است. شما «مکه» مشرف بشوید، در کنار «بیت الله الحرام» در تمام «دارالافتاها» کتاب «المغنی» ابن قدامه موجود است. «المغنی» مثل کتاب «عروة الوثقی» ما شیعه هاست.
مفتیانی که در کنار بیت الله الحرام برای پاسخگویی به احکام نشسته اند، وقتی جواب سؤالی را ندانند، از کتاب «المغنی» استفاده میکنند.
«ابن قدامه» در این کتاب فتوا میدهد:
إذَا دَخَلَتْ الْمَسْجِدَ. ثُمَّ تَأْتِي الْقَبْرَ فَتُوَلِّي ظَهْرَكَ الْقِبْلَةَ، وَتَسْتَقْبِلُ وَسَطَهُ، وَتَقُولُ: السَّلَامُ عَلَيْك أَيُّهَا النَّبِيُّ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ،...اللَّهُمَّ إنَّك قُلْت وَقَوْلُك الْحَقُّ: {وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}. وَقَدْ أَتَيْتُك مُسْتَغْفِرًا مِنْ ذُنُوبِي،مُسْتَشْفِعًا بِك إلَى رَبِّي
المغنی ج3 ص 298 باب زیارت قبر النبی
«سامری حنبلی» در کتاب «المستوعب» میگوید:
این آیه را بخوان وبگو:
«إنی اتیتک تائبا مستغفرا...اللهم انی اتوجه الیک بنبیک نبی الرحمه. یارسول الله.»
«ابن جوزی» که از شخصیتهای تقریبا کم نظیر اهل سنت است، وقتی که مریض شد داشت از دنیا می رفت، گفت مرا ببرید کنار قبر پیامبر. وقتی آوردنش کنار قبر پیغمبر؛ «فوقف بالحضرة وبکی فقال یا رسول الله قال الله: ولو انهم اذظلموا انفسکم...و قد جئت معترفا بذنوبی وجرائمی ارجو شفاعتک وبکی.»
المنتظم ج 17 ص 26
اینها کتب فقهی شان است که میگویند آیه فقط مختص زمان حیات پیغمبر نیست.
حنفی ها هم به همین شکل دارند.
«ابن همام سیواسی» میگوید:
«یارسول الله اسئلک الشفاعه واتوسل بک الی الله.»
ابوالبقاء حنبلی، فتاوای هندیه، شرنبلالی، کلیبوئی، فقهای شافعی، فقهای مالکی، همه اینها، آیه 64 نساء را آوردند و ازمستحبات زیارت قبر پیامبر شمردند. وبزرگانشان هم گفته اند که این آیه عمومیت دارد، هم شامل زمان حیات پیغمبر است و هم بعد رحلت را شامل میشود.
از این طرف هم آقایان ادعای اجماع کردند، «توسل» به پیغمبر قبل از خلقت؛ زمان حیات؛ و بعد از وفات پیغمبر، جایز است.
آیا در «صحیحین» مسئله «توسل» آمده است؟
در صحیحین مشروعیت توسل مطرح شده است.
آقای «عمر بن خطاب» سال 17 هجری است میگوید:
«اللَّهُمَّ إِنَّا كُنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا»
ما صحابه همیشه متوسل میشدیم به پیامبر
صحیح بخاری ج 2 ص 27 ح 1010
اگر توسل شرک است اول باید بگویند «عمر بن خطاب» مشرک است! صحابه مشرکند! و فاتحه همه اینها را باید بخوانند.
والسلام علیکم ورحمة الله
منبع : پایگاه ولیعصر