دارالعرفان/ محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی گفت: کسانی که میدانند دنیا فانی است در مقابل تلخیهای روزگار آرامش دارند و انسانهای راحت در دنیا تنها کسانی هستند که به طرح پروردگار راضی هستند.
به گزارش روابط عمومی و امور بین الملل مؤسسه علمی فرهنگی دارالعرفان، استاد حسین انصاریان در سخنرانی خود در مسجد آقامسیح گلپایگان، اظهار کرد: اگر با بخشی از آیات قرآن و روایات اهلبیت(ع) آشنا شویم و مفهوم آنها را لمس کنیم، زندگی به هر شکلی که به ما رو کند، برای ما آسان میشود و در این چند روز عمر به اضطراب، ناامنی باطنی، ناآرامی، مشکلات فکری، گلایهها و شکایتها، چه از پروردگار و چه از مردم، دچار نخواهیم شد.
او گفت: مصداق این حالت آرامشی که انبیای خدا، ائمهٔ طاهرین و اولیای الهی بهخاطر فهم کاملشان داشتند، در این گروهی که خداوند مهربان در سورهٔ یونس از آنها به اولیائش تعبیر میکند، وجود دارد؛ یعنی در مقابل هجوم بلاها، کمبودها، رنجها، ناراحتیها و تلخیها بودند، اما خیلی آرام و راحت زندگی کردند و به این معنا هم توجه داشتند که «پنداشتْ ستمگر که جفا بر ما کرد، بر گردن او بماند و بر ما بگذشت».
آنکه ما را تحت فشار قرار میدهد، به عمد برای ما ایجاد تلخی، رنج و ناراحتی میکند
استاد انصاریان ادامه داد: آنکه ما را تحت فشار قرار میدهد، به عمد برای ما ایجاد تلخی، رنج و ناراحتی میکند و ما باید با تکیه بر آیات خدا و روایات و اخبار، زندگیِ آرامی را طی کرده، از پروردگار راضی بوده و تسلیم حضرت حق باشیم. درحقیقت، با این آرامش و نداشتن زبان گلایه و ناسزا در مقابل هجوم اعمال و رفتار و اخلاق بَدان، برای خودمان ذخیرهٔ آخرتی درست کنیم؛ و طبق آیات و روایات طرف مقابل ما هر کسی که میخواهد باشد - قوم و خویش، برادر، داماد یا یک فرد غریبه - همانگونه که ما در برخورد درست خودمان بهرهٔ آخرتی ذخیره میکنیم، او برای خودش آتش ذخیره میکند.
آتش دوزخ متعلق به عدهای که با آرامش خاطر زندگی نمیکنند
محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی به آسیبهای نداشتن آرامش خاطر و راحتی فکر اشاره و تصریح کرد: همچنین فردی که به قول قرآن مجید، «جزوع» شود یعنی آرامش، امنیت خاطر و راحتی فکر نداشته باشد و از کوره در برود، فریادگر و دادبزن شود، از وجود مقدس حق گلهمند شود که تو این قدرت را داری مثلاً خشتی از زندگی من را طلا و یک خشت آن را نقره کنی، ولی جلوی تو اینهمه رنج به من میدهند، دیگر مثل دشمن شروع به ذخیرهکردن آتش میکند.
کسانی که میدانند دنیا فانی است در مقابل تلخیهای روزگار آرامش دارند
استاد انصاریان ادامه داد: اما عدهای در مقابل تلخیها، شیرینیها، برخوردها، حوادث، تنگی رزق و مشکلات اقتصادی، خیلی آرام و راحت زندگی میکنند؛ علتش هم این است که میدانند چندروز در این دنیا مهمان هستند و باید بروند. این را حس کردهاند که محبوبشان سفرهٔ امتحانی برای آنها پهن کرده است؛ حال گاهی آدم سر این سفره در جایی مینشیند که فقط نان و پنیر است، یک مدتی آدم را تعارف میکند و یکطرف دیگر مینشیند که نان و آبگوشت است، یکطرف دیگر مینشیند که نان و چلوکباب است. تعبیر پروردگار عالم در قرآن، این است: «تلک الایام نداولها بین الناس»، روزگار دائم در گردش است و اصلاً نمیتواند یکنواخت باشد؛ چون اگر یکنواخت باشد، رشد معنا پیدا نمیکند، بهشت و جهنم معنا پیدا نمیکند.
او افزود: امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: خدا دنیا را خلق کرد - خیلی از جاهای دنیا پر از باغ، آبشار، بلبل و گل و میوه است، هوای بهاری و بارانِ بهاندازه دارد – و میتوانست خانهٔ کعبه را در زیباترین، پرباغترین، پرگلترین و پرآبترین منطقه مثلاً در دل سوئیس قرار دهد و ملت هم به آنجا بروند؛ اما در آنوقت دیگر عبادتی نبود، بلکه خوشگذرانی بود و دیگر نمیگفتند برویم خدا را بندگی کنیم بلکه با همسرشان به آنجا میرفتند و میگفتند هیچجا بهتر از اینجا برای خوشگذرانی نیست.
عصمت مقامی انحصاری نیست
استاد انصاریان گفت: من ثابت کردهام که عصمت مقامی انحصاری نیست؛ یعنی فقط خدا منحصر در 124 هزار پیغمبر و چهارده معصوم قرار نداده و ما کسی را داریم که نه پیغمبر است و نه امام، اما قرآن صریحاً میگوید دارای مقام عصمت است: «ان الله اصطفاک و طهرک و اصطفاک علی نساء العالمین». «طهرک» یعنی روحی به تو داده شده که مطلقاً میل به گناه در تو پیدا نمیشود که این مقام عصمت است و به انبیاء انحصار ندارد. قمربنیهاشم و علیاکبر هم دارای مقام عصمت هستند. من در فرمایشات امام صادق(ع) دیدم که میفرمایند: از وقتی که اکبر ما از مادر بهدنیا آمد تا روز عاشورا، بهاندازهٔ یک پلک بههمزدن جدای از خدا زندگی نکرد. کسی که خدا را کل عمر یادش نرود، معلوم است که دارای مقام عصمت است.
استاد انصاریان با طرح پرسشهایی مبنی براینکه مگر انبیاء تلخی و دشمنی ندیدند و مردم ظالم در زمانشان نبوده است؟ مگر نوح پیغمبر 950 سال طبق قرآن و به ترجمهٔ فارسی من، یکبار آب خوش از گلوی او پایین رفت؟ گفت: نوح اهل گلایه، اضطراب، جزعوفزع و شکایت نبود و میدانست که بافت دنیا این است. خدا دنیا را بهشت نیافریده که کل مردم دنیا اخلاق بهشتی داشته باشند، بلکه خدا مردم را آزاد آفریده است: «قد تبین الرشد من الغی»، گفته این چاه و این راه است، این انتخاب خود مردم است؛ یک عدهای میگویند میخواهیم در چاه بیفتیم، جلوی آنها را نمیگیرد و یک عدهای هم میگویند ما بندگی واقعی میخواهیم، جلوی آنها را هم نمیگیرد؛ نه آنها را هُل میدهد که در چاه بیفتند و نه اولیائش را هل میدهد که بهطرف بهشت حرکت کنند بلکه هر دو در انتخاب راه آزاد هستند؛ ولی یکی وجود مقدس او را انتخاب میکند و زلف زندگیاش را به او گره میزند و یکی هم میگوید من عاشق شیطان، نفس اماره، ظلم، دزدی و غارت و هروئین هستم، عاشق این هستم که روی سینهٔ ابیعبدالله(ع) بنشینم و سرش را ببرّم، جلوی او را نمیگیرد؛ چون اینجا جای حساب و کتاب نیست: «انکم الیوم فی دار عمل و لا حساب»، دنیا با بهشت و جهنم فرق میکند.
محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی ادامه داد: در جهنم و بهشت انسانها یکپارچه دوزخی و یا بهشتی هستند، بهشتیان طیب و طاهر و مؤمن هستند. فرق دنیا با آخرت در این است که در دنیا خوب و بد، مرض و سلامت، ثروت و ورشکستگی، راحتی و مشکل، حیات و مرگ، گرما و سرما، قحطی و فراوانی با هم مخلوط است و هیچکاری هم نمیشود کرد. بافت آن اینگونه است و هیچکس هم نمیتواند به این بافت دست بزند؛ اگر میشد که دست بزنند، قویترین دکترهای جهان از زمان آدم تا زمان عیسی که اوج طب است و از زمان عیسی تاکنون که اوج طب اروپا و آمریکاست، جلوی مرگ را میگرفتند. نمیتوانند بافت را بههم بزنند! اگر میتوانستند، جلوی سیل را میگرفتند.
استاد انصاریان گفت: همین چند شب که تهران زلزله آمد، دیدید که چند تا از دانشمندان زمینشناس آمدند و در تلویزیون گفتند دانش فعلی بشر نمیتواند از زلزله اطلاع بگیرد که چه زمانی میآید. دنیا با مشکلات بافته شده است، حال من قبول کنم یا نکنم. امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «الدنیا دار بالبلاء محفوفة»، خدا دنیا را که آفرید، آن را برای آزمایش بندگانش به مشکلات پیچید و گره مشکلات هم باز نمیشود. یک روز مرگ است، یک روز تولد است، یک شب عروسی است و همان ساعت ختم است، یکی در جوانی میمیرد و یکی 110 ساله است.
انسانهای راحت در دنیا تنها کسانی هستند که به طرح پروردگار راضی هستند
استاد انصاریان به راحتی برخی از انسان در دنیا اشاره و خاطر نشان کرد: تنها راحتِ در دنیا آنهایی هستند که به طرح پروردگار راضی هستند. خودش را در آینه نگاه میکند و میگوید: خدایا به این قیافهای که به من دادهای، خوشِ خوش هستم؛ سفرهاش را نگاه میکند و میبیند مثل سفرهٔ ترامپ پر از عرق و شراب و بالاترین گوشت حیوانها و بهترین شربتها و برنجها نیست، من به همین نان و آبگوشت تو خوش هستم که حلال و پاک است و برای یتیم، برای ملتهای مظلوم و مردم ضعیف و مال تقلب در جنس نیست. یک روز این سفره پر است، یک روز نصفکاره است و یک روز چیزی نیست؛ آدم یک روز مدیر خوب دارد و یک روز مدیر خوب ندارد، یک روز مدیرش ضعیف است؛ اکنون اینگونه است و برای نسلهای بعد از ما هم این چنین است. خوشترین مردم آنهایی هستند که زلفشان به رضایت از پروردگار و انبیاء و ائمه و دین گره خورده است.
دنیا مخلوطی از بهشت و جهنم است و کاری هم نمیتوان کرد
استاد انصاریان با پرسشهایی مبنی بر اینکه مگر ما چندسال میخواهیم در دنیا بمانیم؟ چه کسی گفته که ما همیشه باید خوش باشیم؟ چه کسی گفته که همیشه ما باید در مغازه تا شب پنجمیلیون بفروشیم؟ چه کسی گفته و اصلاً خدا چه ضمانتی به ما داده که در هر ادارهای برویم، آن ادارهای بلند شود و به ما احترام کند و قربانصدقهمان برود و دنبال کارمان راه بیفتد؟ چه کسی گفته و اصلاً به ما ضمانت داده که دنیا بهشت است؟ دنیا مخلوطی از بهشت و جهنم است و کاری هم نمیتوان کرد.
آنکه زلفش به توحید گره خورده، در کمال آرامش زندگی میکند
او گفت: آن که زلفش به توحید گره خورده، در کمال آرامش زندگی میکند. شما خودتان هم اهل توحید هستید، ولی توحید به قول فلاسفه در چهرهٔ ایمانی و اعتقادی مقول به تشکیک است و شدت و ضعف دارد، ولی محال است که کنار اهل توحید بنشینید و از آنها گلایهای از خدا، دنیا، خودشان و از مردم بشنوید، چه برسد به اینکه دهانشان را بهاندازهٔ پهنای فلک باز بکنند و همه را از بالا تا پایین فحش بدهند، چه برسد به اینکه انگشتشان روی تلفنهای همراه برود و هرچه دلشان میخواهد، علیه هر کسی بنویسند. آنها از کوره درنمیروند و خیلی ادب دارند. چقدر خوب است آدم با خدا زندگی کند! چقدر خوب است آدم بداند در این دنیا مهمان است! چقدر خوب است آدم بداند مهمانی تمام میشود و در قبر میرود! چقدر خوب است آدم بداند که بافت دنیا مثل بافت بهشت نیست! چقدر خوب است آدم بداند که دنیا تلخی دارد، شیرینی دارد، ظلم دارد، عدل دارد، خوب و بد دارد! چقدر خوب است آدم بداند و آرام و ساکت باشد!
او ادامه داد: هدایت غیر از این است، یکوقتی من میبینم که کسی در اداره، مغازه، مدرسه یا در حوزه اشتباه میکند، من باید با کمال محبت به او تذکر بدهم که این اشتباه تو این ضرر را برای خودت، مغازهات، حوزهات و برای شهرت دارد. این سکوتی که من میگویم، ضد این حرفهایی است که اکنون در جامعه پخش است و زبان بعضیها هم به پهنای دنیا دراز شده؛ یعنی زمانی بود که مثلاً به یک عالمی، روحانی، مدیری یا استانداری فحش داده میشد، فقط من و زن و دوتا بچهام میفهمیدیم، اما اکنون این فحش را به آن زبان بیرونی وصل میکنند که اسمش واتساپ یا تلگرام است و وقتی فحش میدهد، در جا از بندرانزلی تا بندرعباس پخش میشود، حتی خارج هم پخش میشود. من یکوقتی در روایات میدیدم که بعضیها زبانشان در قیامت اینقدر دراز است که مردم محشر از روی زبانشان راه میروند، نمیفهمیدم یعنی چه، اما اکنون میدانم که پیغمبر به چه کسی در محشر زباندراز میگوید!
استاد انصاریان اظهار کرد: حضرت زهرا(س) نسبت به پیغمبر سراپا گوش بود. پدرش یک کلمه گفت: دخترم! دو لبت را که برای حرفزدن باز میکنی، فقط خیر بگو و اگر حالا یک روز حرف خیری نبود که بگویی، «فَسکت»، سکوت کن و اجازه نده که زبانت بار گناه بر روی دوش جانت بگذارد و فردا نتوانی تحمل بکنی.
استاد انصاریان به نمونهای که نشان از پاسخگویی انسانها نسبت به اعمال در قیامت است، اشاره و تصریح کرد: یک روحانی درجهٔ یک، بسیار عالم و باتقوا در نجف در هفتاد-هشتاد سال پیش بود، برای اینکه فردای قیامت دو رکعت نماز قبولشده به خدا ارائه بدهند، میآمدند و پشت سر ایشان اقتدا میکردند؛ مرجع تقلید، مدرّس، کتوشلواری، عرب و عجم، همه اقتدا میکردند. خیلی آدم فوقالعادهای بود و وقتی از دنیا رفت، خیلی جای خوبی هم او را دفن کردند. ایشان از دنیا رفت و آن انسان والای الهی خواب او را دید. دید که لخت است! این آدمی که همه به او اقتدا میکردند، آنهم از بزرگان دین، لخت است و در یک دیگ گذاشتهاند که آب آن بالاتر از صد درجه قل میزند، سرش را که میخواهد از آب بیرون بیاورد، با تازیانه در کلهاش میکوبند و میگویند برو داخل! گفت: من که حالا در خواب بودم و نمیدانستم خواب هستم، داشتم سکته میکردم و جان میکَندم.
محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی ادامه داد: آمدم و به این دو نفری که تازیانه در دستشان بود، گفتم: به من اجازه میدهید تا دو کلمه با ایشان صحبت کنم؟ من خیلی پشت سر ایشان نماز خواندهام. گفتند: صحبت کن! آنها تازیانهشان را پایین نگه داشتند، سرش را از آب جوش بیرون آورد، گفتم: چرا اوضاع اینجوری است؟ گریه کرد و گفت: چندوقت پیش در محل ما دختری بود که پدر و مادر پسر جوانی از محل دیگری آمدند تا این دختر را برای پسرشان بگیرند (مثل ما که تحقیق میکنیم)، درِ خانهٔ من هم زدند و گفتند آقا ما میخواهیم این دختر را برای جوانمان بگیریم. پیغمبر گفته است که اگر راستش را در مشورت برای ازدواج بگویید، عیبی ندارد. آقا دخترت را به این جوان نده، عرقخور است، قمارباز است، اختلاسچی است، بینماز است، دزد است، خوب است، نمازخوان است، راستش را بگو. گفتند: آقا ما این دختر را - که دختر سیده هم بود - میخواهیم برای پسرمان بگیریم، گفتم: از من نپرسید! خب پدرجان بگو خوب است. این از من نپرسید، در ذهن آنها ایجاد تردید کرد که نکند این دختر مشکلی داشته باشد که این عالم میگوید از من نپرسید! رفتند و یک دختر دیگر برای پسرشان گرفتند و در محل هم پخش شد که آنها این دختر را بنا به گفتهٔ این آقا نپسندیدهاند. از من نپرسید، معلوم میشود کاسهای زیر نیمکاسه است. گفت: ما مردیم و اکنون در برزخ هستم، صدیقهٔ کبری(س) آمد و به من گفت: دختر من را در کنار حرم شوهرم علی با یک کلمه خانهنشین کردی، دیگر نمیآیند او را بگیرند و این دختر من هر روز مینشیند و گریه میکند که بیشوهر مانده است. دلش را سوزاندهای، باید بسوزی! زهرا دستور داد تا مرا در این دیگ آبجوش بیندازند و هر روز جیرهٔ تازیانه دارم.
استاد انصاریان گفت: این روحانی به بیننده خواب گفت: تو را به فاطمهٔ زهرا قسم! برو و این دختر را شوهر بده و مرا از این عذاب نجات بده. گفت: من وحشتزده بیدار شدم. آمدم و اولاً بین علمای خصوصی پخش کردم و همه جمع شدیم، خرج یک جوان بسیار خوبی را هم دادیم و برای دختر یک عروسی خیلی خوبی گرفتیم، آبروی دختر هم برگشت. در یک شب جمعه از حرم امیرالمؤمنین(ع) خیلی برای آن بندهٔ خدا گریه و دعا کردم و بعد به خانه رفتم. خوابش را دیدم، خیلی به من دعا کرد و گفت: آن دختر که عروس شد، زهرا همان شب آمد و گفت نجاتش بدهید، مشکلش حل شد. یک کلمهٔ «از من نپرسید»، اما آدم صبح تا شب مدام به همه فحش بدهد؛ به آخوندها، به مراجع، این اینکاره است و آن شخص آنکاره است، این مدیر اینگونه است و او دزد است، این فلان است، اینها خوردند و بردند و برای ما نگذاشتند؛ بگذریم و در مقابل تلخیها صبر کنیم، ما با صبرمان ذخیرهٔ بهشت ببریم و آنهایی هم که ما را آزار میدهند و عمداً تنگنا ایجاد میکنند، اگر عمدی باشد که آنها هم آتش ذخیره میکنند، دوتایی با هم وارد قیامت میشویم و بعد با هم خداحافظی میکنیم، ما به بهشت میرویم و آنها هم به جهنم میروند و دنیای ما تمام میشود؛ اگر ما آیات قرآن و روایات را لمس کنیم، راحت زندگی میکنیم؛ حتی در داغهایی هم که میبینیم، گریه میکنیم، ولی راحت زندگی میکنیم.
انتهای پیام /
منبع : پایگاه عرفان