[وَ يَوْمَ يَعَضُّ الظَّالِمُ عَلى يَدَيْهِ يَقُولُ يا لَيْتَنِي اتَّخَذْتُ مَعَ الرَّسُولِ سَبِيلًا* يا وَيْلَتى لَيْتَنِي لَمْ أَتَّخِذْ فُلاناً خَلِيلًا* لَقَدْ أَضَلَّنِي عَنِ الذِّكْرِ بَعْدَ إِذْ جاءَنِي وَ كانَ الشَّيْطانُ لِلْإِنْسانِ خَذُولًا].
و روزى كه ستمكار، دو دست خود را [از شدت اندوه و حسرت به دندان] مىگزد [و] مىگويد:
اى كاش همراه اين پيامبر راهى به سوى حق برمىگرفتم،* اى واى، كاش من فلانى را [كه سبب بدبختى من شد] به دوستى نمىگرفتم،* بىترديد مرا از قرآن پس از آن كه برايم آمد گمراه كرد.
و شيطان همواره انسان را [پس از گمراه كردنش تنها و غريب در وادى هلاكت] وامىگذارد؛
براى اين آيه شأن نزولى به مضمون زير آوردهاند:
در ميان مشركان مكه دو دوست بودند به نام عُقبه و ابى، هر زمان عقبه از مسافرت مىآمد سفرهاى مىانداخت و بزرگان قومش را براى صرف غذا دعوت مىكرد، در عين حال هم علاقه داشت از محضر پيامبر صلى الله عليه و آله بهرهمند شود گرچه اسلام را قبول نكرده بود.
روزى از سفر آمد و طبق معمول غذا آماده كرد و دوستان را براى صرف غذا وعده گرفت، در ضمن از پيامبر صلى الله عليه و آله هم دعوت كرد.
وقتى غذا حاضر شد پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
تا شهادت به وحدانيت حق و رسالت من ندهى دست به سفره نمىبرم!
عقبه شهادتين گفت، اين خبر به گوش دوستش ابى رسيد، نزد عقبه آمد و گفت: از مسيرت منحرف شدهاى؟ پاسخ داد: نه به خدا سوگند، من منحرف نشدهام، ولكن مردى مهمان من بود كه جز با شهادتين من غذا نمىخورد، من شرم داشتم او گرسنه از خانه من برود به اين خاطر شهادت به حق و رسالت دادم.
اين شيطان خطرناك به عقبه گفت: از تو راضى نمىشوم مگر در برابر او بايستى و آب دهن به صورتش بيندازى!!
عقبه بدبخت به پيروى از شيطان اين كار را كرد و مرتد شد و سرانجام هم در جنگ بدر در صف كفار كشته شد و رفيقش ابى هم در جنگ احد به جهنم رفت، از پى اين واقعه آن آيات نازل شد و هشدار داد كه شيطان جز خذلان آدمى چيزى نخواهد، بنابراين از اين دشمن خطرناك سخت بپرهيزيد .
منبع : پایگاه عرفان