اللهم فاطلبنى بقدرتك ما اطلب، و اجرنى بعزتك مما ارهب.
جمله ى ديگر در اين فراز اين است كه عرضه مى دارد: پروردگارا، آنچه من براى خود مى طلبم و بايد بطلبم، تو براى من بطلب و از آنچه من مى ترسم يا بايد بترسم، تو به من پناه بده.
اين جمله هم برمبناى همان قانون الهى است كه همه جا مى فرمايد: خدا را وكيل خود قرار دهيد و امر خود را به خدا واگذار كنيد، بر همان اساس امام چهارم (ع) فكر مى كند كه آيا خود او بهتر مى تواند آنچه لازم دارد از خدا مطالبه كند و يا اينكه از راه كار و كسب و فعاليت به دست آورد يا خدا بهتر مى تواند آنچه مطلوب انسان است و براى او ارزش دارد تهيه كند؟ آيا خودم بهتر مى توانم آنچه لازم دارم بفهمم و مطالبه كنم يا خدا بهتر مى داند چه چيز لازم دارم براى من تهيه كند و به من برساند؟ من بهتر يا خدا بهتر؟ همان مسئله ى تفويض امر، و وكيل گرفتن خداوند متعال است. شايد من تا بينهايت ارقام احتياجات داشته باشم كه آنها را نمى فهمم تا مطالبه كنم يا اگر فهميدم عاجزم از اينكه به دست آورم وليكن خداوند، هم مى داند كه من تا ابد و در هر زمانى چه چيز لازم دارم و هم مى تواند آنچه را لازم دارم به من برساند. پس بهتر اين است كه از خدا خواهش كنم آنچه را من براى خود مى طلبم، خدا براى من بطلبد. كيسه ى وجود، من چه چيزهائى لازم دارد و با چه چيزها پر مى شود اينها همه را خدا مى داند. من يا نمى دانم و يا اينكه خيلى ناقص مى دانم. پس بهتر اين است كه كيسه ى وجودم را در اختيار خدا بگذارم تا خدا از آنچه من لازم دارم پر كند همينطور در طرف شرور و آفات، من كه يك موجود متاثر از علتها و معلولها هستم هر چيزى در من سوءتاثير و حسن تاثير دارد و از
اين تاثيرات بى خبرم و اگر هم باخبر باشم عاجزم از اينكه آنها را رفع و دفع نمايم. آيا بهتر اين است كه خود، وارد اين ميدان شوم؟ يعنى تمام عواملى كه سر راه تكامل در من اثر بد مى گذارد و مرا عقب مى اندازد يا هلاك مى كند، خودم همه ى اين عوامل را بشناسم و از خود رفع و دفع كنم يا خداى من؟ بديهى است كه خداى من، به تمامى اين مسائل از من داناتر و تواناتر است. پس بهتر اين است كه رفع و دفع شرور و آفات را هم به او واگذار كنم و عرض كنم پروردگارا، از آنچه من بايستى بترسم خودت مرا پناه ده و در جوار خودت قرار بده تحت حمايت خودت، تا چيزى نباشد كه در من اثر بد بگذارد، و مرا متوقف كند يا هلاك نمايد. خلاصه ى اين جملات، دعائى از امام چهارم (ع) همان مسئله حمل بار امانت را به ياد مى آورد كه خدا از ما اين را خواسته است كه اسباب و ابزار دست او باشيم. او راهها را به ما نشان بدهد و از آن راهها ما را ببرد و به مقصد برساند، زيرا حقيقتا راه، آن چنان دقيق و باريك است كه نه كشف آن را براى ما ممكن است و نه حركت در آن. پس بهتر اين است كه زمام امر خود را به خدا واگذار كنيم.