يكي از افرادي كه بر مصائب حضرت سيّدالشهدا(ع) بسيار گريست، حضرت امام زين العابدين(ع) است. ايشان يكي از بكّائين در طول تاريخ به شمار ميرود.[1] ايشان به قدري اشك ميريخت كه جمعي از اصحاب آمدند و به حضرت عرض كردند: «اگر اينگونه به گريه ادامه دهيد، جان خود را از دست ميدهيد. حضرت در پاسخ فرمود: حضرت يعقوب(ع) از فراق يك فرزندش چنان ميگريست كه چشمانش سفيد شد؛ امّا من در روز عاشورا مشاهده كردم پدرم و هفده نفر از خاندانم را مظلومانه ميكشند. پس چگونه حزن و اندوه اين فاجعه از قلبم بيرون رود؟»[2]
داغ حضرت سيّدالشهدا(ع) بر فرزند بزرگوارشان امام سجّاد(ع) آن چنان سنگين بود كه تا آخر عمر نتوانست از اين داغ رها شود. هرگاه به ايشان آب ميدادند، آن چنان گریه میکردند که اشکهای مبارکشان در آب ميريخت و مجبور ميشدند آب را عوض كنند. زماني كه براي ايشان غذا ميآوردند، ظرف را بلند ميكرد و با صدای بلند ميگريستند. وقتي در كوچههاي مدينه جواني را مشاهده ميكردند، سرشان را به ديوار ميگذاشتند و بسيار گريه ميكردند. هنگامي كه فرزند شيرخوارهاي را در آغوش مادر ميديدند، در همان مكان ميايستادند و اشك ميريختند. هرگاه از کنار مغازه قصابي عبور ميكردند و گوسفند مردهاي ميديدند، به قصاب ميفرمودند: «آيا قبل از ذبح، به اين گوسفند آب داديد؟» سپس اشك و گريه امانشان را ميگرفت و به ياد تشنگي پدر بزرگوارشان بسيار ميگريستند.[3]
حال كه گوشهاي از ارزشهاي اشك بر امام حسين(ع) آشكار شد، ميتوان به اين نتيجه رسيد كه مخالفت با اين نوع گريه از گناهان كبيره است؛ زيرا اين مخالفت جنگ با خدا، رسول خدا(ص)، حضرت زهرا(س) و امام سجاد(ع) است.
پس از شهادت امام حسين(ع) تا عصر حاضر، حاكمان و سردمداران زيادي آمدند كه قصد داشتند اين گريهها و اشكها را از شيعيان بگيرند و اين شعلة عظيم را خاموش كنند، امّا قدرت الهي هرگز اجازة چنين كاري را به آنان نميداد:
تا خداوندي خدا برجاست
بيرق شاه كربلا برپاست
(صغیر اصفهانی)
----------------------------------------------------------------
[1]. بحارالأنوار:43/35؛ «رأس البکائین ثمانیة:آدم، و نوح، و یعقوب، و یوسف، و شعیب، و داود، و فاطمه و زین العابدین:.»
[2]. مثير الأحزان: 115؛ «قَالَ أَبُو حَمْزَةَ الثُّمَالِيُ سُئِلَ عَنْ كَثْرَةِ بُكَائِهِ فَقَالَ إِنَّ يَعْقُوبَ فَقَدَ سِبْطاً مِنْ أَوْلَادِهِ فَبَكَى عَلَيْهِ حَتَّى ابْيَضَّتْ عَيْناهُ وَ ابْنُهُ حَيٌّ فِي الدُّنْيَا وَ لَمْ يَعْلَمْ أَنَّهُ مَاتَ وَ قَدْ نَظَرْتُ إِلَى أَبِي وَ سَبْعَةَ عَشَرَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي قُتِلُوا فِي سَاعَةٍ وَاحِدَةٍ فَتَرَوْنَ حُزْنَهُمْ يَذْهَبُ مِنْ قَلْبِي .»
[3]. مثيرالأحزان: 115: «فَقَدْ رُوِّيتُ عَنْ وَالِدِي رَحْمَةُ الله عَلَيْهِ أَنَّ زَيْنَ الْعَابِدِينَ(ع) كَانَ مَعَ حِلْمِهِ الَّذِي لَا تُوصَفُ بِهِ الرَّوَاسِي وَ صَبْرِهِ الَّذِي لَا يَبْلُغُهُ الْخِلُّ الْمُوَاسِي شَدِيدُ الْجَزَعِ وَ الشَّكْوَى لِهَذِهِ الْمُصِيبَةِ وَ الْبَلْوَى بَكَى أَرْبَعِينَ سَنَةً بِدَمْعٍ مَسْفُوحٍ وَ قَلْبٍ مَقْرُوحٍ يَقْطَعُ نَهَارَهُ بِصِيَامِهِ وَ لَيْلَهُ بِقِيَامِهِ فَإِذَا أُحْضِرَ الطَّعَامُ لِإِفْطَارِهِ ذَكَرَ قَتْلَاهُ وَ قَالَ وَا كَرْبَاهْ وَ يُكَرِّرُ ذَلِكَ وَ يَقُولُ قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ الله جَائِعاً قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ الله عَطْشَاناً حَتَّى يَبُلَّ بِالدَّمْعِ ثِيَابُه .»
برگرفته از کتاب آئین اشک و عزا در سوگ سیدالشهدا(ع) نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان