يكى از سؤالاتى كه در باره حضرت مهدى عجل الله تعالى فرجه الشريف همواره مطرح بوده، طول عمر آن حضرت است.
چگونه ممكن است كه يك انسان بيش از هزار سال عمر داشته باشد؟
مخالفان شيعه، همين مسأله را مستمسك قرار داده و آن را دليلى قاطع بر بطلان اعتقاد شيعه در خصوص مهدويت دانستهاند.
ما در اين مقاله تلاش كردهايم، طول عمر آن حضرت را از نظر عقلى، عملى و روائى مورد بررسى و كنكاش قرار داده و به شبهات مخالفان پاسخ دهيم.
شبهه ابن تيميه:
ابن تيميه در كتاب «منهاج السنة النبوية» مىگويد:
إن عمر واحد من المسلمين هذه المدة أمر يعرف كذبه بالعادة المطردة في أمة محمد فلا يعرف أحد ولد في دين الإسلام وعاش مائة وعشرين سنة فضلا عن هذا العمر.
وقد ثبت في الصحيح عن النبي صلى الله عليه وسلم أنه قال في اخر عمره «أَرَأَيْتُكُمْ لَيْلَتَكُمْ هذه فإن على رَأْسِ مِائَةِ سَنَةٍ منها لاَ يَبْقَى مِمَّنْ هو على ظَهْرِ الأَرْضِ أَحَدُهُمْ» فمن كان في ذلك الوقت له سنة ونحوها لم يعش أكثر من مائة سنة قطعاً وإذا كانت الأعمار في ذلك العصر لا تتجاوز هذا الحد فما بعده من الأعصار أولى بذلك في العادة الغالبة العامة فإن أعمار بني ادم في الغالب كلما تأخر الزمان قصرت ولم تطل فإن نوحا عليه السلام لبث في قومه ألف سنة إلا خمسين عاما وادم عليه السلام عاش ألف سنة كما ثبت ذلك في حديث صحيح رواه الترمذي وصححه فكان العمر في ذلك الزمان طويلا ثم أعمار هذه الأمة ما بين الستين إلى السبعين وأقلهم من يجوز ذلك كما ثبت ذلك في الحديث الصحيح.(1)
عمر كردن يكى از مسلمانان برابر اين مدت، طبق عادت عمر افراد در امت پيامبر، يك امرى است كه دروغ بودن آن اشكار است؛ چه رسد از اينكه بالاى هزار سال عمر كند. در روايت صحيح از پيامبر ثابت شده است كه در آخر عمرش فرمود: آيا اين شب را مىبينيد وقتى سر صد سال فرا رسد، بر روى زمين از كسانى كه امروز در آن زندگى مىكند هيچ كسى باقى نخواهد ماند. پس كسىكه در آن زمان يك سال داشت، بيشتر از صدسال قطعاً زندگى نكردند. و زمانىكه عمرها در اين عصر از اين حد تجاوز نكند، پس در عصرهاى بعدى به طريق اولى از آن تجاوز نخواهد كرد؛چرا كه عمرهاى فرزندان آدم غالباً هرچه زمان بگذرد، كوتاه مىشود و طولانى نخواهد شد. چرا كه نوح عليه السلام درميان قومش نهصدو پنجاه سال زندگى كرد. همانگونه كه در روايت صحيح كه ترمذى آن را روايت كرده و آن را تصحيح نموده است.
پس عمر در آن زمان طولانى بود، سپس عمرهاى اين امت بين شصت تا هفتاد سال است و كمتر است كه از اين عدد تجاوز كند؛ چنانچه اين مطلب در روايت صحيح ثابت است.
سخن ابن تيميه را مىتوان در دو محور خلاصه كرد:
- طول عمر تا اين اندازه، دروغ و بر خلاف عادت امت محمد است؛
- وقتى أصحاب رسول خدا صلى الله عليه وآله بيش از صد سال عمر نكردهاند، كسانى كه بعد از آنها آمدهاند، به طريق اولى نبايد بيش از آن عمر نمايند؛ زيرا عمر بشر به مرور زمان كمتر شده است.
شبهه سعد الدين تفتازاني:
سعد الدين تفتازانى در شرح المقاصد نيز اين شبهه را اينگونه مطرح كرده است:
وزعمت الإمامية من الشيعة أنه محمد بن الحسن العسكري اختفى عن الناس خوفا من الأعداء ولا استحالة في طول عمره كنوح ولقمان والخضر عليهم السلام وأنكر ذلك سائر الفرق؛ لأنه ادعاء أمر يستبعد جدا إذ لم يعهد في هذه الأمة مثل هذه الأعمار من غير دليل عليه ولا إمارة ولا إشارة إقامة من النبي صلى الله عليه وسلم ولأن اختفاء إمام هذا القدر من الأنام بحيث لا يذكر منه إلا الاسم بعيد جدا.(2)
شيعيان گمان مىكنند كه م ح م د بن الحسن العسكرى، به خاطر ترس از دشمنان، از مردم مخفى شده، عمر طولانى آن حضرت نيز محال نيست؛ همان طورى كه نوح، لقمان و خضر اين چنين بودند؛ اما ساير فرق اسلامى اين مسأله را در باره حضرت مهدى انكار كردهاند؛ چرا كه اين قضيه ادعاى است كه جداً بعيد است؛ زيرا در اين امت چنين عمر طولانى سابقه نداشته، دليلى براى آن وجود ندارد، رسول خدا نيز به آن اشاره نكرده است. همچنين اين اندازه مخفى شدن امام از مردم كه فقط اسمى از او باقى باشد، جدا بعيد است.
محورهاى كلام ابن تيميه و تفتازاني:
- در امت اسلامى سابقه نداشته است كه كسى همانند نوح، خضر و لقمان عمر كرده باشد؛
- ساير فرق اسلامى آن را انكار كردهاند؛
- طولانى شدن عمر حضرت مهدى، مخالف روايت صحيح رسول خدا است. و از طرفى، عمر طولانى او ادعاى بدون دليل و روايتى از رسول خدا صلى الله عليه وآله در اين رابطه وجود ندارد؛
- آن حضرت از ترس دشمنان خود مخفى شدهاست.
با توجه به كلام ابن تيميه و تفتازانى، در ابتداء روايت مورد استناد ابن تيميه را مورد نقد قرار داده و بعد به نمونههاى از معمرين در اسلام اشاره كرده و سپس اعتراف بزرگان اهل سنت را در باره زنده بودن حضرت مهدى عليه السلام ذكر مىنماييم:
- بررسي ونقد روايات مورد استناد ابن تيميه
نقد روايت اول (لايبقي ممن هو في الارض احد)
همانطورى كه در كلام ابن تيميه مشاهده مىشود، او براى زير سؤال بردن عمر طولانى حضرت مهدى عليه السلام به روايت رسول خدا صلى الله عليه وآله استناد كرده كه آن حضرت در آخر عمر خود فرموده: بعد از گذشت صدسال، هيچ كسى از موجودين فعلى در روى زمين، باقى نمىماند.
متن روايت مورد استناد ابن تيميه را بخارى و مسلم در صحيح خود نقل كردهاند:
حدثنا سَعِيدُ بن عُفَيْرٍ قال حدثني اللَّيْثُ قال حدثني عبد الرحمن بن خَالِدِ عن بن شِهَابٍ عن سَالِمٍ وَأَبِي بَكْرِ بن سُلَيْمَانَ بن أبي حَثْمَةَ أَنَّ عَبْدَ اللَّهِ بن عُمَرَ قال صلى بِنَا النبي صلى الله عليه وسلم الْعِشَاءَ في آخِرِ حَيَاتِهِ فلما سَلَّمَ قام فقال أَرَأَيْتَكُمْ لَيْلَتَكُمْ هذه فإن رَأْسَ مِائَةِ سَنَةٍ منها لَا يَبْقَى مِمَّنْ هو على ظَهْرِ الأرض أَحَدٌ(3)
از عبد الله بن عمر نقل شده است كه رسول خدا در آخرين عمرش نماز عشاء را با ما خواند، وقتى سلام داد، ايستاد و فرمود: امشب را به خاطر بسپاريد؛ زيرا پس از گذشت صد سال از اين تاريخ، احدى از كسانيكه روى زمين هستند، باقى نخواهند ماند.
نقد و بررسي:
اين قاعده، شامل موجودين در هنگام بيان رسول خدا (ص) است نه در همه زمانها:
اين روايت گرچه از نظر رجال سند اشكالى ندارد؛ اما مسأله عمر طولانى حضرت مهدى عليه السلام را زير سؤال نمىبرد، زيرا روايت مىگويد:
فإن رَأْسَ مِائَةِ سَنَةٍ منها لَا يَبْقَى مِمَّنْ هو على ظَهْرِ الأرض أَحَدٌ.
تعبير «ممن هو على ظهر الارض» يا تعبير ديگرى كه در جاهاى ديگر نقل شده: «ممن هو عليها» شامل كسانى مىشود كه در همان زمانِ رسول خدا در روى زمين موجود و زنده بودند. رسول خدا صلى الله عليه وآله فرمود: اين ها بعد از صد سال در روى زمين باقى نمىمانند و مىميرند. پس بنابراين، روايت شامل وجود امام زمان عليه السلام نمىشود؛ چرا كه آن حضرت، دويست و چهل و دو سال بعد از هجرت به دنيا آمده و در زمان رسول خدا متولد نشده بود.
ابن قتيبه دينورى در توجيه و تأويل اين روايت گفته است:
ونحن نقول: إن هذا حديث قد أسقط الرواة منه حرفا إما لأنهم نسوه أو لأن رسول الله صلى الله عليه وسلم أخفاه فلم يسمعوه ونراه بل لا نشك أنه قال لا يبقى على الأرض منكم يومئذ نفس منفوسة يعني ممن حضره في ذلك المجلس أو يعني الصحابة فأسقط الراوي منكم.(4)
مىگوييم: اين روايتى است كه راويان حرفى را از آن ساقط كرده اند يا آن را فراموش كرده اند يا اينكه رسول خدا صلى الله عليه وسلم آن را آهسته بيان كرده و راوى آن را نشنيده. بلكه ما شك نداريم كه رسول خدا اين گونه فرموده: بر روى زمين از ميان شما در امروز هيچ كسى باقى نمىماند. يعنى؛ از كسانى كه در اين مجلس حاضر است يا صحابه تنها، پس رواى كلمه «منكم» را انداخته است.
همانطوريكه در عبارت ابن قتيبه ديده مىشود ايشان مصداق كلمه «منكم» را به حاضران در مجلس بيان رسول خدا يا صحابه مىداند.
خود طحاوى نيز بعد از نقل روايت مىگويد:
وَوَجَدْنَا فيه من كَلاَمِ عَلِيٍّ أَنَّ رَسُولَ اللهِ عليه السلام إنَّمَا كان قَصَدَ بِكَلاَمِهِ ذلك لِمَنْ هو يَوْمَئِذٍ على الأَرْضِ من الناس لاَ لِمَنْ سِوَاهُمْ.(5)
ما در سخن على يافتيم كه مقصود رسول خدا صلى الله عليه وآله كسانى بوده كه در آن روز بر روى زمين بوده؛ نه غير آنان.
نتيجه: با توجيهاتى كه خود علماى اهل سنت كردهاند، چه اينكه مقصود رسول خدا صلى الله عليه ؤآله افراد موجود زمان خودش باشد و چه صحابه، اين روايت شامل مردم آينده و مشخصا حضرت مهدى عليه السلام نمىشود. پس، استناد ابن تيميه مدعايش را ثابت نمىكند.
همچنين مقصود رسول خدا صلى الله عليه وآله اين نيست كه هيچ يك از مردم حاضر در آن زمان بيش از يك صد سال عمر نخواهند كرد؛ زيرا تعدادى از مسلمانان كه هم زمان جاهليت را درك كردهاند و هم زمان اسلام را بيش از يك صد سال زندگى كردهاند. سويد بن غفله، يك يا دو سال از رسول خدا صلى الله عليه وآله كوچكتر بوده و در سال هشتاد از دنيا رفته است. بخارى در تاريخ كبير مىنويسد:
وقال لي أحمد بن أبي الطيب عن عبد السلام عن زياد بن خيثمة عن الشعبي عن سويد قال أنا أصغر من النبي صلى الله عليه وسلم بسنتين وقال هشيم بلغ سويد ثمان وعشرين ومائة سنة حدثنا أبو نعيم عن حنش رأيت سويدا يختلف إلى امرأة له وهو بن سبع وعشرين ومائة سنة وقال لنا أبو نعيم مات سنة ثمانين.(6)
سويد بن غفلة گفته: من دو سال از پيامبر (ص) كوچكتر بودم. هيشم گفته: سويد يك صد و بيست و هشت سال عمر كرد. از حنش روايت شده است كه سويد را ديدم كه به دنبال زنش حركت مىكرد؛ در حالى كه يك صد و بيست و هفت ساله بود. ابونعيم براى ما گفت كه او در سال هشتاد از دنيا رفت.
اكثر بزرگان اهل سنت در شرح حال او اين مطلب را ذكر كردهاند.
همچنين ابوعثمان النهدى نيز از كسانى است كه بيش از يك صد و سى سال زندگى كرده است. ابن حجر در شرح حال او مىنويسد:
عبد الرحمن بن مل بلام ثقيلة والميم مثلثة أبو عثمان النهدي بفتح النون وسكون الهاء مشهور بكنيته مخضرم من كبار الثانية ثقة ثبت عابد مات سنة خمس وتسعين وقيل بعدها وعاش مائة وثلاثين سنة وقيل أكثر .(7)
عبدالرحمن بن مل كه به كنيه خود ابوعثمان النهدى مشهور است، مخضرم بود (همان زمان جاهليت را درك كرد و هم زمان اسلام را) از بزرگان طبقه دوم، ثقه، استوار و عابد بود. در سال نود و پنج از دنيا رفت، گفته شده كه بعد از آن نيز زنده بوده، وى يك صد و سى سال و يا بيشتر عمر كرده است.
بنابراين مقصود رسول خدا صلى الله عليه وآله اين نيست كه هيچ يك از افراد حاضر بيش از يك صد سال عمر نخواهند كرد.
همچنين مقصود آن حضرت اين نيست كه بعد از اين صد سال، هيچ شخص ديگرى عمر طولانى نخواهد داشت و تمام انسانها تا قيام قيامت، كمتر از يك صد سال عمر مىكنند؛ زيرا افراد زيادى بعد از آن آمدند كه صدها سال زندگى كردند كه ما در بخش «امكان عملي» مدارك آنها را ارائه خواهيم كرد. مثل ابوجعفر سجزى كه بيش از يك صد و چهل سال زندگى كرد. در ميان مردم امروز نيز مىتوان صدها و يا شايد هزاران نفر را يافت كه بيش از يك صد سال عمر كردهاند و هم اكنون زنده هستند.
بنابراين، اين روايتى كه ابن تيميه به آن استناد كرده است، به هيچ وجه نمىتواند محال بودن عمر طولانى را براى امت اسلامى ثابت كند.
ب: روايت دوم؛ (عمر امتي من ستين الي سبعين سنة)
ابن تيميه در پايان سخنش مىگويد: هرچه زمان بگذرد عمر انسان ها كمتر و كوتاه تر مىشود مثال مىزند به عمر حضرت آدم عليه السلام و مىگويد: در آن زمان عمر طولانى بوده و لى در امت پيامبر عمر كوتاه تر شده است و اين سخن خود را مستند به اين روايت ذيل مىكند و مىگويد:
فكان العمر في ذلك الزمان طويلا ثم أعمار هذه الأمة ما بين الستين إلى السبعين وأقلهم من يجوز ذلك كما ثبت ذلك في الحديث الصحيح.(8)
پس عمر در آن زمان طولانى بود، سپس عمرهاى اين امت بين شصت تا هفتاد سال است و كمتر است كه از اين عدد تجاوز كند؛ چنانچه اين مطلب در روايت صحيح ثابت است.
روايتى كه مورد استناد ابن تيمه را ترمذى در سنن خود اينگونه نقل كرده است:
حدثنا إِبْرَاهِيمُ بن سَعِيدٍ الْجَوْهَرِيُّ حدثنا محمد بن رَبِيعَةَ عن كَامِلٍ أبي الْعَلَاءِ عن أبي صَالِحٍ عن أبي هُرَيْرَةَ قال قال رسول اللَّهِ صلى الله عليه وسلم: عُمْرُ أُمَّتِي من سِتِّينَ سَنَةً إلى سَبْعِينَ سَنَةً.(9)
از ابوهريره نقل شده است كه رسول خدا صلى الله عليه وسلم گفت: عمر امت من بين شصت تا هفتاد سال است.
پاسخ:
اين روايت در مقام بيان عمر متوسط و متعدل امت است نه حصر عمر در اين اعداد:
ابن تيميه، از اين روايت اين چنين برداشت نموده كه عمر امت اسلام بين شصت تا هفتاد است پس بنابراين، بيشتر از اين، براى كسى طول عمر امكان ندارد. اين براداشت بر خلاف اعتقاد علماى اهل سنت است.
مباركفورى يكى از علماى به نام اهل سنت در كتاب «تحفة الأحوذى بشرح جامع الترمذي» مىگويد:
فالظاهر أن المراد به أن عمر الأمة من سن المحمود الوسط المعتدل الذي مات فيه غالب الأمة ما بين العددين منهم سيد الأنبياء وأكابر الخلفاء كالصديق والفاروق والمرتضى وغيرهم من العلماء والأولياء مما يصعب فيه الاستقصاء انتهى.(10)
ظاهرا مراد روايت اين است كه عمر امت از عمرهاى پسنديده و حد وسط و متعدل است كه غالب امت بين اين دو عدد مرده اند. از جمله سيد انبياء، بزرگان خلفاء همانند صديق و فاروق و مرتضى و غير آنان از علما و اولياء كه نمونه هاى آن مشكل است شمار شود.
طبق سخن فوق، اين روايت عمر متوسط امت اسلامى را بيان مىكند نه عمر دقيق تمام مسلمانان را؛ زيرا تعداد زيادى از مسلمانان را مىشناسيم در سن كمتر از شصت و يا بيشتر از آن، از دنيا رفتهاند؛ از جمله عثمان بن عفان در سن 82 سالگى از دنيا رفته است. ابن حجر عسقلانى در اين باره مىگويد:
عثمان بن عفان بن أبي العاص بن أمية بن عبد شمس القرشي الأموي أمير المؤمنين أبو عبد الله وأبو عمر وأمه أروى بنت كريز بن ربيعة بن حبيب بن عبد شمس أسلمت و أمها البيضاء بنت عبد المطلب عمة رسول الله صلى الله عليه وسلم ولد بعد الفيل بست سنين على الصحيح.(11)
عثمان، بنا بر نقل صحيح، در سال ششم عام الفيل به دنيا آمده است.
طبق اين نقل، عثمان بن عفان در زمان مرگ، نزديك به 82 سال سن داشته است. همچنين عباس عموى رسول خدا صلى الله عليه وآله نيز در زمان وفات، 88 سال سن داشته است؛ چنانچه محمد بن سعد در طبقات الكبرى مىگويد:
وتوفي العباس يوم الجمعة لأربع عشرة خلت من رجب سنة اثنتين وثلاثين في خلافة عثمان بن عفان وهو بن ثمان وثمانين سنة ودفن بالبقيع.(12)
عباس عموى پيامبر صلى الله عليه وآله روز جمعه و در سال سى و سه، در زمان خلافت عثمان وفات كرد و در زمان وفات هشتاد و هشت ساله بود و در بقيع دفن شد.
اگر ابن تيميه از اين روايت حصر را مىفهمد، بايد از او پرسيد كسانى كه كمتر از اين اعداد يا بيشتر از اين اعداد عمر كردهاند، آيا از امت اسلام محسوب مىشوند يانه؟ در هر دو صورت در محذوريت گير خواهد كرد.
در نتيجه اقرار خواهد نمود كه بيشتر از اين اعداد هم عمر براى انسان امكان دارد و از حيطه قدرت خدا خارج نيست. عمر حضرت مهدى عليه السلام نيز از مجراى همين امكان قابل قبول است؛ چنانچه خود علماى اهل سنت به آن اعتراف دارند كه در پايان به سخنانشان اشاره خواهد شد.
ادامه دارد....
پی نوشت:
(1) منهاج السنة النبوية، ج4، ص91.
(2) شرح المقاصد في علم الكلام، ج2، ص307.
(3) صحيح البخاري، ج 1، ص55، ح116و صحيح مسلم، ج 4، ص1965، ح2537.
(4) تأويل مختلف الحديث، ج1، ص99.
(5) شرح مشكل الآثار، ج1، ص348.
(6) التاريخ الكبير، ج4، ص142، رقم: 2255.
(7) تقريب التهذيب، ج1 ص351، رقم: 4017.
(8) منهاج السنة النبوية، ج4.
(9) سنن الترمذي، ج4، ص566، ح2331.
(10) تحفة الأحوذي بشرح جامع الترمذي، ج6، ص513.
(11) الإصابة في تمييز الصحابة، ج4، ص456.
(12) الطبقات الكبرى، ج4، ص31.
منبع : www.lamia.blogsky.com