ملحقات صحيفه سجاديه
امّا أدعيّه صحيفة كامله بنابر روايت جعفر بن محمّد حسني ، كه در خود صحيفه ذكر شده است ، هفتاد و پنج دعا بوده است كه راوي آن متوكّل بن هارون مي گويد: از من يازده دعا ساقط گرديده است ، و مقدار نيِّف و ستّين (شصت و چهار) دعا را روايت مي كنم . وليكن در روايت محمّد بن احمد بن مسلم مطهّري كه تعداد و اسامي أدعيه را ذكر مي نمايد، فقط پنجاه و چهار دعا چنانكه امروزه هم در صحيفه مي يابيم موجود مي باشد. و بنابراين از اصل صحيفه بيست و يك دعا افتاده است .
بزرگان از أساطين علم و حديث درصدد برآمده اند تا آن ادعيه را پيدا كرده و به صحيفه ملحق سازند - البته به عنوان مُلْحَقات نه به عنوان ادخال در ميان خود ادعيه - تا در عين دعاهاي آن دخل و تصرّفي به عمل نيامده باشد.
حقير در نسخة خطّيّة صحيفة كامله كه با حواشي آن به امضاي ملاّ محسن فيض كاشاني مي باشد، و از پدر به اينجانب رسيده است ، و تاريخ پايان كتابتش سنة 1091 هجريّه قمريّه [1] است ديده ام كه : پس از ختم أدعيه به عنوان مِمّا يُلْحَق به ، ملاّتقي صوفي زيابادي قزويني كه از شاگردان شيخ بهائي خود را معرّفي مي كندچهارده دعا ذكر كرده است كه از كتب معتبره آن را جمع آوري نموده است .[2]،[3]
و چون مي دانيم كه : رحلت مرحوم شيخ بهائي در سنة 1030 بوده است . بنابراين جمع آوري اين ملحقات توسّط تلميذ او قبل از تدوين «صحيفة ثانيّة » شيخ حرّ عاملي و «صحيفة ثالثة » ميرزا عبدالله أفندي خواهد بود.
بر اين اساس لازم است اوّلين صحيفه اي را كه بعد از صحيفة كامله نگارش يافته است ، همين صحيفه به شمار آورد؛ و آن را با نام صحيفة ثانية سجّاديّه مسمّي نمود. و صحيفة شيخ حرّ را از صحف بعدي به حساب آورد؛ امّا چون فعلاً صحيفة مرحوم شيخ حرّ به نام «صحيفة ثانيه » در ألسنه و كتب معمول و دارج مي باشد، ما نيز اينك بدين لقب آن را در اينجا ذكر مي نمائيم :
صحيفة ثانية سجّاديّه ، تدوين شيخ حرّ عاملي
صحيفة ثانية سجّاديّه تدوين صاحب الوسائل شيخ محمّد بن حسن حُرّ عامِلي متوفّي در سنة 1104
شيخ عالم فقيه متتبّع و محقّق و سيّاح : ميرزا عبدالله اصفهاني أفَنْدي در مقدّمة «صحيفة ثالثة » خود مي گويد: شيخنا العالم الفاضل الجليل و الكامل المحدّث النّبيل الشّيخ محمّد بن الحسن الحُرِّ العاملي المعاصر كه محفوف مي باشد به صنوف مراحم ربّ مَلِك غافر، نهايت سعي و آنچه را كه در وسع و توانش بود، بذل نمود تا آنچه را كه از اصل مجموعه اي كه از نسخة صحيفة كاملة سجّاديّة متداوله از أدعية آنحضرت خارج گرديده است جمع آوري نمايد، و همچنين صحيفة جديدة مشتمله بر سائر أدعية مروّية از او را كه در مطاوي كتب أدعيه و اعمال مشهورة متداوله ميان متأخّرين اصحاب را كه بدانها برخورد كرده است ، و از جملة آن أدعية در آن مجموعه ها همان أدعية معروفة مذكورة در ملحقات صحيفة كاملة مشهورة سجّاديّه است گردآوري و تنظيم نمايد. و آن را به «صحيفة ثانيه » نامگذاري نمود كه امروزه در زمان و عصر ما صحيفه اي عليحده و مستقل گرديده ، و ميان مردم مانند خواهرش و نظيرش بالاخصّ در بلاد خراسان و اطراف خراسان شايع شده است .
شيخ حرّ مي پنداشت كه : از وي بدين عمل احدي از علماء سبقت نگرفته است ، بلكه معتقد بود كه : هيچ يك از سائر أدعية آن حضرت حتّي دعاهائي كه از صحيفة كاملة سجّاديّة مشهوره ساقط شده نيست مگر آنكه آن را در اين صحيفة شريفة جديده وارد ساخته است .
امّا حقيقت امر چنان نبود كه وي مي پنداشت . زيرا اوَّلاً در اين امر بعضي از علمائنا المتأخِّرين بر وي پيشي گرفته اند همان طور كه ترجمه شان را در كتاب رجال ما: «رياض العلماء» مي يابي ! برو و ملاحظه نما!
و امّا ثانياً ما أدعية بسياري را از جمله أدعية آنحضرت - سلام الله عليه - در اماكن متفرّقه و مواطن متبدّده يافتيم كه آنها نه در صحيفة اوّل كه مشهور و متداول است مي باشند، و نه در صحيفة ثانية معروفه اي كه اين شيخ معاصر؛ آن را جمع كرده است يافت مي گردند.
و نظير اين پندار و گمان ، گمان و پنداري است كه وي أيضاً در كتاب دگرش مسمّي به : «جَوَاهِر السَّنِّيَّة فِي جَمع الاحاديث القُدسيّة » كه اُخت القرآن است نموده است . به علّت آنكه او معتقد گرديده است كه : به جميع احاديث قدسيّه احاطه پيدا كرده است و كسي در اين امر نيز بر او تقدّم نداشته است . وليكن هر دو نوع اين پندار و اعتقادها مجرّد وَهْم و خيال مي باشد. چرا كه بعضي از اصحاب پيش از وي به مانند تأليف او تأليف كرده اند و از احاديث او، بيشتر آورده اند و معذلك نه آن و نه اين شيخ معاصر به جميع آنچه وارد شده است احاطه پيدا ننموده اند كَمَا لاَيَخْفَي عَلَي مَنْ تَتَبَّعَ وَ تَأمَّلَ وَ أعَادَ وَ أنْعَمَ النَّظَرَ وَ أجَادَ.[4]
و علاّمه شيخ آقا بزرگ طهراني رحمه الله عليه پس از معرّفي اين صحيفه مي فرمايد: بعضي از افاضل معاصرين براي من نقل كردند كه : اواطّلاع يافته است بر «صحيفة ثانية سجّاديّه » كه اثر جمع آوري شيخ محمّد بن علي حرفوشي معاصر شيخ حرّ و متوفّي پيش از وي به بيشتر از چهل سال بوده است .
و عليهذا بايد صحيفة شيخ حرّ را ثالثه ، و مابعدش را رابعه دانست و هكذا.[5] وشايد مراد صاحب رياض در «صحيفة ثالثه » آنجا كه گفتار شيخ حرّ را در عدم سبقت احدي به تدوين صحيفه بر او ردّ مي كند، همين صحيفة حرفوشي بوده باشد.
محدّث جزائري در اوّل شرح ملحقات صحيفه گويد: شيخ حرّ چون از أدعية امام سجّاد عليه السّلام جمع كرد مقداري را كه به قدر خود صحيفه شد، آن را «اُخت الصَّحيفة » نام نهاد، همچنانكه چون جمع نمود احاديث قدسيّه را آن را «أخ القرآن نام گذارد ـ.انتهي
شيخ حرّ «صحيفة ثانية » خود را از اصول معتمدة نزد خود كه در هامش نسخه ذكر كرده است گردآوري نموده است و زمان خاتمه اش سنة 1053 در ماه رمضان بوده است ...[6]
صحيفة ثالثة سجّاديّه ، تدوين ميرزا عبدالله أفندي
صحيفة ثالثة سجّاديّه ، تدوين ميرزا عبدالله أفَنْدي
صاحب رياض العلماء، من أخَصِّ تلاميذ علاّمة مجلسي
فاضل متبحّر ميرزا عبدالله پسر ميرزا عيسي پسر محمّد صالح تبريزي اصفهاني معروف به افندي از اعلام قرن دوازدهم مي باشد، كه در آن صحيفه بر شيخ محدّث حرّ عاملي ، ادّعاي استقصاء أدعية حضرت سجّاد عليه السّلام را در صحيفة ثانية خود، ردّ نموده است و در طهران طبع گرديده است ، و جميع محتوياتش در ضمن أدعية صحيفة خامسه آمده است ، و نامش در «الذَّريعة » به عنوان : «الدُّرَرُالمنظومة المأثورة » گذشت ، و در سنة 1364 هجريّه قمريّه به طبع رسيده است . [7]، [8]
مرحوم أفَنْدي در صحيفة خود پس از خطبه و بياني مخصوص در أدعية حضرت سيّد السّاجدين عليه السّلام مي فرمايد: و بالجمله عدم تماميّت صحيفة ثانيه به مراد، مرا بر آن داشت كه صحيفة ثالثه اي را گرد آورم كه در آن آنچه را كه از دو «صحيفة كامله » و «صحيفة ثانيه » فوت شده است ، انشاء الله تعالي از آنچه بدست ما رسيده است از جملة أدعية آنحضرت - صلوات الله عليه - مجتمع گرديده باشد، غير از آنچه كه از ميان رفته است و يا به ما واصل نشده است . زيرا كه اكثر كتب أدعيه و اعمال خصوصاً از روايات قدماء از اصحاب ما تلف گرديده و از بين رفته است و ضايع شده است ، و از آنها براي ما اثري و عيني به جاي نمانده است . و بر اين اساس چگونه مي توانيم ادّعاي حصر و احصاء كامل و تمامي را در امثال اين مقام بنمائيم ؟!
مگر آنكه من نهايت قدرت و غايت توان و كوشش خود را در اين راه بذل نموده ام ، و منتهاي مراد و مقصود و همِّ خود را به كار بسته و در فحص علي حَسَب الوُسْع و الطَّاقة و گمان ، و به اندازة قدرت و امكان دريغ نداشته ام و با اتّكال بر خداوند سبحان بحمدالله تعالي همان طور كه مي خواستم به صفحة وجود و بروز برآمد، و آن طور كه در نيّت داشتم جلوه كرد.
از آن گذشته ، من با كمك خداوند در هر دعائي كه آورده ام غالباً در متن ، و أحياناً در حاشيه ، اشاره به سند آن از كتابي كه نقل نموده ام ، و از مكاني كه در آن به آن برخورد نموده ام ، كرده ام .
و بر اين اصل اين صحيفة ما بر صحيفة شيخنا المعاصر: «صحيفة ثانيه » تَفوُّق پيدا نموده است . زيرا كه شيخ حرّ رحمه الله عليه در صحيفة مذكورة خود متعرّض ذكر مأخذ ادعيه اي كه آنها را نقل نموده است نگرديده است ، و لهذا أدعية او از حدِّ مَسانيد به حَدِّ مراسيل تنزّل يافته است .
بلكه بالاتر از اين ، به گمان اهل عصر ما كه اعتماد بر مراسيل امثال ما نمي كنند مگر در هنگامي كه استخوانهايمان پوسيده گردد و زمان خاكستر شدن آنها نيز به طول انجامد، در اين صورت درجة مرتبت آنها از مرتبة اعتماد و كمال به مرتبة تزلزل و احتمال ، سقوط مي نمايد و اگر چه شيخ حرّ - قدس الله روحه - بخودي خود ثقه و امين و مأمون و نقَّاد و بصير و مورد اطمينان و سكون نفس در روايت مي باشد، و در حقيقت عادل و صادق در نقل و درايت است .
علاوه بر اين نبايد پوشيده بماند كه : عمده سبب فائق و غرض اعلا كه لايق به شأن وي بود از تأليف اين صحيفة جديده ، اوّلاً جمع و تنظيم بيست و يك عدد دعائي بود كه از نسخة صحيفة كاملة مشهوره - به طوري كه مفصّلاً اشاره خواهيم نمود - ساقط گرديده است ، و ثانياً ضميمه نمودن بقيّة أدعية آنحضرت را بدانها.
وليكن شيخنا المعاصر رحمه الله عليه أدعيه را مستقيماً از اصول آنها نقل كرده ، و يا تغافل عمدي نموده است ، چرا كه در طي صحيفة ثانية خود، متعرّض هيچ يك از آنها نشده است ، بلكه شايد او - كه خداوند تربتش پاك نمايد - به طور كلّي بر اين امور واقف نشده و خودش را در مقام اين امر نمي ديده است .
و امّا ما بحمد الله تعالي و به عون او و منّت او واقف شده ايم بر جلّ آنها بلكه بر كلّ آنها در مدّت سياحتمان در شهرها، در خرابه ها و در آباديها، و در أثناء طول سفر و جولانمان در درياها و خشكيها و زمينهاي بي آب و علف و شهرها.
تا آنكه مي گويد: در آنچه از نسخه هاي صحيفة كامله ، ما در اين سفرها يافته ايم ، ميان اكثر آنها و ميان اين نسخة صحيفة كاملة سجّاديّه ، اختلافات بسياري چه در ديباجه ، و چه در عدد أدعيه و الفاظ آنها و عبارات آنها و در بسياري از فقرات آنها نيز از جهت زيادي و نقصان و تقديم و تأخير، موجود مي باشد.
و همچنين در مطاوي كتب اصحاب خودمان بسياري از دعاهاي منقوله از صحيفة سجّاديّة مشهوره را يافته ايم كه از انواع تفاوت و اختلاف در عبارات و فقرات ، بلكه در تعداد أدعيه أيضاً برخوردار مي باشند، و ما از تعرّض به شرح و تحقيق آن ، و وجوه ايراد و اختلافات آنها، در اينجا به طور مشروح و مفصّل خودداري نموديم ، چون ذكرشان موجب مزيد تطويل مي شد. علاوه بر آنكه استقصاء كلام در اين مرام بدون شكّ موجب ملالت و ملامت مي شود، و همچنين مُورِث خروج در اين مقام از مقصود اهمّ و منظور أتمّ در اصل اقدام ما بر اين امر مهم در اين شأن و مقام خواهد شد. وَ اللهُ الْمُسْتَعَانُ وَ عَلَيْهِ التُّكلاَنُ.
و ما در اين صحيفة ثالثه اقتصار مي نمائيم أوّلاً بر مجرّد وارد ساختن جميع آن دعاهاي شريفه اي كه از اصل صحيفة سجّاديّة مشهوره ساقط شده است . و ثانياً بر ذكر بعضي از دعاهائي كه به حضرت علي بن الحسين عليهماالسّلام انتساب دارد: آن أدعيه اي كه از آن دو صحيفة شريفه خارج مي باشند؛ و ضمّ كردن آنها را به صحيفه . بر حسب امكان وَ اللهُ الْمُسْتَعَانُ.
و امّا تعرّض به آن اختلافات را موكول داشتيم به تعليقاتمان بر هامشهاي «صحيفة ثانية » مذكوره انشاءالله تعالي . وَ اللهُ الْمُوفِّقُ.
بدانكه : تعداد دعاهاي صحيفه سجّاديّة مباركة متداوله ، طبق آنچه كه الآن موجود است در آن صحيفه به روايت محمّد بن احمد بن مسلم مُطَهَّري ، معروفه به روايت مطهّري غير از آنچه كه در اكثر از نسخ ملحقات صحيفة كاملة سجّاديّة يافت شده است ، عبارت است از پنجاه و چهار دعا. با وجود آنكه آنچه را كه مذكور مي باشد أوَّلاً در ديباجة نسخه هاي اين صحيفة سجّاديّة متداوله ، هفتاد و پنج دعا است .
و از اين گذشته ، پس از اين متوكّل به هارون راوي صحيفة سجّاديّة مشهوره دوباره مي گويد - همان طور كه در اول آن مذكور است -: از او مقدار ده دعا ساقط شده است ، و از آن أدعيه شصت و أندي دعا را حفظ داشته است . و عليهذا از دعاهاي باقيه نيز مقدار ده دعاي ديگر ساقط گرديده است .
و اين امري است شگفت انگيز. وليكن گاهي به گمان مي رسد كه : اين دعاهاي معروفة مذكوره در مطاوي ملحقات نسخه هاي صحيفة كاملة شايعه ، ازجملـة همان أدعية ساقطه از اصل صحيفة متداولة مشهوره بوده باشد. وَ اللهُ يَعْلَمُ.
و ما اين صحيفة كامله را به صحيفة ثالثه نامگذاري نموديم . و اگر مي خواهي آن را به «الدُّرَرُ الْمَنْظُومَةُ الْمَأثُورَةُ فِي جَمْعِ لَئالِي الادْعِيَةِ السَّجَّادِيَّةِ الْمَشْهُورَة » نام بگذار!
تا آنكه مي گويد: و اينك اوَّلاً ما به ذكر آن بيست ويك دعاي ساقطه مي پردازيم ، و پس از آن سائر أدعية سجّاديّه را انشاء الله تعالي مي آوريم .[9]
صحيفة رابعة سجّاديّه ، تدوين ميرزا حسين نوري
صحيفة رابعة سجّاديّه ، تدوين حاج ميرزا حسين
ابن محمّد تقي نوري متوفّي در سنة 1320 هجريّة قمريّه
وي در شب پنجشنبه 27 جمادي الآخرة رحلت كرد، و غير از آنچه كه در سائر صحيفه ها وارد شده است مقدار 77 دعا جمع آوري نموده است .[10]
مرحوم محدّث نوري در صحيفة خود پس از حمد و ثناي خدا و صلوات بر رسول مختار و آل او گويد:
بندة گنهكار زشت كردار: حسين بن محمّد تقي نوري طبرسي چنين مي گويد كه :اين مجموعة رائقة لطيفه و صحيفة رابعة شريفه اي است كه من آن را از أدعية مباركة سجّاديّه - كه بر انشاء كنندة آن هزاران تحيّت باد - گرد آورده ام ، از آن دعاهائي كه نه در صحيفة موصوفة در ميان علماء اسلام گاهي به اُخْت القرآن ، و گاهي به زبور آل محمّد: موجود است و نه در صحيفة ثانيه كه آن را عالم جليل محدّث حرّ عاملي جمع آوري كرده ، و نه در صحيفة ثالثه اي كه آن را فاضل ماهر خبير آقا ميرزا عبدالله اصفهاني » گرد آورده از آنچه كه در دو صحيفة پيشين موجود نبوده است ، و ايشان بر شيخنا الحرّ؛ طعن زده است كه : وي ادّعاي استقصاء نموده با وجودي كه از دستش أدعية بيشماري ساقط گرديده ؛ و بنابراين آنچه را كه به آن از أدعية ساقطه برخورد كرده است آورده است ، و پنهان بوده بر او (آقا ميرزا عبدالله ) همان گونه كه بر شيخ حرّ نيز پنهان بوده آنچه كه جستجو كننده بر آن دست مي يابد. و من اگر چه از اسب سواران پيشتاز اين ميدان نبوده ام إلاَّ أنَّ السُّهَي الَّتِي اسْتَصْغَرَتْهُ الْعُيُونُ تَتَحَرَّكُ كُلّمَا سَارَ الْفَرْقَدَانِ. «مگر آنكه ستارة سُها كه چشمها آن را كوچك مي پندارد تحرّك مي نمايد هر كجا كه فرقدان به گردش درآيند.»[11]
پس از اين مقداري از أدعيه را از مصادر مختلف حتّي بعضي از أدعية شعريّه را كه به آن حضرت نسبت داده شده است و از جهت عربيّت و أدبيّت ضعيف مي باشد ذكر نموده است [12] و در پايان كتاب گويد:
اين آخرين موردي بود از آنچه كه در جمع أدعية سجّاديّه اراده نموده بوديم - عَلَي مُنْشِيهَا ألْفُ سَلاَمٍ وَ تَحِيَّةٍ - كه از آن دو صحيفة كريمه كه متمّم صحيفة مباركة معروفه بودند، ساقط گرديده بود.
و ما اشاره به مأخذ آنها نموديم ، و اساتيدي را كه بر طريق روايت آنها دست يافتيم ذكر نموديم و غالب آنها بلكه همگي آنها را - إلاَّ مَا شَذَّ مِنْهَا - از كتب معتبرة مُعَوَّلَةٌ عَلَيْهَا مأخوذ گرديده است .
عليهذا نبايد بر ما ايراد شود ايرادي را كه صاحب صحيفة ثالثه بر صاحب ثانيه نموده بود از عدم ذكر مأخذ و خارج بودن مذكورات او از حدّ مَسانيد. و غرض او طعنه بر بعضي از أدعية او بود كه ذكر نموده بود، در حالي كه از براي آنها در كتب اصحاب عين و أثري نبود، مانند مُنَاجَاتِ خمسة عشر، وگرنه اغلب أدعيه اي را كه آورده بود، در كتب معروفه مذكور بود.
و پنهان نماند كه اگر اين مثل معروف نبود: كَمْ تَرَكَ الاوَّلُ لِلآخِرِ. «چه بسيار از علومي است كه بيان آن را پيشينيان براي پسينيان باقي مي گذارند.» تحقيقاً پس از كوشش و سعي اين دو عالم متبحّر با وجود آنكه كُتُبي و أعواني همراه داشته اند، براي اين بندة كوتاه و قاصر و مبتلا به شرّ زمانها در شرّ شهرها و مساكن از مساكن اهل ايمان ، باقي نمي ماند چيزي كه بتواند التقاط و جمع آوري كند.
از خداوند مسئلت داريم كه خودش حفظ فرمايد، و توفيق دهد، و مرافقت أبرار را روزي فرمايد! و اين صحيفة شريفه را در ديوان حسنات ثبت نمايد، روزي كه خوبان از بَدان جدا مي گردند.[13]
صحيفة خامسة سجّاديّه ، تدوين سيد محسن أمين عاملي
صحيفة خامسه ، تدوين حاج سيد محسن امين
حسيني عامِلي متوفّي در سنة 1371 هجريّة قمريّه
تدوين سيّد معاصر محسن بن عبدالكريم بن علي بن محمّد أمين حسيني عاملي نزيل دمشق است كه در سنة 1330 هجريّه قمريّه به طبع رسيده است و محتوي است بر جميع صحيفة ثالثه و رابعه و زيادي بر آنها. از تأليفش در سنة 1323 فارغ گرديده ، و مجموع أدعية آن 182 دعا مي باشد كه تعداد 52 دعا را تنها خودش روايت كرده است و بقيّة أدعية آن در يكي از دو صحيفة ثالثه و رابعه موجود است .[14]
پاورقي:
[1] - حقير با كمال دقت در ليلة هشتم شهر جمادي الاولي سنة يكهزار و چهارصد و سيزده ، هجريّه قمريّه اين نسخه را مطالعه و بررسي نمودم . و چون بعضي از مطّلعين حواشي را به خطّ خود مرحوم فيض مي دانستند و حتي با خطّ خود در پشت اوّل صفحة كتاب مرقوم داشته اند، نتيجة فحص بنده در آن شب اين بود كه : 1- حواشي آن از منشآت مرحوم فيض مي باشد. چون با شرح فيض مطبوع در سنة 1317 به ضميمة «نور الانوار» سيد نعمت الله جزائري تطبيق شد كاملاً يكسان بود. 2- تولّد محقّق فيض در چهارم شهر صفر سنة 1007 و وفاتش در بيست و دوم شهر ربيع الآخر سنة 1091 بوده است . و چون تاريخ انتهاي كتابت اين صحيفه در پانزدهم شهر ربيع الآخر سنة 1091 است . بنابراين رحلت مرحوم فيض يك هفته پس از پايان كتابت بوده است . اما از آنجا كه تاريخ خاتمة شرح صحيفه در مورّخة «تَمَّ شرح الدّعاء» (1054) بوده است به طوري كه از نسخة خطّي حقير، و نسخة مطبوع ، و عبارت «الذّريعة » در شرح صحيفه پيداست ، عليهذا ميان كتابت اين نسخه تا تاريخ پايان شرح ، سي و هفت سال فاصله دارد و بر اين اساس نمي تواند اين شرح به خطّ خود مرحوم فيض بوده باشد. به چند دليل (كه حقير در آنجا سه دليل را ذكر نموده ام ) و از مجموع آنچه ذكر شد به دست مي آيد كه : اين حواشي تحقيقاً از خود مرحوم فيض مي باشد و تحقيقاً در زمان حيات وي نوشته شده است ولي بخطّ خود او نمي باشد.
[2] - عين عبارات وي اين طور است : بسم الله الرحمن الرحيم ، الحمد للّه و سلامٌ علي عباده الذّين اصطفي . و امّا بعد فيقول الفقير الي الله الغنيّ محمّد بن مظفّر المدعو بتقي الصوفي الزّيابادي القزويني أوزعه الله شكر نعمته : لمّا وُفِّقت بقراءة الصّحيفة الكاملة لسيّد العابدين عليّ بن الحسين بن علي بن أبي طالب سلام الله عليه و آبائه و أبنائه المعصومين علي شيخي و استادي و من اليه في العلوم الشريعة استنادي شيخ المحقّقين و وارث علوم الانبياء و المرسلين حجّة الاسلام و المسلمين بهاء الملّة و الحقّ والدّين محمّد بن حسين بن عبدالصّمد الحارثي العاملي أدام الله بركته علي المسلمين و أخذت الاجازة منه ، اطّلعت علي بعض الادعية المنسوبة اليه عليه السلام ممّا اُلحق بالصّحيفة المذكورة أو لم يلحق فالتمس منّي بعض الاحبّاء من المومنين أن أجمعها في مجموع يكون سَهْل المأخذ. فاستخرتُ الله تعالي و أوردتُ في هذا المجموع من أدعيته عليه السلام ما تيسَّر لي إيراده حسب ضيق الوقت و كثرة الشُّغل و توزّع البال ممّا كان أودعه أئمَّة الدّعاء في كتبهم كالكافي لثقة الاسلام محمّد بن يعقوب الكليني و من لايحضره الفقيه لرئيس المحدّثين محمّد بن بابويه القمّي ؛ و التّهذيب والمصباح لشيخ الطائفة محمّد بن حسن الطّوسي ؛ و مهج الدّعوات لِلسَّيِّد الايِّد رضي الدِّين علي بن طاوس 2 سائلاً من الله المغفرة لي و لجميع المومنين و المومنات .
[3] - ظاهراً يك نسخة مشابه نسخة خطّي صحيفة حقير به دست آية الله مرعشي رسيده است كه در ص 35 و ص 36 از مستدركات خود بر مكتوب استاد سيد محمّد مشكوة در مقدّمة صحيفه با شرح بلاغي بدان بدين گونه تصريح دارند: و از نعمتهاي الهي بر من آن است كه : كتابي به نام ملحقات صحيفه يافتم كه مولّف آن شيخ ثقه محمّد بن مظفّر مدعوّ به تقي زيابادي قزويني ، ساكن و مدفون سمنان و از أجلّة شاگردان شيخنا البهائي است و در آغاز كتاب ذكر كرده كه : پس از آنكه صحيفة كامله را نزد استادم (يعني شيخ بهائي ) خواندم و شيخ مرا در روايت آن اجازه داد، به قسمتي از ادعية منسوبة به حضرت سجّاد عليه السلام كه به صحيفه ملحق شده دست يافتم .... تاريخ پرداختن از تأليف اين كتاب سال 1023 است ونسخة مرويّه نزد من موجود است .
[4] - الصَّحيفة الثالثة السجّاديّة . از «منشورات مكتبة الثقلين القرآن و العترة » ص 5 تا ص 8.
[5] - و بنا بر نسخة خطّي صحيفة حقير كه به ملحقات ملاّ محمّد تقي زيابادي مزيّن است و طبعاً صحيفه ثانيه مي باشد بايد صحيفة شيخ حرفوشي را ثالثه ، و صحيفة شيخ حرّ عاملي را رابعه گرفت و هكذا.
[6] - «الذّريعة الي تصانيف الشّيعة » ج 15 ص 19 و ص 20 تحت شمارة (96). مرحوم صاحب «ذريعة » در پايان ترجمه گويد: صحيفة شيخ حرّ در ايران طبع شد، و نسخة اصل با حواشي آن در خزانة ميرحامد حسين در هند مي باشد. اين صحيفه در بمبئي در سنة 1311 با اسقاط حواشي در طبع ، به طبع رسيد
[7] - «الذّريعة » ج 15، ص 20 تحت شمارة (97
[8] - در رسالة «زهرالرّياض في ترجمة صاحب الرياض » تأليف آية الله مرعشي ؛ كه در مقدّمة جلد اوّل «رياض العلماء» طبع شده است از جمله گويند: أفندي لفظ تركي جغتائي يا مغولي مي باشد و معني آن شخص با تشخّص و مرد عظيم الشأن است و سبب اشتهار مولّف بدان لفظ اين بوده است كه : وي در نزد سلطان عثماني جليل القدر و رفيع المنزله بوده است به طوري كه از براي او كرسي مخصوص بوده است در اسلامبول كه نزد وي بر روي آن مي نشسته است و منزلت او نزد سلطان به گونه اي بوده است كه چون از سلطان درخواست عزل شريف مكّه را نمود سلطان او را اجابت كرد و شريف را عزل كرد و سلطان به جهت تعظيم و تكريم شأن او، وي را به أفَنْدي خطاب مي كرد و از اينجا بود كه بدين لقب مشهور شد. و از جمله گويد: كلمات مورّخين در تعيين مدّت اسفار و سياحتهايش در أقطار جهان مختلف است : بعضي سي سال ، و بعضي بيست سال ، و بعضي نصف عمرش را معيّن نموده اند. ممالك و أقطاعي كه مسلّماً در آنها وارد شده است : مصر، و حجاز، و يمن ، و عراق ، و لبنان ، و سوريا، و ايران ، و افغان ، و تركستان ، و هند، و سِند، و حضرموت ، و اندونزيا، و تركيه ، و گرجستان ، و ارمنستان ، و تاشكند، و كشمير و غيرها مي باشد. در اين بلاد با علماي ايشان با اختلاف مذاهب و تشتّت آرائشان اجتماع مي نمود و افاده مي كرد، و استفاده مي برد. و از جمله گويد: «الصحيفة الثانية العلوية » از مصنّفات اوست . و از جمله گويد: وفاتش در سنة 1130 بنابر تعليقة «اجازة كبيره جزائري » و «تذكرة القبور» علاّمة معاصر مهدوي اصفهاني ، واقع شده است . و در تخت فولاد اصفهان و بنا بر خبر بعضي از موثّقين در حوالاي قبر فاضل هندي مي باشد. و از جملة گويد: و از آنچه كه دلالت بر تبحّر و احاطة او به علوم دارد آن است كه : استادش علاّمة مجلسي در آخر «بحار» مكتوبي را ذكر مي كند كه محصّل آن اين است : اين نامه اي است كه بعضي از افاضل تلاميذ ما به ما نوشته اند و مضمونش آن است كه : مناسب تر آن است كه اين حديث در باب فلان از «بحار»، و آن حديث در باب فلان قرار گيرد و هكذا. و من نسخه اي از بعضي مجلّدات «بحارالانوار» را ديده ام كه از آن اين طور ظاهر بود كه : تأليف آن تحت نظر اين عالم جليل و سيد نبيل بوده است ، و از جمله گويد: از اجازة كبيرة علامه سيد عبدالله جزائري پيداست كه : او اصل كتاب «بحار» و مجلّداتي را كه به خطّ علامه مجلسي است در نزد افندي در وقتي كه به عنوان ميهمان به خانه اش در شوشتر وارد شده بود مشاهده كرده است .
[9] - «صحيفة ثالثه » طبع مكتبة الثقلين قم ، سنة 1400، ص عليهماالسّلامتا ص 17.
[10] - «الذّريعة »، ج 15 ص 20 شمارة (98).
[11] - در لغت نامه دهخدا در ج 26، مادّه س ه ا آمده است : سُهَا (سُ) ستاره معروف باريك در بنات النّعش و آن متّصل است با ستاره دوم از سه ستاره بنات (غياث ) (انندراج ). ستاره اي است ريزه و بسيار خفي در بنات النّعش صغري (منتهي الارب ). ستاره اي است در نهايت خردي نزديك كوكب دوم از دو كوكب ذنب دبّ اكبر، و نور چشم را بدان امتحان كنند.
و أيضاً در همين لغت نامه ج 32 ص 186 و ص 187 آورده است : فرقدان ] فَ قَ [ فرقدين دو ستاره درخشان در صورت دبّ اصغر و آن را به فارسي دو برادران گويند (يادداشت به خطّ مولّف ). و بدان دو در مساوات و عدم مفارقت مثل زنند و يكي را «أنور الفرقدين » و ديگري را «أخفي الفرقدين » نامند (يادداشت به خطّ مولّف ). دو كوكب نزديك اند در شمار كواكب بنات النّعش (صبح الاعشي قلقشندي ج 2، ص 164) .
[12] - از باب مثال دعاي ص 25 كه آن را بنابر نقل از كتاب «سعادات » ذكر كرده است ، و دعاي ص 27 را كه از خطّ بعضي از فضلاء آورده است و أدعيه شعري او را كه در ص 143 به بعدذكر نموده است و مرحوم امين در صحيفه خامسه آنها را از جهت عربيّت محكوم مي نمايد.
[13] - «صحيفه رابعه »، محدّث نوري ، ص 2 و ص 3 و أيضاً ص 145 و ص 146.
[14] - «الذّريعة »، ج 15 ص 20 شمارة (99).