حضرت صادق عليه السلام از حال پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله نقل مىكند:
كانَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله إذا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَسُرُّهُ قالَ: الْحَمْدُ للَّهِ عَلى هذِهِ النِّعْمَةِ.
وَإذا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرٌ يَغْتَمُّ بِهِ قالَ: الْحَمْدُ للَّهِ عَلى كُلِّ حالٍ. «1»
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله، هرگاه از چيزى خوشحال مىشد مىفرمود: خدا را بر اين نعمت سپاس و هر گاه از كارى ناراحت مىگرديد مىفرمود: در هر حال خداى را سپاس.
بنابراين؛ از نيازهاى درونى هر موجود و وظايف حتمى مخلوقات هستى، حمد و سپاس الهى است. و انسانها و موجودات به صورت ذاتى تمايل به ستايش موجودى قدرتمند و برتر دارند.
جمله ذرّات عالم در نهان |
با تو مىگويند روزان و شبان |
|
ما سميعيم و بصير و با هُشيم |
با شما نامحرمان ما خامُشيم |
|
از جمادى سوى جان جان شويد |
غلغل اجزاى عالم بشنويد |
|
(مثنوى مولوى)
سپاسى كه رشته اتصال به طاعت و بخشش و عامل رضايت و خشنوديش و وسيله آمرزشش و راهى به سوى بهشتش و حفاظت كننده از كيفرش و امان از خشمش و مددكارى بر طاعتش و مانع و سدّى از نافرمانيش و كمكى بر اداى حق و عهد و پيمانش باشد.
فرمانبردارى و جلب رضايت حق از راه حمد
حمد، اظهار كمال محمود است.
حمد زبانى، همان اظهار كمال محمود در لباس الفاظ، حروف و كلمات است.
حمد عملى، اظهار كمال محمود در صورت عمل و كردار به عبادت و اطاعت بدنى است.
حمد حالى، اظهار كمال محمود در رتبه قلب و روح است. بنده خدا هنگامى مىتواند حق را مورد حمد حقيقى قرار دهد كه آينه وار ظرف وجود و اوصاف و افعال حق گردد؛ پس اطاعت واقعى تخلّق به اخلاق الهى است. تا عمل خالص مقبول افتد.
دعاى حضرت سجاد عليه السلام اشاره به عمل صالح دارد كه به درگاه الهى پذيرفته مىشود.
آن جا كه خداوند مىفرمايد:
إِلَيْهِ يَصْعَدُ الْكَلِمُ الطَّيِّبُ وَالْعَمَلُ الصَّالِحُ يَرْفَعُهُ وَالَّذِينَ يَمْكُرُونَ السَّيِّئَاتِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَمَكْرُ أُولئِكَ هُوَ يَبُورُ» «2»
حقايق پاك [چون عقايد و انديشههاى صحيح] به سوى او بالا مىرود و عمل شايسته آن را بالا مىبرد. و كسانى كه حيلههاى زشت به كار مىگيرند، براى آنان عذابى سخت خواهد بود و بىترديد حيله آنان نابود مىشود.
حمد، تنها به حق اختصاص دارد و واژه حمد به ويژه اگر هم با الف و لام بيايد، از يك نوع عموميّت برخوردار است كه شامل هر سپاس هم مىشود كه باز هم نوعى فرمانبرى از خداست.
روايتى از امام على عليه السلام به ما رسيده است كه:
مَنْ تَواضَعَ قَلْبُهُ للَّهِ لَمْ يَسْأمُ بَدَنُهُ مِنْ طاعَةِ اللَّهِ. «3»
هر كه دلش در برابر خدا تواضع داشته باشد، جسمش از طاعت خدا به ستوه نمىآيد.
حمّاد بن عثمان گويد: امام صادق عليه السلام از مسجد بيرون آمد، مركب ايشان گم شده بود، فرمودند:
اگر خدا آن را به من بازگرداند، حق شكرش را مىگزارم، چيزى نگذشت كه آن را آوردند. امام فرمود: «الحمد للَّه» شخصى عرض كرد: قربانت گردم، مگر نفرمودى حق شكر خدا را مىگذارم؟ فرمودند: مگر نشنيدى؟ گفتم:
«الحمد للَّه». «4»
ستايش غير حق
اغراق در مدح و ستايش غير حق، عملى ناشايسته است؛ زيرا جز حق هر چه باشد محدود است و محدود نمىتواند وصف نامحدود داشته باشد ولى اغراق در ثناى نسبت به حق، چون از يك حقيقت نامحدود و واقعى برخوردار است، عملى شايسته است و موجب وصول و قرب به كمالات الهى مىگردد. پس قبل از درخواست از خداوند، او را به نيكى ستايش كن.
حمد خداوند قبل از درخواست
حضرت صادق عليه السلام مىفرمايد:
انَّ فى كِتابِ أميرِالْمُؤمِنينَ عليه السلام أَنَّ الْمِدْحَةَ قَبْلَ الْمَسْأَلَةِ، فَإذا دَعَوتَ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَمَجِّدْهُ. «5»
در كتاب امير مؤمنان است كه حمد و ستايش پيش از درخواست است. پس هرگاه خداى عزّوجلّ را خواندى و به درگاهش دعا كردى او را تمجيد كن.
شكر نعمت دهنده، ريشه در فطرت آدمى دارد. پايه دينى نيز بر اين حقيقت روشن استوار است. از اين رو كفر و نافرمانى از عبادت و بندگى حق تعالى ريشه در ناسپاسى نعمتها دارد. چنان كه حق تعالى مىفرمايد:
لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ» «6»
و [نيز ياد كنيد] هنگامى را كه پروردگارتان اعلام كرد كه اگر سپاس گزارى كنيد، قطعاً [نعمتِ] خود را بر شما مىافزايم و اگر ناسپاسى كنيد، بىترديد عذابم سخت است.
نكته قابل توجّه اين است كه حق تعالى در آيه فوق وعده عذاب را به صورت جمله تأكيد آورده است كه بر حتميّت عذاب به طور طبيعى كه لازمه و نتيجه قهرى نفس عمل است، دلالت دارد.
اعتراف به احسان
از لوازم بندگى و عبوديت، اعتراف به احسان و شمارش نعمتهاى الهى است كه خود نوعى حمد الهى است. همان گونه كه حضرت سجاد عليه السلام فرمود:
سُبْحانَ مَنْ جَعَلَ الإعْتِرافَ بِالنِّعْمَةِ لَهُ حَمْداً، سُبْحانَ مَنْ جَعَل الإعْتِرافَ بِالْعَجْزِ عَنْ الشُّكْرِ شُكْراً. «7»
منزه است خدايى كه اقرار بندگان به نعمتهاى خود را، ستايش قرار داده و اقرار به ناتوانى از سپاسگزارى را سپاس قرار داده است.
و حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
لَمْ تَخْلُ مِنْ لُطْفِهِ مَطْرَفَ عَيْنٍ فى نِعْمَةٍ يُحْدِثُها لَكَ، أَوْ سَيِّئَةٍ يَسْتُرُها عَلَيْكَ، أَوْ بَلِيَّةٍ يَصْرِفُها عَنْكَ، فَما ظَنُّكَ بِهِ لَوْ أَطَعْتَهُ؟! «8»
فضلش را از تو بازنداشته و پرده حرمتت را ندريده است، بلكه در نعمتى كه براى تو ايجاد مىكند و گناهى كه بر تو مىپوشاند و بلايى كه از تو دور مىنمايد چشم به هم زدنى از لطفش محروم نيستى، پس به او چه گمان مىبرى اگر او را بندگى كنى؟!
اين فرمانبرى تا چه حد ارزشمند است كه حضرت على عليه السلام در نامهاش به حارث همدانى مىنويسد:
وَأَطِعِ اللَّهَ فى جُمَلِ أُمُورِكَ؛ فَإنَّ طاعَةَ اللَّهِ فاضِلةٌ عَلى ما سِواها. «9»
در تمام كارهايت از خدا اطاعت كن كه اطاعت از خدا از همه چيز برتر است.
[ «30» حَمْداً نَسْعَدُ بِهِ فِي السُّعَدَاءِ مِنْ أَوْلِيَائِهِ و نَصِيرُ بِهِ فِي نَظْمِ الشُّهَدَاءِ بِسُيُوفِ أَعْدَائِهِ إِنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيدٌ.]
سپاسى كه به وسيله آن، در گروه سعادتمندان از دوستانش، به خوشبختى و سعادت برسيم، و به سبب آن با شمشير دشمنانش در سلك شهيدان قرار گيريم. همانا او يار بندگان، و خداى ستوده خصال است.
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- الكافى: 2/ 97، حديث 19؛ وسائل الشيعة: 3/ 247، باب 73، حديث 3535؛ مشكاة الأنوار: 31.
(2)- فاطر (35): 10.
(3)- بحار الأنوار: 75/ 90، باب 16، حديث 95؛ اعلام الدين: 186؛ كنز الفوائد: 1/ 278.
(4)- بحار الأنوار: 68/ 33، باب 61، حديث 13؛ الكافى: 2/ 97، حديث 18.
(5)- بحار الأنوار: 90/ 315، باب 17، ذيل حديث 20؛ الكافى: 2/ 484، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 7/ 80، باب 31، حديث 8784.
(6)- ابراهيم (14): 7.
(7)- بحار الأنوار: 75/ 142، باب 21، حديث 37؛ تحف العقول: 283.
(8)- نهج البلاغه: خطبه 214.
(9)- نهج البلاغه: نامه 69.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب: تفسير و شرح صحيفه سجاديه ج2
نوشته: استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان