آسمان
آنچه در آيات قرآن و روايات و علم نجوم از آن به عنوان آسمان يا آسمانها ياد شده است و به احتمال نزديك به يقين مجموعهاى از ميليارها سياره و سحابى و كهكشان است، و بخش بسيار بسيار اندكى از آن با چشم غير مسلح قابل ديدن است، مجموعهاى است كه هر ذره از عناصر آن، و كميت و كيفيتش، و حركات متنوع و گوناگونش و حجم و اندازهاش، و عددهاى قابل ملاحظهاش و فاصلههايش از يكديگر و حركات دسته جمعى آنان از روز پيدايش به طرف نقطه نامعلوم يا به قول قرآن به جانب پروردگارشان، از عجايب و شگفتىهائى است كه عقل را سرگردان، و عاقل را متحير، و عالم و دانشمند را در برابر عظمت حق به خضوع و فروتنى وا مىدارد.
عجيبتر اين كه گروهى از دانشمندان اسلامى بر پايه آيات و روايات، و جمعى از محققان غرب و آنان كه با ادوات و ابزار علمى و تلسكوبهاى عظيم و آخرين وسائل ساخته شده به تماشاى اين دستگاه موفق شدهاند مىگويند آنچه در اين زمينه بيان شده، و به ثبت رسيده، كه عبارت از ميلياردها ميليارد ستاره و ميليارها سحابى و كهكشان است همه و همه مربوط به آسمان اول يا آسمان دنياست، كه همه به دست آمدههايش جز نمونهاى از اين صفحه با عظمت نيست. و اگر روزى همه آيات اين صفحه با ابزارهاى عظيم و بزرگى كه در آينده ساخته مىشود خوانده شود معلوم مىشود قدرت بىنهايت حق و اراده حكيمانهاش به تحقق چه حقيقتى دست زده است!!
و اما در ديگر آسمانها چه خبر است هنوز كمترين اطلاعى از آنها به دست نيامده و چه بسا تا پايان عمر جهان به دست نيايد، و اگر هم به دست آيد اطلاع قابل ملاحظهاى نخواهد بود.
آنچه را اين خدمتگذار به آستان قرآن مجيد و فرهنگ اهل بيت از روايات و كتابهاى علمى درباره آسمان مىنويسم شايد مربوط به آسمان اول يا به عبارت ديگر مربوط به آسمان دنيا و شايد مربوط به گوشهاى از جهان با عظمت هستى باشد و بسيار حيف است كه اين نكته مهم را ناگفته بگذارم كه در روايات اهل بيت علاوه بر هفت آسمان عوالم ديگرى را هم نام مىبرند، كه كم و بيش برخى از دانشمندان امروز همه به مطالبى نزديك به روايات رسيدهاند و شايد در آيندهاى نه چندان دور به حقايقى در اين زمينه اشاره كنند كه شگفتى اهل فكر و انديشه بيش از شگفتى گذشتگان نسبت به آنچه يافته بودند گردد، و لازم است پيش از بيان مسئله آسمان به اين حقيقت هم به عنوان ماوراى هفت آسمان اشاره كنم تا بيش از پيش عظمت مدرسه اهل بيت روشن شود.
ماوراى هفت آسمان
پيش از بيان اين حقيقت لازم است شما را به اين موضوع توجه دهم كه آنچه را در اين بخش تحت عنوان ماوراى هفت آسمان مىنگارم مفصل آن را مىتوانيد در كتاب اسلام و هيئت دانشمند بزرگ شيعه سيدهبةالدين شهرستانى ملاحظه كنيد.
پوشيده نباشد كه روايات و گفتارهاى اسلامى در اين مسئله ظهور در موافقت با هيئت امروزى دارد، بلكه صريح در اين حقيقت است كه عرصه هستى و نظام آفرينش منحصر به يك عالم يا يك منظومه شمسى نيست، بلكه حضرت حق به فيض كامل خود و قدرت و حكمت بىنهايتش منظومه بسيارى چون منظومه ما آفريده كه حتى همه آنها داراى مخلوقاتى زنده و داراى نطق مانند مخلوقات منظومه شمسى ما هستند، و بخاطر فقدان روابط، نه آنان از وجود ما اطلاع دارند و نه ما از وجود آنان.
جهان هستى مركب از عوالم و نظامات نامحصور است كه هر يك از آنها مشتمل است به سماوات و ارضين و موجودات زنده و نبات به صورتى كه در منظومه شمسى ما مشاهده مىشود.
در كتاب خصال و بحارالانوار، و منتخب البصائر و انوار نعمانيه و شرح صحيفه سجاديه و تفسير نورالثقلين كه همه از كتابهاى ناب شيعه و مؤلفانشان از رشد يافتگان مكتب و مدرسه اهلبيتاند به سند قوى از حضرت صادق (ع) روايت شده كه آن حضرت فرمود:
«ان لله عزوجل اثنى عشر الف عالم كل عالم منهم اكبر من سبع سماوات و سبع ارضين ما يرى عالم منهم أن لله عزوجل عالما غيرهم .....»
خدا را دوازده هزار عالم است كه هر يك بزرگتر از هفت آسمان و زمين است و هيچ يك از آنها خبر از وجود عالم ديگرى غير از خود ندارد.
اين روايت به طور واضح با نظر برخى از معاصرين منطبق است كه مىگويند: جهان هستى مركب است از هزاران عالم و هر عالمى مشتمل است بر آسمانها و زمينها بزرگتر از آسمان و زمين ما، مضافاً بر اين كه در روايت مزبور اشاراتى است بر اين كه كائنات زنده و عاقل هم در آن وجود دارد، زيرا ارجاع ضمير ذوى العقول [مانند كلمات منهم و غيرهم در روايت] به عوالم به اعتبار اهالى و مساكنين آنان است، و اگر زنده و عاقل نبودند بايستى ضمير منها و غيرها گفته مىشد، و نفى علم خاص از آنان يعنى خصوص علم به وجود عالم ديگر دليل وجود علم عام در آنان است.
در كتاب احتجاج و اختصاص و بحار و بصائر الدرجات به اسناد صحيحه خبرى به اين مضمون از حضرت صادق (ع) نقل شده كه به منجم يمنى فرمود:
«يسير عالم المدينه فى ساعة من النهار مسيرة الشمس سنة حتى يقطع اثنى عشر الف عالم مثل عالمكم هذا ما يعلمون ان الله تعالى خلق آدم و لا ابليس:»
داناى مدينه «يعنى خود آن حضرت» در يك ساعت از شبانهروز به اندازه يك سال شمسى را طى مىكند و از دوازده هزار عالم عبور مىنمايد كه هر يك مثل عالم شماست، اهالى آن عوالم هرگز از وجود آدم و ابليس خبر ندارند.
احتمال دارد مقصود از سير و حركت امام در يك ساعت به اندازه يك سال شمسى سير معنوى و روحانى باشد كه نفس قدسى وى به قدرت روح ملكوتيه در اعماق عوالم هستى جولان نموده، بر نظامات نامحصور داراى احاطه است، و ممكن است مراد از سير شمس سير سنوى معروف آن نبوده، بلكه مقصود سير شمس باشد در مدت يكسال كامل به همراه عموم اتباع نظامش به حركت انتقالى در فضاى نامحدود به سوى نقطه و مقصد مجهول.
در بحار و شرح صحيفه و بصائر الدرجات و منتخب الاختصاص و غير اينها روايتى از حضرت سجاد نقل شده كه به منجمى فرمود:
«هل ادلك على رجل قد مر منذ دخلت علينا فى اربعة عشر عالما كل عالم اكبر من الدنيا ثلث مرات و لم يتحرك من مكانه، قال: من هو؟ قال: انا.»
آيا مردى را به تو نشان دهم كه از لحظهاى كه تو در اين مجلس بر ما وارد شدى در چهارده عالم گردش كرده كه هر عالمى سه برابر اين جهان ماست، و با اين همه گردش كه آن مرد در اين زمان اندك نموده از جاى خود هم حركت نكرده است؟
ستاره شناس پرسيد آن مرد كيست؟ حضرت فرمود منم.
كلمه دنيا گاهى بر زمين و زمانى بر عالم ما اعم از آسمان و زمين و آنچه در آنهاست اطلاق مىشود و روايت بنا بر هر دو فرض به ويژه بر فرض دوم مشعر بر وجود عوالم كثيره وسيعه منظمه خارج از سعه عالم ماست، و جمله «لم يتحرك من مكانه» اشاره به اين دارد كه سير امام در اين عوالم سير معنوى و روحى است.
در تفسير قمى و بحار ضمن تفسير آيه
الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ از ابن عباس روايت شده كه:
«ان الله عزوجل خلق ثلث مأة عالم و بضعه عشر عالما خلف قاف و خلف البحار السبعة لم يعصوا الله طرفة عين قط و لم يعرفوا آدم و لا ولده كل عالم منهم يزيد من ثلث مأة و ثلث عشر مثل آدم و ما ولد ....»
خدا را سيصد و ده اندى عالم در پشت قاف و پشت هفت درياست كه مردم آن عوالم چشم برهمزدنى خدا را نافرمانى نكردهاند و نه آدم را شناختهاند و نه فرزندانش را، و شماره مردم هر يك از آن عوالم بيش از سيصد و سيزده برابر آدم و فرزندان اوست. علامه سيد هبةالدين در توضيح اين روايت مىگويد: در مسئله شرح تعدد زمينها ذكر كرديم كه قاف اشاره است به ظل مخروطى زمين و هفت دريا كنايه است از مجارى واقعه ميان مدارات محيط بر زمين و سيارات كه سيارات در اين مجارى مانند ماهى دريا شناورند.
بنابراين مقصود از سيصد و اندى عالم كه در پشت قاف و ماوراى هفت درياست عدهاى از منظومههاى شمسى خارج از عالم ما و در ماوراى آسمانهاى ماست.
و اين كه فرمود: عده ساكنين هر يك از آن عوالم سيصد و سيزده برابر ماست اقوى دليل بر اين است كه منظور از آن عالمها و آدمها غير از عالم و آدم ماست
در بحار و شرح صحيفه از حضرت رضا (ع) روايت شده است:
«ان لله خلف هذا النطاق زبرجدة خضراء فبا الخضرة منها خضرة السماء قلت و ما النطاق؟ قال الحجاب و لله عزوجل وراء ذلك سبعون الف عالم عددهم اكثر من عدد الجن و الانس:»
خدا را پشت اين كمربند [خط افق يا حد فاصل ميان نور و ظلمت در زمين ما] زبرجد سبزى است كه سبزى رنگ آسمان ناشى از آن است، راوى گفت منظور از نطاق چيست فرمود حجاب، و نيز خدا را بعد از اينها هفتاد هزار عالم است كه عدد ساكنان آنها بيش از جن و انس است.
مقصود از وراء ذلك ماوراء منظومههاى شمسى است، هفتاد هزار عالم عبارت از يك عده نظامات عالم بالاست كه عدد آنها خارج از حد شمارش است و بيان عدد در روايات آن هم به اختلاف: [دوازده هزار عالم، چهارده عالم، سيصد و ده عالم، هيجده هزار عالم] مبالغه در كثرت است نه بيان عدد واقعى و شمارش حقيقى، و اين كه فرمود شماره آنها بيش از جن و انس است مبالغه در كثرت و به منزله اين است كه فرموده باشد بيش از آنچه ديده مىشود و ديده نمىشود.
در بحار و فرج المهموم است كه حضرت سجاد (ع) به منجم فرمود:
«هل ادلك على رجل قد مر منذ دخلت علينا فى اربعة آلاف عالم ....»
آيا تو را راهنمائى كنم به مردى كه از وقتى بر ما وارد شدهاى چهار هزار عالم را گردش كرده است؟
در كتاب شيخ ابى ليث سمرقندى روايتى از حضرت رسول آمده است كه فرمود: خدا را هيجده هزار عالم است كه دنيا از مشرق تا مغرب آن يكى از آنهاست و در كتاب ديگر به جاى هيجده هزار آمده است:
«ان لله تعالى اربعين الف عالم الدنيا من شرقها الى غربها عالم واحد:»
خدا را چهل هزار عالم است، كه دنيا از شرق تا غربش يكى از آنهاست.
چنان كه گذشت عده عوالم در روايات و اخبار اسلامى در نهايت اختلاف و تباين است و چندين رقم وارد شده است مانند:
14، 40، 70، 310، 1000، 4000، 7000، 10000، 12000، 18000، 40000، 70000، 80000، 100000، 600000 و بالاخره هزار هزار و در پارهاى از روايات جمله «ما لا يحصى» يعنى عوالمى كه به تعداد و شمارش نمىآيد ذكر شده است.
چون در اين همه ارقام گوناگون نسبت به يك موضوع تامل نمائيم مىفهميم كه گوينده قصد تعيين عدد و عدّه حقيقى را نداشته، بلكه هدفش فقط بيان كثرت و مبالغه در زيادى بوده است، به ويژه بنا بر مذهب بعضى از فقها و لغويين كه مىگويند:
عدد مفهوم مستقلى ندارد.
پس بايد گفت عدّه آن عوالم نامتناهى است و مقصود از معصوم هم از بيان ارقام گوناگون همين بوده است چنان كه در يك روايت به لفظ «ما لا يحصى» وارد شده است، و سبب اين اختلافات ارقام، ملاحظه حال مخاطبين بوده كه بعضى از آنان تاب تحمل و تلقى عده بيشترى را نداشتهاند و اولياء الله كه بايد مطابق با عقول مردم سخن گويند ناچار با هر مخاطبى به اندازه فهمش رفتار نمودهاند، و البته در عين حال حقيقت را هم از نظر دور نداشته، به طورى كلام را ترتيب مىدادهاند كه اشخاص عاقل استفاده حقيقت از آن نتوانند نمود.
ابوحمزه ثمالى مىگويد: شبى در خدمت حضرت باقر (ع) بودم، آن حضرت به آسمان نگاهى كرد و فرمود:
«هذا قبة انبيا آدم و ان لله عزوجل سواها تسعة و تسعين قبه فيها خلق ما عصوالله طرفة عين .....»
اين قبه پدرم آدم است، و خدا را غير از اين قبه نود و نه قبه است و در آنها خلقى است كه چشم به هم زدنى خدا را معصيت نكردهاند.
در كتاب بحار از رسول خدا روايت شده است:
«خلق الله العرش و للعرش سبعون الف ساق
كل ساق كاستوارة السماء و الارض:»
خداوند عرش را با هفتاد هزار ساقه آفريده، كه وسعت هر ساقه مانند دائرة محيط آسمان و زمين است.
در بحار و مناقب ابن شهر آشوب از حضرت صادق (ع) روايت شده است كه: ميان هر قائمه از قوائم عرش تا قائمه ديگر به اندازه مسافتى است كه مرغى در ده هزار سال پرواز، آن را طى كند، و عرش در هر روزى هفتاد هزار رنگ از نور ميپوشد و خدا را فرشتهاى است موسوم به خرقائيل كه هيجده هزار بال دارد و ميان هر بالى تا بال ديگرش پانصد سال راه است، زمانى كه فرشته در خواست كرد تا بداند بالاى عرش چيست؟ پس خدا بالهاى او را دو برابر كرد و به فرمان خدا به پرواز آمد مدت بيست هزار سال با آن 36 هزار بال پريد و چون خسته شُد ايستاد ديد هنوز به سر يكى از قوائم عرش نرسيده، مجدداً قوا و بالهاى وى مضاعف شد و سى هزار سال ديگر پريد و باز هم نرسيد، از طرف خداوند به او وحى شد: اگر با تمام قوا و بالهاى خود تا نفخ صور پرواز كنى به ساق عرش نخواهى رسيد، خرقائيل از روى عجز زبان به سبحان ربى الاعلى گشوده بال فرو بست!
انصافاً هيچ فليسوف و نويسنده توانمندى نتواند نكته به اين دقت و ظريفى را در ضمن رمان مفصلى مجسم كرده، مطلب به اين مهمى را در ضمن مثالى چنين موجز و مختصر بيان نمايد.
در كتاب انوار نعمانيه و شرح صحيفه سيد نعمتالله جزائرى از رسول خدا و امامان معصوم روايت شده:
«ان الله تعالى خلق مأة الف قنديل و علقها بالعرش و السماوات و الارض و ما فيها حتى الجنة و النار كلها فى قنديل واحد و لا يعلم ما فى القناديل الباقية الا الله سبحانه .....»
خداوند صد هزار قنديل آفريده و همه را به عرش معلق ساخته است و همه آسمانها و زمين و آنچه در آنهاست حتى بهشت و دوزخ همه در يك قنديل است و جز خدا كسى نمىداند كه در ديگر قنديلها چيست!!
در اينجا لازم است وجوه شباهت ميان قنديل و نظام منظومه شمسى بيان شود:
وجه اول: شكل قنديل بيضى است، و شكل مجموعه نظام شمسى هم به عقيده متأخرين بيضى است.
وجه دوم: قنديل مشتمل بر جسم لطيفى است كه در وسط آن است و نور و نار از خود به اطراف منتشر مىكند، و نظام شمسى هم مشتمل بر كره لطيفه شمس است و در وسط مستقر مىباشد و نور و نار از خود به سيارات منظومه مىبخشد.
وجه سوم: قنديل آويزان در هواست و بر ديوار يا چيز ديگرى تكيه ندارد، و نظام شمسى هم فقط معلق و مربوط به حوزه جاذبه است.
وجه چهارم: جرم روشنى بخش كه در قنديل است در وسط حقيقى آن نيست و به يك حد آن نزديكتر است و شمس هم در وسط حقيقى نظام شمسى نيست.
جمله «والسماوات و الارض و ما فيها» دلالت دارد بر اين كه هر يك از عوالم اين قناديل يك منظمومه شمسى و به وسعت آسمان و زمين است.
و اين كه فرمود: جز خدا كسى نمىداند در ساير قناديل چيست، چقدر با نظريات علمى جديد مناسب است زيرا فاصله ميان هر منظومهاى تا منظومه ديگر به اندازهاى است كه هيچ وسيله و رابطه عقلى و مادى نمىتواند اطلاعات داخلى هر يك را به ديگرى منتقل كند، و حتى در زمان ما كه علوم و ادوات اين همه ترقى كرده هنوز ما از اوضاع سيارات منظومه شمسى خودمان اطلاعات دقيق و فراگير پيدا نكردهايم و از اينجا وضع علمى و دانش قرون و اعصار گذشته پيدا است كه زير صفر بوده است و علوم در زمان بعثت پيامبر اسلام و امامان شيعه هم چون كودكى در دامان تربيت آن بزرگواران و بستر اسلام و آغوش قرآن پرورش يافته و از سخنان و مطالبشان شير خورده و تدريجاً رشد و ترقى كرده تا در روزگار ما به حد صباوت رسيده و در آينده به مرحله كمال برسد.
در روزگار نبوت پيامبر و امامت امامان هيچ يك از آلات و ادوات دقيقى كه امروزه در دسترس دانشمندان است وجود نداشته و حتى شبح و اسمى هم از آنها در ميان نبوده، با اين حال صاحب شريعت و مبلغ دين و معلم قرآن و امناى او و جانشينان بر حقش چه قوت نظر و چه انديشه صائب و صفاء باطنى داشتهاند كه اسرار وجود و حقايق عوالم نامتناهى را كه در قلوبشان نقش داشت با بهترين اسلوب و برابر فهم و عقل انسان بيان فرمودهاند، به طورى كه هنوز هم بهترين ابزار و آلات علمى دقيق از درك و ارائه عشر معشار آن ناتوان است، و آنچه امروز كشف شده و احدى از هزاران هزار نكته است كه به وسيله اين ادوات آنان در هر مقامى بيان فرمودهاند.
پس از اينكه صدق كلماتشان در اين امور غيبى دقيق كه درك آن از عرصه عقل و احساس خارج است معلوم شد، قلب هر آگاهى از بار سنگين شك و ريب راحت مىشود و مطمئن مىگردد كه ساير مطالبى كه در تربيت نفوس و عقول، و تكميل نظامات بهداشتى و اجتماعى و اقتصادى و خانوادگى و معاشرتى از ايشان صادر شده و در كتابهاى معتبر ثبت گرديده صحيح و درست است.
وسعت آسمان يا عالم بالا
آگاهى و دانش ما نسبت به عالم بالا بسيار بسيار اندك است، آنچه در اين سطور مىخوانيد گوشهاى از كشفيات دانشمندان بزرگ جهان است، كه با ادوات و ابزار علمى و دوربينها و تلسكوبهاى بسيار قوى به دست آوردهاند، آينده چه عوالم و كهكشانها و سحابىهائى كشف مىشود نمىدانيم ولى روزگارى خواهد رسيد كه دانشمندان آن روزگار دانشما را نسب به دانش خود ذرهاى در برابر كوهى بزرگ به حساب خواهند گذاشت.
ساليانى نه چندان دور يعنى در آغاز قرن بيستم ميلادى وقتى مردم مىشنيدند كه در كهكشان ما يعنى دو خط موازى سپيد رنگى كه به ويژه در بيابانهاى تاريك در آسمان مشاهده مىكنيم سى ميليون خورشيد وجود دارد از شدت شگفتى انگشت به دهان مىبردند و مىگزيدند ولى امروز معلوم شده كه فقط در كهكشان ما ده هزار ميليون خورشيد وجود دارد!!
ما زمانى كه هنگام شب بدون دوربين كهكشان را از نظر مىگذرانيم حقيره جلوه مىنمايد و حتى جلوه ابرهاى انبوه يك روز زمستان يا بهار را ندارد، ولى اگر به وسيله يك دوربين بزرگ فلكى مانند دوربين رصدخانه كوه ويلسون در آمريكا، يا دوربين بزرگ رصد خانه كوه پالومر را كه وسعت دهانه آن پنج متر است، كهكشان را از نظر بگذرانيم مىفهيم چه اندازه عظمت دارد، خورشيدها در كهكشان ما طورى يكى پس از ديگرى قرار گرفته كه شمردن آنها امكان ندارد، و هنوز هيچ منجمى نتوانسته با دقت تعيين كند كه در كهكشان ما چند خورشيد موجود است، و فقط از روى تخمين گفتهاند كه: ده هزار ميليون خورشيد در كهكشان ماست!!
بدين ترتيب كه يك قسمت از كهكشان را محدود كرده خورشيدهاى آن را شمردهاند و از روى آن مىگويند كه كهكشان ما ده ميليارد خورشيد دارد، و ممكن است شماره خورشيدها خيلى بيش از اين باشد، چون ستارگان كهكشان آن قدر انبوه است كه بخشى از آنها حاجب بخش ديگر مىشود و نمىگذارد كه منجم قسمتهائى را كه در عقب آنها قرار گرفته ببيند. ولى عمق شگرف كهكشان نشان مىدهد كه در پس خورشيدهاى ظاهرى خورشيدهاى ديگر وجود دارد. در ميان خورشيدهاى كهكشان ما خورشيدهائى هستند كه ده ميليون مرتبه از خورشيد ما بزرگتر مىباشند!
قوىترين دوربين فلكى كه امروز وجود دارد دوربين رصدخانه كوه پالومر در آمريكاست، و آن دوربين مىتواند طيف كهكشانهائى را كه در فاصله هزار ميليون سال نورى قرار گرفته است ببيند «سال نورى عبارت است از مسافتى كه نور با سرعت ثانيهاى سيصد هزار كيلومتر يكسال طى مىكند» ولى گاهى از ماوراء هزار ميليون سال نورى روشنائىهائى به چشم مىرسد كه به منجمان رصدخانه كوه پالومر مىفهماند كه در آنجا هم كهكشانها به چشم مىخورد.
ضعف دوربينهاى فلكى مانع از اين است كه بتواند بيش از فاصله هزار ميليون سال نورى را ببيند، ولى دانشمندان يقين دارند كه در ماوارء آن منطقه باز هم كهكشان هست.
با پاره از ارقام بهتر مىتوان تصورى از بزرگى جهان پيدا كرد.
فاصله ميان ما و نزديكترين ستاره ثابت قريب چهل ميليون ميليون كيلومتر است، كهكشان ما كه در واقع ولايت كوچكى از مملكت جهان عظيم است كه در آن زندگى مىكنيم حدود سيصد هزار ميليون ستاره دارد، و ميليونها كهكشان از اين قبيل در جهان وجود دارد، و فاصله ميان دو كهكشان به اندازه دو ميليون سال نورى است.
وزن خورشيد ما دو بليون بليون تن است، و كهكشان ما در حدود 165 هزار ميليون برابر خورشيد وزن دارد. «1» اگر قرار شود دانشمندان تعدادى از ستارگان را كه با چشم مجهز شناختهاند نامگذارى كنند، در صورتى كه براى هر يك از آنها، ثانيهاى وقت لازم باشد بيش از هفت هزار سال براى اين كار فرصت لازم است!!
سلىفر منجم زيج لوول در «اربزونا» ستارگان بسيار دور را در جزائر آسمانى به كمك منشور و عدسى و فيلم و عكاسى مورد آزمايش قرار داده و كشف كرده است كه اين جزائر آسمانى با سرعت چند كيلومتر در ثانيه در حركتاند و به علت نامعلومى از ما دور مىشوند، دورترين اين ستارگان با سرعت 000/ 20 هزار كيلومتر در ثانيه در حركت است.
نزديكترين جزائر آسمانى يك ميليون سال نورى از ما فاصله دارند، و دورترين آنها كه تاكنون ديدهايم دويست ميليون سال نورى از ما دورند و اگر كسى با تلسكوب 200 اينچى كوه پالومار فضا را نگاه كند اجرامى مشاهده مىنمايد كه فاصله آنها از زمين بيش از يك ميليون سال نورى است و بيش از يك بليون كهكشان خواهد ديد!!
اصولا ميان هر يك از جزائر آسمانى با ديگرى يكى دو ميليون سال نورى فاصله است و در حدود سى ميليون از اين جزائر- كهكشان ها- در محيط عدسى زيجمانت ويلسون وجود دارد كه در پارهاى از آنها چندين هزار ميليون ستاره موجود است و هزاران ميليون خورشيد در ميان مىباشد!! «2»
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- پاورقى ميان صفحه 448 و 449 اسلام و هيئت علامه شهرستانى.
(2)- ستارگان از نظر قرآن 248.
برگرفته شده از :
کتاب : تفسير حكيم جلد پنجم
نوشته : استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان