با توجه به عظمت اين قيام الهي و نقش مراسم عزاداري در بازسازي آن، بدخواهان تلاش ميكنند با ايجاد بدعتها و القاي شبهات از قداست و اسوه بودن آنبكاهند. چرا بايد براي حادثهاي كه قرنها از وقوع آن گذشته، عزاداري كنيم؛ سياه پوشكردن كوچه وبازار و محافل و بر سر و سينه زدن تاكي؟تكرار اين گونه مراسم چه نفعي بهحال اجتماع دارد؟آيا نميشود ياد حادثه عاشورا را با شيوههاي نو همانند برگزاري همايشو كنفرانس مطبوعاتي و... گرامي داشت؟ اصولا فلسفة عزاداري سيدالشهدا چيست؟ اين پرسشها ممكن است در نزد بيشتر كساني كه با حقيقت عزاداري آشنا نيستند مطرحباشد.هر چند عاشورا خورشيدي است كه در آفاق ارزشهاي انساني تابيده؛ هنوز قيامامام حسين و عزاداري آنچنان كه بايد شناخته نيست. مهمترين رسالت خواص تبيينحقيقت عاشورا و فلسفه عزاداري آن است.امام صادق(ع) فرمود: «در هر برههاي از زمانانسانهاي عادل بار مسئوليت اين دين را بر دوش ميكشند، تأويل اهل باطل و تحريفافراطگرايان نادان رااز آن دفع ميكنند»
عبادت در مكتب عاشورا سر لوحة آموزههاي ديني و معنويت روح جامعه اسلامياست.عزت مسلمانان در گرو ايمان و معنويت آنان است. امام حسين(ع) در كربلا آمد تااعلام كند، مهمترين خطري كه جامعه اسلامي را تهديد ميكند كم رنگ شدن ايمان ومعنويت و جابهجايي ارزشهاست. عاشورا پيامد «قداست زدايي» و «حريم شكني»است. مسلمانان ميدانند يزيديان امام حسين را خارجي خواندند تا يزيد را اماممسلمانان معرفي كنند. احكام خدا را منزوي كردند تا اهداف شوم خود را پياده كنند. اينهمان شبيخون فرهنگي است كه به صورت جريان مستمر در فعاليت بوده و هست. امروزنيز ادعا دارند تقدس خلاف علم و عقل است، عقل و علم را آن ميدانند كه خودشان دارندتا عبادت و معنويت را به قربانگاه ببرند. عزاداري را زير سؤال ميبرند تا پرتو عظمت قيامحسيني را از مسلمانان بگيرند، غافل از آن كه عاشورا تجلي عبادت ، توحيد ، معنويت ،عزت ، عدالت ، ايثار و تبلور ايمان و ارزشهاست. عزاداري بزرگداشت عاشوراست.
در فرهنگ شيعه برپايي مراسم سوگواري پيشوايان دين و به ويژه امام حسين ويارانش عبادت است.نماز گلواژه شب عاشورا و سبب افزايش ايمان و معنويت آثار فردايآن است. عزاداري باعث شكوفايي معنويت است،چرا كه عزادار امام حسين همنشين باحضرت است. عزاداري راه كربلاست، كربلا كعبة عاشقان و شيفتگاناست.عزادار باشركت در اين مراسم با امامت اتصال پيدا ميكند، اين پيوند انسانها را حسيني ميكند،كسي كه با او بيعت كند از صف يزيديان جدا ميشود، اين كار خود عبادت است، چنان كهنماز ارتباط با خدا و بريدن از غير خداست.
امام صادق(ع) فرمود:نفس المهموم لحزننا اهل البيت تسبيح... يجب أن تكتبهذا الحديث بماءِ الذهب؛ «سوگواران بر مظلوميت ما خاندان نفس كشيدنشان عبادتاست... شايسته است اين حديث با آب طلا نوشته شود.» اشكي كه براي امام حسينميريزيم اگر در جهت هماهنگي روح ما باشد، پرواز كوچكي است كه روح ما با روححسيني ميكند.اگر ذرّهاي از همت و غيرت ، حرّيت و ايمان ، تقوا و عبادت حسيني درانسان بتابد و اشكي از ديدگانش جاري شود، آن اشك بي نهايت ارزش دارد. اشكي كهبراي عظمت حسين باشد، اشكي كه نشانهاي از هماهنگي با اهداف امام حسين باشدعامل نجات است و در مواقف حساس چون هنگامه مرگ و فشار قبر ، برزخ و قيامت و درموقع حسابرسي دست انسان را ميگيرد. عاشورا دست نوازش حق است بر جويندگانآن؛ عزاداري واسطة فيض الهي و عامل كمال انساني است. عزاداري تبلور عاشورا و يادآورخاطرههاي ماندگار كربلاست، خاطرههايي كه در اعماق قلب خونسردترين افراد جوش وخروش ايجاد ميكند، و احساسات را تحريك ميسازد. عزاداري ياد خداست، بزرگداشتعاشورا انسان را به سوي خدا پرواز ميدهد. از منظر قرآن كريم، مراسم سوگواري از شعائرالهي است،تعظيم آن نشانه تقواست. (و من يعظّم شعائر الله فأنّها من تقوي القلوب) وهركس شعائر الهي را بزرگ دارد اين كار نشانه تقواي دلهاست. شرط ورود در صفعزاداران حسيني آمادگي قلبي است، دلي كه تقوا دارد در اين مصيبت عزادار ميشود، ازطرف ديگر عزاداري باعث افزايش تقواست، چرا كه برپايي اين مراسم، نشانة ايمان وعمل صالح است. (كساني كه ايمان آوردهاند و عمل صالح انجام ميدهند، خداوندمهربان آنان را محبوب قرار ميدهد.جامعهاي كه عاشورا دارد عزت دارد، چرا كه ايمان و معنويت دارد.در چنينجامعهاي دشمنان نميتوانند توطئه كنند. شياطين ميتوانند انسانها را گمراه كنند، امامخلصان را هرگز. ميتوان گفت عزاداري واقعي بيمة ايمان و معنويت است.عزاداري وسوگواري بر كسان از دست رفته امري طبيعي است. انسان با عاطفهزنده است، گاه احساسات جريحه دار ميشود و دل ميسوزد، آثار آن به صورت اشك تبلورمييابد. پيشوايان دين نيز در مصائب عزيزانشان سوگوار شدند، مراسم عزاداري به پاكردند. در فرهنگ ما عزاداري انبيا و اولياي الهي پسنديده است چنان كه عزاداري درمصيبت عزيز از دست رفته بشرطي مشكل ندارد كه مخالف دستورات شريعت نباشد.
رفتار و كردارپيامبر اسلام در همه زمينهها الگوي ماست. حضرت درشهادت حمزة سيدالشهدا با تعبير تحريكآميزي ميفرمايد: «لكن حمزة لا بواكي له؛اما حمزه گريه كنندهاي ندارد». مسلمانان با شنيدن اين سخن براي حمزه مراسمعزاداري به پاكردند. ايشان در شهادت جعفر بن ابيطالب فرمود:«علي مثله فلتبكالبواكي» «گريه كنندگان بايد براي امثال جعفر گريه كنند». در سوگ خديجهامالمؤمنين و ابوطالب عموي گرامياش يك سال را در غم و اندوه گذراند (عام الحزن).گريههاي حضرت فاطمه در بيت الاحزان يادگار تاريخ اسلام است. امام علي(ع)درباره شهادت مالك اشتر همان تعبيري را به كار برد كه پيامبر اسلام درباره جعفر فرمود.ايشان پس از توصيف آن فرمانده دلاور اسلام ميفرمايد: «علي مثل مالك فلتبكالبواكي؛ گريه كنندگان بايد بر امثال مالك گريه كنند».
حادثة عاشورا يك اتفاق عادي و زودگذر نبوده، بلكه طراحي الهي است. حادثهاينيست كه فقط ما بر آن گريه و عزاداري كنيم، زمين و آسمان و رسولالله و بسياري ازانبياي الهي پيش از وقوع حادثه عزادار شدند و گريستند. به دور از انصاف است درحادثهاي كه انبيا و اولياي الهي گريه كردند و اشك ريختند عدهاي در سوگواري برآن امامهمام دچار شك و ترديد شوند.
پيشوايان دين از زمان پيامبر اكرم(ص) و ائمه اطهار: توصيه كردهاند كهمصيبت امام حسين(ع) بايد زنده بماند و همه ساله تجديد گردد. چرا ائمة دين به اينحادثه اهتمام داشتند، چرا برپايي مراسم عزاداري امام حسين را اين همه مورد تأكيد قراردادهاند.
فلسفه اين مسئله كاملاً روشن است. هدف اين بود كه مكتب عاشورا زنده بماند.زنده ماندن عاشورا تجلي حيات مجدد اسلام است. خدا ميداند اگر نبود اين گريهها وعزاداريها چه مصيبتهايي بر اسلام وارد ميآورند.امويان پس از شهادت امامحسين(ع) تلاش كردند تا خودشان را بر حق، امام حسين و يارانش را مهاجم و طغيانگرمعرفي كنند، حتي احاديثي جعل كردند مبني بر اين كه عاشورا روز عيد و بركت است وتوسط علماي درباري فتواي جشن و شادماني صادر كردند. طبيعي است وقتي روز عاشورااز زبان شخص رسولالله(ص) به عنوان روز عيد معرفي شود، با گذشت يكي دو نسل،مسلمانان بر اثر غفلت و تقليد از گذشتگان، اين روز را جشن ميگيرند و آن را از اعيادديني به حساب ميآورند.كمترين اثر اين تلاشها آن بود كه مردم باور كنند امامحسين(ع) از دين بيگانه بوده است. امام حسين(ع) با آيندهنگري، پديد آمدن چنينفضاي آلوده و مسموم را به خوبي پيشبيني كرده بود؛ لذا در وصيتنامة سياسي ـ الهياشپس از بيان عقيده خويش دربارة توحيد و نبوت و معاد بر اين مسئله تاكيد ميكند:
«و أني لم اخرج اشراً و لابطرا و لا مفسدا و لا ظالماً انّما خرجت لطلب الاصلاحفي امة جدّي (ص) اريد أن آمر بالمعروف و انهي عن المنكر و اسير بسيرة جدّي و ابيعلي بن ابي طالب؛ من نه از روي خودخواهي يا براي خوشگذراني و نه براي فساد وستمگري از مدينه خارج ميگردم، بلكه هدف من امر به معروف و نهي از منكر است وخواستهام از اين حركت، اصلاح مفاسد امت و زنده كردن سنت پيامبر(ص) و راه و رسمپدرم علي بن ابيطالب است.
پيشوايان دين بعد از شهادت امام حسين(ع) فعاليت وسيعي به راه انداختند وحكيمانهترين چاره انديشيها را به كار بستند تا توطئه خطرناك دشمن را خنثي كنند.اين رسالت با سنت روضه خواني عزاداري و زيارت كربلا دنبال شد. وصيت امام محمدباقر(ع) به اقامة عزاداري در مني'' در ايام حج و سفارش امامان دين به رفتن زيارت امامحسين(ع) و از نظر پاداش آن را با حج برابر دانستن يا برتر فرض كردن آن بر حج، پالايش روح و تزكيه نفس گريه بر امام حسين عليه السلام و حزن و اندوه، بر مصائب آن حضرت موجب تحول درونى گشته و به دنبال آن عامل رشد روحانى انسان مىگردد و پس از آن مقدمات تقوا و نزديكى آدمى را به خدا فراهم مىسازد.
مسأله گريه بر حضرت سيدالشهدا (ع) از افضل قربات است و فلسفههاي سازنده و تربيتي متعددي دارد، از جمله:
1- زنده داشتن ياد و تاريخ پرشكوه نهضت حسيني،
2- الهام بخشيدن روح انقلابي و ستم ستيزي،
3- پيوند عميق عاطفي بين امت و الگوهاي راستين،
4 - اقامه مجالس ديني در سطح وسيع و آشنا شدن تودههای مردم با معارف ديني، 5- پالايش روح و تزكيه نفس،
6- اعلام وفاداري نسبت به مظلوم و مخالفت با ظالم. مسلما هر مسلمان پاك طينتي با يادآوردن مصائب ابا عبداللَّه (ع) و عظمتي كه آن حضرت به وجود آورد، اشك سوز و شوق ميريزد. البته قابل توجه است كه هدف نهضت عاشورا گرياندن مردم نبوده است، بلكه اهداف متعالي اسلام در اين قيام منظور بوده است. ترغيب مردم به گريه بر امام حسين(ع) به جهت ايجاد ارتباط عاطفي با اين موضوع و به دنبال آن، حركت براي دريافت فلسفه قيام است. در حقيقت گريه مقدمهاي براي شناختن و حركت كردن است. سرّ بقاي حادثه عاشورا ارتباط عاطفي آن با مردم است. البته كارهايي كه برخي انجام ميدهند و با معيارهاي شرعي و عقلي ناسازگار است مردود است. از همين رو علما و دانشمندان همواره واعظان و مداحان را به حفظ معيارها دعوت كردهاند و آنها را از دست يازيدن به كارهاي ناروا، مانند: دروغ، و سخن بي تحقيق گفتن و... برحذر داشتهاند.
منبع : پایگاه عرفان