پيشترها، دوستى در تهران داشتم كه وقتى من 20 سال داشتم او مردى 70 ساله بود. آن وقتها، در قم مشغول تحصيل علوم دينى بودم. يادم هست ايشان روزى مرا به منزلش دعوت كرد. شغل ايشان پارچهفروشى بود، با اين حال، كتابخانه خيلى خوبى داشت و انسان باسوادى بود.
اطلاعات زيادى هم از قرآن و روايات و شعر و تاريخ داشت.
وقتى به منزلشان رفتم گفت: سوالى از شما دارم. اگر جواب بدهيد، حرف ديگرى ندارم! گفتم: بفرماييد! گفت: به نظر شما، بالاترين دليل بر اينكه عالم خدا دارد چيست؟ گفتم: نمىدانم! گفت: من مىدانم. گفتم:
عقل: محرم راز ملكوت، ص: 419
ياد مىگيرم. گفت: بالاترين دليل بر وجود خدا در اين عالم على بن ابى طالب، عليه السلام، است. يك مثداق از مصاديق فراوان اين دليل را نيز برايت مىگويم. بعد گفت: گاهى يك نفر تصادف مىكند و هشت ماه در اغما به سر مىبرد. دكترها مىگويند ضربه مغزى شده و به ناحيهاى از مغزش ضربه خورده است. عملش هم مىكنند، ولى به جايى نمىرسند؛ گاهى يك نفر همانطور كه دارد در خيابان راه مىرود زمين مىخورد و بيهوش مىشود. مىگويند يك مويرگ مغزش پاره شده و خونريزى مغزى كرده و هوشيارىاش مختل شده و ديگر كار نمىكند. در سن 63 سالگى، در شب نوزدهم ماه رمضان، ابن ملجم با شمشير زهرآلود جمجمه حضرت را شكافته، پرده مغز ايشان بر اثر اصابت شمشير پاره شده و تيغه شمشير مغز را دو نيمه كرده و زهر تمامى بدن، از جمله 14 ميليارد سلول مغز، را دربر گرفته و مويرگهاى بسيارى از مغز حضرت پاره شده، با اين همه، تاريخ شهادت مىدهد كه على كور و كر و لال نشده و تا دو شبانهروز بعد هوشيار و سلامت بوده است. نشان اين سلامتى نيز آن است كه پيش از مرگ آن وصيتنامه بسيار با عظمت را از خود بر جاى گذاشته است. اين بالاترين دليل بر اين است كه عالم خدا دارد.
به راستى، اگر خدا با على نبود (على مع الحق و الحق مع على) [12] با پاره شدن يك مويرگ، على ازپادرآمده و از هستى ساقط شده بود. اما مىبينيم كه چنين نشده و حضرت تا لحظه رحلت سلامت فكر و روح خود را حفظ كرده است. اين جز عنايت ويژه پروردگار چه چيز ديگرى مىتواند باشد؟
منبع : پایگاه عرفان