اللهم اجعلنى اصول بك عند الضروره، و اسئلك عند الحاجه، و اتضرع اليك عند المسكنه، و لا تفتنى بالاستعانه بغيرك اذا اضطررت، و لا بالخضوع لسوال غيرك اذا افتقرت، و لا بالتضرع الى من دونك اذا رهبت، فاستحق بذلك خذلانك و منعك و اعراضك، يا ارحم الراحمين.
مشاهده مى كنيد كه در اين فراز، از دعاى مكارم الاخلاق براى تامين آينده ى خود به خداوند متعال، پناهنده مى شود. يكى از مسائلى كه انسان، با آن روبرو بوده و به آن مبتلا است، اين است كه آنچه، از مال و ثروت و قدرت و جوانى و زيبائى كه در اختيار دارد، همه ى اينها، در معرض فنا و نابودى مى باشد. خداوند، زندگى دنيا را طورى مقدر و مقرر فرموده كه انسان دائما بين اقبال و ادبار زندگى قرار گرفته است. در ابتداى زندگى، نعمتهاى الهى به انسان جلب مى شود و از دوران كودكى به جوانى مى رود كه اين نيروهاى جوانى و روحيه ى جوانى، يكى از بزرگترين سرمايه هاى كسب قدرت و لذت و استفاده از زندگى دنيا مى باشد. پس از آنكه انسان از هر رقمى از ارقام نعمت بهره گيرى نمود، مشاهده مى كند كه آنچه را زندگى دنيا و طبيعت به او تحويل داده است، دو مرتبه پس مى گيرد. قواى موجود انسان و نعمت و ثروت موجود او رو به زوال مى رود و انسان، ضمن ابتلاء به مرگ تدريجى در آستانه ى نابودى كامل قرار مى گيرد. اين پيرى كه در واقع، مرگ كامل زندگى دنيا به اضافه ى ابتلاء به مصيبتها و محروميتها مى باشد، بزرگترين مصيبت است و اين آينده ى زندگى دنيا مى باشد كه هر كسى بايستى براى تامين آينده ى خود به وسائلى متوسل شود و سعى كند نعمتهاى موجود و از آن جمله، جوانى و سلامتى را براى خود حفظ كند تا به درد پيرى مبتلاء نشود و اگر هم نمى تواند حفظ كند، يك ملجاء و اتكائى داشته باشد كه از او براى حفظ اين نعمتها و يا برگشت دوباره ى آن كمك بگيرد. اكثريت انسانها براى جبران خسارت پيرى، به وسائلى متوسل مى شوند كه هيچ يك از آنها مفيد و منتج نبوده و نتوانسته اند با آن
وسائل، مانع ظهور پيرى و نابودى سرمايه هاى زندگى بشوند. اكثريت انسانها به جمع مال و ثروت متوسل مى شوند، و براى حفظ مال و ثروت براى دوران پيرى، قدرتهاى طاغوتى به وجود مى آورند و يا پناهنده به انسانهائى مى شوند كه حافظ و حامى آنها در دوران پيرى باشند وليكن آنجا كه قواى وجودى و جوانى و به همراه آن، سلامتى از بين برود مال و ثروت، و يا قدرت و يا وسائل ديگر سودى ندارد. مزاج ضعيف كه از هضم غذا درمانده شده است و اشتها به وجود نمى آورد، از غذاهاى رنگارنگ چگونه مى تواند استفاده كند؟ براى يك چنين مزاجى، دارائى و نادارى يكسان است. لذا اكثريت مردم با حسرت روبرو مى شوند و با حسرت از دار دنيا مى روند كه از اين حسرتها و غم و غصه ها تعبير به جان كندن و يا سكرات موت شده است. سكرات موت و يا الم جان دادن، به معناى درد و سوزشى نيست كه در تن انسان، هنگام مرگ به وجود مى آيد و شايد كه انسانها همانطور كه آرام آرام مى خوابند، آرام آرام مى ميرند، مگر اينكه به مرض فوق العاده رنج آورى مبتلا شوند. سكرات موت و يا نزع روح كه در سوره ى و النازعات از آن يادآورى شده است، قطع علاقه از زندگى دنيا مى باشد، كه انسان مى بيند محصول يك عمر زندگى او يكجا از دستش مى رود، كه خداوند از اين حسرت در سوره ى بلد يادآورى كرده است، كه انسان مى گويد: اهلكت مالا لبدا. يعنى اين همه مال و ثروت را با رنج و زحمت به دست آوردم و يكجا آن را نابود نمودم. با اين حساب، انسان عاقل بايستى براى جبران اين خسارت بزرگ كه يكجا، محصول صد ساله ى عمر او از دست مى روند چاره اى بينديشيد و براى تامين آينده ى خود، طورى بكوشد و تلاش كند كه از عمر خود نتيجه ى عالى ببرد و آينده ى خود را تامين كند. در اين جملات، امام چهارم عليه السلام انسان را به اعمال اخلاقى متوجه مى كند كه با داشتن يك چنين اخلاق و اعمالى صد در صد يقين پيدا كند كه آينده ى او خيلى بهتر و بيشتر از آنچه انتظار دارد و يا در دنيا كسب نموده، تامين است، و آن اعمال همين خواهشها است كه از خدا دارد. و باز در قسمت ديگرى از اين فراز، در اطراف وسوسه ها و خيالات و ترس و
وحشتها و آرزوهاى دراز خلاف حقيقت و صفات بدى مانند حسد و يا تفكر در مسائلى كه حق تفكر ندارد، با خدا راز و نياز مى كند و ضمن اين راز و نياز، به انسان مى فهماند كه بايستى براى معالجه ى هر نوع درد و مرض و مخصوصا مرضهاى روحى و فكرى، به خدا پناهنده شود، زيرا فقط خداوند قدرت دارد كه مرضهاى بدنى و روحى را معالجه كند و انسان را به سلامتى روح و بدن برساند.