از القاب مبارك حضرت، همچون زین العابدین، سیّد السّاجدین، ذوالثّفنات، سجاد ... به روشنی پیدا است كه این امام همام مرد عرصه محراب و بندگی است، عبادت های سنگینی از حضرت نقل شده كه انسان به تعجّب می افتد، اینك گوشه ای از عبادت ها و حال آن جناب را متذكّر می شویم هر گاه حضرت قصد انجام نماز می نمودند: به مكان خشنی می رفت، خود را از مردم پنهان می نمودند، مشغول نماز می شد، و زیاد گریه می كرد، یك روز در هوای بسیار گرم بدنبال چنین جایگاهی بود، كه یكی از غلامان متوجّه آن جناب شد، دید حضرت پیشانی را بر سنگ سختی نهاده، و گریه می كند، ساعتها طول كشید تا آن كه حضرت سر از سجده برداشت از بس گریه كرده بود، چنین می نمود، كه سر و صورت را در آب فرو برده است[1].
امام صادق ـ علیه السّلام ـ از زبان پدرش نقل می كند كه علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ هر گاه به نماز می ایستاد:«كأنّه ساق شجره لایتحرّك منه شیء الاّ ما حركت الرّیح منه[2].»، یعنی: گویا تنه درختی است، هیچ حركتی در وی مشاهده نمی شد، جز آن مقدار كه باد به حركت در می آورد، و چون به قرائت:«مالك یوم الدین» می رسید، آنقدر آن را تكرار می كرد، كه نزدیك بود قالب تهی كند، شبها را پس از مختصری خواب در حدّی كه بدن مباركش از تعب نیاساید، به عبادت می گذراند، و روزها را غرق نور، در عبادت به معنی وسیع كلمه می كرد. تمام ماه رمضانش از پس آن همه نماز به دعا و تسبیح و استغفار می گذشت، و برای خود كیسه ای چرمی داشت، كه تربت عالی و پاك حضرت سیّدالشّهداء را در آن ریخته بود، و به گاه سجده بر آن تربت پرقیمت سجده می كرد[3].
در كتاب خصال شیخ صدوق آمده است كه امام پنجم ـ علیه السّلام ـ می فرمایند: پدرم حضرت زین العابدین ـ علیه السّلام ـ نظیر حضرت علی ـ علیه السّلام ـ روزی هزار ركعت نماز به جای می آورد، پدرم دارای پانصد درخت خرما بود، آن بزرگوار پای هر درختی دو ركعت نماز به جای می آورد، موقعی كه مشغول نماز می شد، رنگ مباركش تغییر می كرد، و...، و اعضای مباركش از خوف خدا می لرزید و نیز ایشان فرمودند: بر پدرم وارد شدم، در حالی كه آنقدر امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ عبادت كرده بود، كه كسی به پای او نمی رسید، و از كثرت شب زنده داری رنگش زرد شده و از شدت گریه دو چشمش سوخته و از سجده های طولانی پیشانی حضرتش مجروح و بینی اش پاره و از بسیاری قیام در نماز، دو ساق پایش ورم كرده بود، من وقتی این صحنه را دیدم به گریه افتادم، در حالی كه پدرم، در فكر بود، پس به من فرمود: كتابی كه عبادت های علی ـ علیه السّلام ـ در آن نوشته شد برای من بیاور، وقتی آن كتاب را آوردم، و امام ـ علیه السّلام ـ كمی از آن را خواند، كتاب را كناری گذاشت و ضجّه ای زد و فرمود: چه كسی قادر است كه در عبادت به علی ـ علیه السّلام ـ برسد[4].
ابوحمزه ثمالی می گوید: دیدم، حضرت زین العابدین وارد مسجد كوفه شد، و در كنار ستون هفتم كفش مبارك از پای بیرون آورد، و آماده نماز شد، دستهای مبارك خود را تا محاذی گوش بالا برد، و تكبیری گفت، كه جمیع موهای بدن من از ترس شنیدن و عظمت آن تكبیر بر بدنم راست شد! و چون شروع به نماز كرد، لهجه ای پاكیزه تر و دلرباتر از او ندیدم[5].
طاووس یمانی می گوید: شبی وارد حجر اسماعیل شدم، دیدم حضرت زین العابدین در سجده است و كلامی را تكرار می كند، گوش كردم، دیدم می فرمایند:«الهی عبیدك بفنائك، مسكینك بفنائك، فقیرك فنائك»، فناء در لغت به معنای فضای در خانه است. یعنی بنده تو و مسكین تو و محتاج تو بر درگاه تو منتظر رحمت تو است و چشم عفو و احسان از تو دارد. طاووس می گوید آن جملات را حفظ كردم، و پس از آن هر گونه بلا و المی مرا گرفت، در سجده نمازم آن جملات نورانی را گفتم، برایم خلاصی و فرج پیش آمد[6]!
درباره امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ روایت شده كه هرگاه وضو می گرفت، رنگ چهره اش زرد می شد، یكی از اطرافیان به حضرت ـ علیه السّلام ـ گفت: چرا در هنگام وضو این حالت به شما دست می دهد، حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمودند: آیا می دانید كه در مقابل چه كسی می خواهم بایستم[7].
«عن ابی حمزه الثمالی قال: رأیت علی بن الحسین ـ علیه السّلام ـ یصلّی، فسقط رداؤه عن منكبه، قال: فلم یسوّه حتّی فرغ من صلاته، قال: فسألته عن ذالك، فقال: ویحك اتدری بین یدی من كنت، انّ العبد لا یقبل منه صلاه الّا من اقبل منها، فقلت جعلت فداك هلكنا، فقال ـ علیه السّلام ـ كلاّ، انّ متمّم ذلك للمؤمنین بالنّوافل[8].» یعنی: ابوحمزه ثمالی می گوید: كه روزی در حال نماز رداء از شانه آن حضرت ـ علیه السّلام ـ افتاد، حضرت تا فراغت از نماز آن را به شانه نیفكند، از علّت این امر سؤال شد، حضرت فرمودند: وای بر تو، آیا می دانی كه در مقابل چه كسی ایستاده ام، به درستی كه نماز بنده جز به همان مقدار كه با توجه و حضور قلب و اقبال به خدا باشد از او پذیرفته نمی شود، راوی می گوید: گفتم فدایت شوم، پس هلاك شدیم ما، فرمودند: نه، خداوند این نمازهای ناقص را با نوافل و نمازهای مستحبّی كامل می سازد.
روایت شده كه روزی در حال نماز حالت غشوه به آن حضرت ـ علیه السّلام ـ دست داد چون به هوش آمد، از این حالت سؤال شد، حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمودند: پیوسته آیه ای از قرآن بر قلبم می گذرانیدم، تا آن گاه كه آن آیه را از گوینده اش شنیدم، در این هنگام بود كه جسمم توانایی مشاهده قدرت او را نداشت[9].
«عن ابی یعفور، قال مولانا الصّادق ـ علیه السّلام ـ كان علیّ بن الحسین ـ علیه السّلام ـ اذا حضرت الصّلاه اقشعرّ جلده و اصفرّ لونه و ارتعد كالسّعفه[10].»، یعنی: ابی یعفور، از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل می كند،كه حضرت ـ علیه السّلام ـ فرمودند: علیّ بن الحسین ـ علیه السّلام ـ هر گاه برای نماز بپا می خواست، پوستش می لرزید، و رنگش زرد می شد، و مثل شاخه درخت خرما به خود می پیچید.
امام باقر ـ علیه السّلام ـ می فرماید: پدرم امام سجّاد ـ علیه السّلام ـ در شبانه روز، هزار ركعت نماز می خواندند[11].
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . بخارالانوار/ ج84/ 261.
[2] . بحارالانوار/ ج84/ ص 248، فلاح السائل/ 161.
[3] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب ششم/ فصل سوم/ 7.
[4] . طبق نقل كتاب: ارزش و اهمیّت نماز به زبان ساده/ 47 و 48.
[5] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب ششم/ فصل سوم/ 8.
[6] . منتهی الآمال/ ج 2/ باب ششم/ فصل سو/ 8.
[7] . اسرار الصّلوه، ملكی تبریزی/ 119.
[8] . وسائل الشّیعه/ ج 4/ باب تأكّد استحباب الاقبال«بالقلب» علی الصّلاه و ./ حدیث 6/ 688.
[9] . اسرار الصّلوه، ملكی تبریزی/ 119.
[10] . فلاح السائل/ 101/ بحارالانوار/ ج 84/ 247.
[11] . وسائل/ ج 1/ 68.