انسان اين مسئله را با عقل خود درك مىكند كه آنچنان آفريده شده است كه به حال خود واگذار نيست، بلكه قدرتى بر او و به سراسر جهان هستى و مراحل آن حاكم است كه بيرون رفتن از محيط قدرت او، براى موجودى ميسر نيست.
آن قدرت چيزى جز قدرت ذات اقدس لايزال نيست كه از خلقت موجودات منظور و هدف داشته و خصوصاً براى تكامل بشر قوانينى وضع كرده و از تمام انسانها اجراى آن قوانين را به صورتى منظم خواستار شده است.
در حقيقت عمل كردن به مقتضاى رضايت خداى متعال مراعات دستورات اوست و آن كس كه مطابق با وسعت تكليفش رفتار كند، حق خداى متعال را رعايت نموده است و از عهده پرداخت حقوق الهى برآمده است. اينك به
مختصرى از طلبهاى خداى متعال (طبق نقل حديث مورد بحث) توجه كنيد:
ايمان
ايمان عبارت است از معرفت و يقين قلبى و اقرار داشتن به زبان و عمل بر طبق آن؛ يعنى انسان هرگاه قلبش به خداى متعال يقين داشت و مطابق آن يقين به زبان اقرار كرد و طبق آن اقرار به تنهايى ايمان نيست، تصدق به تنهايى هم ايمان نيست؛ بلكه تصديق و اقرار و عمل هر سه با هم معناى ايمان است.
خداى متعال در قرآن سوره بقره آيه 58 مىفرمايد:
«نيكى آن نيست كه روهاى خود را به سوى مغرب يا مشرق كنيد، آن شخص كه به خدا و روز جزا و فرشتگان آسمانى و پيامبران ايمان دارد، از مال خويش كه آنرا دوست دارد به خويشان و يتيمان و تنگدستان و براه مانده و بيچارگان و در راه آزادى بردگان دهد، و نماز به جاى آرد و زكات دهد و آنان كه چون پيمان بندند و به پيمان خويش وفادارند و نيز بردباران در هنگام سختى و مرض و هنگام جنگ هستند، همين كسان هستند كه راستى پيشه خود كردهاند و همچنان پرهيزكارانند».
مردى نزد اميرمؤمنان عليه السلام آمد و عرض كرد: مرا موعظه كن، حضرت فرمود:
«از آنها مباش كه توقع دارند بدون عمل در آخرت مزدى نصيبشان شود و به واسطه آرزوهاى درازى كه دارند توبه را به تأخير مىاندازند و گناه مىكنند و مىگويند بعد توبه خواهيم كرد.
درباره دنيا مانند اشخاص زاهد حرف مىزنند كه گويى اعتنا به آن ندارند؛ اما عملشان مانند كسانى است كه يگانه محبوبشان دنياست. هرچه از دنيا به آنها بدهند سير نشوند و به اندك خودشان قانع نيستند، شكر آن مقدارنعمتى كه به دستشان مىآيد نمىتوانند به جا آورند.
ديگران را از كار بد نهى مىكنند و خودشان كار بد مىكنند سايرين را به كار خوب امر مىكنند؛ اما خودشان نمىكنند، اشخاص نيك را دوست دارند؛ ولى مانند آنها عمل نمىكنند، گناهكاران را دشمن دارند؛ ولى خودشان بواسطه گناهانى كه كردهاند از مرگ مىترسند و باز همان گناهان را مرتكب مىشوند!!» «1».
نيكوكارى داراى دو اصل است: اول: آن كه آدمى را به خدايش مرتبط مىسازد؛ يعنى در برابرش مىايستد و مناجات مىكند، در اين حال عظمت خداى متعال باعث خشوع و اطمينان قلبش مىگردد و سنگينى زندگى دشوار، از دوشش برداشته با عزمى راسخ مجهز مىشود.
دوم: آنكه رابطه انسان را بر اساس عواطف با همنوعانش برقرار مىنمايد تا در سختى و بدبختى با هم شريك باشند و با تبادل عواطف و احساسات به كمك يكديگر بشتابند. بنابراين به دست آوردن ايمان در سايه عمل به اوامر حق و رابطه با خداست .
آتش روى بتان بر خود مزن |
ورنه از آتش گذر كن چون خليل |
|
يا مكن با پيل بانان دوستى |
يا بنا كن خانهاى در خورد پيل |
|
امام هشتم از پدرانش، از نبى مكرم اسلام، از جبرئيل، از خداى متعال نقل فرموده كه خداى متعال فرمود:
كَلِمِةُ لاالهَ الَا اللَّه حِصْنى فَمَنْ دَخَلَ حِصْنى امِنْ مِنْ عِذابى .
«كسى كه در منطقه ايمان وارد شد از عذاب و رنج در دنيا و آخرت ايمن خواهد بود».
نماز
براى اين كه پرستش و توجه عبادى به خداى متعال آن خدايى كه از تمام شئون ماده منزه و به دور است، از مرحله قلب و باطن بگذرد، و در منطقه اعمال هم وارد شود؛ يعنى علاوه بر عبادت قلبى عبادت بدنى هم صورت گيرد، هيچ چارهاى نيست مگر اين كه توجهات مخصوص قلبى با ملاحظه خصوصيات آن در قالب افعال و حركات مناسبى ريخته شده و انجام گيرند، به عنوان مثال خضوع كامل و ذلت باطنى به صورت سجده و تعظيم و بزرگ شمردن خدا به صورت ركوع و احترام به صورت قيام و پاكيزگى و تطهير باطن به صورت وضوء و غسل مجسم گردد.
تمام اين حالات ظاهر و باطن را آيين مقدس اسلام از طرف خداى متعال براى بندگان به صورت عملى جالب كه داراى روابط فردى و اجتماعى است به عنوان «نماز» تشريح كرده و از مسلمين خواسته است تا در شبانه روز در پنج نوبت نماز به جاى آورند.
امام صادق عليه السلام فرمود: هرگاه اميرمؤمنان عليه السلام را دچار مشكلى مىشد مشغول نماز مىشد.
مُعوِيَةَ بنَ وَهَبٍ قالَ سَأَلْتُ اباعَبْدِاللَّهِ عَنْ افْضَلِ ما يَتَقَرَّبُ بِهِ الْعِبادُ الى رَبِّهِمْ وَاحَبُّ ذالِكَ الىَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ ما هُوَ فَقالَ ما اعْلَمُ شَيْئاً بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ افْضَلَ مِنْ هذِهِ الصَّلوةِ الاتَرى انَّ الْعَبْدَ الصَّالِحَ عِيْسَى بْنَ مَرْيَمَ قالَ وَاوْصانِى بِاالصَّلوِةِ .
«معاويه بن وهب گفت: از امام صادق عليه السلام سئوال كردم: بالاترين عملى كه مردم را به خداى متعال نزديك مىكند كدام است؟ امام فرمود: چيزى بعد از ايمان مانند نماز نيست، نمىبينى خداى متعال در قرآن از قول عيسى بن مريم بنده شايستهاش نقل مىكند كه او گفت: خداى متعال مرا وصيت به نماز نموده است».
سُئِلَ النَّبِىُّ صلى الله عليه و آله عَنْ افْضَلِ الْاعْمالُ قالَ الصَّلاةُ لِاوَّلِ وَقْتِها .
«از نبى اكرم پرسيدند: بهترين اعمال كدام است؟ فرمود: نماز در اول وقت».
عَن الصَّادِقِ عليه السلام قالَ قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لَيْسَ مِنِّى مَنِ اسْتَخَفَّ بِاالصَّلوةِ لايَرِدُ عَلَىَّ الْحَوْضَ لاوَاللَّهِ .
«امام صادق عليه السلام فرمود: رسول اللَّه صلى الله عليه و آله فرمود: از من نيست كسى كه نسبت به نماز سهلانگارند؛ به خدا سوگند! روز قيامت كنار حوض بر من وارد نخواهد شد».
قالَ الرِّضا عليه السلام الصَّلاةُ قُرْبانُ كُلِّ تَقِىٍ .
«امام هشتم فرمود: نماز نزديك كننده پرهيزكاران به خداى متعال است».
قالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله الصَّلاةُ عَمُودُ الدِّينِ.
«رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: نماز ستون دين است».
روزه
تمام افراد بشر، در آرزوى سعادت جاودانى هستند؛ اما عدهاى از راه آن منحرف شده و راهى را كه به سوى فنا و بدبختى است انتخاب كردهاند و در درياى غفلت غوطهورند. اينان نمىدانند كه خوشبختى و بدبختى در نهاد همه كس از روى اختيار نهفته شده است، هر كس مىتواند به وسيله غفلت، دروغ، ريا، تقلب، ناپاكى و فساد، خود را گرفتار طوفان بدبختى گرداند؛ اما خوشبختى گنجى است كه بدون رنج ميسر نمىشود و چون آهوى وحشى است كه به اندك غفلتى از آغوش آدمى فرار مىكند.
كسانى كه اوقات گرانبهاى خود را بيهوده بگذرانند، كسانى كه هزاران كار زشت از آنها سرزند، ناگفته واضح است كه چون كرم ابريشم تار بدبختى را به دور خود مىتنند. عجيب اينجاست كه آن هنگام كه خود را در دام بلا گرفتار ديدند از روزگار شاكى و از ديگران ناراضى مىشوند و گناه خود را به گردن ديگران مىنهند، نمىدانند كه از ماست كه برماست!!
براى شكستن حصار فساد و بدبختى، خداى متعال مقرر فرموده كه از دوازده ماه سال، افراد مسلمان، يك ماه آن را روزه بگيرند تا يكى از درهاى خوشبختى به روى آنها بازگردد.
كسانى كه معناى رمضان و حوادث و خصايص آنرا خوب درك كردهاند، يك نوع الهام جانبخشى از آن مىگيرند كه عبارت از نقطه آغاز يك آهنگ سفر روحانى است.
در اين ماه مؤمن، خود را از زندگانى تاريك مادى خلاصى داده و قدم به دايره يك زندگى روشن مىگذارد.
از تيرهگىها و اندوه دنيا فارغ شده و به لذتى سرگرم مىشود كه در آن هيچ دردى را احساس نمىكند. هر روز خود را با عبارت: «خدايا براى تو و به فرمان تو روزه مىگيريم» آغاز كرده و با جمله «خدايا براى تو و به فرمان تو افطار مىكنيم» آنرا به پايان رسانده و در بقيه اوقات نيز بهره وافى از دعا و تلاوت قرآن و نماز توجه به مقام ربوبى خواهد داشت.
قال رسولاللَّه صلى الله عليه و آله: لِلصَّائِمِ فَرْحَتانِ فَرْحَةٌ عِنْدَ الْافْطارِ وَفَرْحَةٌ عِنْدَ لِقاءَ رَبِّهِ .
«نبى مكرم اسلام فرمود: روزه دار دو خوشحالى دارد: هنگام افطار و هنگام ملاقات با پروردگار».
قال رسول اللَّه صلى الله عليه و آله: مَنْ صامَ شَهْرُ رَمَضانٍ ايْماناً وَاحْتِساباً وَكَفَّ سَمْعَهُ وَبَصَرَهُ وَلِسانَهُ عَنِ النَّاسِ قَبِلَ اللَّهُ صَوْمَهُ وَغَفَرَلَهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِهِ وَما تَأَخَّرَ وَاعْطاهُ ثَوابَ الصَّابِرينَ «2».
«پيغمبر اكرم فرمود: كسى كه ماه رمضان را روزه بگيرد، به خاطر ايمان و احتسابش نسبت به خداى متعال و گوش و چشم و زبان خود را از آزار مردم حفظ كند، خداى متعال روزه او را قبول مىكند و گناهان دور و نزديكش را مىبخشد و ثواب صابران را به او عطا مىكند».
حج
يكى از اركان بزرگ اسلام و طلبهاى پروردگار حج است. آنكس كه اين فريضه بزرگ راترك كند، هنگام مردن او را مخير مىكنند كه يهودى يا نصرانى از دنيا برود. خلاصه تارك حج در آستانه و مرز كفر قرار دارد.
مسلمانان جهان به قصد انجام اعمال حج، يك كنفرانس جهانى با يك جمعيت فشرده، بر اساس يگانگى و بندگى خدا تشكيل مىدهند و در سايه همين اجتماع در ميان آنها برادرى و اتحاد ايجاد مىشود. برنامه حج پايههاى يك نهضت جهانى را از قديمترين زمان كه مسلمانان دعوت خدارا لبيك گفتهاند به خواست خدا، تا آخر نيز اجابت خواهند كرد، پىريزى مىنمايد.
حج در حقيقت يك نوع جهاد مالى و بدنى است و در يك كلام مىتوان حج را جهاد معنوى دانست.
مسلمين در ايام حج به حرم امْن خدا قدم مىگذارند تا با سر و پاى برهنه، فارغ از آلودگىها، پروانهوار گرد كعبه مقدس طواف كنند. مى روند تا در مقام پيشواى موحدين ابراهيمى نماز گذارند و در برابر خداى يكتا سر بر خاك نهند.
مىروند تا شعائر الهى را بزرگ بدارند و هرولهكنان جاه و جلال و تعيّنات زندگى را در درگاه باعظمتش فرو ريزند؛ تعيّناتى كه حصارى محكم برگرد دلهاى آنان كشيده و از خالق مهربانشان دور نگاهداشته است. مىروند تا عهد بندگى و اطاعت خود را تجديد كنند. مىروند تا اعلام كنند كه مال و جاه و همه پيوندهاى زندگى قربانى فرمان خداست. مىروند تا از مظاهر شرك و نفاق و آيين جهل و تفرق اظهار انزجار نمايند.
آرى! حج بپاخاستن موجود ضعيف و بى مقدارى است كه در برابر بىنياز مطلقى به پا خيزد و گِرد خانهاش بسان عاشق والهاى كه خانه محبوب را يافته طواف كند.
حج بپاخاستن و گرويدنست، كه مسلمين در عرفات چون سربازانى قوى و استوار و فداكار مىايستند و گرد خانه خدا طواف عهد و پيمان به جا مىآورند اين بپاخاستن و گرديدن آخرين سير بنده مؤمن به سوى پروردگار است، و اين دو به منزله دو ركن اساسى اسلام است.
مسلمانان در طواف خانه خدا، مطامع، شهوات و تمايلات خود را در اين راه سركوب مىكنند و عنان هوى و هوس خود را به دست عقل و ايمان مىسپارند.
همهكس و همهچيز حتى حيوانات وحشى و حشرات، از گزند آنان در امان است و بالاخره از ارضاى غرايز خود، سر از مجادله و انحراف اجتناب نموده و پاك و منزه با ارادهاى قوى و روحى مالامال از معرفت الهى باز مىگردند.
مىروند تا در كنار برادران مسلمان خود، از هر ملت و قوم قرارگيرند و با لباس يكسان بدون تجمل در يك حال و در يك محيط عبادت كنند و در صف واحد سر تعظيم در مقابل خداى متعال فرود آرند و جبين برخاك نهند.
مىروند تا از حال يكديگر مطلع شوند و قدرت و عظمت اسلام و جمعيت مسلمين را مشاهده كنند، و در جهان پر آشوب، خود را تنها احساس نكنند و از موفقيتهاى علمى، اخلاقى، مادى و صنعتى همكيشان خود و از مصايب آنان آگاه شوند، و در بازگشت، محيط خود را با گزارش سفر تحت تأثير قرار داده و همه را با اين احساس آشنا سازند. در انجام اين اعمال كه خواستههاى خداست تمام منافع به سوى انسان و در سرپيچى از آن، تمام زيان به او برمىگردد.
منبع : پایگاه عرفان