فارسی
جمعه 02 آذر 1403 - الجمعة 19 جمادى الاول 1446
قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه
0
نفر 0

دكترین و سیاست هاى دفاعى ـ امنیتى در صحیفه سجادیه

دكترین و سیاست هاى دفاعى ـ امنیتى در صحیفه سجادیه

با توجّه ‌به‌ اهميت دينى ‌و‌ سياسى مفهوم «امنيت»، نوشتار حاضر بررسىِ اين مفهوم ‌و‌ آموزه هاى دفاعى ـ امنيتى ‌را‌ در آراى امام چهارم (ع) وجههء همت قرارداده است. بر مبناى مستندات اين پژوهش، اين فرضيه اثبات مى گردد ‌كه‌ صحيفه ‌و‌ مصحف شريف سجاديه، ‌به‌ ويژه دعاى بيست ‌و‌ هفتم آن، شامل دكترين ‌و‌ آموزه هاى دفاعى ـ امنيتى بسيار منسجم ‌و‌ كم نظيرى است ‌كه‌ امام سجاد(ع) ‌با‌ رويكرد ظلم ستيزانه ‌و‌ در عين عدم تأييد حكومت هاى جائر وقت ‌و‌ ‌به‌ خاطر حفظ اسلام ‌و‌ مصالح امت اسلامى ‌و‌ مقابله ‌با‌ تهديدها ‌و‌ تهاجمات بيگانگان طراحى كرده ‌و‌ انديشيده است ‌و‌ اكنون ‌با‌ قطعيت مى توان بدين آموزه ها اتكا ‌و‌ استناد كرد.

بر كسى پوشيده نيست ‌كه‌ تبيين انديشه هاى سياسى ـ اجتماعى معصومين(ع) ‌از‌ اهميت بسيارى برخوردار است، امّا ‌به‌ نظر مى رسد ‌كه‌ اين اهميت ‌و‌ ضرورتِ چنين اقدامى، در مورد بعضى ‌از‌ معصومين؛ مانند امام زين العابدين بيش ‌از‌ ديگران است. يكى ‌از‌ دلايل چنين مدعايى، تصوّرات غلطى است ‌كه‌ ‌از‌ امام چهارم در اذهان ‌و‌ افواه عامه وجود دارد؛[1] تصوراتى دال بر اين ‌كه‌ امام (ع)بخش زيادى ‌از‌ عمر شريف خود ‌را‌ ‌به‌ بيمارى گذرانده ‌و‌ ‌به‌ غير ‌از‌ قلمرو دعا ‌و‌ مناجات، ‌به‌ عرصهء ديگرى وارد نشده است! نوشتهء حاضر مى كوشد در راستاى رد چنين توهماتى، آموزه هاى دفاعى ‌و‌ امنيتى آن حضرت ‌را‌ ـ آن هم در عصر حكومت هاى جائر ‌و‌ متغلب ‌و‌ شرايط حاد ‌و‌ بحرانى معاصر حيات آن امام ـ بررسى كند.


گفتنى است امنيت ‌از‌ مفاهيم بسيار ‌با‌ اهميت ‌و‌ متطورى است ‌كه‌ در گذشته ‌و‌ حال، در حيات دينى، فكرى، سياسى ‌و‌ اجتماعى كليهء جوامع مطرح بوده، ضمن آن ‌كه‌ صدها بار، ‌با‌ مشتقات واژه اى خويش، در كلام الهى ‌و‌ ‌به‌ كرات در ساير منابع اسلامى بدان اشارت رفته است ‌و‌ ‌با‌ توجّه ‌به‌ اهميت سياسى ‌و‌ دينى اين مفهوم گرانسنگ، اين نوشتار بررسى آن ‌را‌ در آراى امام، وجههء همت خود قرار داده است.


پرسش اصلى اين پژوهش ـكه نگارنده سعى در پاسخ ‌به‌ آن داردـ چنين است:«آيا در صحيفهء سجاديه مى توان ‌به‌ ديدگاه ها ‌و‌ آموزه هايى دربارهء مسائل دفاعى ‌و‌ امنيتى دست يافت؟ در صورت مثبت بودن پاسخ، آيا اين آموزه ها ‌از‌ انسجام، ارزش ‌و‌ اهميتى والا برخوردار است؟»


در اين راستا، برخى پرسشهاى فرعى ‌از‌ جمله موارد ذيل قابل طرح است:
1ـ آيا طراحى فكرى ‌و‌ راهبردسازى دفاعى ـ امنيتى امام سجاد براى مرزداران اسلامى ‌به‌ معناى همراهى ‌با‌ حكومت هاى جائر وقت بوده است؟ اگر چنين نيست، هدف امام ‌از‌ ارائهء اين راهبردها ‌و‌ راهكارها چگونه قابل توجيه است؟
2ـ امنيت در منابع اسلامى ‌از‌ چه جايگاهى برخوردار است؟
3ـ آيا ميان وضعيت حاد، بحرانى ‌و‌ ناامن زمان امام سجاد ‌و‌ ادعيهء حاوى آراء ايشان در باب سياست هاى دفاعى ‌و‌ امنيتى ارتباطى وجود دارد؟ اين وضعيت چه ويژگى هايى داشته است؟


فرضيه ‌يا‌ مدعاى اين پژوهش ‌را‌ مى توان اينگونه ترسيم كرد:
«صحيفهء سجاديه شامل دكترين[1] ‌و‌ آموزه هاى دفاعى ـ امنيتى بسيار منسجم ‌و‌ كم نظيرى است ‌كه‌ امام سجاد(ع)با رويكردى ظلم ستيزانه ‌و‌ در عين عدم تأييد حكومت هاى جائر وقت، ‌به‌ خاطر حفظ اساس اسلام ‌و‌ مصالح امت اسلامى ‌و‌ مقابله ‌با‌ تهديدات ‌و‌ تهاجمات بيگانگان، طراحى كرده ‌و‌ انديشيده است ‌و‌ اكنون نيز مى توان بدان اتكا ‌و‌ استناد نمود.»


بهرهء نخست ـ دورهء متلاطم، بحرانى ‌و‌ ناامن عصر امام چهارم
امام على بن الحسين، بنا ‌به‌ نظريهء معروف، در سال 38هجرى ديده ‌به‌ جهان گشود ‌و‌ در سال 94هجرى، ‌با‌ زهرى ‌كه‌ ‌به‌ دستور هشام بن عبدالملك ‌به‌ آن حضرت خوراندند، مسموم شد ‌و‌ ‌به‌ شهادت رسيد. دوران خردسالى ‌و‌ ‌يا‌ نوجوانى ‌او‌ مصادف بود ‌با‌ حكومت معاويه، آشفتگى ‌و‌ سپس اختناق عراق ‌و‌ بحران هاى حجاز ‌و‌ درهم ريختن سنت ‌و‌ پديد آمدن بدعت. امام (ع) نزديك ‌به‌ سه سال، ‌از‌ خلافت امام على (ع)و شش ماه خلافت امام حسن (ع)و سپس شهادت ايشان ‌را‌ درك كردند. پس ‌از‌ واقعهء جانكاه عاشوراى سال 61 هجرىشهادت حسين بن على (ع) مسؤوليت زمامدارى مسلمانان ‌و‌ امامت امت ‌از‌ جانب خدا ‌به‌ ‌او‌ واگذار شد ‌و‌ حضرت در دورهء پرتلاطم حيات خويش، ‌با‌ خلفاى متغلب كم نظيرى مانند يزيد بن معاويه، مروان بن حكم، عبدالملك بن مروان بن حكم ‌و‌ وليد بن عبدالملك معاصر بود. بسيارى ‌از‌ سيره شناسان معصومين(ع)، دورهء امامت حضرت سجاد ‌را‌ مصادف ‌با‌ يكى ‌از‌ پرمحنت ترين ‌و‌ سياه ترين دورانى دانسته اند ‌كه‌ بر اهل بيت گذشته است[1] ‌و‌ در اين دوره، جوّ اختناق، ناامنى ‌و‌ سفاكى نسبت ‌به‌ امام ‌و‌ شيعيان ‌و‌ انحراف ‌از‌ سيرهء نبوى ‌و‌ علوى ‌به‌ اوج خود رسيد ‌و‌ زمامداران بدون پنهان كارى هاى قبلى، سياست هاى پليدِ غير اسلامى ‌و‌ انسانى خود ‌را‌ ‌با‌ بازگشت مفتخرانه ‌به‌ رفتارهاى عصر جاهلى ‌و‌ قبيله اى آشكارا دنبال مى كردند ‌و‌ ‌با‌ مخالفين خود، ‌به‌ سبعانه ترين شكل برخوردمى نمودند.


امام سجاد مانند اجداد پاكش در رودررويى ‌با‌ نظام هاى سياسى جائر، ‌از‌ مجاهدت ‌و‌ سيرهء مبارزاتى درخشانى برخوردار بوده استدر مقابله ‌با‌ آنان حتى گامى عقب ننشست. آن حضرت در كنار اين سيرهء مبارزاتى ‌و‌ ادامه خط سرخ شهادت طلبى حسينى ‌و‌ تلاش بى امان در ايستادگى در برابر انحراف حكومت ها ‌و‌ توده هاى نادان ‌از‌ اسلام ناب نبوى ‌و‌ علوى، ‌به‌ تنوير اذهان عمومى در اين باره پرداخت ‌و‌ در همين راستا ‌به‌ تربيت شاگردان بسيار مبرز ‌و‌ نامورى پرداخت ‌كه‌ عدد آن ها ‌از‌ يك صد ‌و‌ هفتاد تن افزون است. اما بديهى است ‌كه‌ در جو خفقان آن روز، پيمودن چنين مسيرى ‌و‌ دنبال كردن اين اهداف عالى، ‌به‌ سادگى ميسر نبود ‌و‌ در واقع حضرت ‌با‌ راهبردهايى مانند نوشتن كتاب صحيفه سجاديه ‌و‌ آن هم در قالب پنجاه ‌و‌ چهار فقره دعا ‌و‌ مضامين عرفانى، مقاصد سياسى، اجتماعى ‌و‌ مبارزاتى خود ‌را‌ ‌تا‌ جاى ممكن بيان فرموده ‌و‌ در قالب دعا، ‌به‌ مسلمانان درس قيام داد، همچنان ‌كه‌ در دعاى بيستم اين مصحف مى فرمايد:


«پروردگارا! درود فرست بر محمد ‌و‌ آلش ‌و‌ هر ‌كه‌ در حقم ظلم ‌و‌ ستم كرد، مرا بر ‌او‌ دست قدرت ‌و‌ نيروى انتقام عطا فرما ‌و‌ زبان مرا ‌با‌ خصم ‌من‌ گويا گردان ‌و‌ هر ‌كه‌ ‌با‌ ‌من‌ عناد ‌و‌ لجاجت كند، مرا بر ‌او‌ پيروز گردان ‌و‌ هر ‌كه‌ ‌با‌ ‌من‌ مكر ‌و‌ خدعه كند ‌تو‌ مكرى ‌كه‌ بر ‌او‌ غالب شوم بر ‌من‌ عطا فرما ‌و‌ هر ‌كه‌ ‌با‌ ‌من‌ ‌به‌ قهر ‌و‌ غلبه برخيزد، مرا بر ‌او‌ قدرت بخش....»[1]


خطابه هاى آتشين حضرت سجاد، پس ‌از‌ واقعهء عاشورا، ‌از‌ بهترين شواهد ظلم ستيزى بى امان حضرت است. پس ‌از‌ اين فاجعه ‌كه‌ امام ‌به‌ صورت اسير ‌با‌ كاروان اسرا ‌به‌ كوفه ‌و‌ آنگاه ‌به‌ شام منتقل شد، در اجتماعات مردمى اين مسير، ‌به‌ شديدترين انتقادها ‌از‌ زمامداران جائر وقت ‌و‌ مسببان واقعه كربلا پرداخت ‌تا‌ جايى ‌كه‌ در مجلس عبيدالله زياد (امير كوفه) پس ‌از‌ گفتگوى مفصلى ‌كه‌ غضب ‌و‌ خشم شديد عبيدالله ‌را‌ موجب شد، ‌به‌ قتل تهديد گرديد ‌و‌ امام در پاسخ ‌او‌ فرمود:


«آيا مرا ‌با‌ كشتن مى ترسانى ‌و‌ نمى دانى ‌كه‌ كشته شدن براى ‌ما‌ يك كار عادى است ‌و‌ شهادت براى ‌ما‌ كرامت ‌و‌ فضيلت است؟»[1]


همچنين امام در گفتگويى ‌با‌ يزيد در يك مجلس رسمى نيز تهديد ‌به‌ قتل گشت؛ آنجا ‌كه‌ حضرت در پاسخ ‌او‌ فرمود:
«هيچگاه آزاد شدگانى مانند بنى اميه نمى توانند حكم قتل انبيا ‌و‌ اوصيا ‌را‌ صادر كنند، مگر ‌از‌ اسلام خارج شوند ‌و‌ اگر چنين تصميمى دارى، مرد مطمئنى ‌را‌ حاضر كن ‌تا‌ وصيت كنم ‌و‌ اهل حرم ‌را‌ ‌به‌ ‌او‌ بسپارم.»[2]


بنابراين، امام در پاسخ، هرگز ‌از‌ يزيد درخواست عفو نكرد، بلكه ‌با‌ ابراز آمادگى براى شهادت، درخواست نمود ‌كه‌ فرد امينى ‌را‌ براى رساندن كاروان اسرا ‌به‌ مدينه معين كنند.ضمن آن ‌كه‌ امام در خلال خطابهء آتشين خود در مسجد شام ‌و‌ در حضور آحاد مردم، نقاب ‌از‌ ماهيت ‌و‌ چهرهء پليد خاندان اموى برگرفت ‌تا‌ جايى ‌كه‌ يزيد ‌و‌ اطرافيان وى ‌از‌ بيانات امام ‌و‌ وضع مجلس، ‌به‌ شدت بيمناك گشته، مسجدترك كردند.


از سويى ‌به‌ دليل حكومت جائرانه ‌و‌ دين ستيزانهء خلفاى نالايق اموى، فتنه ها ‌و‌ شورش هاى بى شمارى در عصر امام سجاد بر ضد حكومت هاى وقت رخ داد ‌و‌ ‌به‌ ويژه در دورهء يزيد اين شورش ها ‌و‌ ‌از‌ جمله شورش مردم مدينه ـ در واقعهء حره ـ ‌به‌ شدت سركوب شد ‌و‌ طى اين واقعه، ‌به‌ مدت سه روز، جان ‌و‌ مال مردم مدينه براى لشكريان يزيد ‌به‌ فرماندهى مسلم بن عقبه مباح شمرده شد ‌و‌ اين فاجعه ‌و‌ قتل عام ‌را‌ بايد يكى ‌از‌ اسفناك ترين حوادث تاريخ اسلام ‌به‌ شمار آورد. همچنان ‌كه‌ طى حملهء سپاهيان يزيد ‌به‌ فرماندهى حصين بن نمير ‌و‌ جهت سركوبى پسر زبير، حصين، مكه ‌را‌ محاصره ‌و‌ شهر ‌را‌ آماج سنگ هاى منجيق ها قرارداد ‌و‌ در اين گير ‌و‌ دار، خانهء كعبه تخريب ‌و‌ ‌به‌ آتش كشيده شد.


همچنين در عصر معاويةبن يزيد، شام ‌از‌ آشوب بركنار نماند ‌و‌ گرفتار ستيزهاى قبيله اى ‌و‌ چشم ‌و‌ هم چشمى هاى «قيسى»ها ‌و‌ «كلبى»ها گرديد. ‌از‌ سوى ديگر در اين دورهء پرتلاطم بايد ‌از‌ قيام مختار پسر ابوعبيدهء ثقفى ـ ‌به‌ خونخواهى امام حسين ـ ياد كرد ‌كه‌ اصلى ترين جنايتكاران فاجعهء كربلا ‌را‌ ‌به‌ سزايشان رسانيد. ‌به‌ هر حال، عصر مزبور ‌و‌ ‌به‌ خصوص سال هاى 66تا 75هجرى قمرى براى حجاز، عراق ‌و‌ شام، سال هاى محنت ‌و‌ آشوب بود ‌و‌ آنچه ‌كه‌ اين وضعيت ‌و‌ ناامنى ‌را‌ حادتر ‌و‌ بحرانى تر مى كرد، اين مسأله بود ‌كه‌ بلاد اسلامى ‌از‌ سوى قدرت هاى بزرگ آن زمان، همانند امپراتورى روم تهديد ‌و‌ ‌يا‌ در معرض تهديد قرار داشت ‌و‌ بديهى است چنين وضعيتى ايجاب نمايد ‌كه‌ امام سجاد در باب موضوع ‌با‌ اهميت امنيت ‌و‌ مسائل دفاعى ‌و‌ حفظ مرزهاى اسلامى، در صحيفهء خود سخن براند ‌و‌ آموزه هاى خويش ‌را‌ در اين باره عرضه بدارد.


بايد خاطر نشان كرد ‌كه‌ آن حضرت همانند سيرهء جدش امام على (ع) در عين ابراز تنفر ‌از‌ زمامداران متغلب اموى، ‌از‌ هدايت ‌و‌ راهنمايى آنان؛ ‌به‌ خصوص آن جا ‌كه‌ اساس اسلام مطرح بود كوتاهى نمى كرد ‌و‌ در واقع ارائهء آموزه هاى دفاعى ‌و‌ امنيتى در مقابل بيگانگان نامسلمانى ‌كه‌ ‌از‌ خارج مرزها چشم طمع ‌به‌ بلاد اسلامى دوخته بودند، ‌از‌ اين باب بوده است.

بهرهء دوم ـ مفهوم ‌و‌ جايگاه امنيت در منابع اسلامى
امنيت ‌از‌ مقوله هاى اساسى است ‌كه‌ وجود آن در تمام ابعاد زندگى بشرى، ‌به‌ گونه اى قابل لمس ‌و‌ مؤثر احساس مى شود ‌و‌ ‌از‌ ديرباز تاكنون، در حيات انسانى منشأ تحولات ‌و‌ دگرگونى هاى فراوان شده است. ريشهء لغوى اين واژه ‌از‌ ثلاثى مجرد «أمن» ‌و‌ ‌با‌ مشتقاتى مانند «ايمان»، «ايمنى» ‌و‌ «استيمان» است. اين واژه ‌را‌ ‌به‌ مفهوم اطمينان، آرامش در برابر خوف، تفسير، تعريف ‌و‌ ترجمه كرده اند ‌كه‌ ‌تا‌ حد زيادى ‌به‌ واقعيت نزديك است ‌و‌ شامل دو بعد ايجابى ‌و‌ سلبى در تعريف امنيت مى شود. ‌از‌ يك سو اطمينان، آرامش فكرى ‌و‌ روحى ‌و‌ ‌از‌ سوى ديگر فقدان خوف، دلهره ‌و‌ نگرانى ـ ‌كه‌ موجب سلب آرامش ‌و‌ اطمينان مى گردند ـ ‌از‌ كاربردهاى ديگر اين واژه است. هم چنين امنيت ‌از‌ موضوعات بسيار مهمى است ‌كه‌ در قرآن ‌و‌ روايات ‌به‌ گستردگى آن اشاره شده است. صورت فارسى ‌و‌ عربى اين كلمه ‌به‌ اشكال «امنيت» ‌و‌ «امنيه» در متون اسلامى موجود نيست ‌و‌ بيش تر توجه ‌به‌ اين موضوع ‌با‌ عبارات ‌و‌ مشتقاتى ‌از‌ ثلاثى مجرد «أمِن» صورت پذيرفته است.


در مجموع ‌از‌ ريشه ‌يا‌ كلمهء «أمن»، 62كلمه مشتق[1] شده است ‌كه‌ حدود 879بار در قرآن ‌به‌ كار رفته ‌كه‌ ‌از‌ اين تعداد كاربرد، 358مورد در آيات مكى ‌و‌ 521مورد در آيات مدنى است.[1]


پيوند معنايى ناگسستنىِ اين اصطلاح ‌با‌ واژه‌هاى ايمان ‌و‌ مؤمن، نشان دهندهء اهميت فوق‌العادهء مفهوم امنيت در اسلام است؛ مفهومى ‌كه‌ علاوه بر قرآن ‌و‌ روايات، ‌به‌ وفور در ادعيهء اسلامى ‌و‌ شيعى ديده مى شود. آن چه ‌كه‌ بديهى است، در اين مجالِ مختصر، امكان پرداختن ‌به‌ ابعاد مختلف سياسى، اجتماعى، اقتصادى، قضائى، أمنيتى و...، نه وجود دارد ‌و‌ نه لازم است.[2] اما ‌با‌ صراحت مى توان اذعان داشت، اين مفهوم در منابع اسلامى، داراى عرصه وسيعى بوده ‌و‌ قلمروهاى فردى ‌و‌ اجتماعى ‌و‌ زمينه هاى داخلى ‌و‌ خارجى، فكرى ‌و‌ روحى، اخلاقى ‌و‌ اعتقادى ‌و‌ دنيايى ‌و‌ آخرتى ‌را‌ در بر مى گيرد ‌و‌ ‌با‌ شاخص هاى ايجابى ‌و‌ سلبى، ‌از‌ هر دو زاويه قابل تعريف ‌و‌ دسترسى است ‌و‌ البته اين امر نسبى است نه مطلق ‌و‌ نيز تابع وضع ‌و‌ امكانات ‌و‌ توانايى هاى هر فرد ‌و‌ جامعه است ‌و‌ نبايد آن ‌را‌ صرفاً ‌به‌ امكانات ‌و‌ تجهيزات نظامى، ‌با‌ اندازه هاى مادى ‌و‌ فيزيكى ‌يا‌ مقولات اقتصادى ‌و‌ مانند آن تعريف كرد؛ بلكه مفهومى عميق تر، ظريف تر ‌و‌ فراگيرتر ‌از‌ موضوعات ياد شده داشته ‌و‌ بر ابعاد روحى، فكرى، فرهنگى، اخلاقى، معنوى ‌و‌ اعتقادى ‌و‌ ارزش هاى الهى نيز اتكا ‌و‌ وابستگى كامل دارد.


قرآن ‌و‌ روايات، بيانگر اين نكتهء بسيار مهم است ‌كه‌ هرگونه امنيتى ‌و‌ در هر بعد ‌از‌ ابعاد آن،در ايمان ‌و‌ اعتقادات معنوى ‌و‌ الهى ريشه دارد ‌و‌ هرگونه ناامنى، در هر عرصه اى، بالاخره ريشه اش ‌به‌ بى ايمانى ‌و‌ صفات متقابل ايمان؛ مانند: شرك، كفر، ظلم، استكبار و... بر مى گردد.
هم چنين مؤمن ‌و‌ صفات ايمانى، اصلى ترين خاستگاه صدور كنش هاى امنيت زا است.بنابراين مى توان گفت، بسترسازى حيات معنوى طيبه ‌و‌ حسنه، براى تربيت ‌و‌ تهذيب افراد،چه در حوزهء رفتارهاى فردى ‌و‌ چه در عرصه هاى اجتماعى ‌و‌ دورى آن ها ‌از‌ حيات سيئه ‌و‌ غير ايمانى، اصلى ترين ساز ‌و‌ كار تأمين امنيت است؛ بدين خاطر هر نظام واقعى اسلامى بايد تلاش كند ‌با‌ تشويق حيات مؤمنانه ‌و‌ پشتيبانى ‌از‌ مؤمنان ‌و‌ مقابله ‌با‌ دشمنان جبهه ايمان، امنيت ‌و‌ عدالتى همه جانبه ‌و‌ فراگير ‌را‌ براى همهء شهروندان جامعه اسلامى ‌و‌ حتى غيرمسلمانانى ‌كه‌ در پناه آن زندگى مى كنند، فراهم نمايد. البته اين كار بايد بدون غفلت ‌از‌ زندگى دنيايى ‌و‌ ‌با‌ تأمين نيازهاى اين جهانى باشد ‌تا‌ بتواند زمينهء ورود سرشار ‌از‌ عافيت ‌و‌ سلامت ‌و‌ ايمن ‌از‌ عذاب ‌را‌ ‌به‌ زندگى آن جهانى ‌و‌ اخروى آماده سازد. مشخص است ‌كه‌ ‌تا‌ پيش ‌از‌ ظهور، انجام كامل ‌و‌ بهينهء اين امور توسط حكومت هاى دنيايى امكان پذير نيست ‌و‌ اين گونه آرمان هاى عالى الهى ‌و‌ بشرى ‌به‌ صورت كامل، تنها در عصر حكومت مهدى (عج) محقق خواهد شد.


در قرآن كريم، آيات بسيارى دربارهء اهميت امنيت ‌و‌ جايگاه والاى آن در زندگى فردى، اجتماعى، اقتصادى و... انسان وارد شده استچند نمونه ‌از‌ آن ها آورده مى شود:
 


الف) قرآن يكى ‌از‌ اهداف برقرارى حاكميت خدا ‌و‌ جانشينى صالحان ‌و‌ طرح كلى امامت ر، تحقق امنيت معرفى كرده ‌و‌ مى فرمايد:
(وعدالله الذين آمنوا منكم ‌و‌ عملوا الصالحات ليستخلفنهم فى الارض كما استخلف الذين ‌من‌ قبلهم ‌و‌ ليمكنن لهم دينهم الذى ارتضى لهم ‌و‌ ليبدلنهم ‌من‌ بعد خوفهم أمناً يعبدوننى لا يشركون بى شيئا....)[1]


«خداوند ‌به‌ كسانى ‌از‌ شم، ‌كه‌ ايمان آورده ‌و‌ كارهاى شايسته كرده اند، وعده داده است ‌كه‌ حتماً آنان ‌را‌ در اين سرزمين جانشين [خود] قرار دهد. همان گونه ‌كه‌ كسانى ‌كه‌ پيش ‌از‌ آنان بودند جانشين [خود] قرار داد ‌و‌ آن دينى ‌كه‌ برايشان پسنديده است ‌به‌ سودشان مستقر كند ‌و‌ بيمشان ‌را‌ ‌به‌ ايمنى مبدل گرداند [تا] مرا عبادت كنند ‌و‌ چيزى ‌را‌ ‌با‌ ‌من‌ شريك نگردانند.»


ب) بنا ‌به‌ آيهء (و اذ قال ابراهيم رب اجعل هذا البلد آمناً....)[1] حضرت ابراهيم هنگام بنا نهادن كعبه، ‌به‌ اين نياز فطرى توجه كرد ‌و‌ ‌از‌ خداوند خواست آن سرزمين ‌را‌ ‌از‌ نظر نعمت «امنيت» برخوردار سازد. خواست آن سرزمين ‌را‌ ‌از‌ نعمت «امنيت» برخوردار سازد. خداوند نيز، بنا ‌به‌ آيهء (و اذ جعلنا البيت مثابة للناس ‌و‌ أمناً)[2] آن جا ‌را‌ خانهء امنى براى مردم قرار داد ‌و‌ ‌به‌ همين سرزمين أمن براى بيان چگونگى آفرينش انسان سوگند يادمى كند.[3]


اين ‌كه‌ ‌از‌ سوى خداى متعال خانهء كعبه امن قرار داده شده، در حقيقت بيانگر اهميت امنيت است ‌كه‌ اين بناى بسيار مقدس ‌با‌ آن توصيف گرديده است. اين صفت كعبه در آيات بسيارى تكرار شده است؛ همچنان ‌كه‌ خداوند در سورهء تين، مكهء مكرمه ‌و‌ شهر كعبه«بلد امين» تشبيه كرده است.


ج) در قرآن، شهرى ‌كه‌ برخوردار ‌از‌ نعمت باشد، ‌به‌ عنوان سرزمين آرمانى ‌و‌ مثالى معرفى شده ‌و‌ بنا ‌به‌ آيهء (و ضرب الله مثلاً قرية كانت آمنة مطمئنة يأتيها ‌و‌ رزقها رغداً ‌من‌ كل مكان)[4] خداوند ‌به‌ عنوان الگو ‌و‌ نمونه، قريه ‌و‌ شهرى ‌را‌ مثال مى زند ‌كه‌ امن، آرام ‌و‌ مطمئن بوده ‌و‌ همواره روزى اش ‌به‌ فراوانى ‌از‌ هر مكانى فرا رسيده است. بديهى است، تحقق نهايى چنين شهرى در جايى ‌به‌ جز عصر ‌و‌ حكومت امام مهدى، محقق نخواهد شد.


د) قرآن كريم يكى ‌از‌ مصداق هاى مهم واژه هايى مانند «نعمت»، «نعيم» ‌و‌ «بركات» ‌را‌ امنيت دانسته است؛ ‌به‌ عنوان نمونه، علامهء طباطبايى در بحث ‌از‌ آيهء (و لو أن أهل القرى آمنوا ‌و‌ اتقوا لفتحنا عليهم بركات)[5] ‌به‌ اين معنا اشاره كرده ‌و‌ مى نويسد:«بركات ‌به‌ معناى هر چيز كثيرى ‌از‌ قبيل امنيت، آسايش، سلامتى، مال ‌و‌ اولاد است ‌كه‌ غالباً انسان ‌به‌ فقد آن ها مورد آزمايش قرارمى گيرد.»


همچنين اين مفسر كبير در تفسير خويش، در تبيين واژه هاى «حيات حسنه» ‌و‌ «حيات طيبه» يكى ‌از‌ ويژگى هاى اصلى اين نوع زندگى ‌را‌ بهره مندى ‌از‌ نعمت امنيت مى شمرد؛ هم چنان ‌كه‌ يكى ‌از‌ ويژگى هاى «حيات سيئه» ‌را‌ زندگى در ناامنى مى داند.[1]


ه) هنگامى ‌كه‌ خانوادهء حضرت يوسف وارد مصر مى شوند، ‌او‌ ‌از‌ ميان تمامى مواهب ‌و‌ نعمت هاى مصر، انگشت روى مسألهء امنيت مى گذارد ‌و‌ ‌به‌ پدر ‌و‌ مادر ‌و‌ برادران خودش مى گويد: (أدخلوها مصراً ان شاءالله آمنين)؛ يعنى «داخل مصر شويد ‌كه‌ ان شاءالله در امنيت خواهيد بود.» اين نشان مى دهد ‌كه‌ نعمت امنيت ريشهء همهء نعمت ها است؛ زيرا هرگاه امنيت ‌از‌ ميان برود، مسائل دفاعىمواهب مادى ‌و‌ معنوى ديگر نيز ‌به‌ خطر خواهد افتاد. در يك محيط ناامن، نه اطاعت خداوند مقدور است، نه زندگى همراه ‌با‌ سربلندىآسودگى فكر ‌و‌ نه تلاش ‌و‌ كوشش ‌و‌ جهاد براى پيشبرد هدف هاى اجتماعى.[2]


در سخنان ‌و‌ روايات معصومان (ع) نيز مطالب فراوانى دربارهء اهميت ‌و‌ ضرورت امنيت وارد شده است ‌كه‌ براى نمونه، تنها مواردى ‌از‌ آن ها ذكر مى شود:


پيامبر خدا(ص)مى فرمايد:
«من أسبح معافى فى بدنه آمنا فى سربه عنده قوت يومه فكأنما حيزت له الدنيا بحذافيره»[3] «كسى ‌كه‌ تنش سالم ‌و‌ در جامعهء خويش ايمن است ‌و‌ قوت روز خويش دارد، جهان سراسر مال اوست.»


ايشان هم چنين فرموده است:«الأمن ‌و‌ العافية نعمتان مغبون فيها كثير ‌من‌ الناس»[4]
«امنيت ‌و‌ سلامت، دو نعمت است ‌كه‌ بسيارى ‌از‌ مردم در آن مغبون اند.»


امام صادق (ع)زندگى بدون امنيت ‌را‌ ناقص ‌و‌ ناگوار شمرده ‌و‌ در اين راستا فرموده است. «خمس خصال ‌من‌ فقد منه واحدة لم يزل ناقص العيش، زائل العقل، مشغول القلب: فأوّله صحة البدن ‌و‌ الثانية الأمن و...»[1]
«پنج چيز است ‌كه‌ حتى اگر يكى ‌از‌ آن ها برقرار نباشد، زندگى ناقص ‌و‌ ناگوار است، عقل نابود مى شود ‌و‌ مايهء دل مشغولى مى گردد؛ نخستين اين پنج چيز، سلامتى ‌و‌ دومين آن امنيت است...»


در روايتى ‌از‌ امنيت در كنار عدالت ‌و‌ فراوانى، ‌به‌ عنوان سه نياز اساسى مردم ياد شده است «ثلاثة أشياء يحتاج الناس طراً اليه؛ الأمن ‌و‌ العدل ‌و‌ الخصب؛[2] سه چيز است ‌كه‌ همهء مردم ‌به‌ آن نياز دارند: امنيت، عدالت ‌و‌ فراوانى.»
امام على (ع)در بحث ‌از‌ اهداف عالى حكومت، يكى ‌از‌ دلايل پذيرش حكومت ‌را‌ تأمين امنيت براى بندگان مظلوم ‌و‌ محروم ‌و‌ پشتيبانىآن ها مى شمارد. باز آن حضرت در بيان نقش ‌و‌ اهميت امنيت مى فرمايد: «رفاهية العيش فى الأمن؛[3] رفاه زندگانى در امنيت است» ‌و‌ «لانعمة أهنا ‌من‌ الامن؛[4] هيچ نعمتى گواراتر ‌از‌ امنيت نيست.»


بهرهء سوم ـ سياست هاى دفاعى ـ امنيتى ‌از‌ ديدگاه امام چهارم


گفتار اول ـ اهداف غايى ‌و‌ مبانى اصلى
با نگرش ژرف ‌و‌ دقيق ‌به‌ صحيفهء سجاديه، مى توان آموزه هاى دفاعى ‌و‌ امنيتى بيان شده ‌از‌ سوى حضرت ‌را‌ در دعاى بيست ‌و‌ هفتم، ‌كه‌ مربوط ‌به‌ مرزبانان ‌يا‌ سپاهيان سرحدّات اسلامى است، ملاحظه كرد. ضمن اين ‌كه‌ دعاى چهل ‌و‌ نهم هم جهت دفع كيد ‌و‌ مكر دشمنان وارد شده است. قبل ‌از‌ آن ‌كه‌ ديدگاه هاى دفاعى ـ امنيتى امام سجاد تبيين شود، ذكر چند مقدمه ‌يا‌ نكته لازم است:
اولاً: امنيتِ مبتنى بر نظم ‌و‌ قانون الهى همواره مورد تأكيد ائمه معصومين(ع) ‌و‌ ‌از‌ اهداف ‌و‌ آرمان هاى عالى ايشان بوده است. امام سجاد همانند ساير معصومان ‌و‌ همچون ديگر انديشوران اسلامى، ‌به‌ خاطر ضرورت وجود امنيت ‌و‌ قدرتى نظم آفرين، معتقد ‌به‌ ضرورت وجود حكومت است ‌و‌ همانند جدش امام على (ع) حتى حكومت بد ‌و‌ قوانين نامطلوب را، ‌از‌ هرج ‌و‌ مرج ‌و‌ بى قانونى بهتر ‌و‌ آسيب ‌و‌ تباهى اش ‌را‌ كمتر مى داند؛ زيرا در برابر بى قانونى ‌و‌ هرج ‌و‌ مرج، تمام راه هاى نجات مسدود ‌و‌ كليهء امور ‌و‌ حدود تعطيل مى گردد ‌و‌ فتنه، حاكم مى شود همان طور ‌كه‌ اميرمؤمنان (ع)عدم وجود نظم اجتماعى ‌و‌ قانون مدارى ‌و‌ ‌به‌ دنبال آن برقرارى امنيت ‌را‌ ‌از‌ اسارت انسان در چنگال حيوانى درنده بدتر مى داند ‌و‌ مى فرمايد:«امام عادل خير ‌من‌ مطر وابل (و) سبع حطوم اكول خير ‌من‌ وال غشوم ظلوم، ‌و‌ وال غشوم ظلوم خير ‌من‌ فتنة تدوم»[1]


«پيشواى دادگر، ‌از‌ باران پيوسته (كه همه چيز ‌را‌ بارور مى كند) بهتر است، ‌و‌ جانور درنده ‌و‌ آدمخوار، ‌از‌ فرمانرواى ستمكار بهتر است،فرمانرواى بيدادگر ‌از‌ ادامه هرج ‌و‌ مرج نيكوتراست.»
گفتنى است ‌كه‌ اميرمؤمنان (ع)فراهم كردن امنيت همه جانبه ‌را‌ مقصد اساسى مى دانست ‌كه‌ در سايهء آن، رشد ‌و‌ تعالى مردمان سامان مى يابد.[2] ‌و‌ ايشان اسلام ‌را‌ مايهء امنيت اساسى معرفى كرده ‌و‌ فرموده است:«الحمد لله الذى شرع الاسلام... فجعله أمنا لمن علقه؛[3] سپاس خداى ‌را‌ ‌كه‌ راه اسلام ‌را‌ گشود... ‌و‌ آن ‌را‌ براى هر ‌كه‌ ‌به‌ آن چنگ زند امن قرارداد.»
از اين رو، يكى ‌از‌ راه هاى دستيابى ‌به‌ امنيت، آموزش آموزه هاى دينى ‌به‌ مردم است. ‌از‌ سوى ديگر، على (ع)از جوانب ديگرى نيز ‌به‌ موضوع امنيت ‌و‌ آرمان تأمين كامل آن پرداخته اند. ايشان دربارهء ضرورت دستگاه اطلاعاتى، در نامه ‌به‌ مالك اشتر ‌و‌ نامه ديگر (نامه 45 نهج البلاغه) بياناتى دارند. در مورد ضرورت ‌و‌ اهميت مرزبانى ‌و‌ مرزدارى، سخنان امام (نامهء 33) ناظر بر اين موضوع است. ‌از‌ سويى ديگر ضرورت تشكيل سپاه ‌و‌ تقويت نيروهاى رزمى ‌را‌ مى توان در نامه هاى 12 16و 53و خطبه هاى 12 10و 63ملاحظه كرد[4]


بدين ترتيب واضح است ‌كه‌ امام سجاد در اين مسير ‌به‌ جدش اقتدا كرده است.


ثانياً: همان طور ‌كه‌ پيش تر نيز گفته شد، امام سجاد(ع)نيز در عين ابراز تنفر ‌از‌ زمامداران خودسر اموى، ‌از‌ هدايت ‌و‌ راهنمايى آنان ‌به‌ خصوص آنجا ‌كه‌ حفظ اساس اسلام ‌و‌ مصالح امت اسلامى مطرح بود، كوتاهى نمى كرد. ذكر نمونه ‌و‌ شاهدى بر اين مدعا مفيد است:


در زمان عبدالملك، خليفهء اموى، پارچه هايى ‌كه‌ شعار تبليغاتى مسيحيت (پدر، پسر ‌و‌ روح القدس) بر آن نقش بسته بود. رواج داشت؛ حتى بر پارچه هايى ‌كه‌ در مصر اسلامى مى بافتند، ‌به‌ تقليد ‌از‌ روميان همان نقش ‌را‌ مى زدند، اين كار مورد اعتراض مسلمانان قرار گرفت ‌و‌ ‌از‌ عبدالملك درخواست كردند ‌كه‌ ‌به‌ جاى علامت «تثليث» نشان توحيد بر آن ها نقش كند؛ خبر ‌به‌ امپراتور روم رسيد ‌و‌ ‌او‌ ‌از‌ عبدالملك خواست ‌كه‌ ‌از‌ ايجاد هر نوع تغيير ‌و‌ دگرگونى در پارچه هاى بافت مصر خوددارى شود، در غير اين صورت سكه هايى ضرب خواهد كرد ‌كه‌ روى آن ناسزا ‌به‌ پيامبر اسلام نقش بسته باشد؛[1] در آن روز، پول رايج در كشور ‌و‌ بلاد اسلامى، همان سكه هايى بود ‌كه‌ در روم تهيه ‌و‌ ضرب مى شد. وقتى چنين خبرى ‌به‌ عبدالملك رسيد، ‌از‌ امام سجاد استمداد كرد، امام طرح استقلال اقتصادى ‌و‌ بى نيازى ‌از‌ سكه هاى رايج روم ‌را‌ پيشنهادكرد ‌و‌ فرمود: بايد در كشور اسلامى سكه هاى جديدى ضرب شود ‌كه‌ در يك روى آن جملهء (شهدالله أنه لا اله اله هو) ‌و‌ در روى ديگرش «محمد رسول الله» حك گردد؛ آنگاه امام (ع)قالب گيرى دقيق ‌و‌ ضرب اين جمله ها ‌را‌ ‌به‌ آنان آموخت؛ ‌و‌ طرح آن حضرت عملى شد ‌و‌ سكه هاى اسلامى ‌به‌ بازار آمد ‌و‌ ‌به‌ بهره جويى ‌و‌ استيلاطلبى روم، ‌به‌ عنوان كشور مسيحى بيگانه، خاتمه داده شد.[2]


بدين ترتيب ‌به‌ وضوح مى توان دريافت ‌كه‌ دعاها ‌و‌ راهبردهاى دفاعى مطروحه در دعاى 27صحيفه، ‌به‌ معناى دفاع ‌از‌ ظلم ‌و‌ جور دستگاه هاى حاكمه وقت نبوده ‌و‌ مصالح اساسى اسلام ‌و‌ امت اسلامى ‌را‌ مد نظر داشته است؛ همچنان ‌كه‌ امام (ع)در همين كتاب شريف ‌با‌ زبان راز ‌و‌ نياز، شكايت هاى خود ‌را‌ ‌از‌ اين دستگاه جائر ‌و‌ اسلام ستيز، ‌به‌ گونهء زير در دعاى چهل ‌و‌ نهم بيان مى دارد ‌و‌ خداى منان ‌را‌ شكر مى گزارد ‌كه‌ وى ‌را‌ ‌از‌ مكايد ‌و‌ دشمنى ها [ى حكومت] مصون داشته است:
«... اى خداى من، چه بسيار دشمنى ‌كه‌ شمشير عداوت بر ‌من‌ كشيد ‌و‌ خنجر كين تيز كرد ‌و‌ نيزه ‌و‌ سنان ‌از‌ خشم ‌من‌ تند نمود ‌و‌ سمومات كشنده بر قتل ‌من‌ آماده ساخت ‌و‌ ‌با‌ تيرهايى ‌كه‌ ‌به‌ هدف مى رسيد مرا نشانه كرد ‌و‌ چشمش ‌از‌ مراقبت ‌من‌ ‌به‌ خواب نمى رفت ‌و‌ در دل داشت ‌كه‌ مرا آماج هر رنج ‌و‌ شكنجه قرار دهد ‌و‌ شربت ناگوار مرگ ‌را‌ ‌به‌ ‌من‌ بچشاند....پس ‌تو‌ ‌به‌ قوت ‌و‌ قدرت ازلى مرا يارى كردى ‌و‌ در مقابل دشمن پشت مرا محكم ساختى. آن گاه تندى تيغ دشمن ‌را‌ بر ‌من‌ كند كردى ‌و‌ مرا ‌به‌ شرف ‌و‌ بزرگوارى بر ‌او‌ قدرت ‌و‌ برترى دادى ‌و‌ آن چه ‌از‌ مكر ‌و‌ حيلتش كار بر ‌من‌ محكم كرد همه ‌را‌ ‌به‌ ‌او‌ برگردانيدى.... ‌و‌ اى خدا، چه بسيار ستمگر ‌كه‌ در پى آزار ‌من‌ مكرها انديشيد ‌و‌ دام ها براى شكارم گسترد ‌و‌ ‌از‌ پى جستجويم، موكل ‌و‌ ديده بانانش ‌را‌ بر انگيخت ‌و‌ مانند سبع ‌و‌ درنده اى ‌كه‌ براى شكار خود كمين كرده ‌و‌ در كمين گاه ‌من‌ در انتظار فرصت بود ‌و‌ براى فريب ‌من‌ متملقانه رخسارهء بشاش نشان مى داد ‌و‌ ‌از‌ دل ‌به‌ چشم كينه ‌به‌ ‌من‌ مى نگريست. اى خداى بزرگوار، چون خيانت ‌و‌ خبث سريرتش ‌را‌ ديدى ‌و‌ قبح ‌و‌ زشتى نيت شومش را، ‌تو‌ هم (به قهر ‌و‌ غضب) ‌از‌ مغز سرنگون ‌به‌ چاه ‌و‌ هلاكش كردى ‌و‌ ‌او‌ ‌را‌ ‌به‌ گودال عميق (كه خود كنده بود) درافكندى...»[1]


امام (ع)همواره در حيات خويش، ضمن پناه بردن ‌به‌ خداوند ‌از‌ شر حكومت هاى جائر وقت، ‌از‌ خداوند بر ضد آن ها دادخواهى مى كرديارى مى خواست.
«اى خدا، هميشه ‌تو‌ ‌را‌ ‌به‌ دادخواهى ‌و‌ يارى خواندم ‌و‌ ‌به‌ سوى ‌تو‌ (از شر ‌و‌ ستمهاى دشمنان) پناه جستم ‌و‌ ‌به‌ سرعت اجابت ‌و‌ يارى ‌تو‌ اطمينان كامل داشتم ‌و‌ همانا مى دانستم ‌كه‌ هر كس در سايهء حمايت ‌تو‌ در آيد، هرگز مغلوب نخواهد شد. پس اى خدا، مرا ‌به‌ قدرت كامله ات ‌از‌ شر جور ‌و‌ ستم پناه ده...»[2]


هم چنين اين نكته بسيار مهم هم بايد خاطر نشان شود ‌كه‌ حضرت در دعاى بيست ‌و‌ هفتم صحيفه، ‌به‌ دعا در حق مرزداران اسلامى ‌و‌ نه نيروهاى تحت امر حكام جائر در عرصهء داخلى؛ مى پردازد ‌و‌ بدين ترتيب شائبهء هرگونه همكارى ‌و‌ تأييد اينگونه حكامبرطرف مى سازد.
 


ثالثاً: درست است ‌كه‌ امام، بسيارى ‌از‌ راهبردهاى دفاعى ‌و‌ امنيتى خود ‌را‌ در قالب راز ‌و‌ نياز، ‌از‌ خداوند درخواست كرده، ولى بسيار واضح است ‌كه‌ اين شيوهء بيانى، متناسب ‌با‌ كليت عرفانى ‌و‌ انتخاب زبان رمز آلود ‌از‌ سوى امام در اين مصحف شريف است. ضمن آنمگر نه اين است ‌كه‌ هيچ دعايى بدون همراهى عمل داعى مستجاب نخواهد شد؟ پس در واقع مى توان درخواست هاى حضرتخداوند متعال ‌را‌ ‌به‌ عنوان دستورالعمل هاى قابل اجرا ‌و‌ تجويز قلمداد نمود ‌و‌ تحقق اين ادعيهء راهبردى ‌از‌ سوى خداوند ‌را‌ منوط ‌به‌ همراهى عملى مسلمانان دانست ‌و‌ ‌از‌ اين دعاه، آموزه هاى لازم دفاعى ‌و‌ امنيتى ‌را‌ استنباط ‌و‌ برداشت نمود.


گفتار دوم ـ آموزه ها ‌و‌ سياست‌ها
1- نفى هرگونه جنگ ‌و‌ سلطه طلبى ‌و‌ مشروعيت صرف جنگ توحيدى
بر حسب آموزه هاى امام سجاد(ع) جنگ طلبى مذموم ‌و‌ ناپسند بوده ‌و‌ تنها جنگ در راه حق ‌و‌ اهداف توحيدى مورد پذيرش است.
بدين سان، اساس اين سياست، نفى جنگ طلبى است ‌و‌ اگر قرار است جنگى هم موجه باشد، آن، نبرد در راستاى حاكميت توحيدى ‌و‌ تفكر توحيدى بر همه جاى عالم است. امام (ع)در اين راستا براى سپاهيان ‌و‌ مرزداران اسلامى چنين دعا مى فرمايد:
«.. ‌و‌ آنها ‌را‌ ‌از‌ جنگ ‌و‌ محاربهء كفار، فراغت براى عبادت بخش ‌و‌ ‌از‌ دفع ‌و‌ طرد آن ها آسوده ساز ‌تا‌ ‌با‌ ‌تو‌ ‌به‌ خلوت ‌و‌ راز ‌و‌ نياز پردازند ‌و‌ ‌تا‌ آنديگر در معمورهء زمين هيچكس غير ‌تو‌ ‌را‌ پرستش نكند ‌و‌ پيش احدى جز ذات يگانهء تو، كسى جبهه ‌به‌ خاك مذلت نسايد.[1] ... پروردگارا! ‌و‌ اين نعمت غلبه ‌و‌ استيلاى مسلمين ‌را‌ در تمام اقطار عالم تعميم ده.»[2]
همچنين امام (ع) شريعت ‌و‌ عدالت ‌و‌ معرفت خواهى ‌و‌ جهاد در راه استيلاى توحيد ‌را‌ ‌از‌ ويژگى هاى سپاهيان اسلام ‌به‌ شمار آورده است:«پروردگارا! هرگاه ‌از‌ قشون اسلام، ‌كه‌ اهل ملت ‌و‌ شرع ‌تو‌ هستند، مرد جنگ جويى ‌با‌ آن كافران ‌به‌ جنگ برخيزد ‌يا‌ آن ‌كه‌ ‌از‌ پيروان سنت ‌و‌ آيينت مردى ‌با‌ عدالت ‌و‌ معرفت، ‌با‌ آن ها ‌به‌ جهاد ‌و‌ دفاع رو آورد، بااين مقصود ‌كه‌ دين توحيدى ‌تو‌ برترى يابد ‌و‌ حزب ‌و‌ سپاه ‌تو‌ نيرومندتر شود ‌و‌ بهرهء خلق ‌از‌ معرفتت بيشتر گردد. ‌تو‌ اى خدا، بر آن مرد جنگ جو ‌و‌ مجاهد، امر جنگ ‌را‌ سهل ‌و‌ آسان گردان و...»[3]
 


2- تأكيدفوق العاده برامنيت ‌و‌ حفظ حدود ‌و‌ سرحدّات
در واقع آن چه ‌به‌ خوبى بيانگر موضوع امنيت ‌و‌ حفظ سرحدّات بلاد اسلامى است، در اين نهفته ‌كه‌ امام، دعاى بيست ‌و‌ هفتم خود ‌را‌ ‌با‌ تأكيد بر اين موضوع مهم آغاز كرده است:
«پروردگارا! درود فرست بر محمد ‌و‌ آل اطهارش ‌و‌ ثغور ‌و‌ سرحدّات مسلمين ‌را‌ ‌به‌ عزت ‌و‌ جلال خود محفوظ بدار ‌و‌ سپاهيان اسلام ‌را‌ ‌كه‌ ‌به‌ حمايت ‌و‌ نگهبانى مرزهاى كشورهاى اسلامى همت گماشته اند، ‌به‌ قوت ‌و‌ قدرت كامل خود يارى فرما...»[4]


3- تبيين ويژگى هاوصفات لازم جهت نيروهاى نظامى
امام (ع)جهت سپاهيان، صفات ‌و‌ ويژگى هاى متعددى آورده است؛ همانند صبر، ثبات، پايدارى، شجاعت، سلامت جسمى،اخلاق نيكو، حسن سياست ‌يا‌ تدبير، شهادت طلبى، رهبانيت در جهاد، خلوص ‌و‌ حسن نيت، عدالت ورزى ‌و‌ دورى ‌از‌ ريا ‌و‌ بديهى است در هر نظام اسلامى مى بايست در اتصاف نيروهاى نظامى ‌به‌ اين صفات كوشيد. ‌از‌ آنجا ‌كه‌ اين فراز ‌از‌ دعاى بيست ‌و‌ هفتم بلند است، تنها گوشه اى ‌از‌ آن ‌را‌ مى آوريم.امام دربارهء جنگ جويان ‌و‌ مجاهدان اسلامى اين گونه دعا مى كند:
«... ‌و‌ ‌از‌ غم ‌و‌ اندوه وحشت جنگ، ‌او‌ ‌را‌ در پناه خود بدار ‌و‌ ياد اهل ‌و‌ اولاد ‌را‌ ‌از‌ خاطرش ببر ‌و‌ حسن نيت بر ‌او‌ اختيار فرما ‌و‌ هم ‌او‌ ‌را‌ بر حسن عاقبت ‌و‌ رستگارى يارى كن.نعمت سلامت ‌و‌ صحتش مستدام بدار ‌و‌ ‌از‌ جبن ‌و‌ ترس ‌و‌ كم دلى دورش دار ‌و‌ شجاعت ‌و‌ پردلى برالهام كن ‌و‌ ‌او‌ ‌را‌ سختى ‌و‌ پايدارى نصيب فرما ‌و‌ ‌به‌ نصرت ‌و‌ فتح ‌و‌ ظفر مؤيدش بدار ‌و‌ سيرت خويش ‌و‌ اخلاق نيكو ‌و‌ حسن سياستش تعليم ده ‌و‌ در حكم ميان خلق، ‌به‌ عدل ‌و‌ سداد ‌و‌ صواب موفقش فرما ‌و‌ ‌از‌ ري، شهرت طلبى ‌و‌ خودنمايى دورش دار ‌و‌ قصدش خالص گردان ‌و‌ ‌به‌ لطف خود همه كار، فكر ‌و‌ ذكر ‌و‌ حركت ‌و‌ سكونش ‌را‌ در راه خود خالص براى حضرتت قرار ده و... سپاه دشمن ‌را‌ در چشم ‌او‌ اندك بنما ‌و‌ شأن ‌و‌ شوكت آن ‌را‌ در قلب ‌او‌ ناچيز گردان...»[1]
بدين ترتيب در سياست ‌و‌ آموزه هاى دفاعى حضرت سجاد، نيروهاى نظامى نه تنها جنگ طلب، استيلا جو ‌و‌ مظهر اعمال خشونت نامشروع نيستند بلكه مى بايستى ‌از‌ متدين ترين ‌و‌ فرهيخته ترين افراد اجتماع باشند ‌و‌ بديهى است چنين بينش متعالى دربارهء نيروى نظامى در نوع خود بى نظير است.
 


4- تأكيد بر ارتقاى كميّت ‌و‌ كيفيّت نيروهاى انسانى، تسليحات ‌و‌ كارامدى آن ها
در آموزه هاى امام، كميت ‌و‌ كيفيت نيروها ‌و‌ تجهيزات نظامى ‌از‌ اهميت بسزا ‌و‌ تعيين كننده اى برخوردار است ‌و‌ نقش تعيين كننده اى در دستيابى ‌به‌ پيروزى ايفا مى كند. امام ‌از‌ خداى متعال چنين مى خواهد:
«... ‌و‌ عدهء سپاهيان سرحدّى مسلمين ‌را‌ زياد ‌و‌ سلاح آن ها ‌را‌ مجهز ‌و‌ برّان ساز.»[1]
بنابراين، مشخص است ‌كه‌ ارتقاء كميت ‌و‌ كيفيت ‌و‌ تجهيز نيروهاى انسانى ‌و‌ تسليحات نظامى، امرى راهبردى است ‌كه‌ قرآن كريم نيز بر اين اهميت صحه گذارده است.[2]


5- تأمين ‌به‌ موقع تداركات ‌و‌ لجستيك سپاه
با توجه ‌به‌ اهميت اين امر، در كليهء سياست هاى دفاعى ‌و‌ نظامى، حضرت ‌از‌ خدا چنين استمداد مى كند:
«و اى خدا، ‌تو‌ خود مدير بر امرشان باش ‌و‌ قوت ‌و‌ آذوقهء آن ها ‌را‌ پى در پى، بى رنج انتظار، عطا فرما ‌و‌ ‌تو‌ خود ‌به‌ تنهايى مؤونهء آن هاتكفل كن...»[3]
 


6- ضرورت ايجادالفت،هماهنگى وهمدلى در سپاهيان
امام در دعاى خود ‌با‌ عبارت «و احرس حوزتهم ‌و‌ امنع حومتهم ‌و‌ الّف جمعهم»[1] ‌از‌ خداوند متعال مى خواهد ‌كه‌ حدود ‌و‌ جوانب لشكريان اسلام، حفظ ‌و‌ مستحكم گشته ‌و‌ دل هاى سپاهيان ‌با‌ هم جمع ‌و‌ هماهنگ گردد. بديهى است ‌از‌ اين منظر، سپاه اسلام ‌با‌ انس، الفت ‌و‌ اتحاد ‌و‌ اتفاق ‌و‌ وحدت روحى؛ قدرت بيشترى يافته ‌و‌ ديگر دشمن نخواهد توانست ‌با‌ نفاق افكنى ‌و‌ اختلاف انگيزى، مايهء تضعيف عزت ‌و‌ قدرت آن ها شده ‌و‌ سپاهيان ‌و‌ مرزداران اسلامى ‌را‌ ‌با‌ نفاق افكنى ذليل ‌و‌ ناتوان سازد.


7ـ ضرورت كسب اطلاعات كافى ‌از‌ دشمن ‌و‌ بهره گيرى ‌از‌ حيله ها ‌و‌ تدابير جنگى
حضرت سجاد(ع)از خداوند متعال مى خواهد ‌كه‌ ‌به‌ سپاهيان سرحدّات اسلامى، شناخت، علم ‌و‌ بصيرت لازم نسبت ‌به‌ دشمن ‌و‌ اطلاعحيله ها ‌و‌ تدابير جنگى ‌را‌ اعطا نمايد ‌و‌ جملهء زيباى امام در اين باره چنين است:«... ‌و‌ الطف لهم فى المكر.... ‌و‌ عرفهم ‌ما‌ يجهلون ‌و‌ علمهم ‌ما‌ لا يعلمون ‌و‌ بصرهم ‌ما‌ لايبصرون»[2]
به خوبى روشن است ‌كه‌ در اين فقره ‌از‌ دعا، داشتن تدبير دقيق ‌و‌ اطلاعات ‌و‌ شناسايى هاى لازم ‌از‌ دشمن، امر لازمى شمرده شدهدر واقع ناظر بر اين موضوع است ‌كه‌ در آموزه ها ‌و‌ سياست دفاعى، داشتن راهبردهاى جنگى ‌و‌ اطلاعات كامل ‌از‌ خصم، همواره امرى الزامى است.
با توجه ‌به‌ كاربرد كلمهء «مكر» در اين فراز ‌از‌ دعا بايد اين نكته خاطر نشان شود ‌كه‌ در بسيارى ‌از‌ روايات، كاربرد مكر ‌يا‌ حيله ‌و‌ خدعه عليه دشمن، بر خلاف «غدر» صحيح ‌و‌ لازم شمرده شده است؛ زيرا مكر ‌يا‌ حيله، خود نوعى راهبرد ‌و‌ تدبير جنگى است در حالى ‌كه‌ «غدر»، ‌يا‌ پيمان شكنى، عملى غير اسلامى ‌و‌ غير انسانى ‌و‌ بر خلاف مروت ‌و‌ جوانمردى محسوب گشته است؛ لذا روايات بسيارى ‌با‌ مردود دانستن غدر ‌يا‌ پيمان شكنى، جنگ ‌را‌ نيرنگ دانسته ‌و‌ كاربرد نيرنگ ‌يا‌ فريب ‌را‌ كاملاً مجاز توصيه مى كند.[1]


8ـ ضرورت بسيج ‌و‌ آمادگى دائمى نظامى ‌و‌ آماده سازى مداوم نيرو
در آموزه هاى دفاعى ـ امنيتى صحيفه سجاديه، مشاركت همگانى مردم در امر دفاع توصيه شده ‌و‌ براى مساهمت ‌و‌ آماده سازى ‌و‌ بسيج نيرو ‌و‌ امكانات، راه هاى مختلفى عرضه شده است؛ ‌از‌ جمله مى توان ‌به‌ مشاركت مالى، مشاركت در تأمين مايحتاج نظامىغيرنظامى سپاهيان ‌و‌ مرزداران، ‌و‌ هرگونه مساعدت در تشويق ‌و‌ ترغيب مستقيم ‌و‌ ‌يا‌ غيرمستقيم امر جهاد ‌و‌ مجاهدان اشاره كرد: فرازى ‌از‌ صحيفه ‌كه‌ اين معانى ‌از‌ آن برداشت مى شود چنين است:
«پروردگارا! هر مسلمانى ‌كه‌ فرزند مجاهد ‌و‌ جنگجويى ‌يا‌ مرابط ‌و‌ سرحدّدارى در خانه خود واگذارد ياآن ‌كه‌ ‌از‌ جانشينانش كسى ‌را‌ بر اين كار صالح، مهيا سازد ‌و‌ ‌يا‌ ‌به‌ قسمتى ‌از‌ مالش ‌يا‌ سلاح ‌و‌ لوازم جهادش ‌به‌ مسلمانى اعانت ‌و‌ يارى كند ‌يا‌ وى ‌را‌ ‌به‌ تشويق ‌و‌ ترغيب براى امر جهاد برانگيزد ‌و‌ ‌يا‌ آن ‌كه‌ ‌به‌ حضورش كسى ‌را‌ دعوت ‌به‌ پيروى ‌او‌ كند ‌يا‌ در غيابش حركت ‌و‌ تعظيم ‌و‌ تكريم ‌او‌ ‌را‌ رعايت كند، پروردگارا! ‌تو‌ چنين كس ‌را‌ زبون مكن ‌و‌ ‌به‌ مانند آن كس ‌كه‌ خود جهاد مى كند، اجر ‌و‌ پاداش عطا فرما!»[2]
همچنين، حضرت سجاد، ‌با‌ ضرورى دانستن نيت ‌و‌ قصد الهى در جهاد ‌و‌ دفاع، براى ناتوانان ‌از‌ شركت در دفاع ‌از‌ بلاد اسلامى، ‌كه‌ داراى نيت قلبى اهتمام ‌به‌ امر دفاع ‌و‌ جهاد هستند، اجر ‌و‌ ثواب مجاهدان اسلامى قائل است.[3]
 


9ـ تأكيد بر قاطعيت در نبرد ‌و‌ كسب پيروزى نهايى
تاريخ ‌به‌ خوبى گواه است ‌كه‌ بسيارى ‌از‌ مبارزات حق جويانه، ‌به‌ دليل ساده انديشى ‌و‌ ‌يا‌ سستى در مبارزه ‌و‌ ضعف در دستيابى ‌به‌ پيروزى نهايى ‌و‌ ‌يا‌ مسالمت جويى نابجا ‌با‌ دشمنان ‌به‌ ثمر نرسيده است. امام سجاد ‌با‌ وقوف ‌به‌ اين امر، ويژگى پيروزى مطلوب در مبارزه ‌با‌ دشمنان ‌را‌ فرار ‌و‌ هزيمت دشمنان ‌و‌ پراكنده سازى ‌و‌ قطع طمع آنان نسبت ‌به‌ بلاد اسلامى ‌و‌ مذلت كامل ايشان ‌به‌ حساب مى آورد ‌و‌ چنين پيروزى ‌و‌ عقوبت متجاوزين ‌را‌ مايهء عبرت گيرى سايرين ‌به‌ شمار مى آورد. امام، ويژگى پيروزى ضرورى ‌و‌ صفات دشمن مغلوب ‌را‌ در اين فراز ‌از‌ دعا، بدين گونه شرح مى دهد:
«... چنان مقهورشان ساز ‌كه‌ پيروانشان همه متفرق ‌و‌ فرارى شوند ‌و‌ پيروانشان ‌را‌ ‌به‌ واسطهء شكست آنان، ‌به‌ نكال ‌و‌ عقوبت ‌و‌ عذاب سخت در افكن ‌تا‌ ‌به‌ خزى ‌و‌ مذلت آن ها دشمنان بعد ‌از‌ اينان (عبرت گيرند) ‌و‌ قطع طمع ‌از‌ پيروزى كنند[1] ... ‌كه‌ ‌تا‌ آخرين افراد مشركينقتل ‌و‌ اسارت هلاك گردانى ‌و‌ ريشه شوكت ‌و‌ اقتدار آن ها ‌را‌ ‌از‌ بيخ ‌و‌ بن بركنى.»[2]
‌‌


10ـ تقويت ايمان سپاهيان، رمز پايدارى ‌و‌ مقاومت در جنگ
از منظر امام، تقويت ايمان سپاهيان ‌و‌ مرزبانان، ‌با‌ عارى نمودن فكر ‌و‌ ذهن آن ها ‌از‌ امور فتنه انگيز ‌و‌ فريبندهء دنيوى ‌و‌ يادآورى وعده هاى الهى ‌و‌ نعمت هاى بهشتى براى آنان، باعث استقامت ‌و‌ پايدارى آن ها در جنگ خواهد گشت ‌و‌ بدين سان نه تنها ايشان روىجنگ برنخواهند تابيد ‌كه‌ حتى خيال فرار ‌از‌ آوردگاه هم ‌به‌ ذهن آن ها خطور نخواهد كرد.[3]
 


11ـ راهكارها ‌يا‌ راهبردهاى عمومى مقابله ‌با‌ دشمن
حضرت سجاد جهت كاهش تأثير نيروى نظامى دشمن ‌و‌ مقابله باآن ه، ‌به‌ ارائهء راهبردهاى دفاعى ‌و‌ تقابلى لازم پرداخته است ‌كه‌ البته ‌به‌ صورت درخواست ‌از‌ خداى متعال ‌و‌ ‌به‌ صورت زير تبيين گرديده است:


1ـ ممانعت ‌از‌ دستيابى دشمن ‌به‌ تسليحات
«ميان دشمنان ‌و‌ اسلحه جنگ شان جدايى انداز.»[1]


2ـ نابودى نقاط ‌و‌ مناطق پشتيبانى ‌و‌ تداركات.
«و محل وثوق آن ها ‌را‌ نابود گردان.»[2]


3ـ ممانعت ‌از‌ دستيابى دشمن ‌به‌ تداركات.
«ميان آن ها ‌را‌ ‌با‌ محل آذوقه شان دورگردان.»[3]


4ـ كاربرد عوامل گمراه سازى ‌و‌ فريب دشمن.
«از راه پيشرفت، آن ها ‌را‌ حيران ‌و‌ سرگردان ساز ‌و‌ هر جارو كنند گمراهشان گردان.»[4]


همچنين در فراز ديگرى ‌از‌ اين دعا، حضرت جمله اى دارند ‌كه‌ ‌به‌ نظر مى رسد مى توان ‌از‌ آن ضرورت استفاده ‌از‌ عمليات جنگ روانى ‌را‌ فهم ‌و‌ توجيه كرد؛ آنجا ‌كه‌ مى فرمايند:«پروردگارا! ‌تو‌ دل هاى آن ها ‌را‌ ‌از‌ ايمنى ‌و‌ آرامش خالى گردان ‌و‌ قواى بدنى آن ها ‌را‌ ضعيف ساز ‌و‌ قلوبشان ‌را‌ ‌از‌ فكر مكر ‌و‌ حيله ‌و‌ فساد غافل دار.»[5]


5ـ ممانعت ‌از‌ كمك رسانى همدستان ‌و‌ هم پيمانان ‌و‌ قطع كمك آنان.
«مدد ‌و‌ كمك همدستان ‌و‌ هم پيمانانشان ‌را‌ ‌از‌ آنان قطع كن.»[6]


6ـ مقابله ‌با‌ سياست اعلامى ‌و‌ تبليغاتى دشمن.
«دستشان ‌را‌ ‌از‌ هر طرف كوتاه ‌و‌ زبانشان ‌را‌ ‌از‌ سخن (به زيان اسلام ‌و‌ تبليغ عليه مسلمين) قطع كن!»[7]


7ـ ايجاد نزاع ميان دشمنان ‌و‌ تفرقه اندازى ‌و‌ اختلاف كلمه ميان آن ها.
«پروردگارا! ‌تو‌ مشركان ‌را‌ ‌به‌ جنگ ‌و‌ نزاع ‌با‌ مشركان مشغول دار ‌تا‌ ‌به‌ اطراف ‌و‌ حدود ديار مسلمين دست درازى نتوانند كرد ‌و‌ آن ها ‌را‌ عوض مسلمين ‌به‌ نقص ‌و‌ كاهش (جان ‌و‌ مال) گرفتار ساز ‌و‌ ‌به‌ واسطهء اختلاف كلمه ‌و‌ تفرقه ‌از‌ تجمع ‌و‌ اتفاق بر ضد مسلمين باز دار!»[8]


8ـ تضعيف سامانهء فرماندهى دشمن.
«و اركان آنها (يعنى سران ‌و‌ شجاعانشان) ‌را‌ ‌از‌ مقاومت در مقابل رجال مسلمين ضعيف ساز وسست گردان وآنان ‌را‌ ازمبارزه ‌با‌ قهرمانان ‌و‌ شجاعان سپاه اسلام ترسان ‌و‌ هراسان ساز!»[1]


9ـ راهكارها ‌يا‌ راهبردهاى ويژه در مقابله ‌با‌ دشمن
در فرازهاى نسبتاً پرحجمى ‌از‌ دعاى بيست ‌و‌ هفتم، امام زين العابدين 7بدترين ‌و‌ سنگين ترين نفرين ها ‌و‌ بدخواهى ها ‌را‌ در حق دشمنان اسلام ‌و‌ متجاوزين ‌به‌ بلاد اسلامى ‌و‌ حتى چارپايان ‌و‌ گياهان محيط زيست آن ها نموده است ‌و‌ اين پرسش بحث انگيز مطرح مى شود ‌كه‌ آيا ‌از‌ نفرين هاى مذكور ‌كه‌ ‌به‌ درگاه الهى شده است مى توان راهبردى در مقابله ‌با‌ اين دشمنان، استنتاج نمود؟ ‌و‌ آيا بيانات امام مى تواند بر كاربرد دفاعى جنگ هسته اى ‌يا‌ ميكروبى ‌و‌ بيولوژيك عليه دشمنان متجاوز صحه گذارده ‌و‌ آن ‌را‌ هم تجويز كند؟


بيان امام چهارم چنين است:«پروردگارا! براى هلاك دشمنان، در آبهايشان وبا[2] ‌و‌ طاعون ‌و‌ در طعام هايشان امراض ديگر داخل سازبلادشان ‌را‌ ‌به‌ بلاى خسوف ‌و‌ زلزله ويران گردان ‌و‌ پيوسته ديارشان ‌را‌ ‌به‌ سنگ باران، خراب ساز ‌و‌ ‌به‌ خشكسالى ‌و‌ قحطى دچار كن ‌و‌ آذوقهء آن ها ‌را‌ در خشك ‌و‌ بى گياه ترين سرزمين ‌و‌ دورترين اماكن ‌از‌ آن ها قرار ده ‌و‌ حصار آن اماكن ‌را‌ مانع دسترسى ‌به‌ آذوقه شان بگردان ‌تا‌ سپاه دشمن ‌به‌ جوع ‌و‌ گرسنگى ممتد ‌و‌ مرض سخت ‌به‌ هزيمت افتد.[1] خدايا! ‌تو‌ رَحِم زنان ‌و‌ پشت مردان دشمن ‌را‌ عقيم ‌و‌ محروم ‌از‌ فرزندان ساز ‌و‌ چارپايان ‌و‌ انعامشان ‌را‌ مقطوع النسل گردان ‌و‌ ‌به‌ آسمانشان اجازه يك قطره بارش مده ‌و‌ ‌به‌ زمين شان اجازه روييدن گياهى نفرما ‌و‌ ‌به‌ جاى آن، باران، حيوانات ‌و‌ نباتات ديار اهل اسلام ‌را‌ پربار ساخته ‌و‌ بدين سان آنها ‌را‌ نيرومند ‌و‌ محفوظ ساز.»[2]


با وجود امكان برداشت هاى متفاوت ‌از‌ اين دو فراز ‌از‌ دعاى بيست ‌و‌ هفتم ‌و‌ ‌با‌ توجه ‌به‌ اهميت بيش ‌از‌ حد مقولهء حفظ اساس اسلام ‌و‌ امنيت ‌و‌ ثغور بلاد ‌و‌ امت ‌و‌ جامعهء اسلامى، نظر نگارنده بر آن است ‌كه‌ مى توان ‌از‌ اين بخش ‌از‌ دعا ‌به‌ جواز ‌و‌ امكان كاربرد دفاعى ‌و‌ اضطرارى جنگ افزارهاى غيرمتعارف ‌و‌ ‌با‌ توان نظامى ‌و‌ تخريبى قوى تر صحه گذاشت، هر چند دامنهء جغرافيايى ‌و‌ نظامى ‌و‌ كاربردى اين تسليحات مى بايستى در پايين ترين حد ممكن ‌و‌ پايين‌ترين آستانه كفايت باشد ‌تا‌ كمترين ميزان آسيب هاى انسانى، جانورى ‌و‌ گياهى تحميل گردد، ضمن آن ‌كه‌ ضرورتاً بايد ‌با‌ دشمنان قبل ‌از‌ چنين كاربردى ‌به‌ اتمام حجت هاى لازم مبادرت نمود.
همچنين بديهى است ‌كه‌ بخش زيادى ‌از‌ واردسازى چنين خسارت هايى ‌به‌ دشمن تنها در پرتو استفاده ‌از‌ سلاح هاى غيرمتعارف ممكن است ‌و‌ ‌از‌ سوى ديگر عقل حكم مى كند ‌كه‌ انسان خود نيز در مسير تحقق دعاى خويش ‌از‌ هيچ كوشش ‌و‌ عملى در آن راستا كوتاهى نكند ‌و‌ لذا ‌به‌ نظر مى رسد ‌كه‌ بيانات امام چهارم در اين بخش ‌از‌ دعاها نيز مى تواند جنبه دستورالعملى ‌و‌ تجويزى داشته باشد ‌و‌ ‌يا‌ دست كم تجويز اين گونه سلاح ها ‌را‌ در اشكال تاكتيكى ‌با‌ قدرت تخريب محدود ‌و‌ در حالت اقدام دفاعى ‌و‌ مقابله ‌به‌ مثل، توجيه ‌و‌ ضرورى سازد.[3]


استنتاج
مقاله حاضر بيانگر آن است ‌كه‌ بر خلاف تصورات غلطى ‌كه‌ ممكن است ‌از‌ امام چهارم (ع) در افواه عامهء مردم وجود داشته باشد مبنى بر اين ‌كه‌ حضرت، بخش زيادى ‌از‌ عمر خود ‌را‌ در انزوا ‌و‌ عزلت ‌از‌ عرصه هاى سياسى ‌و‌ اجتماعى گذرانيده ‌و‌ تنها ‌به‌ دعا ‌و‌ مناجات مشغول بوده است، در حالى ‌كه‌ امام ‌با‌ شجاعت ‌و‌ صلابت ‌و‌ ‌با‌ تدبير در كليهء عرصه هاى مزبور حضور فعال داشته ‌و‌ كتاب ارجمند صحيفه سجاديه بهترين شاهد اين مدعا است. ‌به‌ علاوه حضرت، ‌با‌ وجود آن ‌كه‌ در شرايط بسيار حاد سياسى ‌و‌ اجتماعى ‌و‌ عصرى پرتلاطم مى زيسته اند ‌و‌ ‌با‌ چندين خليفه جائر ‌و‌ متغلب اموى، هم عصر بوده اند، بااين حال ‌به‌ تنوير مستمر افكار عمومى ‌و‌ تلاش بر انجام اصلاح مردم ‌و‌ جلوگيرى ‌از‌ انحرافات دينى در سطوح مختلف سعى بليغى نمودند. همچنين امام ‌با‌ وجود تنفر ‌از‌ زمامداران اموىمقابله ‌با‌ دستگاه جائر، ‌از‌ هدايت ‌و‌ راهنمايى آن ها ‌به‌ خصوص آنجا ‌كه‌ حفظ اساس اسلام ‌و‌ مصالح امت اسلامى مطرح بود، كوتاهى نمى كردند ‌و‌ دقيقاً در همين راستا ‌و‌ جهت حفظ اساس اين ديانت شريف، منظومه فكرى ‌و‌ آموزه هاى نظرى ‌و‌ عملى خود ‌را‌ در باب مسائل دفاعى ‌و‌ امنيتى ‌و‌ جهت مرزبانى بلاد اسلامى در دعاى بيست ‌و‌ هفتم تدوين نمودند ‌و‌ بدين ترتيب ‌و‌ بر مبناى مستندات اين پژوهش مى توان ‌با‌ قاطعيت ابراز نمود ‌كه‌ صحيفه ‌و‌ مصحف شريف سجاديه،شامل دكترين ‌و‌ آموزه هاى دفاعى ـ امنيتى بسيار منسجم ‌و‌ كم نظيرى است ‌كه‌ توسط امام سجاد، ‌با‌ رويكردى ظلم ستيزانه ‌و‌ در عين عدم تأييد حكومت هاى جائر وقت، ‌و‌ ‌به‌ خاطر حفظ اسلام ‌و‌ مصالح امت اسلامى ‌و‌ مقابله ‌با‌ تهديدها ‌و‌ تهاجمات بيگانگان، طراحى وانديشيده شده ‌و‌ مى توان در حال حاضر نيز بدان اتكا ‌و‌ استناد نمود. 


منبع: فصلنامه حكومت اسلامي ، شماره 44

0
0% (نفر 0)
 
نظر شما در مورد این مطلب ؟
 
امتیاز شما به این مطلب ؟
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب

بهداشت در صحیفه سجادیه
تأملی بر دعای بیست وچهارم صحیفه سجادیه در تعریف ...
جلوه های عرفانی دعا در صحیفه سجادیه
ردّ بر كیفیت جمع صحیفة جامعة سجادیه
طوبای صحیفه
قابلیتهاى دوگانه انسان
سیمای صحیفه سجادیّه
مبانی اخلاقی در صحیفه سجادیه
آیت الله جوادی آملی
شیطان

بیشترین بازدید این مجموعه

بهداشت در صحیفه سجادیه

 
نظرات کاربر

پر بازدید ترین مطالب سال
پر بازدید ترین مطالب ماه
پر بازدید ترین مطالب روز



گزارش خطا  

^