منابع:
کتاب : تفسير حكيم
نوشتہ : استاد حسین انصاریان
علاوه بر زكاتى كه به اموال در صورت وجود داشتن شرايط تعلق ميگيرد، يك منبع ساده و عادى نيز براى رفع نيازهاى فردى و اجتماعى در نظر گرفته شده است كه آن را زكات فطرة ميگويند.
زكات فطرة اين است كه هر فرد مسلمان كه توانائى اداره كردن زندگى خود و اشخاص تحت اداره خود را داشته باشد و براى تأمين نيازهاى سالانه خويش نيازى به غير ندارد، مكلف است بابت خود و هر كس ديگرى كه مخارج آنان را به عهده دارد، از افراد خانواده و غير آنان مقدارى از خوراك معمولى يا معادل آن را از نظر قيمت بپردازد.
اين مقدار بابت هر يك نفر حدود سه كيلوگرم است، و راه مصرف آن همان راه مصرف زكات مال است.
خصوصيتى كه اين منبع دارد اين است كه اگر چه بنظر ناچيز ميرسد اولًا مشقتى در آن احساس نميشود، و ثانياً مقرر است كه در روز معينى از سال يكجا جمع آورى شده و پرداخت گردد، تا در رفع نيازمنديهاى متناسب در هر جامعه و محيط و زمان نقش مؤثرى داشته باشد.
پس از تمام شدن ماه رمضان هر سال در شب اول ماه شوال همه كسانى كه تمكن پرداخت اين مقدار ناچيز از ارزاق عامه يا بهاى آن را دارند، آن را حاضر كرده و اول صبح روز اول ماه شوال كه روز عيد فطر است، پيش از اداى نماز عيد آن را پرداخت خواهند كرد.
اين نكته را بايد در نظر گرفت كه: چنانچه با نظم صحيحى در هر محيط از محل كار و قصبه و شهر و كشورى اين منابع جمع آورى شود، و با مطالعات قبلى كه در راه سازندگى و تأمين نيازهاى اساسى مورد استفاده شايسته قرار گيرد، چه نقش سازنده و مؤثرى در بهبود وضع جامعه خواهد داشت، مثلًا در شهرى مانند تهران كه امروز كه اين سطور نوشته ميشود داراى بيش از 12 ميليون جمعيت است، و قوت اغلب آنان برنج يا نان است قيمت سه كيلو برنج كه اكنون نزديك به هفت هزار تومان پول رايج كشور است يا قيمت سه كيلو نان كه قابل توجه است با احتساب ضربدر در دوازده ميليون در يك روز جمع شود چه مشكلى را از جامعه نميتواند حل كند، و چه دردى و نيازى را برطرف نمايد؟! «1»
زكات در روايات
روايات عذاب مانع زكات را كه در قرآن مجيد كلى بيان شده است توضيح ميدهد، و نوع عذاب توضيح داده شده نشان دهنده جايگاه باعظمت زكات و گناه عظيم بخيل از پرداخت اين حقوق واجب مالى است.
از حضرت صادق (ع) در روايتى با سند صحيح نقل شده است:
«ما من ذى مال ذهب اوفضة يمنع زكاة مال الاحبه الله يوم القيامة بقاع قرقر، وسلط عليه شجاعا اقرع، يريده وهو يحيد عنه، فاذا رأى انه لايتخلص منه امكنه من يده فقضمها كما يقضم الفحل، ثم يصير طوقا فى عنقه وذلك قول الله عزوجل: سيطوقون ما بخلوا به يوم القيامة.
وما من ذى مال ابل او بقر اوغنم يمنع زكاة ماله الاحبه الله يوم القيامة بقاع قرقرتطؤه كل ذات ظلف بظلفها، وتنهشه كل ذى ناب بنابها.
وما من ذى مال نخل او كُرم اوزرع يمنع زكاته الاطوقه الله عزوجل ريعة ارضه الى السبع ارضين الى يوم القيامة:» «2»
صاحب طلا و نقرهاى زكاتش را نميپذيرد مگر اين كه خداوند او را در قيامت در زمينى صاف حبس ميكند، و مار پرسمّى را بر او مسلط مينمايد، كه دائم به او حمله ميكند و او به هر طرف فرار ميكند، چون رهائى از او ميسر نميبيند با دستش او را پس ميزند ولى او دستش را چون شتر قدرتمند ميشكند، سپس آن را چنان كه در قرآن در سوره آل عمران آيه 180 فرموده طوق گردنش ميكند.
و صاحب شتر و گار و گوسپندى زكاتش را نميپردازد مگر اين كه خداوند او را در زمينى هموار حبس ميكند و هر صاحب سُمى با سمش او را لگدمال مينمايد، و هر نيش دارى با نيشش او را ميزند.
و صاحب كشمش يا زراعتى زكاتش را نميدهد مگر اين كه زمين كشتش را تا طبقه هفتم زمين تا روز قيامت برگردنش به صورت طوق ميآويزد!
و نيز از آن حضرت روايت شده است:
«اذا منعت الزكاة منعت الارض بركاتها:» «3»
هنگامى كه زكات پرداخته نشود، زمين بركاتش را از مردم باز ميدارد.
از حضرت صادق (ع) روايت شده است:
براى هر جزئى از اجزاء وجودت بخاطر خداوند زكاتى واجب است، بلكه بر هر مويت و هر نگاهت زكاتى مقرر است.
زكات چشم نگاه به عبرت، و فروبستن آن از نگاه حرام و مشابه آن است.
زكات گوش شنيدن دانش و حكمت و قرآن و موعظه و نصيحت است، و اعراض از امورى كه مانند دروغ و غيبت و تهمت و ... راه نجات را به رويت ميبندد.
زكات زبان خيرخواهى براى مسلمانان، و بيدار نمودن غافلان، و فراوان ذكر و تسبيح گفتن است.
زكات دست: بذل و بخشش، عطا و سخا به مردم با نعمتهاى عنايت شده حق است، و بكارگيرى آن براى تأليف كتابهاى علمى و اسلامى، و منافعى است كه مسلمانان از آنان بهرهمند شوند، و از همه مهمتر باز داشتن دست از شر و ايذاء و اذيت به مردم است.
زكات قدم كوشش در اداى حقوق حق، زيارت صالحان، شركت در مجالس علم و ذكر، و حركت براى اصلاح ميان مردم، و رفتن به صله رحم و جهاد در راه خداست، و خلاصه شركت نمودن در هر كارى و هر مجلسى كه صلاح قلب و دينت در آن است. «4» امام صادق (ع) از پدرانش از رسول خدا روايت ميكند كه آن حضرت فرمود:
«اسخى الناس من ادى زكاة ماله، وابخل الناس من بخل بما افترض الله عليه:» «5»
سخيترين مردم كسى است كه زكات مالش را بپردازد، و بخيلترين مردم كسى است كه از اداى واجبات الهى بخل ورزد.
حضرت صادق (ع) در روايت بسيار بسيار مهمى ميفرمايد:
«السراق ثلاثة: مانع الزكاة، و مستحل مهور النساء، وكذلك من استدان ولم ينوقضاءه:» «6»
دزدان سه نفرند: آن كه از پرداختن زكات امتناع كند، آن كه مهريه زن را حلال خود دانسته و نپردازد، آن كه از مردم وام گيرد و نيت بازگرداندنش را نداشته باشد.
از حضرت رضا (ع) روايت شده:
«ان الله عزوجل امر بثلاثة مقرون بها ثلاثة اخرى: امر بالصلاة والزكاة فمن صلى ولم يزك لم تُقبل منه صلاته، وامر بالشكر له وللوالدين فمن لم يشكر والديه لم يشكرلله، وامر باتقاء الله وصلة الرحم، فمن لم يصل رحمه لم يتق الله عزوجل:» «7»
خداوند عزوجل به سه چيز فرمان داده كه سه چيز ديگر را مقرون به آن نموده است: به نماز و زكات فرمان داده، پس كسى كه زكات نپردازد، نماز او پذيرفته نخواهد شد، به شكر خود و پدر و مادر دستور داده، پس كسى كه از پدر و مادر شكر نكند خدا را شكر نكرده است، و به تقوا و صله رحم فرمان داده پس كسى كه صله رحم نكند تقواى الهى را رعايت ننموده است.
از حضرت رضا از پدرانش از رسول خدا روايت شده:
«اول من يدخل النار امير متسلّط لم يعدل، و ذو ثروة من المال لم يعط المال حقه وفقير فخور:» «8»
اول كسى كه وارد آتش دوزخ ميشود حكمرانى است كه در حكومتش عدالت نورزد، و ثروتمندى است كه حقوق مالياش را نپردازد، و تهيدستى است كه دچار ناز و فخر است.
و نيز از آن حضرت روايت شده
«لاتزال امتى بخير ماتحابوا وادّو الامانة، وآتوا الزكاة فاذا لم يفعلوا ذلك ابتلو بالقحط والسنين:» «9»
پيوسته امتم به خير و خوبى هستند، تا به يكديگر محبت ورزند، و امانت را ادا كنند، و زكات بپردازند، چون از اين امور دست بردارند، مبتلاى به قحطى و خشكسالى ميشوند.
از حضرت ابوالحسن اوّل (ع) روايت است:
«من اخرج زكاة ماله تا ما فوضعها فى موضعها لم يسأل من اين اكتسب ماله:» «10»
كسى كه زكات مالش را تمام و كامل از دارائياش جدا كند و آن را در جايگاههاى خودش قرار دهد، در قيامت از او نميپرسند كه ثروتش را از كجا آورده.
راوى ميگويد: از حضرت صادق (ع) شنيدم كه ميفرمود:
«حصنوا اموالكم بالزكاة، و دارو مرضاكم بالصدقه، وماتلف مال فى بر ولابحر الابمنع الزكاة:» «11»
ثروت خود را با پرداخت زكات از نابود شدن حفظ كنيد، و بيماران خود را با صدقه مداوا نمائيد، و مالى در زمين و دريا از بين نميرود مگر به امتناع از زكات.
از امام ششم (ع) روايت شده:
«من منع قيراطا من الزكاة فليمت ان شاء يهوديا وان شاء نصرانيا:» «12»
كسى كه از پرداخت قيراطى از زكات امتناع ورزد، مرگش به دلخواه خودش يا بر فرهنگ يهوديت يا مسيحيت است.
از حضرت باقر (ع) روايت شده:
«ان الله عزوجل يبعث يوم القيامة ناسا من قبورهم مشدودة ايديهم الى اعناقهم، لايستطيعون ان يتناولوبها قيس انملة، معهم ملائكة بعيرونهم تعييرا شديدا يقولون: هؤلاء الذين منعوا خيراً قليلًا من خيركثير، هؤلاء الذين اعطاهم الله عزوجل فمنعوا حق الله عزوجل فى اموالهم:» «13»
خداوند عزوجل گروهى از مردم را در قيامت از قبورشان برانگيخته مينمايد، درحالى كه دستانشان به گردنهايشان بسته شده، به اندازه سرانگشت قدرت حركتى براى آنان نيست، فرشتگانى همراه آنان است كه آنان را به شدت سرزنش ميكنند، ميگويند: اينانند كه از خير كثير و نعمت فراوان خير كمى را منع كردند، اينانند كه خداوند عزوجل به آنان عطا كرد ولى از پرداخت حق خدا در اموالشان امتناع ورزيدند!
سود يارى رسانيدن به مردم با مال خويش
از حضرت باقر (ع) روايت شده:
در بنى اسرائيل مردى ثروتمند ميزيست كه جز يك فرزند به او عنايت نشده بود، عاشق فرزند بود و نسبت به او مهربانى شديد داشت، چون سن پسر به زمان ازدواج رسيد، پدر دختر عموى پسر را به همسرى او درآورد، كسى به خواب پدر آمد و به او گفت: فرزندت امشب وارد بر عروس ميشود و ميميرد، غم شديد و غصه جانكاهى پدر را فرا گرفت ولى خوابش را پنهان كرد، پدر شب عروسى در وارد شدن فرزندش به حجله عروس طفره ميرفت تا جائى كه همسرش و كسانش و خانواده عروس براى ورود داماد به حجله پافشارى ميكردند، وقتى چارهاى نديد از خدا طلب خير و خوبى و سلامت فرزندش را نمود و گفت شايد آن خواب شيطانى باشد، اجازه وارد شدن داماد را بر عروس داد.
شب را به عبادت گذرانيد و به انتظار حادثه ماند، چون صبح شد فرزندش را به نيكوترين حال ديد، خدا را بر اين نعمت حمد و ثنا كرد، شب آن روز دوباره آن شخص را در خواب ديد كه به او گفت: خداوند عزوجل حادثه را از پسرت دفع كرد، و مرگش را به خاطر كارى كه براى سائل تهيدست انجام داد به تأخير انداخت.
فرداى آن شب به فرزندش گفت پسرم شب عروسى براى سائل و تهيدست كارى انجام داده اى، به پدر گفت از اين پرسش چه قصدى دارى، پدر گفت: فرزندم مرا به كار خود خبرده، فرزند از گفتن كارش شرم ميكرد ولى پدر به او اصرار كرد، فرزند به ناچار گفت: پدر زمانى كه از دادن وليمه عروسى به مهمانان فارغ شديم براى ما طعام فراوانى به خاطر اضافه آمدن غذا بجا ماند، مهمانان رفتند، عروس را به من سپردند، چون به خلوت حجله رفتم و به او نزديك شدم سائلى كنار درب خانه ايستاد و ناله زد اى اهل خانه از آنچه خدا به شما روزى داده به من كمك كنيد، من در هيجان حال خود نسبت به عروس از جا برخاستم، در را باز كردم، دست سائل را گرفته به خانه آوردم و بر سفره نشاندم و گفتم: بخور، خورد تا سير شد به او گفتم: اهل و عيال دارى، گفت: آرى به او گفتم آنچه ميخواهى براى اهل و عيالت غذا ببر، او هم تا جائى كه توان داشت با خود غذا برد و من هم به سوى عروس بازگشتم، پدر خدا را سپاس گفت و فرزندش را از خواب خود در دو شب خبر داد. «14»
اثر كمك به نيازمندان
حضرت سجاد در سفرى به مكه به كبوتران حرم چشم دوخت و فرمود: اى مردم علت بودن اين كبوتران را در حرم ميدانيد چيست؟ گفتند: پسر رسول خدا علت چيست؟ حضرت فرمود ابتدائى كه اينجا به وجود آمد مردى خانهاى داشت كه در آن درخت خرمائى بود، كبوترى در سوراخ يكى از شاخههاى آن نخل پناه گرفت و مشغول زندگى شد، وقتى از آن كبوتر جوجه به عمل آمد، آن مرد بالاى درخت رفت و جوجه كبوتر را گرفت و آن را ذبح كرد! زمان طولانى گذشت و براى كبوتر نسلى نبود تا به خداوند از عمل ظالمانه آن مرد شكايت كرد، به او گفته شد اگر اين بار پس از جوجه دار شدنت اين مرد بالاى درخت آمد و نسبت به جوجهات دست اندازى كرد، از درخت ميافتد و ميميرد.
چون جوجه كبوتر بزرگ شد، مرد بالاى درخت رفت، كبوتر ماده به نظاره نشست كه چه وضعى براى آن مرد پيش ميآيد، چون شاخه را گرفت، گدائى درب خانه آمد و اظهار حاجت كرد، مرد از درخت پائين آمد و چيزى به گدا داد و دوباره به بالاى درخت رفت و جوجه را گرفت و ذبح كرد و حادثهاى هم متوجه او نشد.
كبوتر كه دوباره جوجهاش را از دست داده به پروردگار ناليد كه اين چه مسئلهاى است؟ به كبوتر گفته شد: اين مرد حادثه مرگش را با صدقه تلافى كرد لذا مرگ از او برطرف شد، ولى تلافى حادثه تو به اين است كه خداوند در آينده نسلت را زياد خواهد كرد، و تو و نسلت را در جايگاهى قرار خواهد داد كه تا قيامت كسى از آدميان حق برانگيختن شما را نخواهد داشت، و اين كبوتران حليف حرم شدند و تا قيامت در امن و امانند. «15»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- خطوط اصلى در نظام اقتصادى اسلام 132.
(2)- من لايحضره الفقيه، ج، ص 151.
(3)- كافى، ج 1، ص 505.
(4)- مصباح الشريعه 17- 18.
(5)- امالى صدوق 14.
(6)- خصال، ج 1، ص 55.
(7)- خصال، ج 1، ص 70.
(8)- بحار، ج 96، ص 13.
(9)- ثواب الاعمال ص 225.
(10)- ثواب الاعمال 42.
(11)- ثواب الاعمال 210.
(12)- بحار، ج 96، ص 20.
(13)- ثواب الاعمال 210.
(14)- بحار، ج 96، ص 24.
(15)- بحار، ص 96، ص 25.
منبع : پایگاه عرفان