حكيمى نزد صاحب ثروتى بود كه به زينت و تجمل و كثرت مال و عدّت مباهات نمودى، در اثناى محاوره خواست كه آب دهن بيفكند از راست و چپ نگريست موضعى نيافت كه آن را شايد بزاقى كه در دهن جمع كرده بود به روى صاحب خانه افكند، حاضران عتاب و ملازمت نمودند، حكيم گفت: ادب نه چنان بود كه آب دهن به اخس و اقبح مواضع افكنند، من چندان كه از چپ و راست نگاه كردم هيچ موضع خسيستر و قبيحتر از روى اين شخص كه جهل موسوم است نيافتم.
منبع : پایگاه عرفان