قرآن كريم در سوره مباركه بقره مىفرمايد:
«نساؤكم حرث لكم فأتوا حرثكم أنى شئتم و قدموا لا نفسكم و اتقوا اللّه و اعلموا أنكم ملاقوه و بشر المؤمنين».
زنان شما كشتزار شمايند، هر زمان و هر كجا خواستيد به كشتزار خود در آييد و با رعايت حقوق يكديگر و حفظ عفت و پاكى در سايه زناشويى و توليد نسلى پاك و شايسته و صالح، خير و ثوابى براى خود پيش فرستيد و از خدا پروا كنيد، و بدانيد كه او را ملاقات خواهيد كرد. و مؤمنان را بشارت ده!
خداوند در اين آيه به صراحت مىفرمايد: من زن را آفريدم و وجود او را براى شما بسان كشتزار و سرزمين و زراعت قرار دادم. سپس، در آيهاى ديگرالبته بعد از اينكه سفارشات زيادى درباره يك ازدواج سالم مىكند كه مرد مؤمن با زن مشرك يا زناكار و زن مؤمن با مرد مشرك يا زناكار ازدواج نكند [54] و در مساله ازدواج به صالح بودن همسر توجه داشته باشدنتيجه ازدواج درست را بيان مىكند كه خود مصداق اين آيه شريفه قرآن است:
«و البلد الطيب يخرج نباته بأذن ربه و الذى خبث لا يخرج إلا نكدا كذلك نصرف الآيات لقوم يشكرون». [6]
و زمين پاك است كه گياهش به اذن پروردگارش بيرون مىآيد، و زمينى كه ناپاك است، جز گياهى اندك و بىسود از آن بيرون نمىآيد؛ اينگونه نشانهها را، براى گروهى كه سپاسگزارند، [به صورتهاى گوناگون] بيان مىكنيم.
نكته قابل توجه در آيه اين است كه خداوند مىفرمايد: از زمين پاك نيز جز به اذن پروردگار چيزى نمىرويد؛ يعنى سرزمين پاك هم اگر بخواهد گل بدهد يا درختى در آن رشد كند يا نهالى را در دل خود تربيت كند، باز نيازمند و وابسته به عنايت خداست و با تكيه بر رحمت خدا و اذن او اين كار صورت مىگيرد.
برآيند مفهوم دو آيه
خداوند در آيه پيش فرمود:
«نساؤكم حرث لكم».
زنان شما كشتزار شما هستند.
يعنى انسان بايد مواظب باشد و دقت كند كه چه زمينى را براى پرورش اولاد خود انتخاب مىكند؛ بايد مطمئن باشد كه همسرش انسان پاكى است كه اهل ايمان و عفت و پاكدامنى است. چنين زمينى است كه «باذن ربه» فرزندانى پاك به وجود مىآورد.
نكته ديگر موجود در آيه اين است كه قرآن مىفرمايد «باذن ربه»، نه «باذن اللّه». دليل اينكه از اسامى شريف پروردگار تنها كلمه «ربّ» در اين آيه انتخاب شده اين است كه رب به معناى مالك و پرورشدهنده است؛ به معناى رشددهنده و مالكى است كه با فرهنگ كامل و جامع رشد و نمو مىدهد و تربيت مىكند:
«و البلد الطيب يخرج نباته بإذن ربه و الذى خبث لا يخرج إلا نكدا».
بهعكس، اگر اين كشتزار خبيث يا بىدين و مشرك باشد، اگر اين كشتزار ناصالح باشد، اگر اين كشتزار بىعفت و بىعصمت باشد، اگر اين كشتزار بىحجاب و بد حجاب باشد، و به قول آيه سوره احزاب گرفتار تبرّج جاهليت [7] باشد، [8] جز گياهى بىريشه و به درد نخور و تلخ و بىخاصيت از اين كشتزار بيرون نمىآيد. آنچه هم كه از آن بيرون مىآيد بر باد است، بر فناست و لب مرز نابودى قرار دارد. او نيز بمانند ريشهاشكه همان زمين خبيث استبه خباثت ميل مىكند و به طرف خباثت حركت مىكند.
عاقلان عالم اين معنا را درك كرده بودند و مىدانستند كه خداوند متعال زن را كشتزار مىداند و آن را شورهزار نمىپسندد. خداوند نمىخواهد اين كشتزار بسان كوير خالى از ايمان و عواطف و مهرورزى و خالى از اخلاق و عمل صالح باشد. اين است كه عاقلان عالم براى ازدواج به خداى خود متوسل مىشدند و حالت دعا به خود مىگرفتند؛ زيرا آن را مساله مهمى مىدانستند. حق هم داشتند، چون ازدواج مسألهاى است كه اگر خداى نكرده به انحراف بيانجامد، ديگر جاى جبران ندارد. اگر انسان خانهاى بسازد و يك گوشه آن خراب از آب در آيد، ضررى را تحمل مىكند تا آن را اصلاح كند و با صرف مقدارى پول از معمار مىخواهد كه اشكال به وجود آمده را رفع كند؛ يا اگر پول آدم را دزد ببرد، بالاخره روزى اين ضرر جبران مىشود؛ اما اگر آدم از سر شهوت همسرى انتخاب كندكه به قول قرآن سرزمين خبيثى استو بعد از آن زن صاحب چندين اولاد بشود و بچهها به سبب زندگى در كنار چنين مادرى بىدين رشد كنند و حاضر به ديندار شدن هم نباشند، ديگر نه ضرر اين زن قابل جبران است و نه ضرر آن بچهها.
چنين ضررى تا قيامت هم قابل جبران نيست. اصولا، خيلى چيزها در اين عالم قابل جبران نيست كه اگر انسان از آنها پشيمان هم بشود نمىتواند ضررشان را جبران و ناراحتى حاصل از اين پشيمانى سخت را درمان كند؛ مانند درد بىدرمان خواهد شد كه روى قلب آدم مىماند و نمىتوان براى درمان آن كارى انجام داد.
نمونه اين پشيمانى
يكبار، پياده در خيابانى راه مىرفتم كه مردى تقريبا شصت هفتاد ساله كه موى سرورويش سفيد شده بود با عجله نزدم آمد و با گريه گفت:
خودكشى در اسلام چه حكمى دارد؟ گفتم: جزو محرمات واقعى است و در قرآن مجيد از آن نهى شده است:
«و لا تقتلوا أنفسكم».
خودكشى نكنيد!
كسى هم كه خودكشى مىكند، در توبه را به روى خود بسته است، زيرا جاى توبه در دنياست و انسانى كه به عالم بعد منتقل شده راهى براى توبه و جبران مافات ندارد، چون ديگر زمان جبران گناه را در اختيار ندارد. درهرحال، در قرآن مجيد و روايات آمده است كه خودكشى از محرمات و از گناهان كبيره است و به فاعل آن وعده عذاب داده شده است ... گفت: پس من چه كنم؟ زيرا خيلى ناراحت و متأثر و متأسفم و در تنگنا هستم. وضع مالىام هم خيلى خوب است و خانهام در فلان جاست (كه آن زمان از گرانترين مناطق تهران بود)؟
وقتى از سبب ناراحتىاش پرسيدم گفت: اشتباهى در جوانى كردهام كه الان به درد آن گرفتارم. با اينكه پدر و مادرم در آن روزگار مرا نهى كردند و گفتند: اين كار را نكن، گوش ندادم. ماجرا اين است كه آن زمان، در مسير دبيرستان دخترانه، دختر بىحجابى را ديدم و به او علاقمند شدم. آدرسش را هم پيدا كردم و با او ازدواج كردم و به حرف و نصيحتهاى اطرافيانم گوش ندادم و تا الان هم اين زن با حجاب نشده است. البته، او الان پنجاه و پنج سال دارد و از او چهار بچه دارم:
دو دختر و دو پسر، ولى حتى يكى از بچههايم هم دين ندارد؛ حتى يكى از آنها هم نماز نمىخواند و دخترهايم در بىحجابى نمره كامل مىگيرند. حالا كه پير شدهام و فهميدهام بايد به پيشگاه خدا بروم، نمىدانم جواب خدا را با اين بچههاى بىدين چه بدهم؟
بدين ترتيب، معلوم مىشود به اين سادگىها هم نيست كه بنشينيم و بگوييم هر دخترى كه پسرم ديد و او خوشش آمد بايد با او ازدواج كند، يا ازدواج با هر كسى كه از او خوشم آمد مشكلى ندارد. تمام اين ازدواجها در قيامت محاسبه مىشوند؛ تمام اين انتخابها و تمام اين اولادها در قيامت حساب دارند.
مساله آن اندازه مهم است كه بزرگواران عاقل عالم را نيز دچار دغدغه خاطر مىكند و از خدا راه چاره مىطلبند. در قياس با يان افراد، معلوم مىشود آنها كه بدون تفكر و مشورت ازدواج مىكنند اهل عقل نيستند، بلكه اهل شهوتاند. عاقلان عاقلانه ازدواج مىكنند نه حيوان صفت، چون اهميت مسأله را درك كردهاند و مىدانند كه ازدواج هم دنيا و هم آخرتشان را تحت تاثير قرار مىدهد.
منبع : پایگاه عرفان