كتاب صحيفة كاملة سجّاديّه و دعاي آن راجع به خلافت
صحيفة كاملة سجّاديّة ، إنْجيل أهْلُ الْبَيْت ، زَبور آل مُحَمَّد
ابن شهر آشوب در «معالم العلماء» در ترجمة يحيي بن علي بن محمد حسيني رقّي گويد: او از حضرت صادق عليه السّلام دعاي معروف به انجيل اهل البيت را روايت مي كند[1]. و گويد: دعاي صحيفه ملقّب است به زَبُور آلِ محمد صلی الله علیه و آله [2] و توصيف آن به كامله ، يا براي كمال آن مي باشد و يا براي كمال مولّف آن ، بنابر اينكه :
كُلُّ شَيْءٍ مِنَ الْجَميلِ جَمِيلُ[3]
«هر چيزي از زيبا سر زند، آن نيكو و زيبا و جميل است .»
(56)رَبِّ صَلِّ عَلَي أطَائبِ أهْلِ بَيْتِهِ الَّذِينَ اخْتَرْتَهُمْ لاِمْرِكَ، وَ جَعَلْتَهُمْ خَزَنَةَ عِلْمِكَ، وَ حَفَظَةَ دِينِكَ، وَ خُلَفَاءَكَ فِي أرَضِكَ، وَ حُجَجَكَ عَلَي عِبَادِكَ، وَ طَهَّرْتَهُمْ مِنَ الرِّجْسِ وَ الدَّنَسِ تَطْهِيراً بِإرَادَتِكَ، وَ جَعَلْتَهُمُ الْوَسِيلَةَ إلَيْكَ، وَ الْمَسْلَكَ إلَي جَنَّتِكَ.
(57) رَبِّ صَلِّ عَلَي مُحمَّدٍ وَ آلِهِ صَلَوةً تُجْزِلُ لَهُمْ بِهَا مِنْ نِحَلِكَ وَ كَرَامَتِكَ، وَ تُكْمِلُ لَهُمُ الاشْيَاءَ مِنْ عَطَايَاكَ وَ نَوَافِلِكَ، وَ تُوَفِّرُ عَلَيْهِمُ الْحَظَّ مِنْ عَوَائِدِكَ وَ فَوَائِدِكَ.
(58)رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِ وَ عَلَيْهِمْ صَلَوةً لاَ أمَدَ فِي أوَّلِهَا، وَ لاَ غَايَةَ لاِمَدِهَا، وَ لاَ نِهايَةَ لآخِرِها.
(59)رَبِّ صَلِّ عَلَيْهِمْ زِنَةَ عَرْشِكَ وَ مَادُونَهُ، وَ مِلاَْ سَمَوَاتِكَ وَ مَا فَوْقَهُنَّ، وَ عَدَدَ أرَضِيكَ وَ مَا تَحْتَهُنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ، صَلَوةً تُقَرِّبُهُمْ مِنْكَ زُلْفَي ، وَ تَكُونُ لَكَ وَ لَهُمْ رِضًي ، وَ مُتَّصِلَةً بِنَظائِرهِنَّ أبَداً.
«بار پروردگار من ! درود و رحمت خود را بفرست بر پاكان و پاكيزگان اهل بيت او: آنان كه ايشان را براي اجراي امر و ولايتت برگزيدي ، و خزينه داران علم و گنجوران دانشت قرار دادي ، و پاسداران و نگهبانان دينت نمودي ، و جانشينان وخليفگان در زمينت فرمودي ، و حجّتهاي خودت بر بندگانت كردي ؛ و به اراده ومشيّتت از هر گونه رجس و پليدي منزّه و طاهر گردانيدي ، و ايشان را وسيله ورابـطة به سـوي خودت قرار دادي ، و راه و طريق سلوك به سوي بهشتت نمودي .»
«بار پروردگار من ! درود و رحمتت را بر محمّد و آل او فرست ، درود و رحمتي كه با آن از عطاي عظيم و كرامت جزيل خودت آنان را سرشار و بهره مند كني ، و هر قسم از اقسام نعمت و بركتت را از عطاهاي خزانة جودت بر آنان تكميل نمائي ، و از فوائد و إنعامت بديشان عنايت كني .»
«بار پروردگار من ! درود و رحمتت را بر وي و اهل بيت وي بفرست ، درود و رحمتي كه ابتدايش را حدّي ، و مدّت و درازايش را انتهائي ، و پايانش را نهايتي نباشد.»
«بار پروردگار من ! درود و رحمتي بر ايشان بفرست هموزن عرش و كاخ هستي و عالم اراده و مَشيَّتَتْ و آنچه عرش و كاخ هستي و عالم مشيّتت زير نگين خود دارد، و به قدر گنجايش و فراگيري آسمانهايت و آنچه بر فراز و بالاي آسمانها مي باشد، و به تعداد زمينهايت و آنچه در پايين و زير آنها و آنچه در ميان آسمانهايت و زمينهايت وجود دارد، چنان درود و رحمتي كه بدان آنان را به خودت نزديك سازي ، و آن درود و رحمت مورد پسند و خوشايند تو و ايشان بوده باشد، و هميشه و پيوسته به همانندان خود از آن درودها و رحمتها متّصل بوده باشد.»
(60) اللَهُمَّ إنَّكَ أيَّدْتَ دِينَكَ فِي كُلِّ أوَانٍ بِإمَامٍ أقَمْتَهُ عَلَماً لِعِبادِكَ، وَ مَنَارَاً فِي بِلاَدِكَ بَعْدَ أنْ وَصَلْتَ حَبْلَهُ بِحَبْلِكَ، وَ جَعَلْتَهُ الذَّريعَةَ إلَي رِضْوَانِكَ، وَ افْتَرَضْتَ طَاعَتَهُ، وَ حَذَّرْتَ مَعْصِيَتَهُ، وَ أمَرْتَ بِامْتِثَالِ أوَامِرِهِ، وَ الاِْنْتِهَاءِ عِنْدَ نَهْيِهِ، وَ ألاَّيَتَقَدَّمَهُ مُتَقَدِّمٌ، وَ لاَيَتَأخَّرَ عَنْهُ مَتَأخِّرٌ. فَهُوَ عِصْمَةُ اللاَّئِذِينَ، وَ كَهْفُ الْمُومِنينَ، وَ عُرْوَةُ الْمُتَمَسِّكِينَ، وَ بَهَاءُ الْعَالَمِينَ.
(61)اللَهُمَّ فَأوْزِعْ لِوَلِيِّكَ شُكْرَ مَا أنْعَمْتَ بِهِ عَلَيْهِ، وَ أوْزِعْنَا مِثْلَهُ فِيهِ، وَ آتِهِ مِنْ لَدُنْكَ سُلْطَاناً نَصِيراً، وَافْتَحْ لَهُ فَتْحاً يَسِيراً، وَ أعِنْهُ بِرُكْنِكَ الاْعَزِّ، وَ اشْدُدْ أزْرَهُ، وَ قَوِّ عَضُدَهُ، وَ رَاعِهِ بِعَيْنِكَ، وَ احْمِهِ بِحِفْظِكَ، وَانْصُرْهُ بِمَلاَئِكَتِكَ، وَامْدُدْهُ بِجُنْدِكَ الاْغْلَبِ.
«بار خداوندا! تو حقّاً و تحقيقاً دين خودت را در هر زماني به واسطة امامي تأييد نمودي ، آن امامي كه وي را به عنوان پرچم و رايت هدايت براي بندگانت برافراشتي ، و چون ستون رفيع و منارة پرتو افكني در شهرهايت راهنما و دليل قرار دادي پس از آنكه ريسمانش را به ريسمانت متّصل كردي و آنان را سبب و وسيله اي براي خشنودي و رضوانت قرار دادي ، و فرمانبرداري و اطاعت از او را فريضه و واجب شمردي و از نافرماني و مخالفت او بر حذر داشتي ، و به فرمانبرداري و انقياد از دستورات و اوامرش امر فرمودي ، و اجتناب از منهيّات وي را لازم نمودي ، و اينكه هيچ كس از او جلو نيفتد و پيشتر از او گام ننهد، و هيچ كس از او عقب نماند و دنبال او از راه و روش او باز نماند. بنابراين اوست كه پناه و ملجأ و حافظ و سدّ منيع پناه آورندگان ، و كهف و حِصْن ايمان آورندگان ، و دستاويز استوار و محكم تمسّك كنندگان ، و فروغ و درخشش جهانيان است .»
«بار خداوندا! بنابراين به امامت و صاحب اختيار و وليِّ عالم امكانت الهام بخش تا شكرانة آنچه را كه به وي انعام و مرحمت فرمودي بگزارد و ادا كند، و به ما نيز الهام بخش مثل آن الهام را تا دربارة او امَّت سپاسگزار و مطيع و منقادي بوده باشيم ، و از جانب خودت به او قدرت و تمكّن و سلطاني برومند و پشتوانة نصرت و پيروزي عطا فرما، و فتحي آسان و گشايشي سهل و بدون رنج براي او مقدّر كن ، و با محكمترين و منيع ترين اسباب پشتيباني خودت او را كمك نما، و پشتش را قوي و محكم و نيرومند بدار، و بازويش را قدرت و توانائي بخش ، و وي را در تحت نظر و رعايت چشمت نگران باش ، و در كنف حفظ و مصونيّت و حراستت حمايت كن ، و با فرشتگان آسمانت او را ياري كن ، و به وسيلة سپاه و لشگر پيروزمند و غالب و مظفّر خود او را مدد نما.»
(62) وَ أقِمْ بِهِ كِتَابَكَ وَ حُدوُدَكَ وَ شَرَائِعَكَ وَ سُنَنَ رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ، وَ أحْيِ بِهِ مَا أمَاتَهُ الظَّالِمُونَ مِنْ مَعَالِمِ دِينِكَ، وَاجْلُ بِهِ صَدَأَ الْجَوْرِ عَنْ طَرِيقَتِكَ، وَ أبِنْ بِهِ الضَّرَّاءَ مِنْ سَبِيلِكَ، وَ أزِلْ بِهِ النَّا كِبِينَ عَنْ صِرَاطِكَ، وَامْحَقْ بِهِ بُغَاةَ قَصْدِكَ عِوَجاً.
(63) وَ ألِنْ جَانِبَهُ لاِوْلِيَائِكَ، وَابْسُطْ يَدَهُ عَلَي أعْدَائِكَ، وَهَبْ لَنَا رَأفَتَهُ وَ رَحْمَتَهُ وَ تَعَطُّفَهُ وَ تَحَنُّنَهُ، وَاجْعَلْنَا لَهُ سَامِعِينَ مُطِيعِينَ، وَ فِي رِضَاهُ سَاعِينَ، وَ إلَي نُصْرَتِهِ وَالمُدَافَعَةِ عَنْهُ مُكْنِفِينَ، وَ إلَيْكَ وَ إلَي رَسُولِكَ صَلَوَاتُكَ اللَهُمَّ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِذَلِكَ مُتَقَرِّبِينَ.
«و به واسطة او كتابت و احكام و حدود قوانينت و شرايع حلال و حرام و سنّت و منهاج رسولت را - كه درود و تحيّت تو اي خداوند بر او و بر آل او بوده باشد - برپا بدار و استوار و ثابت فرما! و آنچه را كه از آثار دينت و معالم شريعتت ، ستمكاران و متجاوزان محو و نابود كرده و ميرانيدند به وسيلة او حيات بخش و زنده ساز! و به واسطة او زنگار ستم و ظلم را از طريقه و راه استوارت بزداي ، و مشكلات و سختيهائي را كه در راه وصول به تو نهاده اند به وسيلة او برطرف نما، و منحرفان و كجروان از صراط مستقيم و راهت را به واسطة او از ميان بردار، و آنان كه راه مستقيم و معتدل و استوار تو را كج نموده و امّت را به كژي و كاستي و اعوجاج كشانده اند و طالب ناهمواري و نااستواري مي باشند، به وسيلة او ناپديد كن و از صفحة روزگار برانداز.»
«و دل او را براي دوستان و مواليانت نرم و مهربان فرما، و دست او را بر تسلّط و غلبه بر دشمنانت قوي و محكم گردان ، و بر ما از رأفت و مهرباني و رحمت و بخشايش و تعطّف و دلجوئي و تحنّن و دلنوازي وي ببخش ، و ما را در برابر اوامر و خواسته هايش شنوا و فرمانبردار كن ، و در تحصيل رضا و خشنوديش كوشا و ساعي نما، و ما را به گونه اي قرار ده كه براي نصرت و ياريش و مدافعة از دشمنانش در اطراف و جوانب او دور زنيم و پيرامون وي باشيم ، و به سوي تو و به سوي رسول تو - كه درود و تحيّت تو اي خداوند بر او و بر آل او باد - در اثر اين رويّه و منهاج و اطاعت و انقياد، ازنزديكي طلبان و تقرّب جويندگان بوده باشيم .»
(64) اللَهُمَّ وَصَلِّ عَلَي أوْلِيَائِهِمُ الْمُعْتَرِفِينَ بِمَقَامِهِمْ، الْمُتَّبِعينَ مَنْهَجَهُمْ، الْمُقْتَفِينَ آثَارَهُمْ، الْمُسْتَمْسِكِينَ بِعُرْوَتِهِمْ، الْمُتَمَسِّكينَ بِوِلاَيَتِهِمْ، الْمُوتَمِّينَ بِإمَامَتِهِمْ، الْمُسَلِّمينَ لاِمْرِهِمْ، الْمُجْتَهِدِينَ فِي طَاعَتِهِمْ، الْمُنْتَظِرينَ أيَّامَهُمْ، الْمَادِّينَ إلَيْهِمْ أعْيُنَهُمْ، الصَّلَوَاتِ الْمُبَارَكَاتِ الزَّاكِيَاتِ النَّامِيَاتِ الْغَادِيَاتِ الرَّائِحَاتِ.
(65) وَ سَلِّمْ عَلَيْهِمْ وَ عَلَي أرْوَاحِهِمْ، وَاجْمَعْ عَلَي التَّقْوَي أمْرَهُمْ، وَ أصْلِحْ لَهُمْ شُوُونَهُمْ، وَ تُبْ عَلَيْهِمْ، إنَّكَ أنْتَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ، وَ خَيْرُ الْغَافِرِينَ، وَاجْعَلْنَا مَعَهُمْ فِي دَارِالسَّلاَمِ بِرَحْمَتِكَ يَا أرْحَمَ الرَّاحِمينَ.[4]
«بار خداوندا! بر مواليان و تحت ولايت درآمدگان أئمّة : كه به مقامشان اعتراف و اقرار نمودند، و از روش و راه و طريقه شان پيروي كردند، و آثار و خصائصشان را دنبال نمودند و بدانها پيوستند، و به دستاويز ولايتشان چنگ زدند، و به پيشوائي و ولايت و سرپرستي و صاحب اختياريشان تمسّك جستند، و به امامتشان اقتدا نموده و مأموم قرار گرفتند، و فرمانشان را گردن نهادند، و در فرمانبرداري و اطاعتشان كوشيدند، و در انتظار دولت و شوكتشان انتظار كشيدند؛ و چشمانشان را به سوي آنان دوختند، درودها و تحيّت هاي خودت را كه مبارك و پرخير و رحمتند و پاك و پاكيزه و مصفَّي هستند و در حال رشد و نموّ و زندگي حياتي مي باشند، در صبحگاهان و شامگاهان ايصال بفرما.»
«و بر ايشان و جانهايشان سلام و درودت را نثار كن ، و كار و كردار و امر و شأنشان را بر اصل و اساس تقوا و پرهيزگاري سامان بده ، و شئونشان را هرگونه كه باشد برايشان اصلاح فرما، و توبة ايشان را قبول نما، چرا كه تو هستي كه حقّاً و حقيقةً پذيرنده و آمرزنده و قبول كنندة توبه و رجوعشان مي باشي ، و داراي رحمت رحيميّت و مهرباني مخصوص ، و بهترين آمرزندگان و غفران پناهان هستي ، و ما را با همراهي و معيّت ايشان در خانة سلام و ايمني و سلامت قرار بده ، به رحمت خودت اي رحم آورنده ترين رحمت آورندگان !»
شمّه اي از احوالات امام سجّاد عليه السّلام
باري چون اينك سخن ما در پيرامون كتاب عظيم صحيفة الهيّة كاملة سجّاديّه است كه از انشاء و املاء امام هُمام حضرت سيّدالعابدين و زين السّاجدين علي بن الحسين بن عليّ بن ابيطالب - عليهم أفضل الصَّلوة و أتَمّ التّحيّة و الاءكرام - است [5]، اين حقير فقير در بدو مطلب هيچ حدّ و رَسْم و تعريفي را كه تا به حال از زمان خود آنحضرت سروده اند و سرداده اند و علماء و ادباء و شعراء و مورّخين و مفسّرين و حكماي عاليمقدار و عرفاء ذوي العزّة و الاعتبار گفته اند و مي گويند، بهتر و ارزشمندتر از همين چند فقره دعائي كه آنحضرت در روز عرفه به درگاه حضرت ذوالجلال از روي ابتهال انشاء نموده اند و با كتاب فعلي ما كه بحث از امامت و امام ، و خلافت و خليفه ، و ولايت و وليّ مي باشد، كمال مناسبت را داشته باشد نديدم كه بياورم .
گرچه بحث و تعريف حقيقت «امام شناسي » و ولايت حضرت كه به صورت دعا از درون ضمير به قالب عبارات به بيرون تراوش نموده است منحصر بدين دعا و اين فقرات از آن نمي باشد[6] امّا با ملاحظة همين مقداري كه در اينجا آورده شد ملاحظه مي شود كه آنحضرت چگونه از حقيقت امامت و خلافت پرده برداشته و موقعيّت آن را و وظيفة امَّت را نسبت به آن و لزوم امام زمان را صريحاً بيان نموده اند! و ما مي توانيم تمام مضامين ادعيه و زياراتي را كه أئمّه : ذكر نموده اند و أبواب توحيد و ولايت را كه مفصّلاً در اخبار آورده شده است از همين چند فقرة كوتاه و مختصر استنتاج و استخراج و استنباط نمائيم ، و در حقيقت آن را منبع و چشمه اي از سيلاب زلال و رواني كه در كلمات حضرت امام محمّد باقر و امام جعفر صادق و امام رضا و سائر امامان : مي باشد قرار دهيم . و بيانات و احتجاجات و استشهادات و شروح مفصّلة مقام وحدت خداوندي و نبوّت مصطفوي و ولايت مرتضوي را تا حضرت حجّة بن الحسن العسكري -أرواحنا فداه - از آن اخذ نمائيم .
همچنين در اين دعاي منيف ، مطلب را ادامه مي دهد تا مي رسد به آنكه عرضه مي دارد:
وَ إنِّي وَ إنْ لَمْ اُقَدِّمْ مَا قَدَّمُوهُ مِنَ الصَّالِحَاتِ فَقَدْ قَدَّمْتُ تَوْحِيدَكَ وَ نَفْيَ الاضْدَادِ وَ الانْدَادِ وَالاشْبَاهِ عَنْكَ، وَ أتَيْتُكَ مِنَ الابْوَابِ الَّتِي أمَرْتَ أنْ تُوتَي مِنْهَا، وَ تَقَرَّبْتُ إلَيْكَ بِمَا لاَيَقْرُبُ أحَدٌ مِنْكَ إلاَّ بِالتَّقَرُّبِ بِهِ.
ثُمَّ أتْبَعْتُ ذَلِكَ بِالاءنَابَةِ إلَيْكَ ، وَ التَّذَلُّلِ وَ الاِسْتِكَانَةِ لَكَ ، وَ حُسْنِ الظَّنِّ بِكَ ، وَالثِّقَةِ بِمَا عِنْدَكَ ، وَ شَفَعْتُهُ بِرَجَائِكَ الَّذِي قَلَّ مَا يَخِيبُ عَلَيْهِ رَاجِيكَ.[7]
« [بار خداوندا] و اگر چه من پيش نفرستادم از اعمال صالحه آنچه را كه آنان (بندگان عبادت كننده ات ) پيش فرستاده اند، وليكن پيش فرستادم وحدانيّت و يگانگي تو را و نفي أضداد تو را و نفي امثال و نظاير تو را و نفي أشباه و همانندان تو را از تو، و به سوي تو آمدم از ابوابي كه امر فرمودي از آن درها به بارگاهت روي آورند، و به سوي تو نزديكي و تقرّب جستم به آن اعمال و اخلاق و عقيده و نهجي كه احدي را امكان نزديكي و تقرّب به سوي تو نيست مگر با نزديكي و تقرّب به همان اعمال و اخلاق و عقيده و منهاج .»
«و پس از آن به دنبال و پيرو آن درآوردم بازگشت به سوي تو را با انابه و فروتني و خضوع و شكستگي ، و تذلّل و انكسار و زاري و آه و ناله ، و حسن ظنّ و اميد خير و نيكوئي به تو، و وثوق و اطمينان به آنچه نزد تو است ؛ و تمام اينها را جُفْت و ملازم قرار دادم با اميدم به تو، آن اميدي كه كمتر كسي يافت مي شود كه با آن اميد، نااميد گردد و تهيدست و يله بماند.»
حضرت دعا را به همين منوال ادامه مي دهد تا مي رسد به اينجا كه عرضه مي دارد:
بِحَقِّ مَنِ انْتَجَبْتَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ بِمَنِ اصْطَفَيْتَهُ لِنَفْسِكَ!
بِحَقِّ مَنِ اخْتَرْتَ مِنْ بَرِيَّتِكَ وَ مَنِ اجْتَبَيْتَ لِشَأنِكَ!
بِحَقِّ مَنْ وَصَلْتَ طَاعَتَهُ بِطَاعَتِكَ، وَ مَنْ جَعَلْتَ مَعْصِيَتَهُ كَمَعْصِيَتِكَ!
بِحَقِّ مَنْ قَرَنْتَ مَوَالاَتَهُ بِمُوالاَتِكَ، وَ مَنْ نُطْتَ مُعَادَاتَهُ بِمُعَادَاتِكَ؛ تَغَمَّدْنِي فِي يَوْمِي هَذَا بِمَا تَتَغَمَّدُ بِهِ مَنْ جَأَرَ إلَيْكَ مُتَنَصِّلاً، وَ عَاذَ بِاسْتِغْفَارِكَ تَائباً[8]
« بار خداوندا به حقّ آن كسي كه وي را از ميان خلايق خودت برگزيدي و انتخاب نمودي ، و به آن كسي كه او را خاصّة خودت كردي و براي ذات اقدست سَوا و جدا و اختيار فرمودي !
به حقّ آن كسي كه وي را از ميان مخلوقاتت انتخاب فرمودي و براي شأن و مقام و كار و امر ولايتت او را شايسته و ممتاز نگريستي !
به حقّ آن كسي كه طاعت او را به طاعت خود متّصل ساختي ، و معصيت او را همچون معصيت خود به شمار آوردي !
به حقّ آن كسي كه ولايت او را قرين ولايت خود فرمودي ، و ستيزگي و دشمني با او را به ستيزگي و دشمني با خودت منوط نمودي ! مرا در امروزم در رحمت خود فراگير آن گونه فراگيري كه كسي را كه يكسره از همه بِبُرَد و به سوي تو روي آورد و به استغفار تو از سرِ توبه پناه آورد فرا گرفته باشي !»
أهمّيّت صحيفة كاملة سجّاديّه
اين است نمونه اي از صحيفة كاملة سجّاديّه كه اُولوا الالباب را غرق تحيّر نموده و زيركان عالم را به تفكّر واداشته و حكيمان و انديشمندان را به دنبال خود كشيده ، و عالمان ذي درايت را به قبول واداشته ، و عارفان روشن ضمير را به خضوع و خشوع در برابر اين مكتب به زانو درآورده است .
تا جائي كه مي بينيم : آن مرد جليل و حكيم و متألّه و فقيه خبير و شاعر مُفْلِق و أديب قدرتمند و جامع جميع كمالات حسنه : آيت ربّاني مرحوم سيّد عليخان كبير مدني شيرازي -تغمّده الله برضوانه - چنان شرح عظيمي بر آن مي نگارد كه نياز ارباب فضل و دانش را بدان صحيفه مبرهن مي دارد و بدون آن شرح گوئي حقّ صحيفه ادا نشده و به عالم ادب و عرفان بروزي نداشته است . و يا محقّقيني همچون ملاّ محمد محسن فيض كاشاني بر آن تعليقه دارد، و شيخ بهاء الدين عامِلي و سيّد محمّد باقر داماد معروف به ميرداماد شروح مُمَتّع و مفيدي بر آن نگاشته اند غير از شروحي كه اخيراً افرادي همچون آيت الله مدرّسي چهاردهي ، و تعليقه اي به نام آيت الله ميرزا ابوالحسن شعراني بر آن نوشته اند.
پاورقي
[1] - «معالم العلماء» در فهرست كتب شيعه و أسماء مصنّفين آنها چه از قديم و چه از متأخّرين ، تأليف محمّد بن علي بن شهر آشوب مازندراني متوفّي در سنه 588 طبع دوم ، مطبعه حيدريّه نجف اشرف سنه 1380 ص 131 شماره 886.
[2] - «معالم العلماء» ص 125 در شماره 847 در ترجمه متوكّل بن عمير بن متوكّل آورده است كه : وي از يحيي بن زيد بن علي دعاء صحيفه را كه ملقّب مي باشد به زبور آل محمّد روايت نموده است . اقول : كثرت دَوَران لفظ انجيل اهل بيت و زبور آل محمّد براي صحيفه كامله سجّاديّه به طوري است كه آن را به صورت عَلَم در آورده است و در ميان كتب علماء و اعلام بسيار به چشم مي خورد. ميرداماد در شرح صحيفه خود ص 58 به حكايت ابن شهر آشوب تصريح كرده است و محقّق فيض در شرح صحيفة خود مطبوع با «نورالانوار» جزائري در ص 249 ايضاً تصريح نموده است . و آية الله ميرزا محمّد علي مدرس چهاردهي جيلاني در شرح صحيفه فارسي خود در ديباجه آن ص 3 چنين گويد: بدانكه بودن صحيفه از حضرت امام السّاجدين عليه الصّلوة و السّلام از واضحات و لائحات است . خدشه اي در سند او نيست حتّي آنكه غزالي گويد كه آن صحيفه زبور آل محمّد صلي الله عليه وآله وسلّم است .
[3] - «شرح صحيفه » سيد عليخان كبير، طبع رحلي سنگي سنه 1334، صفحه 13. وفات سيد به نقل «الذّريعة » ج 6، ص 124 از مآثر الكرام سنه 1120 بوده است .
[4] - «صحيفه كامله سجّاديّه » دعاي چهل هفتم : دعاي روز عرفه ، فقرات 56 و 65.
[5] - در «رياض السالكين » از طبع سنة 1334، ص 31 و از طبع جامعة المدرّسين ج 1، ص 210 تا ص 213 آورده است : او زين العابدين و سيّدالزاهدين و قدوة المقتدين و امام المومنين ابوالحسن و ابومحمد علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب : مي باشد. مادرش شاه زنان دختر يزدجرد بن شهريار بن كسري است . و گفته شده است : نام او شهربانويه بوده است و راجع به اوست آنچه را كه أبوالاسود دئلي سروده است :
و إنَّ غلاماً بين كسري و هاشم لاَكرُم مَن نيطَتْ عليه التَّمائم
سنه سي و هشت از هجرت در مدينه متولّد گشت قبل از دو سال از رحلت جدّش اميرالمومنين عليه السلام، و مدّت دو سال با جدّش بود، و با عمويش حضرت امام حسن عليهماالسّلام، دوازده سال ، و با پدرش امام حسين عليه السلام بيست و سه سال ، و پس از پدرش سي و چهار سال ، و در سنه نود و پنج هجري در مدينه رحلت نمود در حالي كه از عمرش پنجاه و هفت سال مي گذشت ، و در بقيع در قبري كه عمويش امام حسن عليه السلام بود در قبّه اي كه در آن عباس بن عبدالمطلب 2 مدفون است به خاك سپرده شد. و به او ذوالثَّفِنَات گويند. چون ثَفِنَة با كسره فاء، در انسان به معني زانو و مفصل ساقه پا و ران مي باشد و اين بدان سبب بود كه طول سجده هاي آنحضرت در زانوها اثر گذارده بود. زُهْرِي گويد: من هيچ كس از هاشميّين را أفضل از علي بن الحسين نديدم .( «تذكرة » ابن جوزي ص 331 و «ارشاد» مفيد ص 257.) و از حضرت امام باقر عليه السلام روايت است كه : عادت علي بن الحسين عليه السلام چنان بود كه در هر شبانه روز هزار ركعت نماز مي گزارد و باد او را مانند شاخه گندم تكان مي داد.( «ارشاد مفيد» ص 256. ) و چون وضو مي ساخت رنگش زرد مي شد. اهل او به وي گفتند: اين چه عادتي است كه در حال وضو داري ؟ در پاسخ فرمود: آيا مي دانيد من در مقابل چه كسي اراده قيام دارم ؟! ( «ارشاد مفيد» ص 256. )
و ابن عائشه گفت : شنيدم از اهل مدينه كه مي گفتند: ما از صدقات سرّي محروم نشديم مگر هنگامي كه علي بن الحسين عليهماالسّلام جهان را بدرود گفت . («البداية و النهاية » ج 9، ص 154) و چون رحلت نمود و بدنش را براي غسل برهنه كردند حاضران متوجّه آثار برآمدگيهائي در پشتش شدند و پرسيدند: اينها چيست پاسخ داده شد: او شبها ظرفهاي پوستي از آرد را بر دوشش براي مستمندان مدينه حمل مي كرد و در پنهاني بديشان مي رساند و اين آثار آن پوستهاست . 5 و وي مي فرمود: إنَّ صَدَقَةَ السِّرِّ تُطفي ء غَضَبَ الرَّبِّ.( «مناقب » ابن شهر آشوب ج 4، ص 153 و 154. )«صدقات پنهاني ، خشم پروردگار را خاموش مي كند.» و از علي بن ابراهيم از پدرش روايت است كه : علي بن الحسين عليه السلام پياده حج مي كرد و مسافت فيمابين مدينه و مكه را در بيست روز و شب مي پيمود.(«ارشاد» مفيد ص 256.) و از زرارة بن أعْين وارد است كه : در نيمه شب سائلي مي گفت : كجايند زاهدين دنيا و راغبين به آخرت ؟! شنيد كه هاتفي از ناحيه بقيع كه صوتش را مي شنيد و خودش را نمي ديد جواب داد: اوست علي بن الحسين .(«ارشاد» مفيد ص 256.)عليهماالسّلام و از طاووس روايت است كه گفت : شبي در هِجر اسمعيل بودم كه علي بن الحسين وارد شد. با خود گفتم : مردي است صالح از اهل بيت نبوت ، بروم و به دعايش گوش فرا دارم ! شنيدم كه مي گفت : عُبَيْدُكَ بفِنائكَ، مِسْكِينُكَ بِفِنَائِكَ، فقيرك بفنائكَ . من اين دعا را در هيچ شدّتي نخواندم مگر آنكه موجب فرج و گشايش من شد. («ارشاد» مفيد ص 256.)
زمخشري در «ربيع الابرار» حكايت كرده است كه چون يزيد بن معاويه جيش خود را به سرداري مسلم بن عقبه براي قتل و غارت و هتك نواميس اهل مدينه گسيل داشت ، علي بن الحسين چهار صد زن از مخالفين خود را با حَشَم و خدمتكارانشان ضميمه عائله خود نمود تا آنكه جيش مسلم از مدينه منصرف شد. يكي از آن زنان مي گفت : ما عِشْتُ والله بين أبَوَيَّ بمثل ذلك الشريف («ربيع الابرار» و «كشف الغمّة » ج 2، ص 107.). «قسم به خدا كه من در ميان خانه پدر و مادرم چنين گذراني كه در خانه اين مرد شريف كردم نكرده ام !» و آنحضرت بسيار به مادرش مهربان بود. به وي گفتند: تو از جميع مردمان به مادرت مهربانتر مي باشي ، پس چرا ما نديديم تو را با او كه در يك كاسه غذا بخوريد؟! حضرت فرمود: خوف آن دارم كه به لقمه اي كه چشم او افتاده است دست من سبقت گيرد و بنابراين خود را عاق كرده باشم . ( «مكارم الاخلاق » ص 221. ) به او گفته شد: حالت چطور است ؟ فرمود: به واسطه قرابتم با رسول خدا در خوف به سر مي برم در حالي كه جميع اهل اسلام به انتساب به رسول خدا در امان مي باشند. («كشف الغمّة » ج 2، ص 107. )
[6] - چنانكه در دعاي دوم : الصَّلوة علي محمّد و آل محمّد، در فقرة 25 از آن ، و در دعاي ششم : دعاوه عند الصّباح و المساء، در فقره 24 از آن ، و در دعاي بيست و سوم : دعاوه بالعافية فقره 6 از آن ، و در دعاي بيست و چهارم : دعاوه لابويه ، فقره 4 از آن ، و دعاي بيست و ششم : دعاوه لجيرانه و أوليائه فقره 1، از آن ، و دعاي سي و چهارم : دعاوه إذا ابتلي أو رأي مبتلي بفضيحة أو ذنبٍ ، فقره 5 از آن ، و دعاي چهل و هشتم : دعاوه في يوم الاضحي و الجُمُعة ، فقره 3 و 6 و 9 و 10 و 11 و 12 از آن وارد مي باشد.
[7] - «صحيفه كامله سجّاديّه » دعاي 47، فقره 72 و 73.
[8] - «صحيفه كامله سجّاديّه » دعاي 47، فقره 86.